بیدانشی محض، پوشانیدن پل پای دزدان و خاک زدن بچشم ملت است

 نا آرامی‌های افغانستان از کودتای ۱۳۵۲ سردار محمد داود خان ومخالفت گروه فنتیک اسلامی با دولت سر چشمه میگیرد. چنانچه سران گروه تندرو مذهبی با مراجعه به پاکستان پس از تطمیع با دالر وکلدار وتجهیزآنها با اسلحه وماشیندار، جنگ را در داخل کشور برضد دولت محمد داود خان آغاز کردند. این است سر آغاز جنگ ونا آرامیهای افغانستان که رفته رفته جهانشمول گردید.

 بقول بسیاری از تحلیلگران سیاسی وشواهد انکار نا پذیر تاریخی واسناد ومدارک معتبر مربوط به وقایع سیاسی در افغانستان بطور کل میتوان گفت که آغاز فجایع در افغانستان بزمانی بر میگردد که با انجام کودتای ضد سلطنتی برهبری محمد داود خان وجنگ بنیاد گراهای اسلامی بر ضد او شروع شد.

 سردار محمد داود پسر کا کا وشوهر همشیره محمد ظاهر شاه، از همان آغاز نوجوانی با دیگر اعضای خاندان شاهی کرکتر متفاوتی داشت. حس خود خواهی از همان دوران نوجوانی در وجودش جوانه میکشید. وپس از کشته شدن پدرش محمد عزیز سفیر افغانستان در برلین با تبارز عقده های درونی آتش انتقام در ذهن ودماغش زبانه میکشید و آن را نمیتوانست پنهان نگهدارد. تا جایی که با تقررش در مقامات عالی دولتی نتنها قانع نگردیده بلکه ظاهراً چهره یکی از منتقدین سلطنت را بخود گرفت با ژست سیاسی مخالفت مآبانه لقب سردار سرخ را بخود گرفت.

 سردار محمد داود با تکیه در مقام صدارت کارهای خوبی را برای عمران کشور انجام داد ولی در عین حال دموکراسی تاجدار وفرمایشی دوران صدارت شا ه محمود را هم تحمل نکرده و این مقام هم عطش خود خواهی موصوف را فروننشا ند. زیراکه اوفقط تشنه قدرت بود.

 بقول معروف، محمد داود موقف خود در راس یک قریه را نسبت به مقام نایب السلطنت یا شخص دوم مملکت ترجیح میداد. محمد داود خان بنا بر خصایلی که داشت، حاکمان غلدر ماُب وماجرا جوی برخی از کشورها را تمجید کرده با آنها طرح دوستی مینمود. داود خان پس از پایان دوره صدارت در مدت دهسال رای زنی بخاطر رسیدن به مقام اول کشور در اثر کودتای نظامی به مقصد خود رسید. دموکراسی ولغوکلمه سرداری از تکیه کلام همیشگی آن بود ولی حاضر نبود برای یک لمحه از قدرت یکم کنار برود.

 عوامل بد بختی از کجا شروع شد؟

  بآنکه با آمدن نظام جمهوریت بجز تغیر سیاسی نظام، کدام چیزی تغیر نکرد ودر اثر سیاست داخلی نا متوازن وتنشزا ی آن، میان دولت وجناحهای چپی وراستی که قبلاً در زمان شاه بشکل بالقوه رشد یافته بود چالشهای بوجود آمد که بر بنیاد آن تعدادی از روشنفکران چپی وبرخی افراد از گروه های تند رو مذهبی زندانی گردیدند وبالاثر گروه های راست افراطی دست به تشنج ونا آرامی زدند چنانچه ترور علی احمد خرم وزیرپلان، انجنیر گران پیلوت وپاشیدن تیزاب بروی دختران مکاتب شهرکابل نمونه این نا آرامیها وایجاد هرج ومرج بود که با برخورد متقابل دولت با آنها منجر به فرار وقرار آنها در پاکستان گردید.

 کشور پاکستان که پس از جنگ جهانی دوم بوسیله استعمارگران انگلیس در خاکهای هند شمالی و ولایات قبلاً غصب شده از خاک افغانستان تشکیل گردیده بود، قبلاً یکصد سال پیش قرارداد خط دیورند بین عبدالرحمن خان جابر ونماینده گی انگلیسها در هند برتانوی به امضا رسیده بود که با گذشت مدت اعتبار قرار داد یاد شده، رژیم خونتای پاکستان در اندیشه خط زشت استعماری دیورند با دلهره گی تمام در انتظار بهانه یی برای مداخله وبحران آفرینی در افغانستان بود که با مراجعه بنیاد گرایان اسلامی همچون گلب الدین، ربانی، سیاف، محمد نبی ودیگران بهترین دستاویز مداخله بدست رژیم پاکستان داده شد که بر مبنای آن رهبران گروه های مذهبی پس از دریافت سلاح، تجهیزات، پول هنگفت، مراکز و دفاتراز طرف دولت پاکستان بمنظور جنگ و نا آرامی در افغانستان در بهار ۱۳۵۳ بشکل مسلحانه داخل کشورگردیدند ومطابق پلان استخباراتی پاکستان در نقاط مختلف کشور جنگ را در کنرها، نورستان، لغمان وپنجشیر آغاز کردند. حالا سوال اینست که در آنزمان کجا بود رویداد ثور که بگفته مخالفان گویا سر آغاز نا آرامی در کشور شده باشد؟ در حالیکه آغاز نا آرامی وجنگ فرمایشی پاکستان توسط دوستان داخلی آنها در افغانستان قبلاً شروع گردیده بود. مردم آگاه افغانستان واقعیت وفرار از واقعیت را بخوبی میدانند.

 همچنان حس ناسیونالیستی سردار محمد داود خان همانطوریکه تذکر داده شد با سیاست خارجی نا متعارف وبدون در نظر داشت شرایط ملی وبین المللی داعیه پشتونستان را فاتحانه تبارز داد ه واز آنسوی سرحدات منحوس دیورند ادعای مالکیت داشت وپس از دریافت جواب رد کمکهای ایالات متحده توسط برادرش محمد نعیم ومشروط ساختن کمکها ی امریکا به افغانستان، رو به سوی اتحاد شوروی کرده واز آنکشور تقاضای کمک نمود.

 بادریافت کمکهای بیدریغ اتحاد شوروی که بدوام اعمار وساختار ۱۶۴ پروژه اقتصادی، فرهنگی وتخنیکی، دولت محمد داود مورد تهدیدات ارتجاع داخلی وحامیان خارجی آنها قرار گرفت که بروحیه محمد داود تاثیر منفی بجا گذاشت و بر بنیاد آن محمد داود خان در سفرپاکستان به بوتو گفت که پدرمویسفید را نشرمانید. ودر امتداد این سفر مصر را خانه اصلی خود نامید ودر سفر عربستان کمر حج عمره بست ودر سفر کویت وعده تصفیه کاری سیاسی داد، در سفر ایران بقبول شرایط رضاشاه متعهد گردید ودر بازگشت بشهر هرات تمام دستاوردهای علمی را آیده لوژی وارده خواند.

 در حالیکه رژیم پاکستان این وضعیت را موفقیت بخود قلمداد کرد ومجاهدین را بیشتر از پیش تمویل وبجنگ برادر کشی درافغانستان تشویق وپشتیبانی نمود که به این اساس ((جنگ ونا آرامی ازکودتای داودخان شروع شد نه از هفت ثور)) بنا بر آن کسانیکه رویداد هفت ثور را سر آغازجنگ و نا آرامیها در افغانستان میدانند بیدانشی محض، پنهان کردن پل پای دزدان وخاک زدن به چشم ملت است. با یک قضاوت عینی وریالستیک گفته میتوان که رویداد ثوروآمدن ارتش سرخ در افغانستان در حقیقت بهانه یی بود برای زد وبند ارتجاع داخلی با رژیمهای متجاوز پاکستان ورژیم ملایی ایران، غربی ها ی مداخله گر وعربهای تروریست پرور، بمنظور بقدرت رساندن اجیران داخلی و حضور پردرآمد غربی ها وعربها در افغانستان.

 درچنین حال وهوایی بود که رویداد هفت ثور بوقوع پیوست در رابطه به رویداد هفت ثور بنده در مقاله پنجاه وچهارمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ومقاله رویداد ششم جدی ۱۳۵۸ بتفصیل نوشته به پیشگاه خواننده گان عزیز تقدیم داشته ام ودرین بحث کوتاه صرفاً عوامل رویداد های آنزمان را که بنده منحیث عضو حزب تا جایی شاهد وناظر رویداد ثوربودم جمعبندی میشود.

 هفت ثور ۵۷ خورشیدی به آنزمانی بر میگردد که پس از بازگشت حفیظ اله امین از امریکا وملاقاتش با علی احمد پوپل سفیر افغانستان در بن آلمان وآمدن بکشور ودریافت صدها هزار افغانی از جانب غلام سرور ناشر در هوتل اسپین زر کابل و شمولیتش بعضویت ح د خ ا بر اساس سفارشها وصرار مکرربعضیها داخل ساختن آن در گروه دست دوم رهبری حزب صلاحیتهای زیادی را کسب میکند.

 بنقل از سخنان سلیمان لایق یکی از اعضای گروه رهبری حزب که شاهد وناظر حوادث ثور بود چنین گفته است «در حالیکه ح د خ ا مطابق به اصول وقواعدی که دشت هیچگاهی طرفدار کودتا نبوده وبه کودتا عقیده نداشت بلکه حزب میخواست تحولات سیاسی از طریق توده های مردم بوجود آید. ولی پس از شهادت استاد میر اکبر خیبر در اواخر حمل ۵۷ یک عده رهبران حزب بازداشت گردیدند. حفیظ اله امین که مسُولیت نظامی مخفی شاخه خلق را بعهده داشت شخص ماجراجو ودست واشوری بود که تدارک قیام مسلحانه را طرح کرده وتطبیق نمود.

  چنانچه بعداً وقتیکه امین را آوردند صداهایی راشنیدم وامین روبطرف من کرده گفت می شنوی، رفقا بشنوید ولی من ندانستم که هدف امین چه بود وازینکه پلیس گرفتاری حفیظ اله امین را پسان تر از دیگران بازداشت شد»

 از گفته های سلیمان لایق بر می آید که طرح قیام مسلحانه ثور از طرف حفیظ اله امین صورت گرفته وهم چنان راجع به برخورد قیام کننده گان در رابطه به سردار محمد داود وخاندانش، محترم دستگیر پنجشیری در کتاب ظهور وزوال ح د خ ا مینگارد که «دو نظر متضاد ومتفاوت در رابطه به چگونگی بر خورد با داودخان ورهبران دولت قبلی وخاندان آن وجود داشت.

 نظر اول حفیظ اله امین ودیگران بطرفداری سرکوب داودخان، خاندان ویارانش، نظر دومی زنده یاد ببرک کارمل وتعداددیگر در جهت مخالفت با کشتن داودخان وخاندان ویارانش. ببرک کارمل میگفت که رویداد ثور نباید آغازگر خون وآتش باشد وهمچنان برای محاکمه اشخاص به محکمه باید سپرد. ولی در جریان رای زنی سلیمان لایق صدا کرد که داشیطان ووژل شی، داشیطان ووژل شی. وبا وارد شدن افسر زخمی به مجلس نظر اول مبنی بر سرکوب خونین محمد داودخان ویارانش غلبه یافت که با این تصمیم عجولانه اعضای فامیل وخانواده آن کشته شدند.»

 از قضایا بر می آید که حفیظ اله امین به مثابه همه کاره حزب نخست پای حزب را به حادثه کشانید وگذشته از آن، رویداد ثور را با خون آغاز کرد خود را قوماندان انقلاب نامید وبه امتیاز آن در جنب رهبری حزب ودولت قرار گرفت وانشعابات را بر حزب ودولت تحمیل کرد وبا رسیدن در پله های قدرت حزب وحاکمیت دموکراتیک را تضعیف نمود بروی اعضای حزب ومردم تیغ کشید وبه این ترتیب سیل مهاجرت را به پاکستان وایران مساعدساخت که بر مبنای آن حزب ودولت به عکس العملها وتنشهای شدیدی روبرو گردید جنگ ونا امنی کشتار بیرحمانه مردم بوسیله تندروان مذهبی وتروریستان خارجی علیه دولت دموکراتیک ومردم افغانستان گسترش یافت.

 روی همین دلیل بود که گزینه اعزام ارتش سرخ به افغانستان مطرح گردید ولی ماها قبل از آمدن ارتش سرخ به افغانستان سرآن جهادی کمکهای هنگفتی را بخاطر تشدید جنگ در افغانستان از منابع غربی دریافت کرده بودند چنانچه بنقل از رسانه های خبری مورخ هشتم جنوری سال روان گفته میشود که سرآن مجاهدین ده ماه قبل در سفری بواشنگتن مبلغ هفتصد میلیون دالر از امریکا دریافت کرده بودند.

 با این کمکهای سخاوتمندانه در جنگ افغانستان بسیاری تروریستان تندرو مذهبی از بسا نقاط جهان بجنگ نیابتی در افغانستان سرآزیر شدند همه در یک خط سیاه کشتار وترور انسانهای بی گنه، قتل وغارت آتش سوزی ویرانگری وتخریب زیر ساختار های اقتصادی واجتماعی آشوب برپا کردند که چنین رویکرد های وحشیانه خطر بزرگی برای آرامش افغانستان ومنطقه محسوب میشد.

 که برای مقابله با آن ارتش سرخ دست بکار شد چنانچه سی ونه سال بعد آقای ترامپ ریس جمهور ایا لات متحده امریکا نیز از روند نیاز مبارزه با تروریزم پرده برداشت ودر رابطه به حضور نظامی اتحاد شوروی سابق در افغانستان ابراز نظر نموده است درین رابطه بنقل از منبع خبری منتشره سایت وزین همایون در مقاله ی تحت عنوان (اعتراف ترامپ به حقانیت مبارزه حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سالهای هشتاد) چنین آمده است «ریس جمهور ترامپ طی اظهاراتش به کابینه آنکشور بیک سلسله اعترافات خطیر تاریخی دست یازید » در جای دیگری ازین مقاله آمده است «ترامپ: شوروی حق داشت در افغانستان باشد » در بخش دیگری از سخنان ترامپ آمده است «دلیل اینکه روسیه * در دوران شوروی * در افغانستان بود این بود که تروریستها میخواستند *از آنجا * بروسیه بروند. آنها حق داشتند که آنجا باشند » ودر جای دیگری ترامپ این سوال را مطرح کرده است که چرا اکنون کشور هایی مانند روسیه، هند وپاکستان در افغانستان حضور نظامی ندارند. اوگفت «اما چرا *الآن *روسیه در افغانستان نیست، چرا هند آنجا نیست، چرا پاکستان آنجا نیست وما چرا آنجا هستیم »

 بنا بر آن سخنان ترامپ این مفهوم را میرساند که جنگ درافغانستان یک جنگ تروریستی بوده است و در آنوقت دولت افغانستان وارتش سرخ با تروریزم درگیر بوده حق بجانب آنها بود واین واقعیتی است که رویداد ثور وارتش سرخ یک بهانه بدست دشمنان افغانستان در جنگ نیابتی پاکستان علیه افغانستان بوده است.

 بهر حال رویداد هفت ثور هرچه بود با همه کاستی ها وکجروی هایش به سلطه وحکمروایی یکصد ساله ی خاندان غدار آل یحی نقطه پایانی گذاشت. وقدرت را در افغانستان بنفع زحمتکشان تغیر داد وبارویداد ششم جدی ۱۳۵۸ به حکومت صد روزه امین سفاک پایان داد، حزب ودولت از بیراهه نجات یافت ومردم افغانستان از ستم میرغضب تاریخ حفیظ اله امین رهایی یافتند.

 بارویداد ششم جدی حزب ودولت با موضعگیری اصولی زنده یاد ببرک کارمل را برهبری ح د خ ا وزعامت دولت افغانستان انتخاب کرد. هرچند زنده یاد ببرک کارمل حزب ودولت را از بیراهه نجات داد ولی گرفتن بهانه از دست ارتجاع داخلی وحامیان خارجی آنها دیگر دیر شده بود. ومتجاوزین خارجی وعمال داخلی آنها بمنظور غارت کشور با چهره های رنگارنگ به آتش جنگ نیابتی پاکستان در افغانستان روغن میریزند

 اما با توجه به قوانین بقا وتکامل مبارزه حق بر باطل، صلح بر جنگ، دموکراسی وعدالت بر ظلم ادامه داشته وزمانی بدون شک پیروز خواهد شد. مردم بیدار ویکپارچه کشور در وجود یک جنبش سرتاسری میتوانند وطن را از حالت تهلکه نجات دهند.