طالبان به واسطه یک بازی سیاسی جهانی در تحت یک برنامۀ خاص امنیتی، به قدرت برگشانده شدند. این گروه به اساس اسنادی که امروز فاش می شود، تقریبا از سال 2007 به این سو، برای فاز برگشت به قدرت، احیای دوباره شدند. امریکا با متحدانش، به حضور نظامی خود در افغانستان، خاتمه داد و افغانستان را سپرد به طالبان تا منحیث لشکر نیابتی، در خدمت اهداف امریکایی، قرار داشته باشند. حالا، منطقه بیشتر از همه دست به کار شده و این برنامه را در سطح منطقه ای، خنثی کرده است. اما سئوال مهم و محوری، در خصوص چالش طالبان برای بقا در قدرت سیاسی است که به یک موضوع محوری در مورد آینده افغانستان مبدل می شود.

قسمیکه دیده می شود این گروه که از دوسال و نیم، در قدرت حضور دارد؛ با چالش‌های متعددی منجمله مشکلات و چالش ها با همسایگان، منطقه و جهان مواجه است. برداشت من این است که این گروه، با وجود چالش‌های موجود، بسیار دشوار است، بتواندبه یک نظام سیاسی استحکام یافته مبدل شود وبه یک شریک بین المللی و منطقه برای منطقه و جهان، مبدل گردد. در حالیکه دلایل زیادی برای شکنندگی ساختار قدرت آن در آینده وجود دارد ک منجره به سقوط آنی آن، خواهدشد.  پس به دلایل ذیل، حضور طالبان در قدرت شکننده و احتمال اینکه هر تکانه ی باعث فروپاشی رژیم نا مشروع شان شود، وجود دارد:

-      عدم تحکیم قدرت یکدست به مثابه یک نیروی ایدیولوژیک؛ همانطوریکه خود این گروه ادعا می کند. انشعاب در درون این گروه به شاخه های متعدد، مصداق این مدعا است؛

-      گروه طالبان، یک گروه نظامی، جنگی و یک لشکر نیابتی است که تجربه حکومت داری موثر، سیاست گذاری به موقع و توان ایجاد یک نظام مقتدر سیاسی را ندارد. پس در میدان جنگ موفق است نه سیاست؛

-            فقدان مشروعیت داخلی و خارجی این گروه؛ حتی در نزد جهان اسلام؛

-      رژیم این گروه، فاقد نیروی متخصص برای حکومت داری و عرضه خدمات برای مردم است و فرار مغز ها از زمان به قدرت رسیدن این گروه، به اوجش رسیده است؛

-            وجود مشکلات با همسایگان و منطقه که قرار ذیل طبقه بندی می شود:

1-    ایران: حقابه،  موجودیت گروه های تندرو سنی مذهب تحت حمایت طالبان، درگیری های مرزی، مواد مخدر، بحران مهاجرت، مسئله شیعیان و مسایل تجارتی؛

2-        پاکستان: تی تی پی، مسئله دیورند، مسئله پشتون ها، بحران مهاجرت و مسایل تجارتی؛

3-        روسیه: گروه های تروریستی، مواد مخدر، عدم تشکیل حکومت فراگیر؛

4-        آسیای مرکزی: تروریسم، مواد مخدر، جدایی طلبی، مسایل تجارتی؛

5-    چین: مسئله تروریسم، چالش ها در برنامه های اقتصادی و معادن چین در افغانستان،  تاثیر وضعیت امنیتی افغانستان بر موفقیت پروژه یک کمربند- یک جاده؛

6-        رقابت اعراب، ایران و فرا منطقه و در میان ماندن طالبان در این بازی؛

-            داعش خودساخته و بروز خطرات امنیتی که متوجه امنیت منطقه است و طالبان مسئول درجه یک آن، حساب می شوند؛

-      فقر، بیکاری، استبداد، تعصب و هژمونیسم قومی که منجر به شکل گیری جبهات متعدد مقاومت های مدنی و سیاسی در برابر این گروه شده است و افغانستان را تا مرز پارچه پارچه شدن، نزدیک کرده است؛

-      جبهات متعدد مقاومت که به گونه مسلحانه در برابر این گروه مبارزه می کنند و حجم وسیعی از حملات را در برابر افراد این گروه، انجام میدهند؛

-            چالش‌های اقتصادی و تحریم های وضع شده بالای افغانستان؛ توام با مسدود ماندن ذخایر ارزی افغانستان؛

-            تقابل همسایگان در افغانستان تحت کنترول طالبان بر سر منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی؛

-            تقابل منطقه با فرا منطقه در افغانستان در موضوعات امنیتی، سیاسی، اقتصادی؛

-            تضاد منافع میان کشور های همسایه، منطقه و فرا منطقه بر سر منابع زیر زمینی افغانستان؛

-            بیگانه بودن و غیر قابل قبول بودن ایدیولوژی طالبانی در منطقه و جهان؛

-      افشا شدن طرح های جهادی فرا مرزی پروژه طالبان و واکنش منطقه در برابر آن. ایدیولوژی طالبانی، کم کم از طرف منطقه و همسایه ها، واکنش بر انگیز می شود؛

-            سیاست قومی طالبان در افغانستان که منجربه تجزیه افغانستان خواهد شد؛

-            گیرماندن در رقابت های منطقه با فرا منطقه که انتخاب هرکدام آن برای طالبان، گزینه دشواری خواهد بود.

 

به این اساس، اگر چالش‌های بالا، باقی بمانند، عمر رژیم طالبان کوتاه خواهد بود. این محاسبه باید در نزد مخالفان طالبان، برای سنجش یک برنامه منظم سیاسی و نظامی برای مبدل شدن به بدیل طالبان، وجود داشته باشد.