همبستگی؛ وحدت؛ اتحاد و وحدت عمل؛ همگرایی و همسویی احزاب؛ سازمان‌ها و حلقاتی تشکیل شده از بدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حزب وطن و متحدان سیاسی و شخصیت و فعالان منفرد آن به خاطر تأمین حضور در وضعیت سیاسی و مشارکت متحدانه و پیروزمندانه در داعیۀ نجات کشور از بحران کنونی و سلطۀ سیاسی گروه‌های (شر و فساد) و مشارکت در حل قضیه ء کشور و تأمین صلح و امنیت پایدار؛ ایجاد دولت قدرتمند ملی و استقرار دموکراسی کارآمد و سرانجام تحقق آرمان‌ها و اهداف والای ملی؛ دموکراتیک؛ ترقی‌خواهانه و دادخواهانه؛ به یک ضرورت مبرم ملی مبدل شده است و در دستور روز قرار دارد. هرچند که این ضرورت و اهمیت آن را همه احزاب؛ سازمان‌ها؛ گروه‌ها و حلقات تشکیل شده از بدنه حزب دموکراتیک خلق و متحدان سیاسی ما به تمام معنی و اهمیت آن درک می‌نمایم و تأمین آن را در برنامه‌ها؛ اعلامیه‌ها و دیدگاه‌های خود همواره عنوان نموده و در راستای تأمین آن نیز سعی و تلاش نموده‌ایم و ادامه دارد.

 ولی؛ با دریغ که این تلاش‌ها به علل و عوامل متعدد و از آن جمله؛ خود محوری گروهی؛ جاه طلبی‌ها و خود خواهی شخصی و جدال بی‌پایان و بیهوده بر سر تصفیه حساب‌های ناشی از شکست‌های سیاسی گذشته؛ تخریب و بد گویی همدیگر و سردرگمی و اختلافات فکری – سیاسی به موفقیت نیاانجامیده است. این وضعیت و تشتت تشکیلاتی؛ شقاق و نفاق نیروهای جنبش ما؛ آرایش و موازنه نیروها را درصحنه سیاسی به نفع گروه‌های شر و فساد بنیادگرایان مذهبی؛ قوم‌گرایان و تفرقه انداز قومی، جنگ سالاران و غارت گران و شرکای فساد پیشه تکنوکرات آنان تمام شده است. گروه‌های که اینک کشور را در گرداب بحران ویرانگر فروبرده است و نمی‌گذارند، افغانستان صاحب یک دولت قدرت ملی، دموکراسی کارآمد شود و مردم آن از جنگ و ترور؛ فقر، ظلم، ستم و بی‌عدالتی‌های اجتماعی رهایی یابند. پس چه باید کرد و یا شود که متحد شویم؟

 اول: - و قبل از همه باید این واقعیت را بپذیریم که هیچ‌کدام ما احزاب و سازمان‌های تشکیل شده از بدنه حزب دموکراتیک خلق و حزب وطن؛ به‌تنهایی و جدا از هم و کشمکش بین هم و خود مرکز بینی و خود محوری و جاه طلبی‌های فردی‌مان؛ تا کنون نتوانسته ونمی توانیم در وضعیت سیاسی مطرح و به آرمان‌ها و اهداف مرامی خود نایل و مصدر خدمت به کشور شویم «و خلق‌های ستمدیده کشور را از رنج‌های بیکران رهایی بخشیم». بنا بر آن باید ازایگویزم گروهی؛ خود مرکز بینی؛ خود محوری؛ خودبینی و جاه طلبی‌های فردی خودداری ورزیم و با ایجاد یک اقلیم واقعی بینی و رفیقانه؛ سالم و سازنده مبتنی بر مدارا و تفاهم؛ تساند و تساهل؛ صداقت و صمیمیت و تن دردادن به منافع و مصالح جمع؛ اراده جمعی ورای اکثریت دریک شکل از همبستگی متحد شویم.

 دوم: - به مناقشات و جدال متدوام بر سر شکست‌های سیاسی گذشته؛ باید نکته پایان گذاشته شود و گفتمان اصلی تفکر و سیاست‌های ما باید بر سر آنچه باشد که در پیش است. از اشتباهات و کجروی ها در عرصه تفکر؛ خط مشی تطبیق پروگرام‌های ترقی‌خواهانه و تحول طلبانه که به شکست‌های دردناک جنبش ما تمام شد؛ باید آموخت. ولی از شکست سیاسی نباید سرخورده شد و آن را نباید به بطلان آرمان‌ها و اهداف و ارزش‌ها و پایان تاریخ و مبارزه فهمید و تغیر و تحول را از یاد برد و آینده را از دست داد؛ و ارزیابی واقع‌بینانه رویدادهای سده پیشین به‌طور عام و چهار دهه اخیر مؤید این حقایق انکار ناپذیراست و کوهی از اسناد و شاهدان عینی نیز گواهی می‌دهند که همانا؛ این ارتجاع سیاه و نیروهای شر و فساد؛ تنظیم‌های ۷ گانه و ۸ گانه جهادی و شرکای و حامیان خارجی آنان بودند و هستند که در ضدیت به تحولات دموکراتیک؛ ترقی‌خواهانه و دادخواهانه در کشور و افروختن آتش جنگ و تروریسم که توسط اخلاف آنان یا گروه طالبان اینک ادامه دارد؛ مساعی نیروهای جنبش ما و فرایند تحولات ملی دموکراتیک؛ ترقی‌خواهانه و دادخواهانه در کشور را ناکام ساخته است و نگذاشته و اکنون نیز نمی‌گذارد که کشور ما در قطار کشورهای متمدن؛ شگوفان و پیشرفته قرار گیرد و مردم ما از مزایای پیشرفت جهانی و تمدن معاصر بهره جویند.

 سوم: - در بخش مبانی اندیشه‌یی – سیاسی تأمین همبستگی؛ به خرد جمعی و وجوه فراوان اشتراکات که در مرامنامه‌ها؛ برنامه‌ها و خط مشی احزاب و سازمان‌های رفیق تبلور دارد می‌توان تکیه کرد؛ به آرمان‌ها و اهداف ملی؛ دموکراتیک؛ ترقی‌خواهانه و دادخواهانه جنبش باید متعهد و وفادار ماند؛ ولی اندیشه‌ها؛ خط مشی و شیوه‌های مبارزه آن را باز نگریست و غنا بخشید و بر مبنای آن تفاوت‌ها و اختلافات نه چندان بزرگ حل شود و در تدوین مبانی اندیشه‌ای – سیاسی؛ برنامه و پلاتفرم همبستگی از تجارب و درس‌های ذیل جنبش آموخت:

 الف: - جنبش ما در بخش اندیشه‌ایی؛ کفاره افراطیت چپ و ذهنی گرایی؛ تقلید کورکورانه و انجماد فکری و شتاب‌زده‌گی در عرصه تحقق تحولات ترقی‌خواهانه می‌پردازند. افراطیت چپ و ذهنی گرایی؛ جنبش‌های ترقی‌خواهانه را به انحراف و کجراه سوق می‌نمایند و باوجود فداکاری‌ها و قربانی‌ها به شکست‌های دردناک منتج می‌سازند و رشد و تکامل قانونمند جوامع را نیز تخریب می‌نماید.

 ب: - تجارب سیاسی ما می‌آموزند که خشونت سیاسی و دگرگونی‌های خشونت آمیز و جابجايي قدرت در شکل ضربتی و کودتاهای نظامی و دولتی؛ انفجارهای سیاسی‌اند که به خشونت زنجیری و جنگ‌های پی در پی و فلاکت تمام عیاری در کشورها می‌انجامند؛ زیرا روندهای خشونت آمیز اغلبا از کنترول خارج می‌شوند و هر کودتا، کودتای دیگری و هر ضربه، ضربه دیگری به همراه دارد که آن نیز زمینه ساز ضربه بعدی می‌باشد و بدین ترتیب خشونت سیاسی به شکل زنجیری تولید و باز تولید می‌گردد و در تمام اشکال آن یک گزینه ء ناسالم و نامطلوب است و برعکس دگرگونی‌های مسالمت آمیز و ناشی از شرایط عینی و ذهنی مساعد؛ راه روش اصولی و مطلوب نیل به آرمان‌ها و اهداف ترقی‌خواهانه شمرده می‌شود.

 ج: - تاریخ گواهی می‌دهد که افغانستان قربانی مقابله ناشی از تضاد در منافع قدرت‌های جهانی در «بازی بزرگ» و سپس «جنگ سرد» شده و اینک در دوران گلوبالیزم خطر آن وجود دارد که قربانی «جنگ سرد بر سر منابع انرژی و ثروت‌های منطقه» و جنگ‌های نیابتی قدرت‌های جهانی و کشورهای منطقه شود. در چنین وضعیت در صورت استقرار یک دولت قدرتمند ملی و دموکراتیک و تعقیب سیاست خارجی متوازن و بیلانس شده مبتنی بر بی‌طرفی عنعنوی فعال و مثبت و عدم اشتراک در پیمان‌ها نظامی؛ می‌توان از مبدل شدن افغانستان به صحنه ء تقابل قدرت‌های جهانی و منطقوی و دخالت و مداخلات خارجی جلوگیری کرد و منافع ملی کشور را به‌طور اطمینان بخش تأمین و حراست نمود.

 از سوی دیگر جهان ما به یک دهکده جهانی مبدل شده است؛ به گونه‌یی که سرنوشت همه کشورها و جوامع دور و نزدیک باهم گره خورده است و هیچ کشور و ملت به‌تنهایی نمی‌تواند به‌پیشرفت نایل آید. بنا بر آن باید اصول؛ کلتور و شیوه زندگی متمدنانه بر مبنای حفظ و حراست و تأمین منافع ملی و باور بر منافع عموم بشریت و حفظ منافع ملی با جهانیان و جامعه بشری فراگرفت و از بیگانه ستیزی و افراطیت ناسیونالیستی خودداری ورزید؛ از امکانات پیشرفت جهانی و جلب مساعدت‌های آن برای پیشرفت همه جانبه کشور باید استفاده برد؛ ولی از وابستگی به کشورها باید احتراز جست.

 ۴: - در مورد شکل سازمانی تأمین همبستگی باید خاطر نشان ساخت که تاکنون اشکال مختلف سازمانی همبستگی و به‌ویژه وحدت تشکیلاتی احزاب و حلقات ایجاد شده از بدنه حزب تجربه شده است ولی شوربختانه که هیچ‌کدام آن تحقق نیافته است. بنا بر آن نخست شکل دریک جبهه واحد ملی و دموکراتیک می‌توان متحد شد و از این طریق و در یک پروسه ء وحدت عمل و تأمین شرایط لازم به‌سوی اشکال دیگر همبستگی ازجمله وحدت تشکیلاتی و غیره گذار کرد. و برای ایجاد یا تشکیل جبهه نقشه راه ذیل پیشنهاد می‌گردد:

 الف: - یک؛ کمیته ء کار و تماس همبستگی؛ به ترکیب نمایندگان بخش متشکل و غیر متشکل بازمانده از نیروهای حزب دموکراتیک خلق و حزب وطن که به همبستگی در یک جبهه واحد توافق دارند؛ ایجاد گردد و این کمیته در مورد پلاتفرم و ساختارهای تشکیلاتی و سایر موارد ایجاد جبهه تبادل نظر نمایند و طرح‌های لازم تشکیل آن را تدوین نمایند.

 ب: - برای غنی و تکمیل طرح‌های کمیته ء کار و تماس؛ نشست‌ها و جلسات وسیع نوبتی به اشتراک فعالان احزاب و سازمان‌ها و هم چنان شخصیت‌ها و فعالان منفرد شامل گفتمان همبستگی در خارج و داخل کشور سازمان داده شود و در این نشست‌ها در مورد پلاتفرم؛ نام و سایر موارد تشکیلاتی جبهه طرح لازم پیشنهاد گردد و برای تصویب طرح‌ها و ایجاد جبهه یک اجلاس کلان در شهر کابل برگزار گردد و در این اجلاس تشکیل جبهه رسماً اعلام گردد. این است دیدگاه‌ها و پیشنهاد‌هایی که در مورد نقشه راه تأمین همبستگی ما احزاب و سازمان‌ها و حلقات سیاسی تشکیل شده از بدنه حزب دموکراتیک خلق و حزب وطن و متحدان سیاسی ما ارایه می‌گردد.

  و به شما رفقا و دوستان گرامی و ارجمند؛ احزاب و سازمان‌های ایجاد شده از بدنه حزب دموکراتیک خلق و حزب وطن و شخصیت و فعالان منفرد آن؛ احترامانه مراجعه می‌نمایم که دیدگاه خویش را در رابطه به مفکوره ها و نقشه راه و میکانیزم پیشنهادی ارایه شده تأمین همبستگی و این امر سرنوشت ساز در پیروزی جنبش سهم گرفته و رسالت خود را در امر نجات کشور از گرداب بحران‌های کنونی و ادامه مبارزه متحدانه و پیروزمندانه برای تحقق آرمان افغانستان آزاد و مستقل؛ قدرتمند و دموکراتیک؛ پیشرفته و شگوفان؛ مرفه و سربلند و ایجاد یک جامعه مدنی؛ مرفه و عادلانه؛ آرمان‌ها و اهدافی که در راستای آن مبارزه طولانی به عمل آمده و قربانی فراوان داده شده است به انجام رسانیم.

 به‌پیش به‌سوی همبستگی دریک جبهه واحد ملی و دموکراتیک!