نخستین سفر آقای غنی به پاکستان از زمان رسیدن به ریاست جمهوری افغانستان صورت گرفت. غنی قبلا به عربستان و چین رفته بود. در این میان حضور یک هیأت دولتی پاکستان و دو هیأت نظامی به افغانستان قبل از سفر غنی و سفر غنی به اسلام‌آباد این پرسش را ایجاد می‌کند که آیا دوران نوینی در روابط آغاز شده است؟

مقدمه:

روابط افغانستان با پاکستان از پر تنش ترین روابط دوره 13 ساله‌ی کرزی است. باوجود بیش از 20 بار سفر کرزی به پاکستان مناسبات همچنان پرفرازونشیب و پرتنش بدون هیچ‌گونه تغییری ماند. به گونه‌ای که حامد کرزی در سخنان خود قبل از واگذاری قدرت پاکستان را به فقدان همکاری در زمینه تلاش برای بازگرداندن صلح به افغانستان متهم کرد.

نتایج سفر غنی به پاکستان:

حوزه اقتصادی: در واقع دولت وحدت ملی با توجه به وعده رهبران آن در مورد بهبود شرایط اقتصادی کشور رشد اقتصادی نگاهی نو به پاکستان دارند. دراین‌بین پس از دیدار غنی از پاکستان وزرای اقتصاد دو کشور توافقنامه از 2.5 میلیارد دلار به 5 میلیارد دلار و همچنین تسهیل پروتکل‌های گمرکی امضا کردند. در این راستا تاکید ها و توافقاتی در مورد پروژه انتقال برق و تجارت آسیای میانه به آسیای جنوبی و همچنین به پروژه‌های ترکمنستان- افغانستان- پاکستان- هند و گسترش روابط تجارتی میان افغانستان و پاکستان، حل مشکلات تاجران افغان در زمینه صادرات، سهولت در ترانزیت و پروژه خط لوله گاز میان ترکمنستان_ افغانستان- پاکستان و هند موسوم به تاپی صورت گرفت.

حوزه سیاسی و امنیتی:

محمد اشرف غنی پس از دیدار با نخست‌وزیر پاکستان گفت: شراکت با پاکستان، پایه مهم سیاست خارجی افغانستان است. در مقابل هم رهبران سیاسی پاکستان از انتقال مسالمت‌آمیز قدرت سیاسی در افغانستان استقبال و روابط نزدیک با افغانستان و همکاری‌های دوجانبه مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل را از اولویت‌های اصلی سیاست خارجی دانستند و اعلام کردند افغانستان باثبات و امن با منافع ملی آنان در تضاد قرار ندارد. دراین‌بین اسلام‌آباد قول‌هایی را در مورد مذاکرات صلح با طالبان و کاهش تروریسم داد. با وجود این امر دسترسی به تغییر فوری روابط پاکستان با افغانستان سخت است و به عوامل گوناگونی وابسته است که در زیر مورد توجه قرار می‌گیرد.

نخست. سیاست‌های پاکستان در رابطه با منطقه و افغانستان در طول دهه‌ها برخاسته از منافع ملی آن کشور است. پاکستان در طول چهار دهه افغانستان را عمق استراتژیک خود دانسته در آن زمینه و فراز و فرودهای بسیاری را به خود دیده است. دراین‌بین باید توجه داشت که ادعاهای سرزمینی متقابل گرداگرد خط دیورند بین افغانستان و پاکستان و (سرحد، بلوچستان، وزیرستان، کابل و جلال‌آباد و حتی آمو) عامل مهمی در تنش بوده است. دراین‌بین اختلافات سرزمینی خود به حوزه‌های ژیوپلتیکی، ناامنی و رقابتهای منطقه‌ای هم گره خورده است. چنانچه اکنون نیز خنثی نمودن ملی‌گرایی پشتونی افغانی از طریق سیاست ایجاد گروه‌های دست‌نشانده برای دستیابی به اهداف اسلام‌آباد همچنان مد نظر است. این رویکرد جدا از نفوذ بر افغانستان در جهت کاهش ادعای ارضی به نوعی کاهش نفوذ هند، ایران و امریکا در افغانستان را پیگیری می‌کند. در شرایط کنونی نیز با توجه به کار آمدن حزب بهاراتیاجانا به رهبری مودی و ایدئولوژی ناسیونالیسم هندی پاکستان تلاش می‌کند این نفوذ ادامه داشته باشد.

دوم. از نگاه رهبران نظامی و سیاسی پاکستان افزایش نقش پاکستان در افغانستان جایگاه اسلام‌آباد را در سیاست خارجی آمریکا تقویت خواهد نمود. دراین‌بین اسلام‌آباد اکنون تلاش می‌کند تا با توجه به طرح خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و مذاکرات با طالبان کارت ها و اهرم های فشار خود علیه دولت مرکزی افغانستان و امریکا در جهت دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی چون کمک های اقتصادی و نفوذ سیاسی استفاده کند.

سوم. هر چند اشرف غنی از راه عربستان (نخستین مقصد سفر خارجی خود) و چین تلاش کرده تا پاکستان را با اهداف خود هماهنگ کند و از طالبان دعوت کرده بود تا به مذاکرات سازش ملی افغانستان ملحق شوند و در این مسیر هم طالبان قطر و حزب اسلامی حکمتیار هم به مذاکره علاقمندی نشان داده‌اند. (در همین راستا کابل تلاش کرده نگاه ای اس آی را به این امر معطوف کند و این امر مورد حمایت رهبران سیاسی پاکستان هم قرارگرفته و نخست‌وزیر پاکستان متعهد شده تا از اقدامات برای به پای میز مذاکره کشاندن طالبان حمایت کند.) اما باید گفت حمایت پاکستان از روند آشتی ملی در افغانستان تنها از اره سیاسیان نمی‌گذرد بلکه باید با نظامیان پاکستان هم مذاکره کرد. به عبارتیبا توجه به وجود سه ركن سیاست‌گذار در پاکستان در مورد افغانستان (علما، نظاميان و سياستمداران) اینک همچنان برخی از رهبران مذهبی در پاکستان بر تداوم نفوذ و جنگ در افغانستان تاکید دارند و نظامیان و آی اس آی نیز به دنبال اهداف خود هستند. دراین‌بین باید صلح از جانب نظامیان و سپس تندرو رهبران مذهبی پاکستان انجام گیرد نه از طرف دولت طرف نواز شریف. گذشته از این باید دید همچنان پاکستان از افغانستان قوی می‌هراسد یا نه. افغانستانی که بتواند مأمنی برای بلوچ‌ها و پشتونهای مخالف باشد و به امنیت ملی پاکستان ضربه زنند.

سوم. حکومت جدید وحدت ملی افغانستان تحت رهبری رییس‌جمهور اشرف غنی و عبدالله عبدالله، رییس اجرایی هنوز در حال گذار به شرایط تثبیت است و اهداف تعریف شده و تقسیم کار در میان گروه‌های مختلف درگیر به‌صورت روشنی مشخص نیست. دراین‌بین گذشته اختلافات جدی عبدالله عبدالله با پاکستان و نوع اختیارات عبدالله عبدالله بهبود روابط را با مشکل مواجه خواهد کرد. در واقع رهبران غیر پشتون افغانستان تردیدهایی در مورد به اهداف و نیات پاکستان در افغانستان و احتمال وجود ارتباط میان دولت پاکستان با طالبان افغانستان و شبکه حقانی دارند و نوعی حس بی‌اعتمادی میان دو سو وجود دارد.

 چهارم. در بعد دیگری مادامی که نیروهای آمریکایی در افغانستان حضورداشته باشند، طالبان هم به این مسأله توجه خواهد کرد و اخیراً طالبان هم به‌صراحت اعلام کرده است تا زمان حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان، به مبارزات خود ادامه خواهد داد و مذاکرات صلح معنا نخواهد داشت. دراین‌بین افزایش حضور و نفوذ هند در افغانستان نیز دلیل دیگر نگرانی اسلام‌آباد؛ بنابراین اسلام‌آباد در شرایط کنونی تغییری جدی در مواضع خود نخواهد داشت.

نتیجه‌گیری:

آنچه مشخص است در واقع تغییر کلی استراتژی پاکستان به تغییر بنیادی در مناسبات هند و پاکستان و همچنین افغانستان و پاکستان وابسته است. در واقع هنوز در افغانستان دیورند پذیرفته نشده است و هند و پاکستان نیز به‌عنوان دو رقیب منطقه‌ای، رقابت تنگاتنگی را در صحنه افغانستان دارند. دراین‌بین اکنون پاکستان با چالش‌های گوناگونی چون فشار هند، وضعیت بی‌ثبات داخل پاکستان، پیوستن تعدادی از طالبان به داعش و... روبرو است اما تغییری در استراتژی اعمالی این کشور در افغانستان ایجاد نشده است. در این میان هر چند ممکن است در حوزه اقتصادی روابط دو جانبه کابل با اسلام‌آباد گسترده گردد و اسلام‌آباد تشویق ها و فشارهایی را برای کاهش تنش با افغانستان در حوزه منطقه‌ای حس کند، اما هنوز همجاده صلح در افغانستان از بین نظامیان و سیاستمداران پاکستان می‌گذرد و کارت طالبان به‌عنوان ابزار سیاست خارجی همچنان مدنظر است.