دهه هفتاد قرن نزده در اروپا آغازگر تغییرات و تحولات بعدی جهانی هم از لحاظ استعماری وهم از لحاظ روابط خارجی میان ملت‌ها گردید. ظهور بین‌الملل اول کارگری و بین‌الملل سوسیالیستی سرآغاز بیرون شدن روابط ملت‌ها از انحصار دولت‌ها شد. درین زمان گسترش استعمار در جهان باعث برخی درهم آمیزی‌ها از فرهنگ اروپائی با کشورهای مستعمره گردید که با گسترش آن در ممالک مشرق زمین ریشه‌های ایده جدید و خلاف تفکر سنتی عقب مانده را میان اقشار آگاه آن وقت ایجاد کرد، قدرت‌های جدید در صحنه جهانی پا به ظهور گذاشت و دهه هفتاد قرن نزده به‌مثابه دور گذار از یک قرن به قرن دیگر تلقی گردید.

 المان به حیث قدرت جدید از سال ۱۸۷۱ تا سال 1914 با پیروزی بر اتریش و فرانسه با توان اقتصادی بلند و توسعه تجارت جهانی در اروپا عرض اندام کرد.

 یکی از اثرات ملموس گسترش تمدن اروپایی در مشرق زمین شکل گیری ایده ناسیونالیسم بود که اول در اروپای شرقی و بعد به خاور زمین راه یافت. این ایده باوجود نظام‌های مسلط فیودالی درین کشورها از لحاظ روبنایی بر نسل جوان اثر فوری نمود. گرچه از لحاظ ساحه تأثیر و حدود وسعت ضعیف بود اما از لحاظ پذیرش میان نسل جوان توانست مایه تفکر آزادی خواهی، ترقی پسندی، پیشرفت و توجه به معارف گردد.

 اثرات ناسیونالیسم بر کشورهای مستعمره توسط تحصیل‌کردگان غربی‌شان به این کشورها انتقال یافت.

 رهبران اولین کنگره ملی هند در سال ۱۸۸۵ عمدتاً تحصیل‌کردگان غرب بودند مانند مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو و محمد علی جناح، دکتور سونیات سن بنیاد گذار جمهوری چین، رهبر اندونزی، انقلابیون افریقا چون ‌قوام نکرومه، جولیوس نایرری، دکتور مصدق در ایران و همچنان در ترکیه همه تحصیل یافته‌های مغرب زمین بودند که برای رهایی کشورهایشان از سلطه استعمار و رژیم‌های مطلقه و استبدادی می رزمیدند.

 افغان‌ها گرچه تحصیلات عالی غربی نداشتند اما اندیشه‌های علامه سید جمال‌الدین افغان بخصوص در دربار امیر شیر علی خان اثرات خاص در ایجاد روحیه استقلال خواهی بجا می‌گذاشت بعدها مشروطه خواهان نوعی تجدد طلبی در عرصه‌های معارف، حصول استقلال و تغیر شاهی مطلقه به مشروطه گردید.

 توسعه استعمار انگیزه رقابت‌های شدید کشورهای استعماری را بار آورد من‌جمله رقابت دولت‌های روس و انگلیس در آسیا بر سر ایران، افغانستان و تبت شدت گرفت. ظهور دو قدرت جدید استعماری (جاپان و امریکا) بر تشدید رقابت‌های استعماری افزود.

 در دهه اخیر قرن نزده قدرت‌های جهانی در پی تقویت نیروهای بحری‌شان برآمدند، امریکا، انگلستان، فرانسه و المان درین عرصه رقابت می‌کردند.

 انگلستان تلاش داشت اتحاد المان را در برابر ایتالیا و فرانسه با خود داشته باشد، اما تضاد منافع هر دو در رقابت‌های دریایی و تجارت جهانی مانع از آن می‌شد که باهم متحد شوند.

 رقابت میان دول اروپایی تا آغاز قرن بیست باعث ایجاد اتحادهای جدید گردید، فرانسه و روسیه با سفر نیکلای دوم در سال ۱۹۰۱ به پاریس داخل مرحله همکاری‌های اقتصادی گردیدند. به اثر یک پروتوکول در سال ۱۹۰۰ بین قوماندانی مشترک هر دو کشور نوعی تعهد نظامی به مقابل انگلیس به عمل آمده بود که بر طبق آن فرانسه ۱۵۰ هزار عسکر در سواحل مانش جا به‌جا می‌کرد تا در صورت درگیری جنگ بین روسیه و انگلیس برای همکاری روس‌ها داخل اقدام شود، روسیه قبول کرده بود که در صورت جنگ میان فرانسه و انگلیس به ترکستان حمله‌ور شود تا توجه انگلیس را به آسیا مبذول سازد و باعث تشویش قوت‌های انگلیس در هند گردد.

 مناسبات انگلیس و المان تا حد جنگ تبلیغاتی علیه یکدیگر تنزل نموده باعث قطع روابط میان دولتین شد. روسیه در سال ۱۹۰۴ درگیر جنگ با جاپان گردید.

 از اثر سرعت قدرتمند شدن المان و تغییرات در روسیه به خاطر جنگ با جاپان و انقلاب ملی داخلی آن کشور، انگلستان و فرانسه مجدداً در روابطشان به توافق جدید و همکاری با یکدیگر در مقابل المان شدند.

 وزارت خارجه فرانسه داخل اقدام شد تا در مناسبات روسیه و انگلستان بهبودی به میان آورد، در سال ۱۹۰۷ با بهبودی در مناسبات روس و انگلیس رقابت هر دو کشور در مورد افغانستان، ایران و تبت پایان یافته روسیه این مناطق را به حیث منطقه تحت نفوذ انگلستان قبول کرد.

 اروپا درین زمان دچار بلاک بندی جدید گردید که هر جانب بلاک در تلاش برتری جویی خودش بود. رقابت المان و فرانسه بالای الزاس و لورن، رقابت المان و انگلستان در تفوق طلبی دریایی و رقابت روسیه و اتریش روی مسئله بالکان خطرات برهم خوردن صلح را در اروپا نشان می‌داد. درین زمان جهان بین قدرت‌های بزرگ تقسیم شده بود. با چنین وضع اروپا از سال ۱۹۱۳ که المان به تقویت قدرت جنگی‌اش آغاز کرد به‌سوی جنگ جهانی اول حرکت می‌کرد تا اینکه این جنگ در سال ۱۹۱۴ آغاز شد.

 پایان این جنگ اثرات سیاسی توأم با برخی دگرگونی‌ها در اروپا به‌جا گذاشت، نقشه سیاسی اروپا تغیر کرد و با تشکیل دولت‌های جدید ناسیونالیسم از ایده به عمل درامد. چهار امپراتوری در سال ۱۹۲۰ از نقشه جهان محو شد و کشورهای جدید جای آن‌ها را گرفت.

 امپراتوری تزاری روسیه را انقلاب سوسیالیستی سال ۱۹۱۷ از نقشه زدود، امپراتوری المان با شکستی که از جنگ برداشت خاتمه یافت، امپراتوری اتریش - هنگری نیز محو شده با تجزیه امپراتوری ترکیه عثمانی باب خلافت اسلامی بسته شد.

 دموکراسی در بسا کشورها جاگزین دیکتاتوری‌ها گردید، اثرات این تغییرات محدود به اروپا باقی نماند بلکه در خارج از آن قاره رسید.

 از پی امد های ناگوار این جنگ یکی هم خرابی وضع اقتصادی اروپا و به‌جا گذاشتن ۲۵ میلیون کشته بود.

 انگلستان در سال ۱۹۱۹ از امریکا ۴، ۵ میلیارد دالر مقروض شد. سقوط اقتصادی اروپا که ضعف کلی آن قاره را نشان می‌داد منتج به افول قدرت استعماری آن قاره بر مستعمرات گردیده با ختم جنگ جهانی اول در هند و مصر جد و جهد آزادی خواهی به مرحله نوین آغاز کرد و تقریباً در همه مستعمرات اوای مخالفت علیه استعمار بلند شد. گرچه کشورهای فاتح باهم همدست بودند ولی در ختم جنگ بار دیگر انقطاب‌ها روی منافع کشورها رخ داد و امتیاز گیری فاتحان عامل دیگر تضادها شد.

 اثر تحولات در اروپا در جریان جنگ بر کشور ما مشهود بود سفر هیئت المان ترک به دربار امیر حبیب الله خان، ملاقات‌ها و مشوره‌های شورای سلطنتی در مورد موضع‌گیری در جنگ جهانی اول، حضور نمایندگان آزادی خواهان هند در ترکیب هیئت المان -ترک و فعالیت آزادی خواهان هند در کابل بر اراکین سلطنت اثرات جداگانه بجا گذاشت. مشروطه خواهان که تفکر محمود طرزی با الهام از افکار سید جمال‌الدین افغان و آگاهی از جریانات جهانی بر آن‌ها مؤثر بود با محافظه کاران دربار در تضاد بود.

 ارتجاع مذهبی وابسته به انگلیس که در دربار نفوذ داشت یکجا با سرداران محافظه کار بخصوص برادران مصاحب (نادر و برادرانش که از دیره دون هند به دربار راه یافته بودند) بالای موضع‌گیری دولت در برابر این هیئت در تقابل فرار داشت. محمود طرزی در همین زمان مقاله (حی علی الفلاح) را در سراج الاخبار که دعوت به قیام علیه استعمار بود نشر نمود و با مخالفت امیر مواجه شد.

 مشروطه خواهان که ذکر آن‌ها بار بار در نوشته‌ها آمده است بزرگ‌ترین هدف شان استقلال کشور بود، با الهام از تحولات جهان و اروپا باوجود اعدام‌ها و به غل و زنجیر کشیدن‌ها دست از مبارزه بر نداشتند تا اینکه اعلیحضرت امان الله خان به مقام سلطنت رسید و آزادی خواهان و مشروطه طلبان پشت و پناه او شدند و کشور در سال ۱۹۱۹ به استقلال نایل گردیده عقبگرایان در پی توطئه‌های بزرگ شدند و با حمایت انگلیس انقلاب سیاه سقوی را باعث گردیدند.