به یزدان اگر ما خرد داشتیم

نشاید چنین روز بد داشتیم

فردوسی

گروه‌های ساخت عربی، عجمی و پاکستانی مسبب جنگ‌های نیابتی و ابزاری در دست قدرت‌هایی است که به وسیله آن‌ها شعله‌های جنگ در گوشه و کنار جهان زبانه می‌کشد. طوری که معلوم است ایجاد بشریت از همان دوره آغازین با زدوخورد همراه بوده و از پیدایش آدم تا این دم ادامه دارد. سلطه جویان جهان از قرن‌ها تا بدین سو اکثریت نقاط جهان را در اثر لشکرکشی‌های متعدد و حملات خونین مورد تجاوز قرار داده‌اند و برای تطبیق اهداف و استراتیژی‌های توسعه‌طلبانه خود به‌منظور غصب سرزمین‌ها، تاراج ثروت‌ها، غارت میراث های فرهنگی و انهدام تمدن‌ها و بناهای تاریخی، کشورها را به خاک و خون کشانیده و همچنان قاره‌ها را تحت مستعمره خود درآورده‌اند. گرچه استعمار پیشینه کهن دارد اما تاریخ جدید آن از قرن شانزدهم پس از آنکه قدرت های سلطه جو از مرزهای ملی‌شان تجاوز کردند برای ناتوان ساختن ملت‌ها، تقسیم سرزمین‌ها و ایجاد امپراتوری مستعمراتی که یکی از مشخصه دوران امپریالیستی بشمار می‌رود با راه‌اندازی جنگ‌های صلیبی و جهانگشایی های مکرر، مردمان افریقا را به بردگی کشانیدند، جوامع هند و چین را منهدم و با نسل‌کشی سرخ‌پوستان امریکایی و حملات تجاوزگرانه در دیگر نقاط جهان، حقوق و آزادی های مردم را پامال نمودند. و اما مردم آزاده جهان آرام ننشسته از همان آغاز تجاوزگری، با عکس‌العمل های انقلابی و راه‌اندازی جنبش های آزادی‌بخش، قیام‌ها و خیزش‌های مردمی و موج نهضت های رهایی‌بخش، پرچم مبارزه را علیه سیطره سیاسی و اقتصادی امپریالیستی در گوشه و نقاط جهان بر افراشتند با گسترش تحولات سیاسی و نظامی و درگیری‌های خونین بر سر تقسیم جهان که منجر به دو جنگ جهانی گردید در نتیجه آن در بیش از یک صد کشور جهان زنجیر استعماری درهم شکست و در جغرافیای جهان تغییرات بزرگی رونما گردید؛ که مهم‌ترین آن تحکیم جنبش سوسیالیستی در رأس اتحاد شوروی به طور کل بلاک شرق و از سوی دیگر تجدید قوای کپیتالیستی موسوم به بلاک غرب در برابر هم قرار گرفتند و درین راستا اوضاع سیاسی نظامی جهان به کلی عوض شد و سرنوشت مردمان و ملت‌ها با گرایش‌های متضاد و عده‌یی به خط سوم گره خورد که در نتیجه آن استعمار گران دیگر نمی‌توانستند با میتود هجومی و لشکرکشی مستقیم به کشورها سلطه خود را قایم کنند. ولی در اثر پیشرفت‌های تخنیکی و گسترش صنعت که منجر به رشد سرمایه و تراکم تولید گردید، نظام های سرمایه‌برداری خصلتا به پرورش نوین بهره‌کشی متوسل شدند و با ایجاد سیاست های تفرقه‌افگنانه در بین مردمان و ملت‌ها و تشدید جنگ سرد که خود پیش زمینه‌یی برای تحکیم پایه‌های نیواستعماری بشمار می‌رفت دست یازیدند. آنان با تغیر شکل استعمار و سیستم بهره‌کشی جدید و به راه انداختن تبلیغات و پروکاسیون بی‌پایان، در بین جهانیان زیر نام های

خطر کمونیزم

خطر القاعده

خطر فنده‌منتالیزم و حتا

خطر ایران

 ترس و تخویف ایجاد نموده در قدم نخست اروپا را به اصطلاح از خطر کمونیزم برحذر داشتند و در پی آن قدرت روزافزون خود را نفوذ دادند. در آسیا زیر نام، اسلام گویا در خطر است جنگ را برنامه‌ریزی کردند و در راستای افسانه سازی دفاع از دین اسلام، در تبانی با مداخله گران کافر و مسلمان گرو ه های مجاهدین بوجود آمد. آنگاه که اتحاد شوروی از هم پاشید، طالب و القاعده به ظهور رسانیده شد و قدرت‌های سلطه جوی این بار با نیرنگ‌های تازه و بهانه‌های جدید زیر نام دفاع از دموکراسی روی صحنه ظاهر شدند؛ که در اثر آن کشورهای شرق میانه و بیش از همه عراق قربانی جنگ‌ها و نیرنگ‌ها گردید و اخیراً کشورهای دیگر را زیر نام خطر ایران به ترس و رعب روبرو ساختند که به موجب آن در ازاء فروش اسلحه پیشرفته میلیاردها دالر به دست آوردند. طوری که معلوم است آنان مذبوحانه تلاش می‌کنند تا اسلام را از خطر کافر و کافران را از خطر اسلام گویا بر حذر ساخته خود از آن بهره‌برداری کنند. بگونه مثال به درازا کشیدن مذاکرات هسته‌یی، صحنه‌سازی های جنگ در شرق میانه و افغانستان گواه زنده این مدعاست. طوری که دیده می‌شود موجودیت خطرها و پروسه خطر سازی زیر نام مجاهد، طالب، القاعده وداعش همچون مسبباتی است که پروسه جنگ را طولانی و خصلتا فرسایشی ساخته و کشورها را در آتش جنگ‌های نیابتی نیواستعماری فرومی‌برد زیرا نقاط آسیب‌پذیر جهان به ناگزیری لشکر عظیم و پایگاه بزرگ را متحمل می‌شود. واضح است که ادامه چنین جنگ‌ها پیامد های ناگواری بروی سرنوشت ملت‌ها خواهد داشت که از تجزیه و تقسیم کشورها گرفته تا گرفتن جان مردم، نان مردم، صحت و سلامتی مردم، هستی مردم، استقلال حقوق و آزادی های مردم همه و همه مصیبت‌هایی‌ست که جنگ‌ها با خود حمل می‌کنند.

 کشور ما افغانستان که در زمان استعمار انگریز طی یک سازش و معامله با روس تزاری بین دو ابرقدرت به حیث یک سرزمین حایل و دست‌نخورده باقی ماند چندین مرحله از کاروان ترقی و تعالی عقب افتاد. آنگاه که در زمان اعلیحضرت غازی امان‌الله خان ستاره اقبال مردم تابیدن گرفت از یکسو موجودیت جهل و پسمانی، کمبود فرهنگ و دانش و از سوی دیگر دسایس شوم استعماری نهضت جوان امانی را ناکام ساخت. بار دیگر دوران حکمرانی نیم قرنه خاندان ملوکانه، یک مرحله تاریخی کشور را از کاروان ترقی و تعالی عقب زد.

این بار مجاهدین که به کمک غربی‌ها در خاک پاکستان تربیه و تجهیز گردیده بودند، به عنوان مدافعین اسلام برعلیه دولت مردمی برخاستند و پس از عودت قطعات نظامی شوروی هم نتوانستند از جنگ برعلیه دولت جمهوری دموکراتیک و قانونی افغانستان دست بر دارند و با انتقال قدرت به دست مجاهدین و پس از آن طالبان، افغانستان یکبار دیگر در گرداب آتش و خون فرورفت و راه برای هجوم دشمنان سوگند خورده افغانستان و لشکر بیگانه هموار گردید و در سایه دود و باروت جنگ، داعش را به ظهور رسانیدند که در نتیجه آن جنگ اسلام با اسلام شکل تازه به خود می‌گیرد.

مسلمان با مسلمان جنگ کردن

نزاع و حیله و نیرنگ کردن

چه باشد بد تراز این که بمیهن

حضور غیر را پر رنگ کردن

 

 به هیچ‌کس پوشیده نخواهد بود که ظهور داعش و سرازیر شدن گروه‌های مسلح از آن‌سوی مرزها زیر نام مهاجر و جابجایی آن‌ها در گوشه و نقاط کشور زمینه‌ساز بزرگی برای تاخت‌وتاز بیگانگان و به خصوص تروریست‌های پاکستانی در کشور ما می‌باشد که به موجب آن استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ما را زیر سؤال خواهد برد.

با آنکه قوای مسلح افغانستان به دفاع از وطن و نوامیس ملی با ایثار و فداکاری تا پای جان می‌رزمند و در برابر توطیه دشمنان افغانستان با شهامت ایستادگی می‌کنند ولی موجودیت دولت ضعیف وابسته به خارج با ترکیب و خصلت متناقض در اثر تطمیع، سازش و معاملات پشت پرده با سکوت مرگباری از کنار آن می‌گذرد. درحالی‌که مسؤولیت عواقب خطرناک آن را در قدم اول دولت بدوش داشته که می‌باید در برابر ملت جوابگو باشد. در حال حاضر مردم افغانستان به خوبی می‌دانند که جنگ، فقط جنگ دین نبوده بلکه استراتیژی دشمنان سوگند خورده افغانستان با راه‌اندازی جنگ های نمایشی و نیابتی راه را برای حضور خود در کشورها هموارساخته و برای به دست آوردن اهداف خود برنامه‌ریزی می‌کنند. چنانچه در اثر مداخلات و تجاوز مستقیم و غیرمستقیم رژیم های پاکستان و ایران، همین اکنون گفته می‌شود در پانزده ولایات کشور جنگ شدید جریان دارد بگونه مثال بیجا شدن هزاران خانه‌وار در ولایات کندز و ننگرهار، تشدید حملات هجومی در ولایات بدخشان و شبرغان جایی که ثروت‌های زیرزمینی و استراتیژیک کشور در آن نهفته است ادامه دارد؛ که اجیران جنگی همچون زاغ و زغن بر سر آن می‌ریزند. طبعی است که دوام چنین جنگ‌های خانمان‌برانداز پای بیگانه‌گان را به کشور ما می‌کشاند و حریم مقدس کشور ما تحت تجاوز دشمنان افغانستان قرار می‌گیرد. مرگ بر متجاوزین، دست تجاوز از حریم مقدس کشور ما کوتاه!

با چنین اوضاع و احوال، کشوری که زیرساختارهای اقتصادی آن منهدم گردیده زراعت آن تخریب، جوانان آن بیکار و پیران بیمار با داشتن صدها هزار معیوب و معلول، و مردم آن در آتش جهل و فقر و مرض دست و پا می‌زنند و روزتاروز حلقه زندگی توسط زورگویان و مستبدین در گلوی‌شان تنگ و تنگ‌تر می‌شود، پس راه نجات آن‌ها چی خواهد بود.

با توجه به نظریات جمعی سروران قلم و اندیشمندان وطن‌پرست و ترقی‌خواه می‌توان گفت که راه حل معضله افغانستان از سه طریق میسر و امکان‌پذیر خواهد بود.

یکم همبستگی عمومی و سراسری کلیه احزاب وطن‌پرست و ترقی‌خواه وطن‌دوستان واقعی و دوست داران ترقی و عدالت و کلیه داد خواهان و مبارزین راه آزادی در یک صف واحد وطن خواهانه با فراخوان سراسری در داخل و خارج کشور برای تصمیم‌گیری مشترک و به‌منظور پیدا کردن راه حل های قابل‌قبول برای همه طرف‌های ذیدخل داخلی و خارجی.

دوم مراجعه به نهاد های بین‌المللی، ارایه طرح های مشخص به جامعه جهانی و سازمان ملل‌متحد و پیگیری درین زمینه.

سوم تحکیم همبستگی وطن‌پرستانه و تمرکز فکری و مراجعه به خرد جمعی تمام نیروهای ترقی‌خواه و صلح دوست کشور. تنها با گذشتن از کینه‌ها و کدورت‌ها و بریدن فاصله‌ها و تحمل همدیگر خواهیم توانست راه‌حلی برای نجات وطن از حالت کنونی پیدا کرد تنها راه نجات وطن از مهلکه کنونی هما نا وحدت و همبستگی سراسری ملی و صلحدوستان واقعی کشور است که به عنوان تاکید باید گفت در صورت اتحاد سراسری و همبستگی ملی و گسترده، می‌توان راه نجات کشور را به دست آورد. تا دیر نشده باید مردم از خواب گران برخاسته و از خوش‌باوری‌ها و نیرنگ‌های دشمنان افغانستان خود را رها ساخته تا بتوانند سرنوشت خود و کشور خود را مستقلانه به دست گیرند.