بیش از دو سال و نیم می شود که طالبان به قدرت برگشانده شده اند. در این مدت، هیچ کشور دنیا، حاضر نیست ریسک به رسمیت شناختن این گروه را بپذیرد. حتی نزدیک ترین حامیان طالبان که سالها برای این گروه، حمایت مالی، تسلیحاتی، عقیدتی و سیاسی، فراهم ساخته اند؛ حاضر نیستند ریسک کنند و طالبان را به رسمیت بشناسند. حال پرسش محوری این است که چرا طالبان، به رسمیت شناخته نمی شوند؟ در این مدت، ارتباط جهان با طالبان، بواسطه گزینه تعامل سیاسی، صورت گرفته و دنیا اگر نه به صورت رسمی ولی غیر رسمی، با طالبان ارتباط داشته است، اما جهان حاضر نیست، این گروه را منحیث یک دولت، به رسمیت بشناسد و شامل مراودات سیاسی معمول در عرف دیپلماتیک سازد.

نگارنده، دلایلی را اینجا منحیث احتمالات اصلی عدم به رسمیت شناسی طالبان از سوی جهان، شماره وار بیان می کنم.

-        اگر طالبان به رسمیت شناخته شوند، یک نظام حقوقی، مشروع و صاحب رای، نظر به قوانین بین الملل در معادلات منطقه ای، جهانی در کنار جهان شکل خواهد گرفت. این کار بار مسئولیت جهان را که از کارت طالبان استفاده ابزاری، سیاسی، اقتصادی و امنیتی می کند، افزایش خواهد داد؛

-        بحث منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیکی، ایجاب نمی کند تا کشور های جهان با به رسمیت شناختن حکومت چنین گروهی که ناقض عمده حقوق بشر است، با ارزش های مدرن در ستیز اشکار قرار دارد و تلاش می کند تا خود سری رادیکال را به یک عرف مبدل سازد، وجه رسمی به آن بدهند. لذا با سرپوش گذاشتن بر سر مسئله ای حقوقی به رسمیت شناسی، منافع خود را از طریق تعامل با این گروه، تامین می کنند؛

-        از گروه طالبان در قدرت، یک تعداد زیادی از کشور ها، استفاده ابزاری کرده و آن را منحیث یک ابزار فشار امنیتی، سیاسی و اقتصادی، در مقابل همدیگر، بکار می برند. در چنین حالتی، نباید نشان داده شود که این گروه با داشتن روابط رسمی با عنصر (الف)، عنصر (ب) را آسیب می رساند. بنا مسولیت به گروه غیر رسمی، نا مشروع و جدا از اصول و پرنسیب های حقوقی شناسایی می تواند، بهتر منافع این کشور ها را تامین کند؛

-                به رسمیت شناسی یک رژیم تروریست، مستلزم یک تعامل دوجانبه، حقوق ووجایب و مکلفیت های است که هیچ کشوری حاضر نیست، آن را به گروه طالبان بدهد. لذا به شکل غیر رسمی، طالبان عنصر سازنده در تعاملات سیاسی، اقتصادی و امنیتی، در منطقه باقی خواهند ماند، بدون اینکه مسئولیتی متوجه کشوری باشد؛

-        تا زمانیکه امریکا، پیشگام به رسمیت شناسی طالبان نشود، دیگران حاضر نیستند، مسولیت بخرند و پاسخگو  در برابر عملکرد های این گروه در سطوح بین المللی باشند. لذا حفظ وضع موجود عدم شناسایی یک گروۀ در قدرت در افغانستان، می تواند بصورت هدفمندانه، با اجندا های امنیتی و با سنجش های بخصوصی در این زمینه، انجام پذیرد؛

-        هر حادثه امنیتی که حتی حد اقلی ارتباطی با گروه های داشته باشند که در افغانستان تحت کنترول طالبان، پایگاه دارند، اتفاق بیفتد، رژیم به رسمیت شناخته شده ای طالبان، مسئول آن خواهد بود. در این صورت واکنش در برابر آن، مستلزم مراعات اصول و پرنسیب های بین المللی می باشد. بنا اگر گروهی نیابتی ای مانند طالبان که فاقد شناسایی بین المللی اند، با چنین حوادثی پیوند داشته باشند، اقدام عاجل  در برابر آنها، سهل تر و کم هزینه تر است؛

-        گروه طالبان و حضور آن ها در قدرت، یک برنامه امنیتی، یک پروژه استخباراتی وبرای اجرای اهداف خاصی، می باشد. خصوصیت ماندن چنین گروه های نیابتی در قدرت، عبوری، مقطعی ای و تاکتیکی است و منحیث یک اصل توازن دهنده و یا برهم زننده ی معادلات امنیتی، سیاسی و اقتصادی، استفاده می شوند. به رسمیت شناسی، نشان از تضمین های درازمدت با قبول مسولیت را برای هردولتی به وجود می آورد که در این صورت به رسمیت شناختن طالبان، خلاف این برنامه خواهد بود؛

-        منطقه حاضر نیست، چنین گروهی را که منبع الهام افکار تروریستی و تندرویی است، به رسمیت بشناسد. اگر چنین کند، برای امنیت منطقه و احتمال اینکه سایر گروه های تروریستی، با الهام از نوع نظام طالبانی، دست به تحرکاتی بزنند که الهم بخش موجی از تروریسم به سطوح گسترده ی در منطقه باشد؛

-        همانطوریکه ایجاد گروه طالبان محصول کار چند کشور، عملکرد آن حاصل رقابت چند قدرت است؛ به رسمیت شناسی آن نیز موجب نزاع، رقابت و هم چشمی سیاسی خواهد بود. بنا به رسمیت شناسی طالبان یک روند مغلق، پیچیده و فوق العاده دشوار خواهد بود؛

-        حالا بعداز دوسال و نیم از به قدرت رسانیدن طالبان، کاملا هویدا است که طالبان دیگر، یک جریان مطلق بلامنازع، عنصر بدون بدیل و یک عامل مطلق نیست. شرایط دشوار بین المللی، رقابت قدرت های مختلف و ظهور عوامل تاثیر گذار بر وضعیت افغانستان، مسئله به رسمیت شناسی طالبان را از صدر اجندا و دستور کار قدرت های که موجودیت این گروه را در قدرت، یک عنصر مهم برای تامین منافع خودشان می بینند،  خارج ساخته است.

 

بنا طالبان کماکان یک عامل در قدرت باقی می مانند تا وضعیت و اجندا های سیاسی قدرت های بزرگ و منطقه، تحول یابد، میلیون ها دالر مخارج رژیم شان از جانب قدرت های بزرگ تامین می شود، واسطه ای خواهند بود برای تامین منافع اقتصادی منطقه و فرا منطقه( معادن، مسیر ترانزیتی، برق، بازار های اقتصادی) منافع سیاسی( چانه زنی در سطوح بین المللی( رقابت های فکری، ایدیولوژیکی، تلاش برای تامین اصول جدید در نظم قریب الوقوع بین المللی و کانون فکری تندرویی در منطقه و منافع امنیتی( استفاده ابزاری از عنصر تندرویی طالبان برای تطبیق اجندا های امنیتی قدرت های منطقه و فرا منطقه) در سطوح مختلف سیاست بین الملل. این گروه برای  برهم زنی توازن امنیتی در سطح منطقه بواسطه اجندا های فرا منطقه و ایجاد توازن امنیتی و جلوگیری از بی ثباتی از جانب منطقه استفاده خواهند شد. هیچ نیاز فوری برای به رسمیت شناسی این گروه از جانب جهان وجود ندارد.