با آنکه دیدگاه‌ها پیرامون زایش داعش و ریشه‌یابی ایجاد آن دلایل کافی، قابل دقت و قبول را به دست داده‌اند، دیگر هر گونه شک و تردید منتفی است که این روح شیطانی به غیر از همان ارواح خبیثه بیش نیست که در دست تشنه گان زر سیم و عاملین بین‌المللی غارت ملت‌ها قرار دارد و تکرار یک طرح سازمان‌یافته تر و انکشاف یافته تر القاعده در میان ملت های اسلامی و بر ضد ملتهای اسلامی میباشد که اکنون موجودیت یک تعداد کشورها و موقعیت جغرافیائی شان را به در معرض زوال، فروپاشی و تجزیه قرار داده است. این پدیده شوم که تا بحال هر گونه وحشت و دهشت خون ریختن، سربریدن و دها اشکال و نمونه وحشت انسانی را به تجربه گرفته است، چیزی دیگر را به ملت های اسلامی نداده است. این وحشت انسانی داعشیان بدون شک بعد از دوره جنایات اشد ضد انسانی و جنگی که توسط دولت‌های استعماری در دوران سیطره شان بر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین انجام دادند، کشتند و سر بریدند، بی نظیر ترین جنایات ضد بشری در تاریخ معاصر، بخصوص آسیا است. همانگونه که دولت مداران دول استعماری با آنکه بعد از ختم دوره استعماری و آن جنایات بی نظیر شان که انجام دادند، اکنون خود را طراحان و مدافعان حقوق بشر می‌دانند، تا بحال هیچ یک از این دولت‌ها رسما در برابر جهانیان جنایات ضد حقوق بشری و جنگی خود شان را محکوم نکرده و حرفی مبنی بر معذرت خواهی را در برابر مردمان متضرر از جرایم هولناک شان به زبان نیاورده اند و هیچگونه تعهد مبنی بر عدم تکرار آن جنایات را هم نداده‌اند، به همان‌گونه جنایات هولناک داعش را در کشتن و سربریدن‌ها پایانی نیست.

با آنکه پدیده داعش می‌تواند برای طالبان عقب‌مانده قرون‌وسطایی و دیگر یک وسیله (به گفته البغدادی، دوای تاریخ تیر شده) کهنه شده دستگاه‌های استخباراتی منطقه و بین‌المللی حیثیت یک «سرخور» را داشته باشد، اکنون پدیده داعش در کشور مظلوم و عمیقاً، آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر ما هم به یک واقعیت عینی تبدیل شده است که به مانند ارواح خبیثه به شکل مرموز در حالت شکل‌گیری است.

پیرامون این پدیده زشت نه تنها نکات بی‌شماری وجود دارند تا مورد تدقیق، تحقیق، ارزیابی محققین تاریخ، حقوق و سیاست صورت گیرد بلکه یک مسأله خطرناک جدید برای ما، ملت ما و سر زمین ماست که در خطر فروپاشی بیشتر و عمیق تر از زمان حاکمیت تنظیم‌های جهادی و طالبان قرار دارد. با بروز داعش و اهداف آن دیگر طرح مسائل نامیمون مبنی بر تعلقیت‌های زبانی و قومی در برابر اهداف «بزرگ» داعش و دلالان عقب پرده آن‌ها خیلی‌ها کوچکی می‌کنند و آن اینکه می‌تواند سؤال تجزیه و تقسیم مجدد کشورهای آسیایی «مربوط یک خط زنجیری در این منطقه آسیا که منابع بی‌پایان زیرزمینی» آن برای بقا و اسارت ملت‌ها توسط اژدهای تشنه حرص و آز جهانی مطرح است، یعنی همان تقسیم مجدد این کشورها از زمان ختم سیطره استعماری کهنه غرب، اخصاٌ انگیس. این پیش‌بینی نمی‌تواند در دراز مدت دور از وقوع باشد که شیوه انگیسی که اقوام بزرگ با خط کشیدن های تصنعی «سرحدات» از هم جدا ساخته شدند ولی به مانند بم های «همیشه در حال انفجار» بری نا رامی های منطقوی و مخاصمت های ملی و قومی در درون کشورها، گذاشته شدند که تا بحال ادامه داشته است ولی اکنون ممکن «خط کشیدن های جدید ی» بکار باشد تا «ما ها» در عمق رنج های بیکران داخلی و منطقوی درگیر باقی بمانیم. یکی از تفاوت های میان سیاست های ظالمانه و ضد حقوق بشری و ضد حق ملت ها در تعین سرنوشت خود شان در دوره استعمار کهنه و بعداٌ ایجاد القاعده و اکنون بروز داعش در آن است که در اولی استعماریون مستقیماٌ با مردمان استقلال طلب «بدون درنظرداشت مسأله دین و مذهب» میجنگیدند، برای دومی (در اول تنظیم‌های جهادی و بعداٌ القاعده و طالبان) پول، سلاح و مشورت میدادند و سؤال جنگ بر ضد کمونیزم و شوروی مطرح بود. ولی حالا تمویل بی‌حد گروه‌های اسلامی در کشورهای اسلامی و بر ضد ملت های اسلامی مطرح است. طراحان پس پرده تنها پول نقد در اختیار می‌گذارد و پلان طویل‌المدت را در قدمه‌ها هدایت و رهبری میکند و در واقعیت زمینه پیوستن دها هزار جنگجویان «خوب آموزش دیده» از کشورهای غربی (از استرالیا تا اروپا، کانادا و آمریکا)، متخصصین عرصه‌های تکنالوژی (کمونکیشن انترنتی)، و بکار گیری وسایل اطلاعات جمعی، اقتصاد و غیره را نیز مساعد ساخته‌اند.

پس اینجا عمق موضوع نه تنها عطف دقت و توجه بر این روند زشت و خشن در سیاست های کنونی می‌باشد بلکه عطف توجه و تمرکز سیاست‌ها و خطوط فکری و عملی سیاسیون، و تحلیلگران، نیروهای ملی و وطن‌پرست ترقی‌خواه و سازمان‌های موجود سیاسی افغانستان در مبارزه هدفمندانه بر ضد داعش و اهداف طویل‌المدت آن نیز مطرح می‌باشد.

چند فاکت سؤال‌برانگیز:

داعش میلیاردها دالر پول نقد در دست دارد مثلاً اگر برای یک طالب یک صد تا یک صد و پنجاه دالر از طالبان به دست می‌آورد که از منابع به دست آمده از شیخ های عربی (سعودی و قطر و منابع مخفی استخباراتی پاکستانی و غیره!!!)، تمویل می‌گردد، داعش حتی تا ۵۰۰ دالر به یک جنگجوی عادی خود می‌پردازد.

داعش از فروش منابع نفتی پول به دست می‌آورد، آثار گران‌بها تاریخی را به فروش می‌رساند، کی خریداران این منابع نفتی‌اند، اخبار در چند ماه اخیر منتشر گردید که آثار تاریخی تخریب‌شده از محلات تاریخی سوریه در بازار های اروپا سرازیر می‌شوند. کشتی های نفتی قاچاق با ساده‌گی در آب‌ها در رفت و برگشت‌اند، درحالی‌که اگر یک کشتی روسی و یا ایرانی به طرف یمن در حرکت باشند، همه وسایل اطلاعاتی و منابع خبری غرب گزارشات دقیقه‌وار جمع‌آوری و ارائه می‌کنند، ولی از رفت و برگشت این کشتی‌ها هیچ خبر و گزارشی برای دستگاه‌های خبری و ژورنالستیک غربی قابل دلچسپی نیستند.

نظر به ارقام غربی اکنون بیش از ۲۴۰۰۰ جنگجویان داعش از کشورهای غربی «با مهارت‌های خاص جنگ های چریکی و کماندویی»، از اروپا گرفته تا آمریکا و استرالیا، در عراق و سوریه می‌جنگند، تعداد از آن‌ها در رفت و برگشت‌اند. آن‌ها که تعداد زیادشان با یک گذشته جرایم جنایی‌شان در نزد پولیس این کشورها ثبت‌اند، به هدف چور چپاول و غضب دارایی نقدی مردم می‌روند و به همین خاطر به ساده‌گی انسان می‌کشند و شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی را مرتکب می‌شوند. یا اینکه اینان مورد پیگرد قانونی قرار نمی‌گیرند و اگر می‌گیرند با مجازات خفیف و سمبولیک محکوم می‌گردند. سازمان عدالت بین‌المللی هنوز در بررسی ایجاد کدام پرونده جرایم شدید جنگی و ضد حقوق بشری داعش و داعشیان نیست و کمتر لب از لب تکان می‌دهد.

(تذکر: قرار معلوم بیش‌ترین جوانان که در کشورهای غربی به اکستریمیزم اسلامی روی آورده‌اند و یا در جنگ‌ها عملاً اشتراک دارند و یا علاقمند اشتراک در جنگ تحت بیرق داعش هستند، در خانواده‌های بزرگ شده‌اند که در آن طفل به اشکال مختلف از رشد، انکشاف مصوون روانی و تعلیم و تربیه مناسب محروم بوده‌اند و طفل خود در انبوه محرومیت های خانواده‌گی من‌جمله خشونت‌های فزیکی، روانی و جنسی و در محیط انبوه با عقده‌مندی‌ها بزرگ شده‌اند. آنان با این‌چنین گذشته و معضلات روانی، جرایم جنایی و تمایل به مواد مخدر، اکستریمیزم اسلامی را برای خود یک مصئونیت و آرامش روانی می‌دانند و با ساده‌گی در چنگ تشنگان خون و پول و قدرت می‌افتند که جنگ، کشتن و سر بریدن برای‌شان به ساده‌گی قابل‌قبول و عمل است.)

با آنکه بیش از ۵۰۰۰ نظامی آمریکا در عراق حضور دارند و آمریکا بمباردهای روزنه را در عراق انجام می‌دهد و فغان سر داده است که گویا این حملات هوایی برای آمریکائیان روزانه ۵ تا ۸ میلیون دالر هزینه دارد و علاوتاٌ از «جنگ علیه داعش» حرف میزند درحالی‌که این مبلغ تحت نام مصارف روزانه جنگ برای کشور مانند آمریکا در حکم جیب خرچ روزانه است. از جانب دیگر آمریکا در موضع سیاسی- ژورنالستیک و استراتیژی نظامی خود در برابر تهدید های داعش قاطع نیست و حتی شک و گمان‌ها را در بمباردمان مواضع اصلی داعش در عراق و احتمالاً در سوریه نیز بیشتر ساخته است. در دو کنفرانس اخیر پیرامون جنگ علیه داعش موضع آمریکا خیلی‌ها دوگانه و غیر واضح بوده است. مثلاً نماینده جنرال بزرگ آمریکائی در کنفرانس متذکره ضرورت یک جنگ قاطع را مطرح نکرد بلکه اصطلاحات به معانی دوگانه یعنی «ما تجارب را برسی می‌نماییم، ما درس گرفته‌ایم» و غیره. آقای اوباما در کنفرانس اخیر روی قضیه واضحاٌ گفت که «ما علیه داعش جنگ می‌کنیم ولی زمانی عقب‌نشینی هم لازم است»!!؟

انگلستان در مبارزه با داعش کمتر حرف به زبان می‌آورد. تنها به عنوان «خیرخواهی!!؟؟؟» یک وزیر انگلیسی طی سفرش به کابل گفت که دولت افغانستان باید!! با دولت پاکستان در مبارزه با تروریزم همکاری نماید.

دولت آمریکا با آنکه از تباه ساختن و بربادی ملت‌های مانند لیبیا، سوریه و عراق سیرائی نیافته است، ادامه جنگ با دولت و سرنگونی حکومت مشروع بشارالاسد را هدف نهایی تعین نموده است. دولت سوریه درحالی‌که در موقعیت سیاسی و نظامی- دفاعی‌اش در برابر اسرائیل سیاست روشن دارد و کدام تهدید برای کشورهای دیگر منطقه نیست و نبوده است ولی با آن هم آمریکا، فرانسه و انگلیس خود ایجاد گر اولین گروه‌های تند رو خون خور در سوریه شدند که در جنگ روزانه جرایم اشد، هولناک و بی‌نظیر جنگی را مرتکب می‌شوند. این کمک های مالی، سیاسی و استخباراتی زمینه سازی نمود که داعش کنونی از میان همین گروه‌های خون‌خوار شکل گیرد و به حیث ارواح خبیثه و مرتکبین جرایم جنگی و ضد بشری و عامل وحشت و دهشت زمان عرض وجود نماید.

قرار گزارشات چند سال قبل حدود چهار تا شش هزار کارمندان مخفی اطلاعاتی سی – آی – ای در افغانستان در میان مردم محل فعال‌اند. ممکن همین رقم کمتر و زیاد تر را دستگاه استخباراتی انگلیسی «ام – آی ۶» را نیز در افغانستان داشته باشند. چگونه با وجود اطلاعات دقیق از موجودیت مراکز سربازگیری و تعلیمات جنگی، بر آنان حمله صورت نمی‌گیرد و آن‌ها با مصئونیت مصروف گسترش فعالیت‌های‌شان در افغانستان‌اند.

چرا و چگونه تصور دیگر از انکشافات جنگی شمال افغانستان داشت که گروه‌های داعش از پاکستان گروه‌گروه با وسایط داخل افغانستان می‌شدند و از آنجا با سرویس‌ها به ولایات شمال افغانستان انتقال می‌یافتند. آیا این نیروی بزرگ اطلاعاتی نمی می‌توانستند در جلوگیری و یا دادن معلومات به اورگان های کشفی افغانستان کمک کنند؟ یک مثال دیگر: ولایت کندز در آغاز جنگ‌ها در معرض سقوط قرار داشت، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آلمان و مرکز تربیه پولیس در کندز چنان در بی‌پروایی خاموش بود که گویی آن‌ها پیچ گونه تهدید را پیش‌بین نیستند. بر مبنای واقعیت فوق نمی‌توان از شریک بودن و نقش دستگاه استخبارات پاکستان در انتقال و سازماندهی فعالیت داعش چشم پوشید و انکار نمود.

هدف نویسنده از ارائه فاکت های فوق در آن بوده است که داعش زایش یک چالش بزرگ و دیگر یک پدیده است که نمی‌توان از آن به حیث وسیله پیشبرد سیاست های جیواستراتیژیک قدرت های آزمند منطقه و جهانی انکار نمود و ابراز تشویش، نگرانی خویش را نهان گذاشت. دیگر کشورهای که در خط زنجیری کشورهای منابع بزرگ زیرزمینی از شرق میانه سوریه گرفته تا عراق، ایران، افغانستان، آسیای میانه، روسیه و چین در معرض یک پلان طویل‌المدت قرار دارند. طرح یک پلان تقسیم مجدد سرزمین های بزرگ در این منطقه آسیا مطرح است.

کدام خطرات جدید در ادامه بروز مقطعی داعش و ادامه «فاورد پالیسی» در این کشورها ممکن و محتمل خواهد بود:

۱- خطر از هم پاشیده‌گی ملت های بزرگ، آغاز و ادامه جنگ های داخلی برای ایجاد دولت‌های کوچک بر مبنای زبان، قوم و مذهب. (کردها، تاجیکان، ازبک‌ها، بلوچ‌ها، پشتون‌ها، ایغورها، اسماعیلیه‌ها، مناطق شیعه‌نشین و سنی‌نشین و ممکن ده‌های دیگر). در واقعیت تطبیق پلان تجزیه یوگوسلاویای بزرگ و چک و سلواک در اروپای شرقی که از یک جانب با فروپاشی سیستم‌های سوسیالیستی به ارزش صدها ملیارد دالر منابع اقتصادی این کشور با رایگان در دست کنسرن‌های بزرگ اروپای غرب افتاد و از جانب دیگر موجودیت یک دولت بزرگ و قدرتمند یوگوسلاویا از صفحه جغرافیای اروپا حذف گردید.

۲- ضعیف ساختن ملت های اسلامی با بکار گیری خود مسلمانان بر ضد دین و ملت خودشان.

۳- سلب حاکمیت های ملی و خطر بزرگ تجزیه‌پذیری سرزمین های بزرگ.

۴- به وجود آمدن حکومت های تیران و دیکتاتور تحت نام اسلامی به مانند دول ژاندارم و ضد آزادی و دموکراسی و مضحک به مانند عربستان سعودی، قطر و پاکستان.

۵- ضعیف ساختن مداوم احساسات ملی و وطن‌پرستی، حاکمیت ملی و ارزش های فرهنگی و در عوض تقویه روحیه فردی در برابر ارزش های اجتماعی و گسترش روحیه و غریزه‌های پول و مادیات در برابر احساسات عاطفی، ارزش های اخلاقی- اجتماعی و وجدان بشری و انسانی.

۶- مضحک ساختن دین و ارزش های عاطفی و انسانی دینی و استفاده از دین به حیث وسیله خشن، ارعاب و فشار.

چه می‌توان کرد؟ 

مهارت سیاست های ضد بشری و ضد استقلال و حق تعین سرنوشت ملت‌ها که کاربرد اصطلاح سیاسی «جیواستراتیژیک» بدیل خوبی و مناسب به عوض فاروردپالیسی است، چنان سازمان‌یافته و پیش‌بینی شده است که ملت های مانند افغانستان هنوز یک معضله داخلی را مهار نکرده به معضله جدید مواجه و دست و گریبان می‌گردد. سیاسیون و سازمان‌های سیاسی‌شان و دیگر روشنفکران ترقی‌خواه و روشن‌ضمیر اعم از چپ، میانه و لیبرال سیاسی و مذهبی در چنین مقطع های داغ سیاسی و جنگی خود در چند راهه‌ها قرار می‌گیرند و خود و سازمان‌های سیاسی‌شان را کمتر می‌توانند از در خود فرورفتگی نجات دهند. آن‌ها هنوز از بررسی و نقد و محکومیت های «دیروز» نتوانسته‌اند برون شوند و به دفکتورهای فعال سیاست روز تبدیل گردند.

با آنکه توقع از دولت‌ها و حکومت های دیروزی (تنظیم‌ها، طالبان و دستگاه مافیایی کرزی) نمی‌بوده است که آن‌ها با سیاست واضع و فعال در چنین مسائل سر در یخن تفکر فرو برند و به ایده و آرای ملت مراجعه نمایند، ولی مسئولیت دولت کنونی که ادعای سیاست جدید را دارد، این است که در برابر داعش و حامیان آن به سیاست های جدید ملی – وطنی و سیاست فعال و مستقلانه ا در درازمدت متوسل گردد. بناً وظایف جدید و با محتوای جدید با سیاست جدید مطرح بحث و عمل زمان کنونی می‌گردد که غفلت بر آن مصائب و خطرات بزرگ و بی‌مانند و غیرقابل پیش‌بینی را بر ملت مظلوم در حال و آینده تحمیل خواهد کرد.

نویسنده معتقد است که الترناتیف‌های جدید می‌تواند مسأله جلوگیری از پیشرفت بیشتر داعش در افغانستان و منطقه ما را به یک بحث، ارزیابی و تصامیم ممکن و عملی (ملی و وطنی) ضرورت روز متبارز سازد و آن اینکه:

-ایجاد یک کنفرانس مشترک سازمان‌های سیاسی، اجتماعی ترقی‌خواه و جامعه مدنی موجود در افغانستان روی موضوع دفاع و تعهد مشترک از حاکمیت ملی و سرزمین افغانستان به حیث سرزمین و ملت تجزیه‌ناپذیر افغانستان. مثلاً سازمان‌های سیاسی ترقی‌خواه کنونی در افغانستان می‌توانند ابتکار چنین اجماع سیاسی- ملی را به دست گیرند.

-از آنجایی که دولت کنونی به هیچ‌وجه با تک‌روی‌های سیاسی و سیاست خارجی غیرفعال‌اش نمی‌تواند در برابر ابرقدرت جهانی حرص و آز سر استقلالیت بلند نماید، این نکته حایز اهمیت جدی و حیاتی است تا دولت‌مداران طراز اول حمایت ملت به خصوص نیروهای مختلفه ملی و ترقی‌خواه و نیروی بزرگ و موثر تحول خواه کنونی (نسل پویا و روشن‌اندیش جوان، نیروهای سیاسی مربوط به احزاب و سازمان‌های سیاسی- اجتماعی و جامعه مدنی) را با خود کسب کند. بناً یک جمع آمد بزرگ دولت‌مداران با نماینده‌گان این نیروها چه در داخل و چه از خارج کشور تحت نام «اجماع ملی» دایر نماید و زمینه یک تفاهم سیاسی، مبارزه و همکاری مشترک را مساعد سازند تا باشد که روان اجتماعی و مورال جامعه با مسأله «دفاع مشترک از سرزمین مشترک» گره خورند.

-ایجاد همکاری‌ها و توافقات منطقوی و طرح یک پلان مشترک و عملی در مبارزه با داعش و عوامل استخباراتی پس پرده آن. مثلاً دولت افغانستان می‌تواند ابتکار یک کنفرانس منطقوی با دول که در تهدید حال و آینده داعش قرار دارند، را به دست گیرد و طرح پلان را قبلاً با درنظرداشت دو الترناتیف فوق فورمولبندی و در چنین یک کنفرانس به حیث پلان ابتکاری دولت افغانستان مطرح نماید.

- احیای تقویه روحیه وفاق ملی، وطن‌پرستی وتجزیه‌ناپذیری افغانستان در پروگرام های درسی مکاتب ابتدائی، متوسط و ثانوی تا نسل آینده ساز با روان ملی و وطن‌پرستی تربیه گردند.

-تبلیغات سازمان‌یافته با پالیسی تبلیغاتی یکسان رسمی از طریق تمام وسایل اطلاعات جمعی، در دفاع از نیروهای مسلح کشور و دادن مسئولیت با این وسایل اطلاعات جمعی به حیث تطبیق پالیسی تبلیغانی و ملی.

پایان

b_dehzad@hotmail.com