فعالان حقوق زن در سال ۱۹۸۱ میلادی روز بیست و پنجم نوامبررا روز جهانی مبارزه علیه خشونت درمقابل زنان پذیرفت و به تعقیب در سال 2000 میلادی سازمان ملل متحد در همسوئی با این طرز تفکر روز مبارزه با خشونت علیه زنان را فرصت خوب و مساعد برای دولت ها و سازمانهای بین المللی وموسسه های غیر دولتی برای روشنگری دانستند تا ازان برای آگهی دهی عمومی و آموزشهای لازم استفاده شود.

 با دید این روحیه وضرورت ــ افغانستان نیزبا اضافت قوانین نافذ قبلی در روشنی هدایت مواد « بیست وچهارو پنجاه وچهارم قانون اساسی» قانون «منع خشونت علیه زن» را طورخاص درراستای جلوگیری از خشونت وستیزعلیه زنان، حفظ کرامت انسانی و سلامت خانوادگی  وضع و نافذ و طرف استفاده قرار داد که وجود و نفاذ آن عمل پسندیده و بجا دانسته می شود.

 منهم درین کوتاه نوشته میخواهم به مناسبت مطالب متذکره و احترام به روز مبارزه  علیه خشونت، یادی ازگذشته های دُورِ تاریخ در راستای  مظالم اِعمال شده، بر سرنوشت مظلومانهٔ زنان و تداوم و تجدید بسا از مظالم و کردار آن دوره ٔ سیاه درین عصر و دنیای جدید بویژه در جغرافیای فعلی میهنم ذکر و حدیثی داشته باشم و اعمال خلاف کرامت انسانی را در پهنای نظام اجتماعی کنونی علیه قشر زن طور بسیار مؤجز یاد آوری و ذکر مختصری از جایگاه، زندگی رقت آور و روزگار غم آلود زنان کشور خود در مقایسه به موقف و منزلت زنان دیگر در دنیا و عصر کنونی توأم با آرامش و راحت آنها یاد نمایم:   

  ببینید: خشونت به مفهوم عام آن اگر جسمانی است و یا روحانی و یا هر نوع  شکنجه ایکه به جسم وروح، شخصیت، کرامت، مال و دارایی و سایر اعمالیکه قانون تصریح می نماید اجرا گردد و مسئولیت بار آرد خشونت خوانده می شود و خشونت با انواع گوناگون می تواند حادثه خلق کند وبه طرز و طرق مختلف اجرا شود وایجاد و عمل خشونت مُسلمَن در فضای خانواده درد آور و رنج دهنده است و ارتکاب خشونت با انواع خویش مسئولیت های مادی و کیفری در قبال دارد و مستوجب مجازات قانونی پنداشته می شود. 

  پیشینهٔ تلخ و زشتِ دوران بربریت وجاهلیت و مظالم غیرانسانی  بر جنس زن این موجود ملکوتی لکهٔ سیاه و پاک ناشدنی در دل و دامن تاریخ باقی و از یاد رفتنی نیست؛   

  وتاریخ هیچگاهی وقایع ورویدادهای نیک و بد، بویژه اعمالیکه درسرنوشت جامعهٔ بشری ارتباط می گیرد از یاد نمی برد و یاد و حدیث آن زمان برای انسان ها و زنان عصرنوین تعجب بر انگیز بوده و درک مظالم بیرحمانهٔ آن در مقایسه با شیوهٔ زندگی عصر تکنالوژی کنونی بی باور خواهد بود.

 شنیده و خوانده ایم که درعهدوعصرکهن؛ در آن زمان ودورهٔ تاریک بر مبنای عقیده های جاهلیت تولد جنس دختر درخانواده را ننگ و آن را اضمحلال آبرویی فامیل وخانواده شمرده و حقارت غیر منتظره بر تبار خویش تلقی میکردند و این اطفال معصوم را با فریاد کودکانه و گریه های داد خواهانهٔ شان زنده به گور می نمودند و آن را نشان غیرت تلقی می کردند.

 آیا میتوان آن ایام وروزگاریرا ازیاد بُرد که رُود های آدمخوارآب و دریا در زمانِ آن تاریک اندیشی ها با بیصبری چشم براه دختر جوان وعروسی قشنگ وزیبائی میبود که توسط مشتی از  جاهلان و احمقان سنگ پرست به عنوان تحفه و نذر در ایزای ازدیاد آب در امواج هولناک و سهمگین پرتاپ می شد ودر یا با ولع تمام آن را می  بلعید و عاملین عمل با خوشحالی به اندیشهٔ ازدیاد آب قهقه می زدند، چه بیرحمانه عملی وچه سهمناک لحظه ایکه آن سیاه روز دختر با صورت زیبا و قد و قامت رسا که توسط مشاطه گری آراسته شده بود چون گوسفندی نذر سال می گشت.

 وضع بدین منوال روبه وحشت بود که دین اسلام با ورود خویش به این دنیای ظلمانی  پایان داد و کار بنیادی درجهت از بین بردن ظلم و مظالم انسانی انجام و دنیای دیگری با حفظ کرامت آدم و انسان ایجاد نمود.

 اندیشهٔ درست و وجدان پاک حُکم می کند که هر تحول و دست آورد عظیم و بزرگیکه به نفع بشریت درمقاطع مختلف تاریخ نظر به وضع و شرایط زمان بوجودآید متناسب با کمیت و کیفیت آن کِرده و عمل حرمت گذاری وازان منحیث تجربهٔ آزموده و کارِ ستوده استقبال شود و اساسُ وملاک عمل قرارگیرد و این شیوه درهرجامعه بویژه جامعهٔ منحصر به جغرافیای وطن ما در راه رسیدن به آرمانهای والا و خواسته های مشروع و سعادت بار قشرزن سرلوحه برای احقاق حق ومبارزات داد خواهانه پنداشته شود و در عمل پیاده گردد .

 واقعیت دنیای کنونی نشان می دهد که نیمهٔ از پیکرجوامع بشریت را زن تشکیل می دهد که برمبنای همین کمیت و کیفیتِ معنوی و کرامتِ انسانی میتوان برای تعیین جایگاه زن در جامعهٔ بشری عادلانه نگاه و ارزش والا قایل شویم و جدول و آمارمساوی بروجود آنها درست وترتیب نماییم.

  مستند ومدلل براصل وحکمت قبول شده که زن درایجاد خانواده ومنطق معاشرت زنا شوهری حافظ نسل بشرومانع انقراظ طایفهٔ انسان درکرهٔ زمین وجهان هستی هستند که امتیاز و شرافت مادر بودن، خواهر بودن وهمسر بودن را دارند و مَرجع حرمت و احترام عمیق پنداشته می شوند.

 بلی: بیجا نیست تا با توجه به متن ارائه شده وهستهٔ بحث ومطلب فعلی ما ازحال و سرنوشت زن، یعنی این مادران و خواهران ستمکش و زجر دیدهٔ میهن خود آگاه شویم و منع و محو خشونت را از آدرس آنها بپرسیم؟   

  زمانیکه این دنیای مجهز به تکنالوژی و عصر تعجب آور دوران کمپیوتر در نصب العین و دید عبرت آوری ما قرار می گیرد و زندگی پُر رونق انسان های ممالک رسیده به این نعمات مادی وتکنالوژی مشاهده میشود وجدان وجوهر ترحم، ما را به سرزمین عزا داروطن می برد و متوجه حال و روز بد آنها می سازد آنگاه در می یابیم که ایشان درکنار بسا از اعمال و حشیانه وقساوتیکه دران ظلمت کده بالای قشر زن واولاد آن سرزمین اجرا و یا واقع می شود چه نوع روزگاری را سپری و به چه مشقتی زندگی می کنند و در بحبوحهٔ این سیاه روزی طور نمادین برحرمت زن تأکید واز جایگاه بلند آنها یاد ویاد آوری می گردد ولی هیچگاهی از بیرحمی های بشری وانسانی، کُشت وکشتار، شکنجه های روحی و جسمی، هتک حرمت، و به تنگنا قرار دادن  زنان بیوه و استفاده های نامشروع درحالت مضیقه وتعسر، عدم وجود کاروکار یابی، گرسنگی وبی نانی، عدم مساعدتهای لازم در وقت ضرورت و غیره و غیره ... سخنی بمیان نمی آید. و چاره و علاجی در زمینه سنجیده نمیشود.

 از آنجاییکه نویسنده عقیده دارد: مدلل برواجبات وجدانی و حُکم انصاف انسانی سعی و تلاش هر نویسنده بایست در جهت رعایت حق و حقیقت در پیروی از جهات مثبت مبتنی بر واقعیت باشد وازاعمال منفی و خلاف قانون با کم و کیفیت آن موافق به آنچه رخداده است یاد آوری شود. اغماض از هر کدام آن  نقصان بر انصاف خواهد بود.

   بگونهٔ مثال: آیا میتوانیم خدمات بشردوستانهٔ عدهٔ از انسانهای با احساس وخدمت گذاران آگاه و راستین را که در راه آزادی زنان مظلوم از قید اسارت رزمیده و درین راه مُمد و مُفید قرار گرفته اند فراموش کنیم ویا خدمات صادقانهٔ آنها را در راه تعمیم خواست واحقاق حقوق زن از یاد ببریم، یا نمیتوانیم منکر آن باشیم که ایشان باکارو پیکار پیگیر اساس شایسته و تهداب محکم بر گسترش احیای حقوق زنها گذاشته والگویی خوبی برای داد خواهی و مبارزات نسل های آینده گردیده اند و رسالت انسانی و وجدانی خود ها را بطور شایسته انجام داده اند.

 تلاش های فرهنگی هر حقیقت نگر درعالم روشنگری بایست به معنی و مفهوم انکار مطلق از کارکرد های گذشته و حال ویا انکار از واقعیت های عینی فعلی در جامعه نباشد، وجوب عمل از ما می طلبد که در پرنسیپ با دید حقیقت و واقعیت جانب عدالت خواهی و قانون مداری را رعایت وخود عدالت پسند باشیم واز هدایت وجدان سرپیچی نکنیم.

 بهر صورت: با رعایت آنچه گفته آمدم با یک نتیجه گیری مؤجز مطالب را چنین جمع بندی و اینطور خلاصه می سازم:

   محور بحث کنونی ما به منع خشونت علیه زن اختصاص دارد که منهم بر همین محور  سخن و حدیثی عنوان کردم و آنچه ذهنم یاری رساند نوشتم ولی در نهایت برداشت و نتیجه گیری ام این است که مستند بر محتوای قانونِ «منع خشونت علیه زن » وصراحتِ مطالب تقدیم شده، دروحلهٔ اول اهداف این پروسه مشخص وآنگاه راه توصل به اهداف ودر نهایت طُرق جلوگیری از خشونت علیه زن معین گردد ؟ پس لازم است بدانیم که اهداف کدام  و راه توسل به اهداف کدام است ؟

  اهداف  مورد نظراز دیدگاه قانون چنین تصریح میشود:

  (قانون منع خشونت علیه زن) هدایت می دهد:

 اهداف این قانون عبارت اند از:

 ۱ ــ  تأمین حقوق شرعی و قانونی و حفظ کرامت انسانی زن.

 ۲ ــ حفظ سلامت خانواده و مبارزه علیه رسوم، عرف و عادات مغایر احکام دین مقدس اسلام مُسبب خشونت علیه زن.

 ۳ ــ حمایت مجنی علیهای خشونت ( زن متضرر) یا معروض به خشونت.

 ۴ ــ جلو گیری از خشونت علیه زن.

 ۵ ــ تأمین آگاهی و آموزش عامه در مورد خشونت علیه زن.

 ۶ ــ تعقیب عدلی مرتکب جرم خشونت علیه زن.

  بر باورمن نتیجه این است که:  فقط مکانیزم اجرایی شدن سالم احکام قانون(منع خشونت علیه زن) مطابق شمارش بالا و قوانین مرتبط به موضوع  و بطور عام حاکمیت قانون می تواند راه توسل به اهداف یاد شده و وسیله برای جلوگیری از خشونت علیه زن گردد.  

   با تقدیم حرمت .