در گردش زمانه،افغانستان بیش از پیش در عمق بحران سیاسی داخل میگردد.به دلیل وضعیت اشغالی، رکود سیاسی وعدم پویایی دولت وجامعه افغانستان ،تعین مقدرات سیاسی کشور کماکان در بیرون ودر ماورایی جغرافیای افغانستان،بویژه در واشنگتن واسلام آباد گره خورده است.تداوم مذاکرات قطر برگرفته از همین سناریوی است.

 ابتکار عمل هنوز ازکف سرنشینان وکپتان کشتی طوفان زده افغانستان خارج است وسران دولت ومهره های کلیدی سیاسی جامعه افغانستان بویژه اکثر سران جهاد،در همین خط وبسوی یک خندق بزرگ به پیش میروند.

 پاکستان و ایران با کاربرد مهارت های شیطانی در عمق جامعه افغانستان نفوذ نموده وبا تمامی سازوکار های نظامی،اطلاعاتی ودیپلماسی فعال در تلاش اند تادر دایره‌ای منافع راهبردی شان با ترفند های ریایی وفریبکارانه،شاهراه اقتدار سیاسی را در سمت استقرار نظام امارتی در افغانستان باز نمایند.

 سیستم دیپلماسی دولت افغانستان بطرز پرسش انگیزبکلی فلج گردیده وطالبان با استفاده ازاتمسفر جدید بازنگری سیاسی کاخ سفید حول مذاکرات دوحه،سنگرها را در حوزهٔ دیپلماسی یکی پی دیگرفتح نموده و جایگاه سیاسی شان را بیش از پیش درین روند استحکام می‌بخشند.

 پاکستان در تلاش است تا بوسیله یاران سابق ورهبران جهادی تمامی خطوط نیم‌بند همبستگی جامعه ودولت را را آماج قرار داده و تمامی هسته ها وپایگاه های بازدارنده راچه در ماحول ساختمان نظام فعلی وچه بیرون از آن در داخل جامعه در راستای استقرار نظام طالبان در کابل از قبل متلاشی نماید.

 اینبار پاکستان باسیمای صیقل یافته و کاذب بارنگ مهربانانه و شعارهای مرغوب" مشارکت ملی"در نظام آینده،داخل معرکه شده و نشان میدهد که این شعار های فریبکارانه از حمایت برخی از ساده اندیشان فراموش کار جامعه ما برخوردار بوده وبه سیمای دهشت ناک سران اسلام آباد دیدگاه نوو دگراندیشانه دارند.

 دو نیروی محرکهٔ بیرونی و درونی،نظام سیاسی افغانستان را آماج قرار داده که یکی آن طالبان ودیگرش چیدمان مهندسی شده در ارکان دولت دکتر غنی است که به مثابه دولت نیابتی،گاهی بطرز عریان وگاهی به شیوه مرموز بستر سیاسی ونظامی را برای تغییر دراماتیک سیاسی در سمت اقتدار سیاسی طالبان برداشته وبا رویکرد های نفرت انگیز وگسترهٔ فساد مالی وروش های ضد مردمی،توسعه فقر،بیکاری وبد امنی پهنای دایره انزوای سیاسی خودرا توسعه داده و جامعه ومردم رابطرزناخواسته و مرموز به سمت نظام امارتی در افغانستان سوق میدهندوکارمندانبلند پایه نظام وستون پنجم در درون آن،خود به گورکن نظام مبدل شده اند.

 از آنجاییکه گره سرنوشت سیاسی افغانستان به کاخ سفید وابسته است،اماتاکنون تغییر ماهوی در استراتیژی کاخ سفید نسبت به طالبان وچگونگی مذاکرات دوحه مشهود نیست،اما آنچه تغییر ناپذیر است،حفظ منافع راهبردی آمریکا درین بازی بزرگ است که افغانستان را به حیث قربانی انتخاب نموده است.

 افغانستان نیز به استراتیژی نوین و راهکار جدید در بازیهای جهانی ،منطقوی وکشوری نیازمند است که سوگوارانه فقدان استقلال سیاسی ،ابر استعمار برفرازآن ونبود دولتمردان پراگماتیست،کشور را از دست یابی به چنین سیاست محروم ساخته است.

 درین روز ها،جنگ واژگان، گستره عظیم از جامعه افغانستان را درهم پیچانیده وکاربرد واژه های" جمهوریت "و"دولت موقت"بدون بار ماهوی وخاستگاه اصلی سیاسی آن پرده ابهام را در جامعه گسترده ساخته ومسیر اصلی بازیهای پیچیده وچند پهلوی پروژه مطروحه قطر را تاریک ساخته است.بیگمان در استراتیژی واشنگتن-اسلام آباد ،هردو جویبار به یک رود خانه سرخواهد کشید.نباید فراموش کرد که قالب هردو خشت توسط آمریکا وپاکستان دیزاین گردیده ودر یک تیاتر سیاسی به نمایش در آمده است.

 هر نظام یی عاری از مشارکت ملی،مردم سالاری،دموکراسی واقعی وعدالت اجتماعی یک نظام استبدادی وضد مردمی است.

 افغانستان به "دولت ملی"نیاز مند است ودر شرایط کنونی به مثابه بدیل قابل قبول میتواند ازدل گفتمان ملی ویا توسط یک جبهه گسترده ملی ودر نهایت توسط انتخابات شفاف، منصفانه و دموکراتیک بوجود آمده وبه مثابه نهاد پرقدرت وباعظمت وبه حمایت وسیع مردم افغانستان،پروسه جنگ وصلح افغانستان را مدیریت نموده وارزش های بزرگ سیاسی وتاریخی کشور را درین تلاطم بزرگ حراست وپاسداری نماید.

 در شرایط کنونی بحران افغانستان ورویکرد اداره جوبایدن نسبت به آن  در چشم انداز گفتمان ومباحثات جهانی بیش از پیش بازتاب روشن دارد.وبگاه« فارین پالیسی» این جریان را تحت عنوان "بایدن برای ترک افغانستان،باید مشکل شخص غنی راحل کند" به تازگی به تصویر کشیده خاطرنشان میدارد:[۱]

 "با توجه به میزان بحران هایی که کشور در داخل و خارج با آن روبرو است،افغانستان در لیست اولویت های رئیس جمهور ایالات متحده، جو بایدن قرار ندارد. اما مهلت تعیین شده برای خروج همه نیروهای آمریکایی، بخشی از توافق سال گذشته بین طالبان و دولت ترامپ ،اورا مجبور می‌سازد تا

 درین مورد که به سرنوشت ریاست جمهوری وی ومیراث ۲۰ سال جنگ آمریکا مرتبط است،تصمیمی اتخاذ نماید"

 نویسنده این مقاله با توجه با مندرجات معاملات مذاکرات دوحه،چگونگی خروج ارتش آمریکا از افغانستان را مورد پرسش قرار داده می نگارد:"با توجه به قول بایدن برای اختتام به اصطلاح "جنگهای ابدی" این سوال مطرح نیست که آیا او نیروها را از افغانستان بیرون خواهد کشید؟ بلکه این سوال مطرح است که اوچگونه می تواند این کار را انجام دهد تا به گونه ای که برخی از دستاوردهای افغانستان را حفظ کند و اطمینان حاصل کند که دهه ها فداکاری آمریکایی ها درافغانستان بی فایده نبوده است. مسئله این است که واشنگتن بین دو حرکت غیر منفور وغیر مردمی گیر افتاده است.

 طالبان ،که طی یک سال گذشته وحشت آفرید، درسطح ملی مورد نفرت قرار گرفته اند،امادولت اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان نیزبطور بسیارشدید غیر مردمی ونا محبوب است. اکثر افغان ها و مقامات آمریکایی اتفاق نظر دارند که توانایی طالبان در ادامه شورش عمدتا به دلیل رهبری بد غنی بوده است و او علاقه چندانی به دستیابی به یک توافق صلح پایدار که ممکن است وی را از دایره قدرت خارج کند ، نشان نداده است"

 نویسنده در امتداد این بحث حول مذاکرات دوحه تمرکز نموده می نویسد:" بزرگترین مانع کوتاه مدت برای تیم بایدن می تواند وراثت توافق نامه دوحه باشد،توافق صلح ۲۰۲۰که به خواهش دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا و توسط زلمی خلیل زاد،نماینده ایالات متحده در افغانستان انجام یافت .این یک تلاش خیرخواهانه اما عمیقا ناقص برای پایان دادن به حضور دو دههٔ آمریکا در این کشور بود.خلیلزاد، تحت فشار ترامپ برای بیرون کشیدن سریع نیروهای آمریكایی از افغانستان، قادر به تضمین حقوق بشر ، دموكراسی یا حمایت از حقوق زنان نشد. در این معامله هیچ شرطی برای آتش بس یا حتی ارایه قول صریح طالبان برای پایان دادن به خشونت صورت نگرفت. از نظر آنها،طالبان هنوز در افغانستان در جنگ هستند و فقط متعهد شده اند كه به عنوان بخشی از توافق صلح بین الافغانی مذاكره كنند. این معامله کژ ویکطرفه توسط مردم افغانستان به عنوان یک عمل بدخواهانه تلقی شد و به درستی طالبان را متقاعد کرد که ایالات متحده برای خروج عجله دارد.حس این پیروزی در برابر اشغال آمریکا این اطمینان را به آنها داده است که در مذاکرات خود با گروههای افغان قاطعانه بایستند"

 در بخش دیگر این مقاله نویسنده در خصوص دیدگاه بایدن ودکتر غنی نسبت به پروسه صلح ومعاملات سیاسی پرداخته می نگارد:

 "تیم امنیت ملی بایدن در مورد این معامله لحنی بدبینانه نشان می دهداماهیچ کس خوشحالتر ازغنی نیست. مشاور جدید امنیت ملی ایالات متحده ، جیک سالیوان ، در یکی از اولین تماس های خود به همتای افغان خود گفت که دولت "نگاه سختی" به این دارد که آیا طالبان به تعهدات خود در این توافق نامه عمل می کنند یا خیر. طالبان حمله به نیروهای ایالات متحده را متوقف کرده اند. اما بازرس کل وزارت دفاع در افغانستان این هفته خاطرنشان کرد که سطح خشونت های شورشیان و افراط گرایان از جمله موج ترورهای برجسته مقامات افغانستان همچنان ادامه دارد و طالبان همچنان که قول داده اند با القاعده قطع رابطه نکرده اند"

 در بخش دیگر مقاله،نویسنده سیاست نرم افزار آمریکا نسبت به طالبان را در خصوص معامله صلح مورد نقد قرار داده وبگونه یی بطور بکجانبه به منافع امریکا بذل توجه نموده اذعان می‌دارد:

 "خلیل زاد برای تکان دادن طالبان برای حمایت از معاملات انجام یافته، باید یک پیام بدون ابهام هم در میز مذاکره و هم در میدان جنگ برای طالبان بفرستد که آمریکا تا زمان ختم شورش،افغانستان را ترک نحواهدکرد. این پیام می تواند ساده باشد:" سریعترین راه برای بیرون کشیدن ارتش آمریکا انجام معامله است."

 اما این پیام نباید فقط مربوط برای طالبان باشد. واشنگتن همچنین باید به غنی،که می هراسد معامله ای در مذاکرات صلح بین الافغانی منجر به پایان دوره ریاست جمهوری وی شود، هشدار دهد که تخریب روند صلح قابل تحمل نخواهد بود. سخنان غنی فراتر از تلاش او برای متوقف ساختن توافق صلح است. در پروفایل سال۲۰۱۶ جورج پکر،وقایع نگار متفکر افغانستان ،از غنی به عنوان "

 تکنوکرات بینا" یاد کرد که به معنای واقعی کلمه کتاب "احیای دولت های شکست خورده" را نوشت،اما نخبه بودن و فقدان مهارت های سیاسی مانع از موفقیت او دردولت داری شد"

 نویسنده در بخش پایانی مقاله اش بر چگونگی ماهیت سیاسی دولت غنی پرداخته اظهار میدارد:"غنی بابیگانه ساختن هر حوزه احتمالی انتخابی پارلمانی،دور ساختن جنگ سالاران،سازمانهاو دستگاه های سیاسی جامعه تباری کشور،خود را باچند مشاور نزدیک از جمله حمدالله محب مشاور امنیت ملی و امرالله صالح معاون رئیس جمهور محاصره کرده است. آنها برای جلوگیری از خوی نفرت انگیز ورسوای او،در برابر خشونت های کشور سپر شده اند.

 اعتماد غنی به رهبران دستچین شده جامعه،که تصویری گلگون از سیاست های روستایی ارائه می دهند،این اطمینان را القا می بخشد که او از آنچه در افغانستان فراتر از دروازه های قصر در جریان است ،اندکی معلومات می داشته باشد. فساد در دستگاه های اجرایی کمافی السابق در جریان است، کاخ از قراردادهای نظامی گسترده سود می بردو مداخله مداوم غنی و حلقه داخلی وی در انتصاب پرسنل امنیتی ،جایگزینی فرماندهان جوان آموزش دیده توسط ایالات متحده باافسران وفادار،اعتماد مردم و نیروهای امنیتی را نسبت به رژیم برهم زده است".

 با احترام بی پایان

 لندن،نوامبر ۲۰۲۱

 منابع:

 [1]To Leave Afghanistan, Biden Must Solve His Ghani Problem, foreign policy, 2nd February 2021