مردن آسان است، مگر رخنه مرگ مشکل؟

 پروفیسور استاد دکتر یووال نوح هراری دانشمند اسراییلی خالق کتاب مشهور انسان خردمند و انسان خداگونه در یک گفتمان با بی بی سی فرموده بود که دولت های عوامفریب و عوامگرا مسایلی را مطرح می کنند تا جهان و مردم را بفریبانند و به منظور بدست آوردن قدرت به فریب و مکر روی می آورند.

بنگریم که این تئوری چگونه در افغانستان از سوی طالبان تحقق پذیرفته است،

طالبان بر بنیاد گفتمان اشرف غنی احمدزی رییس جمهور فراری در برابر برخی بازرگانان افغان وابسته به خودش درقطر گفته بود که از حاکمیت شراکتی تاجیک ها، هزاره ها، ازبک ها ودیگر تبار ها خسته شده بود و بر بنیاد تصمیم مشترک با خلیل زاد، کرزی، محب، فضلی ودیگر ناسیونالیست های تبار گرا تصمیم گرفت تا نیرو های مسلح کشور را نخست یکدست و یک تباری بسازد و سپس قطعات ارتشی را که هنوز در برابر طالبان می جنگیدند به ترتیب خلع سلاح نماید و سپس زمینه را طوری فراهم سازد که نخست ولسوالی ها یعنی شهرستان ها وسپس و لایات یا استان ها را به ترتیب در اختیار طالبان قراربدهد و در فرصتی که رهبران تاجیک در مزار شریف و هرات می خواستند تا در برابر طالبان جبهه جدید بسازند، آنها را خنثی نمود و در یک تصمیم تبارگرایانه کابل را در اختیار گروه حقانی که از پشتون های غلجایی خود شان بود گذاشت و از کشور فرار نمود.

در لابلای این گفتمان یک حقیقت تلخ و زشت سیاسی نهفته است و آن اینست که مثلث شیطانی خلیلزاد، کرزی و غنی در تفاهم با امریکا، انگلیس و پاکستان عملی شد و طالبان در ۱۵ سپتمبر سال ۲۰۲۱ ترسایی بر اریکه قدرت کشانیده شدند و افغانستان دربست در اختیار یک گروه تبار گرایی دینی و تباری قرار گرفت.

از آوان به قدرت رسیدن طالبان گروه لابی گران آنها در امریکا، پاکستان، انگلستان ودیگر کشور ها بیکار ننشسته اندوبا نیرنگ و فریب زمینه رشد و نیرومندی طالبان را فراهم می سازند.

طالبان در نخستین کارآوایی های سیاسی شان جهان را به سوی زن ستیزی کشانید و همه چشمه های تبلیغاتی جهان و افغانستان را به مساله زن ستیزی گماشت، حتی برخی از رهبران خود طالبان نیز این عمل را به چالش کشانیده اند.

این هیاهوی ظاهر مساله است، در حقیقت آنچه را که طالبان اعلان نکرده اند و به گونه مخفی عمل می کنند، مساله زبان ستیزی وتبار ستیزی وحشیانه آنها است که به منظورآن به قدرت رسیده اند و آن را با هوشیاری و زرنگی عمل می کنند همچنان به منظور تصفیه قومی و تباری و زبانی به این اقدام های وحشیانه آتی دست یازیده اند:

یکم: ایجاد یک دولت سرپرست یک تباری و با نمونه های بسیار محدود دیگر تبار ها چون قاری فصیح الدین گویا تاجیک بدخشانی ویک دو مولوی هزاره وازبیک بی هویت در زنجیره سیاسی وابسته به خود در رژیم سیاسی طالبانی.

دوم: نشر تمام فرامین و نامه های دولتی تنها به یک زبان و جلوگیری از کاربرد زبان فارسی-دری که از هزار ها سال زبان رسمی ودولتی کشور است.

سوم: گمارش تمام استانداران، شهرستان داران و افسران ارتشی از یک قوم وتباربه منظور نابودی دیگر تبار ها،

چهارم: کوچ دادن مردم بومی شمال و هزاره جات از خانه های شان وجابجایی مردم جنوب و وزیرستانی های پاکستانی در خانه های تاجیکان، ازبکان و هزاره ها

پنجم: زدایش تمدن و فرهنگ زبان های فارسی از ادارات دولتی.

ششم: نابودی و ویران سازی دستاورد های فرهنگی هزار ساله غیر پشتون این کشور را که شامل تندیسه های بامیان، تندیسه های بزکشی در مزار شریف و نابودی اغلب دستاورد های غیر افغانی یا پشتونی در سراسر کشور است.

هفتم: تغیر نام های تاریخی کشور به نام های غیر تاریخی وابسته به خودشان چون تغیر نام چهاریکار ودیگر جای ها.

هشتم: جلوگیری از آموزش دانش بشری در مکاتب و دانشگاه ها به منظور وابسته سازی مردم به زنجیرهء فکری خود شان.

نهم: فراردادن استادان و دانشمندان ورزیده به منطور جلوگیری از افشای سیاست های ضد بشری آنها.

 دهم: جلوگیری از نقش فعال بانوان که نیم پیکر زنده جامعه را تشکیل می دهند، از کار و رفتن به بیرون از منزل به منظور برده سازی جامعه و همبودگاه.

یازدهم: تبلیغ سیاست های فاشیستی و غیر انسانی شان در زیر لباس احادیث جعلی و خود ساخته به نام شریعت دین مقدس اسلام.

دوازدهم: سرکوب مخالفان با استفاده از چوب وچماق و قتل هام عام سیاسی و نظامی در سراسر کشور و به ویژه درپنجشیر، بدخشان، اندراب زیر نام مخالفان طالبان و قتل عام مردم و زندانی ساختن آنها.

خاطر نشان می گردد که از هنگام به قدرت رسیدن طالبان تا امروز نزدیک به پانزده هزار پنجشیری، بدخشانی و اندرابی به قتل رسیده اند و نزدیک به ۱۲ هزار وپنجصد نفر زندانی گردیده اند.

سیزدهم: سانسور شدید مطبوعات ورسانه ها که طی دوسال واندی نزدیک به ۲۷۰ نشریه آزاد را ممنوع قرار داده اند.

 چهاردهم: ممنوع قراردادن احزاب سیاسی و جلوگیری از فعالیت های حزبی آنها.

پانزدهم: انحلال شورای ملی، سنا ومجلس نمایندگان و همچنان انحلال شورا های ولایتی و ولسوالی در سراسر کشور به منظور جلوگیری از دموکراسی و حقوق انسانی.

ودیگر اجراات غیر انسانی که قلم از ذکر آنها می شرمد.

ایدون طالبان مساله جلوگیری از آموزش دختران و دوشیزگان و مساله جلوگیری از کاربانوان در ادارات دولتی را روپوش ساخته و جهان وملل متحد را مصروف این چالش نموده است که بدون شک با رفع این مساله همه را شوکه خواهند ساخت و امریکا ومتحدین آن که در خفا با طالبان معامله دارند، بدون به دیده داشتن هزار ها جنایات طالبان عاجل آنها را به رسمیت خواهند شناخت.

جهان فراموش نکنند که مردم افغانستان ایدون در گرو طالبان قرار دارند تا پیش شرط های آنها:

- ایجاد یک دولت فراگیر سیاسی ملی و تباری برای یک دوره نه ماهه وسپس تدویر انتخابات بر بنیاد نظارت محلی و شمارش آرآ در محلات تحت نظر نمایندگان احزاب سیاسی ونمایندگان کاندیدان.

-تدوین یک قانون اساسی مبنی بر آزادی های بشری و سهم مردم در حاکمیت دولتی ورشد ارگانهای محلی قدرت واداره دولتی،

- به رسمیت شناختن احزاب سیاسی.

-ایجاد یک شورای سیاسی فراگیر ملی.

آزادی رسانه های گروهی و ازادی اجتماعات سیاسی.

ایجاد یک سیستم تعلیم وتربیه عالی که مبنای آن را دانش بشری تشکیل بدهد.

ودیگر سرچشمه های علمی جهانی.

ملل متحد، شورای امنیت آن، یونسکو و جامعه جهانی فراموش نکنند که با نیرنگ طالبان که اجازه دادن به دوشیزگان به منظور فراگیری دانش در مکاتب و اجازه دادن بانوان جهت کار در ادارات دولتی است همه ای مسایل حل نمی شوند.

تا زمانی که طالبان به تمام خواسته های انسانی و حقوقی مردم افغانستان پاسخ ندهند و یک بسته پانزده فقره یی را که در آن اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق اسلامی آزادی احزاب سیاسی، ازادی رسانه ها، آزادی کار و مسافرت، آزادی بیان، آزادی تجمعات سیاسی، تساوی حقوق زنان با مردان، تدویر انتخابات آزاد و دموکراتیک، ایجاد شورای ملی و شورای نظارت بر قانون اساسی، ایجاد، ارگانهای عدلی و قضایی آزاد و غیر وابسته، نشر تمام فرامین دولت، نامه ها و رویداد ها به زبان های فارسی و پشتو مانند گذشته، درج زبان فارسی به حیث زبان میانجی و رسمی دولت در قانون اساسی در پهلوی زبان پشتو. درج هویت تبار ها در شناسنامه، تغییر نام محلات به نام های قبلی شان ودیگر اقدام های دموکراتیک وانسانی را عملی نسازند و ایجاد یک ارتش و پولیس و استخبارات مردمی و ملی را که تمام تبار ها خود را در آن شامل بیابند، ایجادنکنند نباید پول های بلاک شده رها و نباید طالبان به رسمیت شناخته شوند.

این حق مسلم مردم افغانستان است.

جامعه جهانی و امریکا نباید از حقوق مردم افغانستان صرف نظر کنندوباید مردم افغانستان را از گرو سیاسی و نظامی طالبان نجات بدهند. در غیر آن مردم کابل یک ضرب المثل دارند که می گویند:

مردن اسان است مگر رخنه مرگ مشکل.

اگر جامعه جهانی با رهایی مردم افغانستان از گرو طالبان اقدام نکنند، فردا چنین رژیم های در پاکستان، ناجیریا (بوکوحرام) ودیگر کشور های اسلامی یکی پی دیگری سر خواهند زد و امنیت و حیثیت حقوق بشری را در دیگر اقصای جهان نیز گروگان خواهند گرفت.

 

بادرود ومهر