واک یا واژ (ه) از کاربرد ترین واک در زبان های سنسکرت، اوستایی و پهلوی بود.

اوستا که اغلب شفاهی بود در دوران بلاش نخست پادشاه پارتی بلخ به روایت اندر ناس واکر ناگل دانشمندان آلمانی به نگارش در آمد یعنی پس از اختراع خط اوستایی در سده های چهارم میلادی اوستا به خط اوستایی جدید نگاشته شد، خط ۵۳ واکی اوستای دارای ۱۶ نشانه برای واکه ها و ۳۷ نشانه برای همخوان ها داشت. واک یا حرف (ه) در این زبان نقش و جایکاه ویژه داشت و به گونه های کشیده مانند:

واک (ه) در آغاز برخی واژه ها چون: (هایتی ) به معنی فصل یا بخش است.

واک یا واج (ه) در میان واژه مانند (اهورا ) به معنی ایزد است در فرجام واژه: چون Hüçiera هچیره به معنی خوب و نیکو که در زبان فارسی دری امروزی هژیر شده است.

واک، واج یا واژ یا حرف (ه) در زبان فارسی دری امروزی:

 واک (ه): که سی و دومین واج نظام الفبای زبان فارسی-دری است، در زبان فارسی -دری کاربرد گوناگونی دارد.

یکم: در فرجام یا پایان ریشه کارواژه ها یا فعل های ماضی استمراری می نشیند و کارواژه را جریان می دهد یا صرف می سازد، مانند: گوینده نخست یا مفرد متکم: خورده ام، چندین گوینده یا جمع متکلم: خورده ایم. برده اید، دیده اید، کرده است کرده اند، و غیره.

دوم: در فرجام برخی صفت ها و نام ها می آید، معنی آن را تغییر می دهد، مانند، از بند، بنده، از زرد، زرده، از پای پایه، از سپید، سپیده و از دست دسته می سازد.

 سوم: در پسین جایگاه واژه می نشیند و معنی آن را تغییر می دهد، مانند: کهنه، زنده، تازه، مرده وغیره برخی از این واژه ها در زبان اوستایی و پهلوی به واج ک یا گ پایان پذیرفته بودند، چون: بستک، زندگ، تازگ وغیره که در زبان فارسی دری امروزی به (ه ) مبدل شده است چون: بسته، زنده، تازه وغیره از همین رو است که هنگام جمع (گ) نابوده شده دوباره پدیدار می شود و واژه را گان جمع می بندد، چون: بستگان، زندگان، تازگان وغیره در این حالت چون گ بجای (ه) نشسته است، نباید (ه) نگاشته شود، یعنی زنده گان نادرست است،

همینگونه است هرگاه بخواهیم اسم مصدر بسازیم، نیز نباید واج (ه ) نگاشته شود، چون: زندگی، تازگی، بندگی وغیره.

 چهارم: واج (ه) درجایگاه پسوند:

۱: اگر با اسم یا نام بپیوندد صفت یا زاب همگون یا مشابه را می سازد، مانند: بند، زرد، سر. پای، دست، که با افزودن واک (ه) در پسینه آن ها به بنده، زرده، سره، دسته و غیره تغییر می پذیرد.

۲- اگر در فرجام اسم ها یا نام ها بیایید، نام و یا اسم جدید می سازد، مانند: چشم، گوش، لب، دندان، سر، گردن، دست، پشت، پیش، پای، سبز، کمان، تیر، زبان، پوست، دهان وسپید، که چنین تغییر می پذیرند:‌: چشم، می شود چشمه، گوش، گوشه. لب، لبه، دندان، دندانه. سر، سره. گردن، گردنه. دست، دسته. پشت، پشته. پای، پایه. سبز، سبزه. کمان، کمانه، تیر، تیره، زبان، زبانه، پوست، پوسته، دهان، دهانه، و سپید، سپیده. چم یا معنی واژه های فرجام شده به (ه) دگرگونه است و به معنی نخستین آن کمتر ربط دارد.

۳ -واک (ه) در فرحام شمار و شماره می آید وقید زمان و هنگام را می سازد، مانند: از دو روز، دوروزه، از چهار سال، چهارساله، از سد، سده و از ماه ماهه می سازد.

همچنان در پایان شماره ها می آید از آن ها نام تازه می سازد: چون: از پنج، پنجه، از هفت، هفته و غیره.

۴ -واک (ه) در فرجام اسم یا صفت، (نام یا زاب ) می نشیند مگر هیچ دگرگونی یی در معنی وارد نمی کند، مانند: آشیان، و آشیانه، جاودان و جاودانه و آستان و آستانه.

۵ -واک (ه) در فرجام برخی واژه ها می پیوندد و از آن ها قید حالت می سازد: مانند: از استاد، استادانه، از ماهر، ماهرانه، از مردان مردانه، از زنان، زنانه، از شاهان شاهانه از پسر، پسرانه، از برادر، برادرانه، از خواهر، خواهرانه وغیره.

۶ -واک (ه) در فرجام کارواژه یا قعل می آید و از آن اسم مصدر یا (کار نام ) می سازد، مانند: از گریستن، گریه، خندیدن، خنده، از نالیدن، ناله. پذیرفتن، پذریه از مالیدن، ماله وغیره.

 این بود کوتاه نگرشی به واک یا حرف (ه) در زبان های اوستایی و فارسی -دری که پیشکش شد.

 

بادرود ومهر