به داغت آرزومرد وهوس سوخت

  دراین آتشفشان حتی نفس سوخت

 بيايد بنگريم اين مرز وبوم را

 که زیبا وطنم اندرقفس سوخت.

 

چهره هاي ملي وميهني؛ مردان خوشنام وطن وسياسيون بزرگوار:

 انجينررحمت الله نبيل – داکتر سپنتا – بشيربيژن – داکترعنايت الله بابرفرهمند، نهاد هاي جامعه مدني ونهاد هاي روشنفکري ... سلام گرم ودرودهاي آتشينم ما را پذيراشويد.

 

بدون مبالغه طي بيست سال زدوبندهاي گروپي وتعلقات قومي وزباني – شماها مردان انديشمندي هستيد که دستان تان به رشوه؛ فساد مالي؛ دزدي وچپاولگري آلوده نبوده ودوشادوش مردم تان به پيش رفته ايد وزدوبندهاي قومي وزباني را مردود دانسته ايد وبا مردم تان وفادارمانده ايد.

 بيايد باهم يکجا دست به دست هم داده وطن ومردم راازين گنده بازلجن زارنجات بدهيم وتحت زعامت شما وروشنفکران کشوربراي استقرارحکومت انتقالي تلاش نمايد.

 ***

 سرزمين پدري ما درشش سال زمامداري ننگين وتنفرانگيزارگ نشينان فاسد وپليد چنان درتنش؛ تشنج؛ بحران؛ بي کفايتي؛ بي بندوباري؛ قوم ونژاد خواهي؛ برتري طلبي وفاشيزم غرق شده است که حاکميت ملي، همزيستي وباهمي، استقلال وتماميت ارضي وهمدلي وهمياري نه تنها زيرسوال برده شده بلکه دارونداروطن ومردم به سوي نابودي وبه پرتگاه رسيده است.

 مطمينآ تا پول دربانک، گروپ قومي وفراشوتي درارگ وتا چوروچپاول بردارايي ملي وجود دارد - غني احمدزي ازکرسي ارگ دست نمي کشد وبه خاطرحفظ قدرت ننگين درارگ ازهيچگونه توطئه ودسايس برمردم وروشنفکران دريغ نمي کند وچهارنعل وقهقهه زنان مي تازد.

 همين اکنون دروطن محشربه پاست قتل وجنايت به اوج خود رسيده ونيروهاي امنيتي جوقه جوقه وسيله افراطيون بنياد گرا درهمدستي با گروپ اوباش وبي بندوبارارگ نشين درميدانهاي قدرت خواهي نابود مي شوند.

 چرا قلبي نمي سوزد؟

 چرا صداي بلند نمي شود؟

 نوجواناني که براي لقمه ناني بخاطرزنده ماندن خانواده شان درصفوف نيروهاي امنيتي پيوسته اند، فرزندان وطن نيستند؟ که به خاک وخون کشانده مي شوند؟

 مگراين همه داد وفرياد هموطنان را کسي نمي شنود؟

 مگرقلبها ازسنگ ووجدانها ازبي همتي پرشده است؟

 چرا هروزمعامله هاي بي دوام وتوطئه هاي دوامدارازمردم قرباني مي گيرد؟

 جنابان! مگرشما فرزندان اين مرزوبوم نستيد؟

 وچرا به ملت تان صدا نمي زنيد که برخيزيد ما باشما هستيم وبراي شما حاضريم قرباني بدهيم؟

 شماها دردامان پرعطوفت مادروطن بزرگ نشده ايد که صداي مردم مظلوم وهردم شهيد رابشنويد؟

 درامه نفرت انگيزتقسيم قدرت «50 – 50» ادامه دارد واين سريال بي فرجام را پاياني نيست واين را مي دانيد که هردو چهره ملال آور (غني – عبدالله) ازيک سازمان استخباراتي تغذيه مي شوند وبه هرکدام نقشي سپرده شده وحدود واندازه ي برای هرکدام تعين گرديده ومساويانه مردم وروشنفکران را فريب مي دهند ودروغ مي گويند.

 يکزماني درکابل ننداري نمايشنامه بلندي بنام «تک وتکمار» روي ستيژ نمايش داده مي شد واکنون آن نمايشنامه باچهره هاي سياه وپليد درکشورما به صورت عيني جريان دارد.

 آقايان شما خوب مي دانيد:

 در کشور ما طی سال‌های اخیر به جای تلاش در راستای ملت‌سازی و شایسته‌سالاری، تلاش‌ها برای قومی کردن همه عرصه‌ها صورت گرفته است و وظایف به افراد بر اساس هویت قومی و سهمیه‌بندی قومی سپرده می‌شود و نه بر اساس شایستگی، تخصص وهم ميهن بودن افراد.

 مردم ازشش سال گذشته تاکنون در تنور سوزان قوم‌گرایی سوخته و می‌سوزند و مسوولان به جای پاشیدن آب سرد برای خاموش کردن این تنورِ داغ، آتش آن را با پکه قومی شعله‌ورترمی‌سازند.
تازه ديديد وخوانديد درشرایطی که مردم کشور نان شب و روز خود را ندارند و در یک شرایط سخت زندگی می‌کنند، هیچ نوع کمک از سوی حکومت برایشان صورت نمی‌گیرد، اما حقوق اعضای کمیسیونهاي انتخاباتی بدون این‌که دست‌آوردی داشته باشند، صد هزارافغانی از طرف ارگ افزایش می‌یابد.

 افزایش حقوق اعضای کمیسیون‌های انتخاباتی جفا درحق خانواده شهدا و دیگر مردم کشور می‌باشد. دادن امتیازات بی‌مورد به کمیشنران کمیسیون‌های انتخاباتی از سوی غنی یک نوع باج دادن ورشوه سياسي بخاطرنتيجه جعلي انتخابات رياست جمهوري گذشته بود، کمیشنران کمیسیون‌های انتخاباتی مستحق افزایش حقوق نمی‌باشند، چون بدنام‌ترین انتخابات را برگزارکردند.
 
برای غنی شرم وننگ است که نود درصد از مردم نان خوردن ندارند، اماوي برای چند نفر دزد صد هزار افغانی حقوق اضافه می‌کند. اگر حکومت صد هزار افغانی را به خانواده‌های نیازمند کمک کند، بیش از ده خانواده هفت نفری را برای یک ماه کفایت می‌کند. مردم مشکلات زیادی اقتصادی دارند؛ نباید به افراد دزد و خاین پولی که از خون ملت به دست می‌آید، داده شود. در حال حاضر هر کدام از اعضای کمیسیون‌های انتخاباتی بیش ازششصد هزار افغانی حقوق و امتیازات دریافت می‌کنند.

 جنابان! آيا روزي شده که سردرگريبان فروببريد وبرحال زارکابليان عزيزفکرکنيد؛ آيا کابل وکابليان حق ندارند که ازکابليان شهرداري داشته باشند؟

 چرا شهرداري ازکابل تعين نمي شود که دلش برحال اين شهرومردمش بسوزد؟

 هربي ريشه وفراشوتي حسب لزوم ديد غني رواني مي آيد وتازيانه جفا برگرده مردم پايتخت مي زنند وچوروچپاول مي کنند ومي روند وسرازکشورهاي خارج بيرون مي کنند.

 عالي جنابان! مردم خسته شده اند، ارگ به دنبال گروپ وباند بازی می رود، تقررها به اساس سليقه صورت مي گيرد چهره ها همان اند که بودند وصرف کرسي ها عوض مي شود، مشت نمونه خروار:

 حمدالله محب، اجمل احمدي – نادرنادري، قتالي، اسدالله خالد، مسعود اندرابي، امرالله صالح، یاسین ضیا، حنيف اتمر، سلام رحيمي، معصوم ستانکزي، چخانسوري، خوشحال سادات، داوود کلکاني، داوود سلطانزوي، عتيق الله امرخيل، چند بانوي جوان وبي تجربه درادارات امنيتي کشوروعده ازافراد وابسته به ارگ درسفارتخانه هاي کشوردرخارج مصروف تاراجگري اند ... اينان فقط ازيک اداره به اداره ديگرکوچ کشي مي کنند.

 اينان کيها هستند وازکجاآمده اند وچه انجام داده اند؟

 ازطرف ديگردارايي سفارتخانه ها،

 شهرداري کابل،

 بانکها ووزازت ماليه،

 گمرکات کشور،

 دارايي ملي ازطريق کود هاي اوپراتيفي 91 و 92،

 پول نان يتم وبيوه،

 کمکهاي جامعه جهاني براي زنان ميهن،

 دالرهاي کمک شده به بيماري کوويد 19،

 هرروزبيشترازديروزچپاول وتاراج مي شود.

 مگردرين کشورقانون جنگل حکمفرماست؟

 دل من خسته شد ازبي قراري

 چمنها زرد گشت ازبي بهاري

 چپاول شد به تاراج رفت ميهن

 خدا يا به کي چشم انتظاري؟

 لطفآ راه حل را جستجونمايد وبراي حکومت انتقالي همه توان را به خرچ بدهيد تا وطن ازچنگال خونين چپاولگران ارگ نشين نجات يابد وکشتي شکسته وطن را به ساحل مقصود رهنمايي نمايد ودرين مسيرروشنفکران وآزاد انديشان ودعاي خيرملت باشما خواهد بود.

 ما نيز ازراه هاي گوناگون تلاش مي نمايم تا وطن ومردم ازين فلاکت وسيه روزي نجات يابد.

 بادرودهاي گرم وصميمانه (صباح) وتعدادي ازروشنفکران کشورمقيم آمريکايي شمالي.

 ايميل آدرس ما: thesabah@gmail. Com

 اين نامه به تمام رسانه هاي بين المللي، نهاد هاي مدني وحقوق انساني جهاني ارسال شد.