به مناسبت قیام 7 ثور

 

هفت ثور یک پدیده تاریخیست که فضای وسیع از حافظه تاریخ کشور ما را احتوا کرده و از آن هم به سطح داخلی و جهانی همه ساله به‌مثابه پدیده‌یی تاریخی یادآوری می‌شود. هفت ثور تغییر بزرگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در افغانستان به وجود آورد. این امر برای بعضی پسندیده و برای بعضی ناپسند بوده است. رخدادهای تاریخی همیشه در تعین سرنوشت توده‌های انسان‌ها اثر گذار و تعین کننده بوده که باعث رشد تکامل انکشاف در عرصه‌های گوناگون زندگی آن‌ها شده است. حزب دموکراتیک حلق افغانستان بعد از قیام ثور به قدرت رسید، که دارای مرام مشخص بر بنیاد تیوری علمی مترقی مطابق دوران وقت تنظیم شده بود. به این رو نظام جدید ملی و دموکراتیک را که مدافع اکثریت طبقه غریب و بیچاره اعم از کارگران (قلیل)، دهقانان، کسبه کاران، روشنگران و سایر اقشار زحمتکش بود، بنیاد نهاد. می‌خواست با تحقق اهداف ملی و دموکراتیک زمینه از بین بردن شیوه مناسبات فیودالی، اشرافی و ملوک‌الطوایفی را که در آن استثمار فرد از فرد وجود نه داشته باشد، مساعد سازد؛ یعنی تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عامه برای از بین بردن فقر گرسنگی و تأمین ارزش‌های انسانی و مدنی با رشد سکتور مختلط دولتی و خصوصی مطابق پلان‌های تنظیم شده دولت صورت بگیرد. طوری که کشورهای غربی از جمله در آغاز شکل گیری نظام‌های سرمایه‌داری، اروپای غربی و شمالی و اخص اسکاندیناوی نیز از نظام‌های سوسیال دموکراتیک زیر شعار «رفاه عامه» به‌سوی نیوی لیبرالیزم عبور کردند؛ اما دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان می‌خواست بعد از سپری نمودن رشد روند نهادهای دموکراتیک و ملی در عرصه اجتماعی و اقتصادی به‌سوی سوسیالیزم عبور بکند که نه شد! بر علاوه کمی و کاستی‌ها توانست با رویکردهای انقلابی تغییر بزرگی را در عرصه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در افغانستان نهادینه بسازد. از آن جمله احساس وطن دوستی، ایجاد سازمان‌های اجتماعی، رشد آگاهی علمی، سطح شعور سیاسی از منابع تاریخی جهانی و ملی، رشد جراید و کتاب نویسی و وحدت و همبستگی اقوام و سایر خدمات اجتماعی، اقتصادی و غیره به نفع زحمتکشان می‌باشد. امروز ما نتایج آن را لمس و احساس می‌کنیم که مردم به نیکی از آن یاد می‌نمایند. تاریخ حافظه فراغ و باحوصله دارد که واقعیت‌ها را به‌تدریج به نسل‌های امروز و فردا انتقال می‌دهد. دانشمندان غربی شرقی از آن تعریف‌های مشخص ارایه داشته‌اند. به این رو اعضای پرافتخار دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) حق دارند که به گذشته خود نظر کنند از خوبی‌ها و بدی‌های آن تجربه حاصل نمایند، میگویند: کسی که دیروز نه داشته باشد از فردا هراس دارد.

 ظهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان و قیام هفت ثور یک پدیده تاریخیست که باید تاریخی بالایش قضاوت نمود. چنانچه هگل می‌گوید فلسفه فرزند زمان خود است. در آن صورت انقلاب ثور و هدفش به تأسی از مرام حزب دمکراتیک خلق افغانستان تنظیم شده بود که الهام از فلسفه زمان خود گرفته و رهنمایی فعالیت وی بود. مارکس می‌گفت: «زمان هستی فعال انسان است. زمان فقط معیار زندگی انسان نیست. مکان تکاملش نیز هست.» به این رو اعضای حزب دمکراتیک خلق افغانستان با موجودیت هستی خود در زمان معین تکامل کرده و ناکامی‌ها، پیروزی‌ها را احساس و تجربه کرده است. می‌تواند از این تجربه‌های خوب و خراب در شرایط موجود برای استقامت‌های اهداف انسانی خود در میدان پیکار حق و عدالت خواهی از آن استفاده نماید؛ و سرمشق رویکردهای حال و بعدی خویش قرار دهد. بر علاوه که اصول مبارزه امروز به سطح ملی و جهانی تغییرات چشمگیری کرده، اما اهداف استراتژیکی نظام‌های سرمایه‌داری تغیر نه کرده همان استثمار، جهان گشایی، کودتاها و لشکر کشی‌ها بالای کشورهای نادار غریب که منابع سرشار طبیعی دارند هنوز هم ادامه دارد. عقبمانی و عدم انکشاف اقتصادی و اجتماعی در اکثریت کشورهای جهان سوم بالخصوص در افغانستان بر علاوه دموکراسی وارداتی به‌وسیله نیروهای نظامی و سیاسی کشورهای غربی در رأس امریکا با مصارف گزاف مالی و معنوی وجود دارد. وضع اقتصادی و اجتماعی سیاسی افغانستان با رشد نسبی افزار وسایل تولید، با شرایط بازار آزاد و تحقق ارزش‌های مدنی، سیاسی از یک دوران تاریخی فیودالی ما قبل فیودالی به‌سوی جامعه سرمایه‌داری در حال عبور است، با شرایط که حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه عدالت‌خواهانه می‌نمود و در قدرت بود، فر ق بنیادی نه کرده است. در آن زمان اشرافیون و مالکین زمین‌داران بزرگ وجود داشت، باز هم امروز با ظهور قشر جدیدی دیگری، با تغیر شکل و قیافه از وجود زورمندان و قوماندانان جنگ سالار، در جمع اشرافیون افزون شده، که از خون مردم پولدار شده‌اند و منابع درامدشان: تمویل اعاشه و اباته وزارتخانه‌ها کشور و با فروش و خرید محصولات زراعتی کشور به شمول قاچاق مواد مخدره صادرات واردات کرده و مؤسسات صنعتی مختلف و بناهای اسمان خراش ساخته‌اند. خود را از این طریق سرمایه‌دار و حاکم بر سرنوشت مردم غریب ساخته که فقیر را فقیرتر و به سرمایه خود افزوده‌اند. شرایط اقتصادی، اجتماعی، وسایل تولید و نیروهای مولده رشد نسبی کرده است. همچنان افغانستان را با واردات اموال مصرفی به یک گدام بزرگ جهانی تبدیل کرده‌اند. این شریان اقتصاد کشور امروز به دست مافیای مواد مخدره و زور سالاران داخلی و دلالان سرمایه‌داران نظامی کشورهای خارجی می‌باشد. بعد از قیام هفت ثور نسبت کج روی‌ها و اشتباه‌ها و خیانت‌های روشن دولتداری حفیطالله امین جنایتکار و باند فاشیستی وی زمینه مداخله نیروهای مسلح را زیر نام جها د که قبلأ برضد دولت جمهوری داوود شکل گرفته بودند و رهبران آن‌ها به پاکستان فرارکرده بودند، مساعد ساخت، باپشتبانی دولتهای منطقه وبین المللی درراس امریکا به مداخله وسیع درافغانستان اغازکردند که باعث جنگ ویرانی و ایجادفضای ترور اختناق شدند و حزب دموکراتیک خلق افغانستان نه توانست اهداف انسانی واخلاقی خودرا عملی نماید، تا اینکه از قدرت ساقط کردید وقدرت نسبت عوامل مختلفی دواطلبانه توسط رهبران حزب وطن به جهادیون انتقال یافت. با انتقال قدرت به انهاتراژیدی بزرگ آغاز که تابه حال ادامه دارد.

 هگل دانشمند المانی می‌گوید: ذهن درتاریخ است وتاریخ درذهن است. لاکن رشد واگاهی وازادی انسان‌ها در روند پیشرونده تاریخ صورت میکیرد، موضوع تاریخ ازادی انسان است. اعضای دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) حق دارند که در جریان فعالیتهای کنونی خویش به‌مثابه شخصیتهای اگاه یی تاریخ، تا برای کسب تجارب مفید این حزب به گذشته خویش نظری به اندازند، تا ازآن برای رویکردهی بعدی خود باشرایط حاضراستفاده وسرمشق عمل خویش قرار دهند. چنانچه براساس دیالکتیک هگل: همه چیز در «شدن» است؛ پدیده های نو از درون پدیده های کهنه به وجود میاید، بعضی ازعناصر کهنه بانودر سازش قرارمیگیرد باعث رشد وتکامل بعدی آن می‌شود. دراینصورت تجربه‌های تاریخی انسان‌ها را از مراحل ناپخته در مرحله پختگی ورشد فکری کمک ویاری مینماید.

  هرانچه گفته امدیم یادآوری از یک روند تاریخی بود که مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حالابه 30 حزب تبدیل شده می‌باشد. اکثریت اعضای ا حزاب ایجادشده رسالت خویش میدانند، نظر به وضع ناهنجار فعلی کشور دلسوزانه و ارزومندانه در داخل وخارج کشور قصد دارند، تابرای ایجاد یک حزب فراگیر نقش خودرا ادا نمایند. به این رو وظیفه وطن دوستی خود میدانند، تا از تجارب بمفید حزب مادر (حزب دمکراتیک خلق افغانستان) برای تسریع روند همسو گرایی برای ایجاد حزب نوین مترقی استفاده عظیمی کنند. عملکردهای مثبت انراکه امروز باعث تحرک و همبستگی ووحدت مبارزه سازمانی وتشکیلاتی درخارج وداخل کشور می‌شود، ملاک عمل قراردهند. این امر به معنی عقب گرایی ارتجاعی به گذشته نیست! اکثریت نیروها واعضای حزب مادر درارزوی یک حزب فراقومی زبانی وایدیالوژیکی هستند. تا تمام ا حزاب مستقل ایجادشده به طور دواطلبانه درزیر سقف یک حزب واحد تنظیم شوند، امادرفکرایجاد همان حزب مادر بانام و مرام وایین نامه مشابه نیستند! چون زمان تغیرکرده مقوله معروف لینن:«شرایط مشخص ازوضع مشخص» ماباید دربستر زمان به پیش رویم نه به عقب. به گفته هراکلیت فیلسوف یونان باستان:«دریک رود خانه دو بار نمی توان شنا کرد.»

  افغانستان به همچو حزب سرسپرده خلاق وپر ابتکار ومجرب ضرورت دارد! که از این وضع نا به سامان سیاسی، اختلافهای قومی، نابرابریهای اقتصادی واجتماعی نجات یابد.

  زحمتکشان افغانسنتان برای نجات خویش ازبدبختی، رنج و مرارت وخون ریزی به تحقق این ارزشها ومولفه ضرورت دارد: تحقق کامل حقوق مساوی میان اقوام، ادیان ومذاهب براساس حقوق شهروندی، برابر ی میان زنان ومردان، رشد جامعه مدنی، رشد نهادهای خصوصی وخود گردان، گسترش نهاد های همگانی دولتی وغیر دولتی، ایجاد ورشد مؤسسات خدماتی وفرهنگی مانند: بیمه های رایگان بهداشتی باز نشستگی، کمک خدمات اولیه به سالمندان، دانشگاه ها، مکاتب، کودکستانها ازطریق تحصیل واموزش ورایگان برای همه. گزینش مسوولین حکومتی از پایین تا به بالا ازطریق ارایی مردم، حل نابرابری اقتصادی به‌وسیله نهادهای خدماتی از طریق درامد اخذ مالیات مترقی، و سرمایه ملی کشور. مردم احساس بکنند نیروی را که غرض تولید و سهم در سازماندهی ومدیریت دولت بکار میبرند، دو باره در عرصه‌های مختلفی ازان مستفید میشوند. همچنان گزینش قوای سه گانه دولت اجراییه، مقننه وقضایه با رآیی مردم. اینها همه خواست وارزوهای «نیروهای چپ ملی ودموکراتیک» است. نه کمونیستی وسوسیالیستی!

 احزاب مترقی باید با احزاب بنیادگرایی اسلامی بر شالوده یی برنامه های اقتصادی واجتماعی مطابق وضع عینی که به زندگی روزمره مردم تعلق میکرد فرق داشته باشند. ما تازمانی برنامه مترقی ودموکرات ملی نه داشته باشیم. اعتماد مردم را نمی توان به‌مثابه مدافع زحمتکشان نسبت به احزاب ارتجاعی قاتل وچپاولگر وغیر دموکرات کسب نمود. عدالت خواهی مبازره پیگیر توام با اموزه های مترقی ودانش مترقی می خواهد؛ این امر با چالشهای بزرگ همراه است. بقاءو پیروزی ما دروحدت وهمبستگی است! درغیران فرق بین ما واحزب پوپولیست دینی نفاقگر که او هم ازعدالت ومساوات صوری سخن میزنند وجود نه خواهدداشت! این ارمان زمانی تحقق پذیراست تا همه نیروهای ملی، دموکراتیگ وعدالتخواه درزیر سقف حزب واحد فراگیر قومی، زبانی ومذهبی جمع شوند، برای وصول این اهداف پیگیرانه برزمند.

 

رستمی اپریل 2020 کشور المان