دولت انگلیس در سال ۱۹۴۰ تصمیم گرفته بود از هندوستان خرج شود، هفت سال بعد یعنی سال ۱۹۴۷ آن سرزمین را ترک نمود. وقتی انگلستان سرزمین تحت استعمار دو صد ساله‌اش را ترک می‌کرد هندوستان دارای (۶۰۰) ایالت خورد و بزرگ بود.

 

انگلیس که در تفرقه افگنی شهره آفاق بود در سرزمین هند روی یک استراتژی طولانی آتش اختلافات را میان هندو و مسلمان دامن می‌زد و با اجرای این پلان خطر ناک تخم تفرقه را تا هدف نهایی یعنی تجزیه هند آبیاری می‌کرد.

 

زمان اوج نهضت استقلال طلبی هند دو حزب نیرومند کنگرس و مسلم لیگ مصروف مبارزه آزادی خواهی بودند که اولی را مهاتما گاندی و دومی را محمد علی جناح رهبری می‌نمودند.

 

بعد از پیروزی حزب کارگر در انتخابات سال ۱۹۴۷ انگلستان، حکومت جدید، قانونی را از پارلمان گذرانید که بر اساس آن بایست هند به استقلال مارسید (لارد مونت باتن) آخرین نائب السطنه انگلیس در هند حین پاس شدن قانون اسرار داشت که "ایالات به یکی دو کشور هند و پاکستان بپیوندد و الی دولت انگلیس استقلال آن‌ها را نمی‌پذیرد و تأکید می‌شد که این پیوستن باید با توجه به موقعیت جغرافیایی و منافع و مصالح گروهی، قومی و مذهبی و مسایل ارتباطات دفاعی صورت پذیرد در غیر این صورت از منابع تمویل سلاح مدرن محروم می‌گردند."

 

از قانون موصوف بر می‌آید دولت انگلیس اولاً برای دولتی که وجود ندارد نام‌گذاری کرده آن را پاکستان نامیده و ثانیاً پاکستان بر اساس تصویب پارلمان انگلیس پا به عرصه جهانی گذاشته است و توصیه‌های (لارد مونت باتن) در مورد برخی عناصر یاد شده توسط او فاقد ارزش بوده است زیرا در تشکیل این دولت موقعیت جغرافیای داخلی در نظر گرفته نشده، بنگال شرقی (اکنون بنگلدیش) به فاصله ۶۰۰ کیلومتر دورتر، آن طرف هندوستان و پاکستان غربی مشتمل بر پنجاب، خیبر پختونخواه، سند و بلوچستان در سمت غرب کشور هندوستان شکل داده شده عمدتاً موقعیت جیواستراتیژیک آن مطمح نظر بوده است.

 

مبارزه آزادیخواهی هندوستان تحت رهبری مهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی آن کشور با یک نبرد طولانی (عدم تشدد) و عدم همکاری با استعمار هند را در صحنه جهانی صاحب موقعیت خاصی ساخت.

 

ختم جنگ جهانی دوم که پیامد آن تقسیم جهان بدو قدرت امریکا و شوروی بود به اثر رقابت دو سیستم، جهان به ساحه نفوذ آن‌ها تقسیم گردیده امریکا به احیای مجدد اروپای بعد از جنگ بیشترین توجه مبذول می‌داشت و اتحاد شوروی به دفاع از جنبش‌های آزادی بخش ملی و ضد استعماری در مشرق زمین و سائر نقاط استعمار زده جهان بذل مساعی می‌کرد. روی همین استراتژی از جنبش آزادی خواهی هند حمایت می‌نمود.

 

گاندی و نهرو با شکست فاشیسم هیتلری مبارزه آزادی خواهی هند را با مبارزه علیه ملیتاریسم جاپان پیوند زدند و برشدت مبارزات صلح آمیز افزودند.

 

در کنفرانس سانفرانسیسکو سال ۱۹۴۵ که ۵۱ کشور جهان در آن شرکت داشت و منشور سازمان ملل متحد را به تصویب رسانید، دولت استعماری بریتانیا در موقف خوبی قرار نداشت. انگلستان هیئتی را زیر نام نمایندگان دولت هندوستان به کنفرانس انتخاب کرد تا نشان دهد که هند دارای استقلال است؛ اما مهاتما گاندی صدا بر آورده بار دیگر مسئله آزادی و استقلال کشورش را مطرح و خواهان استقلال کامل هند از هر گونه کنترول بیگانه شده آزادی کشورش را گام اساسی در راه صلح بین‌المللی دانست.

 

مولوتوف وزیر خارجه اتحاد شوروی درین کنفرانس در سخنرانی‌اش اظهار داشت:" ... ما درین کنفرانس یک نمایندگی هندی داریم اما میدانیم که هندوستان مستقل نیست، همه میدانیم که زمانی خواهد رسید که صدای کشور مستقل هند شنیده خواهد شد، درین هنگام آواز رسای خانم ویژایا لاکشمی پاندیت نیز بر ضد نمایندگان دست نشانده هندی برخاست و حباب‌های تو خالی تبلیغات بریتانیا را پاره کرد".

 

صدای گاندی، فریاد لکشمی پاندیت و حمایت وزیر خارجه اتحاد شوروی موقف آزادی خواهان هند را در برابر ۵۱ کشور جهان مستحکم‌تر ساخت و شرایط را از لحاظ داخلی هند و اوضاع بین‌المللی برای آزادی هند آماده‌تر نمود.

 

چرچیل صدراعظم انگلستان در برابر این شرایط سر سختی نشان می‌داد اما با ختم جنگ جهانی دوم در آخر هفته ماه می کابینه او پایان یافت و حزب کارگر برنده انتخابات شد. قبل از شروع انتخابات (لارد ویول) نائب السلطنه هند از لندن به هندوستان بر گشته طی یک پیام رادیویی اعلان کرد "دولت برتانیه آماده است به هند آزادی بدهد و دولتی که مورد پذیرش سراسر هند اعم از هندو و مسلمان باشد پدید آید."

 

بریتانیا قبلاً میان کنگره و مسلم لیگ تخم نفاق کاشته بود و حالا می‌دانست که چگونه ثمر آن را بگیرد. بریتانیا از کنگره حمایت نمی‌کرد ولی مسلم لیگ را همکاری می‌نمود. لارد موصوف اعلان کرد کابینه‌ای تشکیل داده شود که سهم هندو و مسلمان در آن مساوی باشد.

 

در سال ۱۹۴۵ کنفرانس شمله دایر شد و گاندی بجای خودش مولانا ابوالکلام آزاد را که رئیس حزب کنگره بود به آن کنفرانس فرستاد، مولانا با محمد علی جناح کنار آمده ظروف تجزیه هند را مساعد ساخت.

 

دومین کنفرانس شمله در اول ماه می ۱۹۴۶ با شرکت مولانا ابوالکلام آزاد، پاندیت نهرو، خان عبدالغفار خان و سردار پاتل دایر شد، روز بعدتر گاندی نیز به کنفرانس پیوست اما کنفرانس با سبوتاژ مواجه بود زیرا لیاقت علی خان و محمد علی جناح آماده شرکت در دولت موقت هند نبودند. کشمکش‌ها در کار کنفرانس شدت یافت، گاندی کنفرانس را ترک کرد و نمایندگان دولت برتانیه نیز شمله را ترک گفته اعلان نمودند چون هندیان و مسلمانان با هم کنار نمی‌آیند ناگذریم خودمان پیشنهادی بدهیم که شامل نقاط نظر هر دو دسته باشد، این پیشنهاد مشتمل بود بر تقسیم هند به سرزمین‌های هندو و مسلمان. به تاریخ ۱۵ اگست سال ۱۹۴۷ هند پس از تقسیم بدو کشور هندو و مسلمان به استقلال نایل آمد.

 

با جدائی قسمت‌های پشتون نشین قبایل افغانستان بر طبق معاهدات قبلی و قسمت‌هایی از سرزمین هندوستان جنین آبسته شده استعمار پس از ۱۰۹ سال (زمانی که لارد وسلی وایسرای هند بود و پلان تشکیل سرحدات شمالغربی هند را به حیث مناطق حایل با افغانستان و هندوستان مطرح کرده بود) در بستر پیوند شده از تکه پاره‌های جدا شده از خاک‌های افغانستان و هندوستان با قابلگی دولت انگلیس که نامش را انگلیس‌ها قبلاً پاکستان گذاشته بودند تولد شد. ایلات متحده امریکا عهده دار دایه گری آن شده تا گذر از بلوغ و رسیدن به پخته سالی از وی دستگیری کرد.

 

این مولود استعمار به حیث یک مصیبت کلان برای هر دو کشور افغانستان و هندوستان حالا می‌خواهد وزنه سیاسی - نظامی منطقه را بخواست خود رقم بزند. او از تولد تا اکنون شنیع‌ترین و ظالمانه‌ترین حوادث را برای هر دو کشور به بار آورده خاستگاه اصلی تروریسم و بنیادگرائی در منطقه و جهان می‌باشد.

 

پاکستان پلان بربادی افغانستان را به‌وسیله گروهی از افغان‌های اجیر و استخدام شده‌اش عملی ساخته از تشدید ناامنی و بی‌ثباتی و ویرانی کشور دست بردار نیست. قتل عام و به آتش کشیدن غزنی تازه‌ترین مثال پلان این جانشین استعمار برتانیه علیه افغانستان است.