حقیقت ، استاد صباح: رسانه‌ها، دولت و آزادی بیان در افغانستان

قسمت اول

  «سخنی داریم از رسانه‌ها، رسانه‌های ملی و میهنی، رسانه‌های که به آزادی بیان، عقیده و قلم اعتقاد دارند و پیوست به آن مروری می‌کنیم به تلویزیون روشنگری و  روشن اندیشی (بهار).»

 هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقاید خود بیم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دریافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسایل ممکن بیان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.

 هم اکنون در سراسر جهان ١٣٠ روزنامه نگار برای انجام وظیفه خود و مطلع کردن ما در زندان بسر می‌برند. این آمار متأسفانه در طی سال‌های اخیر کمتر تغییر کرده است. در جهان تعدادی نزدیک به ٣٠ دولت روزنامه نگاران مخالف را زندانی می‌کنند، برای رهبران واپس‌گرای این کشورها زندان تنها پاسخ به انتقادات مردان و زنان مطبوعاتی ست. مادر کشوری هستیم كه از یك طرف آزادی را به روی بخشی از جامعه و رسانه‌های مستقل می‌‏بندند و از طرف دیگر ادارات امنیتی و محاکم، دست‌اندرکاران رسانه‌ها را ظالمانه و جبارانه به زندان‌ها و محاکمه‌های غیرعادلانه کشانده، تنبه و به اعدام محکوم می‌نمایند. این عملکردها نشان می‌دهد كسانی در کشور ما بر مقدراتی حاکم‌اند كه اعمالشان هیچ معنایی جز بلاهت ندارد. مطبوعات زبان مردم و چشم مسؤولان است. در جامعه ما این حكومت است كه بر مطبوعات نظارت دارد، در حالی كه فلسفه اصلی مطبوعات این است كه آن‌ها ناظر بر حكومت باشند.

 

آزادی بیان

  از بنیادی‌ترین حقوق بشر است که به‌صورت طبیعی و بالقوه وجود دارد حق برخورداری از آزادی بیان، بنیادی‌ترین حق وسایل ارتباط جمعی است. دیگر آزادی‌ها و حقوق رسانه‌ای مثل دسترسی به اطلاعات حق انتقاد، حق استقلال رسانه‌ای، حمایت از تکثر گرایی، منع سانسور و حق انتشار آزاد، ریشه در آزادی بیان دارد و به‌شدت تحت تأثیر آن قرار دارد و یا از آن متأثر است.

 پس جایگاه آزادی بیان آثار بسیاری بر وضع اجراء و تفسیر قوانین و مقررات رسانه‌ای یا به عبارتی دیگر حقوق رسانه‌ها دارد.

 جایگاه برخورداری از آزادی بیان یک حق قلمداد می‌شود.

 آزادی بیان یک حق طبیعی، اساسی و بشری می‌باشد.

 الف: آزادی بیان به‌مثابه یک حق طبیعی: حقوقی است که انسان به‌حکم طبیعت دارد و با عقل خود آن‌ها را کشف می‌کند و در مقابل آن حقوق موضوعه می‌باشد (قوانینی است که توسط انسان وضع می‌گردد) در مکتب حق طبیعی آزادی و آزادی بیان برای بشر یک موهبت الهی است و بر این اساس کسی که در مقام اعمال آزادی بیان است از حق خود استفاده می‌کند یعنی نیازی نیست که از کسی اجازه بگیرد بر مبنای این نظر و در نظام حقوقی انگلستان قانونی در مورد مطبوعات وجود ندارد.

 در برخی از کشورها نحوه اعمال آزادی بیان در قانون وضع شده مشخص شده است.

 ب- آزادی بیان به‌مثابه یکی از حقوق اساسی

 اهمیت آزادی بیان  حق برخورداری از آن به‌اندازه‌ای زیاد است که در قوانین اساسی همه کشورها به آن تصریح شده است.  بعضی از قوانین اساسی صرفاً به آزادی مطبوعات اشاره کرده‌اند و برخی به آزادی بیان و برخی نیز آزادی اطلاعات را به آن افزوده‌اند.

 شناسایی آزادی بیان به مشابه یک حق اساسی آثار بسیار مهمی به دنبال دارد. حقوق مندرج در قانون اساسی چنان اهمیتی دارد که در رأس نظام حقوقی یک کشور قرار دارد.

 شناسایی آزادی بیان به‌منزله یک حق اساسی به این معنی است که هیچ قانون عادی نمی‌تواند آن را حذف کند. قانون اساسی محدوده استثنائات را بر شمرده و قوانین عادی نمی‌تواند از آن استثنائات خارج گردد.

 

ضرورت رسانه‌های تصویری در افغانستان

  مردم افغانستان حدود چهار دهه جنگ را با تمام وجود تجربه کرده‌اند و از خسارت‌ها، ویرانی‌ها و آوارگی‌های ناشی از آن، زندگی آنان به حالت عادی برنگشته است و خطر تروریزم از بین نرفته و مداخلات برخی از کشورهای خارجی در امور داخلی مملكت ما تا هنوز دوام دارد، مدعیان حقوق بشر، و حلقات عقده‌مند و تنگ نظر داخلی با بستن اتهامات واهی بر شخصیت‌های ملی كشور بار دیگر می‌خواهند آرامش و امنیت نسبی جامعه را برهم زده و مردم آسیب پذیر و رنج دیده افغانستان را با بحران دیگر مواجه سازند.

 مردم غیور و افغانستان همانطوری كه در گذشته، هرگاه احساس می‌کردند، عزت، شرافت، كرامت انسانی و حاكمیت ملی‌شان به خطر افتاده است، دست به اقدامات جمعی و ملی می‌زدند و در مقابل دشمنان درونی و بیرونی ایستادگی می‌کردند. با آغاز فصل جدید سیاسی، زمینه مساعدی برای پیدایش رسانه‌های آزاد، مستقل و كثرت گرا در كشور به وجود آمد، قوانین دوره دموكراسی نافذ گردید و سهولت‌های بسیاری برای فعالیت آزاد رسانه‌ای در افغانستان ایجاد گردید. درزمینهٔی همین فضای مثبت بود كه ده‌ها رسانه چاپی و تصویری تأسیس و با آغاز كار رسانه‌های دیداری طی سال‌های اخیر، فضای رسانه‌ای افغانستان از تب و تاب، تنوع و جذابیتی خاص برخوردار گردید.

 آزادی فعالیت رسانه‌ای افغانستان در فصل جدید سیاسی، بیش از همه، مرهون حمایت و تعهد جامعه بین‌المللی از یك سو الزام دولت افغانستان بر تضمین آزادی بیان و ضرورت گردش آزاد اطلاعات در جامعه از سویی دیگر بوده است، اگر چه نظری وجود دارد كه عامل مهم مساعد كننده كار رسانه‌ها، احتمالاً فقدان قدرت دولتی و ناتوانی نهادهای مربوطه حكومت در اعمال محدودیت‌هایی بیشتر علیه فعالیت رسانه‌ای در کشور بوده و فلهذا، این تشویش همواره وجود دارد كه اگر فرهنگ دموكراسی پا به‌پای نهادهای دولتی رشد نكند. ممكن است قدرت گیری بیشتر دستگاه در پهلوی فوایدی كه دارد، بر كار آزاد رسانه‌ها نیز تأثیر منفی بگذارد.

 

رسانه‌ها در یکنیم دهه کنونی

 میدان عمل رسانه‌ها در افغانستان باز و فراخ و گسترده اما بی چالش نبوده است، بر طبق قوانین نافذه كشور مخصوصاً قانون رسانه‌های همگانی، هیچ نوع كنترول، نظارت، سانسور قبل از نشر یا بعد از نشر در كار رسانه‌ها وجود نداشته، دولت، مخصوصاً متولیان رسمی امور نشراتی، آزادی بیان و آزادی فعالیت رسانه‌ها را تضمین كرده و برای تقویه و حمایت از  فعالیت آزاد روزنامه‌نگاری در كشور تعهد سپرده‌اند، اما چالش‌های عرصه كاری رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران، مسایل دیگری بوده كه بیشتر به ذات و خصلت نظام فكری جامعه، ادامه فرهنگ انباشته خودكامگی، سنت‌ها و شرایط عمومی ناشی از دو دهه بحران بر می‌گشته است.

  مشكلات اقتصادی، آسیب‌پذیری‌های وظیفوی و فقدان نهادهای قوی مدافع حقوق روز نامه نگاران، بعضاً عوامل دیگری بوده كه مانع از گردش آزاد اطلاعات صحیح در جامعه و فعالیت دقیق و روشنگرانه روزنامه نگاران می‌شده است. رشد رسانه‌ای افغانستان در دو بعد كمی و كیفی قابل بررسی است، ازنظر كمیت، رسانه‌ها در افغانستان طی سال گذشته یك مسیر رشد یابنده، كثرت گرا و تكاملی را طی كرده‌اند.

  یکنیم دهه پیش در افغانستان، تنها یك نشریه وجود داشت به نام شریعت و فقط یك رادیو فعالیت می‌كرد به نام صدای شریعت، اما امروز، تنوع و تكثر كمی رسانه‌ها در افغانستان در سطح منطقه بی‌نظیر است، نگاهی كوتاه به شماره و عناوین رسانه‌های چاپی، شنیداری و دیداری این تنوع و تكثر رابه خوبی می‌نمایاند.

 ثبت رسمی بیش از پنجصد عنوان رسانه چاپی، بیش از پنجاه‌وپنج رادیوی خصوصی و چهارده تلویزیون شخصی و خصوصی كه حداقل هفت تلویزیون بالفعل فعال‌اند، تأسیس بیش از صد مركز تولیدات هنری سینمایی، بیش از یك صد و پنجاه مطبعه شخصی و خصوصی و تأسیس ده‌ها نهاد تولید كننده مواد نشراتی از دستاوردهای مهم فضای جدید سیاسی در افغانستان است. از لحاظ توسعه سیستم ارتباطی نیز پیشرفت‌های زیادی صورت گرفته، یکتیم دهه پیش افغانستان تنها از طریق چند دستگاه تلفون ستالایت با دنیای بیرون ارتباط داشت اما امروز، با انكشاف شبكه مخابرات در کشور، حتی  شماری از قریه‌های دور افتاده نیز امكان برقراری ارتباط با داخل و خارج كشور را بدست آورده‌اند.

 

رسانه و ژورنالیزم در عصر جدید

  گسترش كمی رسانه‌ها كه به گسترش دامنه كار و عرصه فعالیت‌های روزنامه‌نگاری انجامیده، حداقل این حسن را داشته كه امروز حتی در دورافتاده‌ترین نقاط كشور كوچك‌ترین حادثه از چشم رسانه‌ها و ژورنالیستان دور  نمی‌ماند، دامنه اطلاع‌رسانی در كشور واقعاً گسترش یافته است.

  طی شش سال اخیر آشنایی ژورنالیستان با پیچ و خم كار حرفه‌ای، با مهارت‌ها و شگردهای روزنامه‌نگاری بیشتر گردید ه، سبك نوشتاری و نوع پرداخت به مسایل خوب‌تر و بهتر شده، زبان روزنامه‌نگاری در داخل افغانستان روان‌تر و پخته‌تر شده و مسایلی مانند اخلاق ژورنالیستی و معیارهای مسلكی در كار روزنامه‌نگاری افزایش یافته است. مهم‌تر اینكه رگه‌های تندی، خشونت و بدزبانی كه در سال‌های آغازین روزنامه‌نگاری جدید به چشم می‌خورد، حالا تا حدودی نرم و ملایم و منطقی‌تر شد است. با این همه، ژورنالیزم تا رسیدن به‌جایگاه مسلكی، راه درازی در پیش دارد، ما هنوز در فضای نفس‌گیر بحران قلم می‌زنیم، نبض نوشته‌‌ها و فعالیت‌های رسانه‌ای ما هر روز با حوادث خشونت و ناامنی می‌زند، ادامه جنگ و افزایش فعالیت‌های هراس‌افگنانه، فضای كار رسانه‌ای افغانستان را ملتهب ساخته و مانع از تطبیق برنامه‌هایی اصلاحی و باز اندیشی روزنامه‌نگاران در كار حرفه‌ای خود شده است. مبنای علمی ضعیف ژورنالیزم موجود كه ریشه در كاستی‌های نظام آموزشی وضعیت عمومی فرهنگ در كشور دارد، مانع از خلاقیت و پویایی بیشتر روزنامه‌نگاری و مخصوصاً شكل‌گیری ژورنالیزم تحقیقی و روشنگر شده است، جامعه بین‌المللی به‌جای كمك به تقویت نهادهای آموزشی مؤثر و انجام یك كار بنیادی‌تر، طی شش سال گذشته، بیشترین هزینه‌ها را صرف فعالیت‌های نمادین، كارتونی و بی‌حاصلی مانند برگزاری وركشاپ‌هایی بی‌شمار و پر مصرف كرده است.

 

رسانه‌ها و بحران امنیتی

  افزایش ناامنی‌ها و قدرت گیری بیشتر گروه‌ها و حلقات فشار مخالف آزادی بیان و مخالف گردش آزاد اطلاعات در جامعه، چشم‌انداز  آینده را تیره ساخته است. آن چه كه این بدبینی‌ها را می‌افزاید و سبب سلب اعتماد روزنامه‌نگاران نسبت به آینده می‌شود، علاوه بر اوضاع نامساعد عمومی. تلاش هماهنگ نهادهای دولتی برای محدود كردن فضای آزادی بیان از طریق ایجاد تغییرات بنیادی در قانون رسانه‌های همگانی از یكسو خزیدن دستگاه، در پناه تفكرات معارض با ارزش‌های مدنی و فرهنگ شهروندی از سوی دیگر است، برجسته ساختن نقش دولت در عرصه رسانه‌ها و باز كردن دست نهادهای حكومتی در مدیریت رسانه‌ای كشور به معنای گام گذاری در مسیر خلاف روند سیاسی‌یی است كه شش سال پیش بر اساس فیصله نامه بن در سال ۲۰۰۱ میلادی آغاز شده است.

 پس از سقوط طالبان و آمدن رسانه‌هاى جدید، بخصوص پس از آمدن تلویزیون‌های خصوصى از سال ۲۰۰۲ به بعد ناگهان در این زمینه انفجار عظیمى روى داد كه چهرۀ شهرها و رسانه‌هاى افغانستان را دگر گون كرد. مقدار آگهی‌ها براى كالاهاى بی‌شماری كه از خارج به افغانستان وارد می‌شود، و نیز معرفى كالاهاى افغانستان از جمله فروش زمین، و آگهى تلفون هاى همراه بخشى از این تبلیغات است كه در رادیوهاى خصوصى و دولتى و همچنین تلویزیون‌های افغانستان به چشم می‌خورد. گرچه قیمت تبلیغات در افغانستان در مقایسه با كشورهاى هم‌جوار چندان بالا نیست، اما در پنج  شش سال گذشته توانسته چندین ایستگاه تلویزیونى، رادیوهاى محلى و چند روزنامه غیردولتى را سرپا نگه دارد. هر ناظر مستقلى پس از مشاهده اوضاع جارى در افغانستان به نكات برمی‌خورد كه بعضاً او را نسبت به آینده این كشور خوش‌بین و بعضاً بد گمان می‌کند. آنچه بیش از همه قابل تأمل و اندیشه است اینست که، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم و شیوه‌های قوماندان سالاری و حاکمیت تفنگ کار مؤثری صورت نپذیرفته، بلکه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در تقویهء پایه‌های سیاسی و قدرت اقتصادی آنان مؤثریت روا داشته شده است.  درحالی‌که در اوضاع کنونی ودر طی این سال‌ها این انتظار موجود بود که در عرصه‌های تأمین امنیت، بازسازی و قانون‌مداری، طرد فساد اداری و دولتی و سایر نابسامانی‌ها کارهای بزرگی انجام می‌شد اما این اهداف تحقق نیافته باقی مانده و خواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی و نیرومند و پاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت و ادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار و رفاه اجتماعی در حال بدل شدن به یأس تلقی می‌شود.

 

رسانه‌ها، حاکمیت کنونی و پرابلم های امنیتی

 در زیر پرچم این دولت،  حاكمیت قانون گسترش نیافته، طالبان قوی‌تر شده، ناامنی و خشونت به حد اعلای خود رسیده، فقر عمومیت پیدا كرده، بیماری سل سالانه بیست هزار نفر را قربانی می‌کند و همه ساله بر تعداد مبتلایان به این بیماری هشتاد هزار نفر دیگر افزوده می‌شود، اعتماد مردم به رئیس جمهور و کارایی دولت به حد صفر رسیده، فساد اداری همچنان بیداد می‌کند، افغانستان مانند یك ماركیت مال‌التجاره خارجی به بازار فروش محصولات كشورهای خارجی و به عبارت دیگر به كشور صد فیصد مصرف كننده بی‌خاصیت تبدیل شده، مهاجرت‌ها از سر گرفته شده و جوانان گروه‌گروه از كشور فرار می‌کنند، كار بازسازی مخصوصاً در پروژه‌های زیربنایی و عام‌المنفعه، در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری، متوقف، و به یك ارمان فراموش شده مبدل گردیده است.

  مجموع این فكتورها حكم می‌کند كه در تشكیلات دولت باید یك خانه تكانی بزرگ و اصلاحات بنیادین صورت بگیرد، اما ظاهراً و متأسفانه این دولت، دولت تریاك است و اصلاح پذیر نمی‌باشد. می‌گویند پرابلم مواد مخدر، راه حل فوری ندارد،  ولی این یك دروغ محض و ادبیات تلقین شده از سوی مافیای مواد مخدر است. اگر مواد مخدر راه حل فوری ندارد پس چرا ملا عمر توانست در ظرف فقط چند ماه بیش از نود فیصد مزارع كوكنار را از بین ببرد؟

 آیا قدرت آمریكا، ناتو دولت افغانستان، كمتر از قدرت ملا عمر است؟

 هرگاه یك دولت، اراده سیاسی، قاطعیت و صداقت داشته باشد به‌آسانی می‌تواند این گونه بن و بست‌ها را بشكند و افغانستان را از طلسم افیونی مواد مخدر نجات دهد.

 

نقش خارجی در بحران‌های امنیتی

 اوضاع افغانستان باوجود گذشت یکتیم دهه از سقوط طالبان و حضور نیروهای خارجی، نگران‌کننده است و ناامنی‌ها همچنان ادامه دارد. نیروهای خارجی به‌ویژه نیروهای انگلیسی برای تأمین امنیت خود هر اقدامی که بخواهند فراتر از وظایف انجام می‌دهند. فقدان راه‌های درآمد ساز باعث شده تا مردم افغانستان بیش از پیش به کشت خشخاش روی بیاورند و همچنین نبود برنامه‌های سازنده دولت دراین‌باره باعث شده سرریز کمک‌های مالی در عمل فایده‌ای به بازسازی و بهبود اوضاع اقتصادی نرسانده باشد.

  سال‌ها در كشور، بلندترین صداها صدای تفنگ بود، و غیر از صدای اسلحه هر صدای دیگری به‌خصوص صدای مظلومیت و حق خواهی اكثریت خاموش جامعه در گلوها شكسته می‌شد، و طنین فریادها به گوش هیچ شنونده‌ای نمی‌رسید. همین گونه در میان كشورهای جهان، افغانستان تنها سرزمینی بود كه با حجم زیاد سوژه‌ها، دیدنی‌ها،  زیبایی‌ها و صحنه‌های رقت بار و غم انگیز جنگ و خشونت ویرانی،  تصویری كه از آن خودش باشد نداشت و تصویرگران تنها فاتحان جنگ را چهره آرائی می‌کردند. رادیوهای محلی فقط اعلامیه‌های جنگ، و اخبار ملاقات‌های خسته كننده مقامات را پخش می‌کردند.

 

آیا رسانه‌ها شریک نابسامانی‌های کنونی نیست؟

 القاب‌ها طولانی، خبرها مصلحت آمیز؟! و رادیوها دستگاه‌های دروغ پراكنی ای بودند كه صداهای شان فقط در شعاع‌های پنج تا ده كیلومتری قابل دریافت بود. تلویزیون چه در كابل و چه در برخی از ولایات، وضعیت بدتر از این را داشت و نه تنها، رسانه ملی، كه حتی رسانه ولایتی هم نبود. تلویزیون آیینه‌ای بود كه تنها قدرتمندان و اسلحه داران و بازیگران صحنه‌های جنگ  می‌توانستند چهره‌ها دژم و حركات چشم و ابرو قهرمان بازی‌های عجیب خود را بر صحنه آن تماشا كنند و صندوقچه‌ای بود جادوئی و نجبای تازه به دوران رسیده افغانستان، آن را این سو آن سو با خود حمل می‌کردند.

 در این  آیینه از تصویر چهره‌های تكیده مردم، و خامه‌های ویران و محضر آنان و اینكه چگونه برای یك لقمه نان حلال با مرگ و شمشیر دست و پنجه نرم می‌کنند خبری نبود. تلویزیون، گرسنه‌ها را نشان نمی‌داد، و حتی برای یک‌بار مصاحبه كردن، دوربین فیلم‌برداران به سراغ آواره‌ها و بیجا شدگان جنگ نمی‌رفتند.  و اما اكنون، ده‌ها رادیو تلویزیون در افغانستان، فعال و در حال نشرات است.

 تلویزیون‌های خصوصی آینه، آریا نا، طلوع، افغان، تلویزیون دولتی ، با انواع شبکه‌های كیبلی و ماهواره‌ای...

 رسانه‌ها ضمن برخورداری از حقوق و آزادی‌هایی كه دارند باید اندكی مسئولیت پذیر هم باشند و رسالت رسانه‌های خود را در پای منافع اقتصادی تاجران و كمپنی های پول دهنده، و یا به خاطر ارضای خواسته‌های آنی و زود گذر یك عده قلیل، قربانی نكنند. این‌ها اگر واقعاً دنبال ستاره می‌گردند باید در عرصه‌های صلح، تربیت، بازسازی، امنیت، ورزش، فرهنگ و ادب و... تبلیغات كنند و به كشف ستاره‌های ناشناخته بپردازند. با برنامه‌های هاپ نمی‌توان به موسیقی اصیل افغانستان خدمت كرد، امروز از بركت همین رسانه‌ها،  موسیقی، هنر و سینمای نوبنیاد  افغانستان در زیر فشارهای سنگین موسیقی و فیلم‌های مبتذل و غیرمبتذل هندی در حال نزاع و جان كندن است. به نظر می‌رسد اكثر رسانه‌های چاپی، صوتی و تصویری  افغانستان به یك تجدید نظر ملی و مدیریت سالم و با كفایت نیاز دارد تا پیش از این در گرداب پوچیسم و بیهوده گرایی غرق نشوند.

 

رسانه‌ها مصروف چه اند؟

 در پنج قاره جهان انسان سفید، سیاه، زرد، دانشمند، بی‌سواد، زن، مرد، اطفال، فقیر و غنی و... پای تصویر تلویزیون می‌نشینند، تلویزیون یعنی تصویر خانگی برای انسان امروز، اما این تصاویر چه چیز ارائه می‌کنند، از چه چیز صحبت می‌کنند، چگونه رؤیاها را باز می‌کنند، وقایع را چطور می‌نمایانند؟ چه رؤیاهایی، چه وقایعی؟

 اکثر به این نتیجه و باور رسیده‌اند که در عقب این همه تاخت‌وتازها، دشنام‌ها و ناسزاگویی‌ها و هرج‌ومرج‌ها دست‌های پنهانی وجود دارد تا ملت را به جان هم انداخته و به قول معروف از آب گل آلود ماهی بگیرند. اگر چنین نیست چرا کشور میزبان خلاف تمام نورم های آزادی بیان، حقوق و کرامت انسانی و شیوه‌های ژورنالیستی جلو این همه رنگ و نیرنگ را نمی‌گیرد؟ اینان باید بدانند که شخصیت انسان از هرگونه تجاوز و تعرض مصوون است. آزادی بیان این نیست که مسؤولین دولتی و شخصیت‌های ملی مورد تحقیر و توهین مغرضانه و کژاندیشانه قرار بگیرند و کسی هم نیست که بگوید بالای چشمت ابرو است. معلوم نیست که این وضعیت تا چه وقت ادامه دارد؟

 در طی چهار دهه جنگ خانمان‌سوز حدود دو تا سه میلیون شهید، زخمی و معلول داده‌ایم ولی هنوز دل این جنابان یخ نکرده است. اگر قرار باشد تعدادی را به خاطر اعمال ظالمانه‌ی بیش ازنیم قرن قبل، تعدادی را به جرم کمونیست بودن، تعدادی را بنام جنگ سالار و تفنگدار، تعدادی دیگر را به اتهام ملا و طالب بودن و فردا تعداد دیگر را به اتهام وابستگی و قتل و خونریزی پای دادگاه و محاکم بکشانیم، پس باید چند میلیون دیگر نیز قربانی بدهیم زیرا هرکس به‌نوبه خود، عمل خورد و یا بزرگی را انجام داده است.

 درین میان خوشبختانه شبکه‌های نیز وجود دارد که خالصانه و رضا کارانه به خاطر التهاب دردهای بی‌پایان ملت تلاش دارند تا بتوانند غم، درد، کدورت، بی‌وطنی، مهاجرت، مصیبت و تنهایی را از دل هم وطنان‌اش بیرون نموده و گل لبخند را به لب‌های وطن دارانش بکارد. این شبکه‌های تصویری با رسالت وطن‌پرستانه و با وجیبه ملی در برنامه‌های نشراتی اش از هرگونه تفرقه اندازی، کژاندیشی و نفاق افگنی دوری جسته و در راه غنامندی فرهنگی و هنری میهنش جد و جهد شباروزی می‌نمایند.

 

رسانه آزاد! یعنی چه؟

 با دریغ و درد تعداد از رسانه‌ها با وابستگی‌های معین، با طرز تفکر خاص، با حقارت و عقده‌مندی های بیمارگونه و با حمایت افراد معلوم‌الحال در پی تخریب، تحقیر و توهین ملت و شخصیت‌های ملی کمربسته‌اند. این نشریه‌ها هر آنچه که وجدان بیمار و خامه ناپخته‌شان اجازه می‌دهد به این آدرس وآن آدرس رکیک‌ترین دشنام، فحش و ناسزا را روا می‌دارند و درین بازار جنگ و جفنگ از مسایل شخصی تا موضوعات سیاسی و تنظیمی و خانوادگی مطرح و در مقابل دید خوانندگان قرار می‌گیرد. این نشریه‌ها باگذشت هرروز درین مسیر غیراخلاقی بیشتر از گذشته و تندتر از قبل به دشنام گویی و عیب چینی مصروف‌اند. شبکه‌های تصویری که به زبان‌های دری و پشتو و توسط افغانان اداره و مدیریت می‌شوند خیلی اندک و ناچیز است. با این اندک بودن اگر در مسیر خدمت به میهن و هم میهنانش صادقانه و شریفانه گام بردارند بازهم جای هیچ‌گونه تشویش و نگرانی نیست و می‌توانند در راه وحدت ملی و انسجام کتلویی خدمات ارزشمندی را انجام بدهند.

تعداد این شبکه‌ها با استفاده از آزادی‌های که در کشورهای غربی و بخصوص در ایالات متحده آمریکا وجود دارد چنان مصروف تخریب، توهین، تحقیر و سرزنش است که ازین طریق می‌خواهند به تاج و تخت فرعونی و گنج قارونی دست پیدا کنند.

 ادامه دارد...