حقیقت ، نجیب الله عظیمی: شناخت ضعیف دولت مردان و سیاست گران افغانستان از دولت‌های مدرن و جدید در جهان

در بخش اول به بررسی و کنجکاوی این دو موضوع پرداختیم:

 اول: دولت وحدت ملی یا دولت وحشت و ملی.

 دوم: حساسیت سیاستگران و حصوصن جهاد گران از طرح حکومت وحدت ملی.

 در این بخش به کنجکاوی عنوان که در بالا از آن نام بردیم خواهیم پرداخت.

 

قسمت سوم:

 پنجم: آیا این‌همه دشمنی و کینه توزی دولت مردان افغانستان از دولت‌های مدرن و جدید در جهان از شناخت ضعیف سیاستگران آن سرچشمه می‌گیرد؟

 جواب این‌همه دشمنی‌ها را می‌توان در وجود نیروهای حاضر در دولت مشاهده نمود، به‌جز از چند جوانی که اخیرن از جانب رئیس جمهور به اپارت دولت آورده شده و به معرفی گرفته شده، بیشتر از نصفی دیگر از کارمندان این دولت را «جهاد گران» تشکیل می‌دهند، که از دوران دولتداری کرزی در پست‌های مهمی بلند (نظامی و سیاسی) دولت لم داده‌اند.

 این‌ها متشکل «رهبران جهادی» یعنی نسل اول از (تخریب کننده‌گان افغانستان) را تشکیل می‌دهند، در قدم دوم نسل دوم از «جهاد گران» قرار دارند، که در سایه حکمروایی پدران شان در رأس قاعدهء دولت آورده شده‌اند، که از تحصیلات نه چندان بلند و عالی برخوردار می‌باشند.

 در درجهء سوم اقارب نزدیک به خانواده‌های «جهاد گران» قرار گرفته‌اند، که کیف و لذت قدرت و دولتداری را چشیده و از همان لحاظ خود را مدیون رهبران و اقارب نزدیک خود می‌دانند که چنین شرایط را برای آن‌ها مساعد نموده‌اند که در لبهء و یا پایه قدرت قرار گیرند.

 از پهلو به هم گذاری هر سه گروه می‌توان به این نتیجه گیری رسید، که نه تنها گروهء اول آن، بلکه به همان ترتیب گروهء دوم و سوم آن، هیچ‌گونه شناختی از دولت و دولتداری و خصوصن نوعیت دولتداری های مدرن در جهان آگاهی لازم و کاملی علمی و سیاسی را نداشته و ندارند.

 زیرا طوری که بزرگان شان به این عقیده بوده و باقی مانده‌اند، از آنکه به زوری سلاح شان بیگانه‌ها، یعنی روس‌ها را از کشور رانده‌اند و در اثری «جهــــــــــــاد» قدرت را از یک ابر قدرت آن زمان جهان، یعنی «اتحاد شوروی» آن وقت بدست آورده‌اند، دیگر حکمروایی و حکومت‌داری حق حلال آن‌ها، برای آن‌ها و بقایای شان می‌باشند؟

 بناهن هرگونه اقدام در جهت جابجایی کادرهای تحصیل یافته و جدید در کشور و پروفیشنل سازی اپرات دولتی با مقاومت سخت و شدید اول‌تر از همه «جهاد گران عقب گرا» حاضر در اپرات مهم دولتی مواجه گردید و با هزار تدبیر و نیرنگ «تدویر پیهم جلسات رنگارنگ تحت عنوان و عناوین مختلف توسط رهبران جهاد و به‌اصطلاح وطنی بچه ترسانک ها» از سه دهه به این‌طرف دولت را اخطار داده و هر گونه طرح‌های دولت را رد نموده و به حاشیه رانده‌اند.

 مردم افغانستان اکنون خود شاهد آن‌اند، که همه (جهادی‌ها) در هر نوع گردهمایی‌های «راست و دروغ شان» دشمنی خود را با این ساختار پنهان نه نموده و با بلند کردن هیاهو، نه تنها رئیس جمهور را، بلکه رئیس «محافظه کار» اجراییه او را نیز هشدار داده و اعلان نموده‌اند، که با حاشیه کشی «مجاهدین» این دولت دوام نه خواهد آورد و یا آنکه هر گاه و ناگاه اعلان می‌دارند، که ریس جمهور تصمیم دارد، که «جهادگران» را به حاشیه بکشد و از همان لحاظ در هر جا و مقام که می‌باشند، دشمنی خود را با این ساختار و هر دو رئیس دولت در کشور اعلان می‌نمایند.

 از چند دهه به این‌طرف تحت عنوان و بهانه‌های «هفته شهید» که در هر شهر و ولایت کشور، آن‌هم از جانب هر «جنگ سالار» به‌صورت جداگانه و علحیده دایر می گردند (طوری که دیده می شود، ممکن شهدای این برادران جهادی هم با همدیگر جور نمی آیند، که همهء ایشان هفتهء شانرا یکجا و به یک باره گی به گیرند و بس)

 ولی چنین نیست، با درد و دریغ این هفته به نام «هفته شهید» در کشوری که خودش (نان خور بیگانه‌ها و دست دراز به کشور های بیگانه) و آن‌هم به برداشت ملا های «تند رو» حاضر در کشور (عیسوی ها) مجبورند، تند روان فعلی که همه عیسوی ها را دربست کافر حساب می‌نمایند، دوام نموده و محافل یکی پی دیگر گرفته شده و ملا ها هم با آیت خانی ها، ایام نان «شکم های» شانرا از غذا های چرب و رنگارنگ که به پول همین کافر ها تهیه و اماده می گردند پر نموده و شاید هم در دل شان در حق همین کافر ها «دعای خیر» را نیز نمایند.

 «شاید خداوند خودش بهتر بداند، ما که از دل ملا های وطن خود خبر نداشته و چیزی نه می دانیم.»

 داکتر عبدالله در هفتهء شهید که به تاریخ 16 سپتامبر در مزار شریف برگذار گردید، چنین بیان نمود: «مسایلی واقع می شود، اما هیچ وقت راه اصلی ما که راه جهاد، راه مقاومت و راه آرمان های شهداست، انشالله او را فراموش نخواهیم کرد.»

 این سخنان چه را می رسانند، خلاصه آنکه «بگذارید، هر که هرچه می گوید به گوید، راه ما همان راه «جهاد و مقاومت» می باشد و بس

 پس سوال خلق می گردد که فعلن کدام جهاد و کدام مقاومت و باز جهاد به چه خاطر و مقاومت علیه کی؟

 راه آرمان های شهدا؟ کدام شهید بیچارهء راه شما از شما جهاد گران و راه تان خیر و برکت دیده اند و کدام آرمان آن رفته گان بیچاره و اولاد دست دراز و گدای او به سر و ثمر رسانیده شده، که دیگران خود را، در اینده قربان راهء دروغ و درم های شما نمایند؟

  شاید ادامه جنگ و خون ریزی به خاطر خواست های شخصی، سمتی، منطقوی و قومی شما برادران جهاد گر؟

 من نمی دانم، که آیا از این دروغ های شاخدار (گفتار های تکراری و خسته کن) این رهبر به‌اصطلاح «جهاد» کدام تحلیل دیگر هم می‌توان استخراج نمود و یا خیر؟

 خلاصه آنکه این‌همه دشمنی دولت مردان و سیاستگذاران افغانستان از همکاری با چنین یک ساختاری جدیددر کشور، اول‌تر از همه ناشی از شناخت ضعیف همه «جهاد گران» و پای دو های آن‌ها از دولت‌های مدرن و جدید در جهان بوده (دولت‌های که ذریعه دو و یا سه جریانهای سیاسی در کشور های مختلف جهان هدایت و رهبری میگردند)

 و یا هم (دولت‌های ائتلافی، که ذریعه دو گروه سیاسی طی یک دورهء انتخاباتی هدایت و رهبری میگردند) این دولت «وحشت ملی» را می‌توان جزی همین نوع ساختار ها به حساب آورد، که از جانب جان کری پیشنهاد گردیده و روی دست گرفته شده، ساختاری که از همان روز اول آن سری «جهاد گران» کشوری ما را به درد آورده است؟

 این کینه توزی و دشمنی پنهانی آن‌ها، امروز تا حدی قابل ملاحظهء علنی گردیده و این کینه توزی سیاست گذاران در افغانستان، ناشی از تعصب بی حد و حصر آن‌ها با شیوه های جدید دولتداری در جهان و خصوصن (جهاد گران) در افغانستان بوده و می باشد و همچنان حکایت از عدم موافقت «جهادگران» ما با دموکراسی و آزادی زن سرچشمه گرفته و در ضدیت با مدرنیته قرار داشته و در مخالفت با دولت‌های مدرن در جهان می باشد؟

 شش: آیا شناخت دولت مردان افغان از یک نوع ساختار و حکومت‌داری آن‌هم به شیوه های قدیم و گذشته و آزموده شدهء آن یک جانبه می باشد؟

 محمد هارون چخانسوری، سخنگوی ریاست‌ جمهوری در مقالهء که چهارشنبه ۷ میزان ۱۳۹۵ در روز نامه ء هشت صبح تحت عنوان «حکومت وحدت مـــلی در مسیر توسعه و نوسازی» چنین می نویسد: «حکومت وحدت ملی به رهبری رییس‌ جمهور غنی در حالی به کار آغاز کرد که از یکسو با بیرون ‌شدن قوای بین‌المللی از افغانستان مواجه بود و از دیگر‌سو کمک ‌های بین ‌المللی رو به‌ کاهش نهاد. تقریبا ۶۰ درصد مصارف بودجه مالی از کمک ‌های خارجی تامین می ‌شد، و حدود ۴۰ درصد دیگر از تولیدات ناخالص داخلی مردم نسبت به آینده ‌شان بی ‌باور بودند، زیرا اکثر ادارات و وزارت‌ خانه‌ ها به ‌خاطر وجود مافیا، اختلاس و فساد اداری فلج شده بود و بودجه ملی نیز کسر داشت. نیروهای بین ‌المللی در حال رفتن از افغانستان بودند، جنگ هر روز گسترده ‌تر می‌ شد، در عین ‌زمان نیروهای امنیتی و دفاعی کشور به وسایل و تجهیزات مورد نیاز مجهز نبودند و دشمنان مردم افغانستان تصور می‌ کردند که حکومت جدید طی چند ماه سقوط خواهد کرد.»

 طوری که آگاهان سیاسی میدانند رهبری و نظم دهی دولت‌های ورشکسته در کشور های جهان سوم، نه تنها به کادرهای آگاه، از خود گذر، با تعُهد و وطنپرست ضرورت دارد، بلکه داشتن و به کار گماری کادرهای تحصیل یافته و مسلکی و با تعُهد به وطن و مردم ضروری پنداشته می شوند، نه آنانیکه دولت را غنیمت «جهاد» شان دانسته و دعوای در اختیار داری دایم العمر دولت را در دل جا داده‌اند. جدل داشتن کنترول دایمی آنرا در سر می پرورانند.

 طوری که در بالا نیز چند باری تذکر داده شد، جان کیری (وزیر خارجهء دولت اوباما) به دو گروه، که دارای دو دید کاملن متفاوت از همدیگر میباشند وظیفه سپرد، که با سهم 50 در 50 فیصد در ساختار جدید شامل شده و دست همکاری با هم داده و ساختاری پیشنهادی او را که در سایر نکات دنیای تحول یافته امتحان شده، در طی یک دورهء حکمروایی شان در افغانستان عملی نموده و به موفقیت برسانند.

 هفت: آیا دولت مردان افغان شناخت یک جانبه از ساختار و حکومت‌داری و آن‌هم به شیوه های قدیم به نوعی نادرخانی، هاشم خانی و داود خانی، تره کی و امین خیلی آن دارند، یعنی حکومت‌داری به شکل تک فردی و تک تازی و استبدای، که جایی برای تفاهم و مشوره و میانه روی را برای هیچ فرد و گروهء دیگری باقی نمی گذارد؟

 طوری که از ابتدای این بررسی سعی ورزیدیم، که بازی گران اصلی هر دو جناح را که در رأس یا قاعدهء این ساختار قرار دارند، مساویانه مورد نظر داشته و هریک از آن‌ها را با در نظرداشت خواست ها و اعمال شان مورد مطالعه قرار بدهیم.

 اینکه تاکنون تا به کجای این کار به آن موفق گردیده ایم، مشکل به نظر میرسد، که خود در پی قضاوت آن به نشینیم، ولی امیدواریم، که خواننده گان محترم کمبودات و نوافق در این بررسی ها را بهتر و دقیق تر دریافت نموده و قضاوت شانرا نمایند؟

 دو گروهء که در اصل باید دست همکاری با همدیگر داده و کشتی شکسته افغانها را به سواحل آرام صلح برسانند، پیوسته با گفتار ها و ملاحظات مختلف شان از دولت و دولت داری در افغانستان باعث بروز جنجال های مختلف سیاسی در کشور گردیده اند

 چنانچه در همین چند روز پیشتر، درمحفلی که تحت باز هم عنوان همان «هفتهء شهید» در مزار شریف دایر گردید، یکی از ماموران و یکی از شاملین همین ساختار با تشکری از نیروهای خارجی در کشور خطاب به آن‌ها چنین می گوید: (ما خواهان رفع انحصار قدرت و مشارکت واقعی ملی به منظور تامین و تحکیم ثبات سیاسی در افغانستان هستیم. از کشوری دوست ایالات متحدهء امریکا و سایر دوستان بین المللی به خاطری کمک های شان به افغانستان نیاز مند قدرانی می کنیم، اما خواست ما از آن‌ها این است، که منافع و مساعدت های خود را در حمایت از یکعدهء از افرادی بی ریشه و فاقد حمایت مردمی به هدر نه دهند.»

 کسی که خود همین اکنون از جملهء فعالین شامل در این ساختاری حکومت میباشد، که در اصل باید موظف با آن باشد، که شریک و همکار این دولت لرزان بوده و ایشان باید دولت مرکزی را در پیروزی این ساختار همکاری و همرایی نمایند. اینگونه تناقض گویی ها را در سیاست در افغانستان و دولتداری در کشور را چگونه می‌توان درک و برطرف نمود؟

 هشت: آیا دل بسته گی و دوام به ساختار استبدادی سیاسی گذشته هنوز هم میان نخبه گان و سیاست مردان افغانستان جا دارند، که همه از تشکیل چنین یک ساختاری جدید در کشور ناراض از آن بوده و شکوه و شکایت سر داده و نالیده می روند؟

 گمان بیشتری من بر آنست، که مردم شریف افغانستان تحول پسند و ترقی پذیر بوده و پیوسته در پی تغیر در زنده گی اجتماعی و سیاسی شان بوده اند، لیکن جنگ های تحمیلی و حضور فعال اجانب در خاک افغانستان شگاف بسیار بزرگی و عمیق آیدیولوژیکی و عقیده ویی را میان نُخبه گان افغان به وجود آورده و آن‌ها را در دو طرف دریا قرار داده است و تمام پل های موجود میان آن‌ها را از بین برده و نابود نموده است، که رسیدن به همدیگر را برای شان خیلی ها مشکل نموده است.

 از اینکه افغانستان طی این اضافه از 4 دهه مصروف جنگ ها و برادر کشی های داخلی بوده، این جنگ ها برای ملت و مردم افغانستان میراث های خیلی اندوهگین و ناگوار را به ارث گذاشته و آن اینکه:

 یک: چند دهه جنگ در کشور، نیروی های بی سواد و حتا کم سوادی را که خود را نجات دهنده گان این کشور به نام (مجاهدین یا جهاد گران) می نامند در رأس دولتداری در کشور قرار داده است. افراد و اشخاصی که نیمی از زنده گی خود را در جنگ و خون ریزی با دولت و مردم گذشتانده اند، هیچ گاهی در دولت داری سهم نه داشته و نه هم دولتداری را دانسته و می‌دانند و بد بختی بزرگتر از همه که کمتر روی صلح و آرامش را دیده اند.

 دو: جنگ های ویرانگر در طی چند دهه در افغانستان نیروهای را در رأس دولت داری آورده، که فکر می‌نمایند، از آنکه «جنگ و جهاد» نموده و قدرت دولتی را بزور سلاح از مخالفین خویش بدست آوردند، باید آنرا بزور سلاح نیز حفظ و نگاه داری نمایند، اینکه برای چی مدتی، هنوز نزدی خودی شان مشخص نه نموده‌اند؟

 سه: همه کشور هایی که به این نیرو ها کمک های نظامی داده و رسانده اند، کمک های آن‌ها محدود و مشهود به (عملی سازی خواستها و سیاست های مورد قبول آن‌ها در منطقه بوده) و بدین ترتیب دولتداری در افغانستان را نیز به خواست و میل خود چرخانیده اند.

 چهار: پشتیبانی از چنین حکومت ها در داخل افغانستان ذریعه کشور های همسایه همه نیروهای فعال نظامی و سیاسی در افغانستان را به وابسته گی شدید مالی و پولی به یکی از همسایه های افغانستان کشانیده و مجبورنموده است. این همه دست درازی ها در کشور سیاستگران فعلی افغانستان را دست بین همسایه های حسود آن کشور گردانیده است.

 پنج: پشتیبانی از چندین محل قدرت در داخل افغانستان از جانب همسایه های آن کشور، ولو که به شکلی خیلی پراگنده هم بوده اند، بی باوری شدیدی را میان نیروهای نظامی و سیاسی در کشور به وجود آورده، که از چند دهه به این‌طرف دیگر هیچ گروه یی نظامی و سیاسی به گروه یی دیگری مخالف خویش اعتبار نمی نماید.

 شش: جنگ های چند دهه در افغانستان خسارات جبران ناپذیری را به سیتم دولتداری و دولت سازی در افغانستان زده است، و دولت داری در آن سرزمین را به دولت ورشکسته مواجه نموده است.

 هفت: برای اعمار مجدد کشور ضرورت به یک قشری میرود، که درک آنرا نماید، که محتوای اصلی دولتداری در خدمت گذاری به توده ها و مردم آن بوده و می باشد، نه به باداری و قلدری بالای مردم کشور و چور و چپاول دارایی دولت و مردم آن می باشد.

 هشت: باوجودیکه پهلو بهم گذاری اقشاری چون (روشنفکر با تعهد، با جهاد گر و حنگ سالار، طالب عقب گرا با چلی دور از دانش علمی) برای کشوری جنگ زدهء چون افغانستان خیلی زمان گیر به نظر میرسد، ولی آن کشور چاره جز طی این راه ندارد.

 نه: چند دور مهاجرت در افغانستان باعث آن گردید، که دولت ها در افغانستان برای چندین باری از داشتن کادرهای آگاه، با تعهد به ملت و مردم، کادرهای وطنپرست و داری تحصیلات عالی و بلند اکادمیک و پرو فیشنل، با تعُهد به خدمت گذاری به ملت و مردم برای چندین باری تهی گردیده و مجبور به فرار گردند.

 ده: تاکنون من چندین بار و به کرات، در بسیاری از نوشته ها تاکید نموده ام، که امروز امریکایی ها عینی اشتباهء را می‌نمایند، که روس‌ها در زمان شان در افغانستان نمودند، یعنی تعین افراد و اشخاص نه به خاطر داشتن دانش مسلکی، تحصیلات عالی، عقل و فراست آن‌ها، بلکه به خاطر وفاداری آن فرد و مقید به سیستم های حاکم اقتصادی و سیاسی به کشورهای (کمک دهنده) می‌باشند.

 یازده: برخورد آیدیولوژیک از جانب امریکا و متحدان آن در میان قشری روشنفکری در افغانستان به‌جز از دامن زدن مجدد به برخورد های متناسب ایدلوژیک، چیزی دیگر را در قبال نه خواهد داشت، و باعث دوام عدم اعتماد میان قشر روشنفکر و مذهبی در افغانستان خواهند گردید و صف بندی های جدید آیدیولوژیکی را در کشور به میان خواهند آورد.

 دوازده: جلوگیری و پرهیز از برخورد آیدیولوژیک باعث نزدیکی و همکاری صادقانه و بی آلایشانهء همه اتباع و اقشاری آگاه، دارای آیده ها و آیدیولوژی های مختلف در یک صف خواهند گردید و انتخاب چنین برخورد برای ثبات کشوری، چندین بار ویران شدهء چون افغانستان دارای اهمیت ویژه بوده و دارای ارزش حیاتی فوق العاده می باشد.

 ولی با تاسف خیلی ها بزرگ که کشور های کمک دهنده به افغانستان به همان راه خود روان هستند و بدون در نظر داشت خصوصیات مشخصی کشور ها، نماینده گان حاضر آن‌ها در کشور های تحت اشغال شان مانند گذشته ها خود را عقل کل حساب نموده و بدون فرا گیری از اشتباهات گذشتهء دیگران به همان آتش پا می گذارند، که دیگران چند دهه پیشتر به آن پا گذاشته و با سوختاندن پاهای شان از آن کشور ناکام بیرون برآمده اند.

 سیزده: برخورد یکسان بدون در نظر داشت آیدیولوژی با همه روشنفکران در افغانستان، که در طی این چند دهه جنگ و خون ریزی چندین نوع سیستم حکومت‌داری (از جمهوری دموکراتیک گرفته، الی جمهوری و بعدن هم اسلامی و به تعقیب آن امارت طالبانی) را از سر گذشتانده و امتحان نموده، دارای اهمیت به سزا می باشد.

 چهارده: با در نظر داشت تفاوت های آیدیولوژیکی و عقیده وی در افغانستان نمی‌توان افغانستان مجروح را مجددن صحت یاب نموده و یا از نو اعمار گردانید.

 پانزده: با بدسترس گذاری افغانستان تحت رهبری قوم و یا اقلیت قبیلهء خاص که جناب داکتر کم سواد سیاسی امریکایی افغان تبار (اقای خلیل زاد) در بن به اجرا گذاشت، نتایج آنرا امروز مرد و زن افغان می بیند، که به وجودی سرازیر گردیدن میلیار ها دالر و پوند به کشور، هیچ گونه بهبودی در سطح زنده گی اکثریت از ساکننان خاموش آن کشور به میان نیاورده است.

 شانزده: به پا ایستاد کردن، برداشتن حصار ها و دیوار های آیدیولوژیک و با اشتراک وسیع از افغان های وطن دوست و وطن پرست، آگاه و با سواد اکادمیک و با تعُهد به ملت و مردم می‌تواند افغانستان را به سوی ترقی و تعالی، صلح و آرامش دوامدار سوق بدهد، نه برخلاف آن.

 ختم

  10 دسامبر سال 2017

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 ماخذ:

 ـ حکومت وحدت مـــلی در مسیر توسعه و نوسازی چهارشنبه ۷ میزان ۱۳۹۵ - محمد هارون چخانسوری، سخنگوی ریاست‌ جمهوری

 اصلاحات در حکومت وحدت ملی؛ نهادگرایی یا بازسازی اجماع سیاسی؟

 محمدقاسم عرفانی استاد دانشگاه، 30 جون 2017 – 1396

 ـ صحبت داکتر عبدالله در هفتهء شهید در مزار شریف 16 سپتامبر سال 2017

 ـ صحبت عطا محمد نور والی بلخ در هفتهء شهید در مزار شریف 16 سپتامبر سال 2017