(مقدماتی بر تئوری های پساکرونایی)

 

تعیین اینکه اینجا و آنجا تا چه حد میتوان و باید پیرامون ((باور ها)) سخن گفت و آنها را به نقد گرفت و ... شاید دشوار ترین کار در عالم بشری باشد؛ چرا که تا حدود بالاتر از 90 درصد به اوسط جهانی؛ افراد آدمی تک تک؛ و گروه های به ویژه خونی و نسلی آدمی دسته دسته؛ فقط همان باور هایشان استند.

 ولی به ویژه در عصر کنونی؛ ((باور ها)) را نمیتوان «برنامه» زندگانی فردی و اجتماعی و به خصوص برنامه زندگانی اجتماعی ساخت!

 اگر از هیچ مورد دیگرِ دیده و شنیده و تجربه و سرگذشت... این مهم را درنیافته باشیم؛ حال بایستی از ابتلای فوق عظیم و سراسری جهان بشری با کرونا به این دریافت نایل گردیم.

 بسیاری از باور های بشری به نحوی با اینکه ما و دنیا همه مخلوق خداوند استیم؛ پیوند دارد. اینکه باور های انسانی که اغلب اساطیری اند؛ در ذات خود دارای تناقضات حل ناپذیر میباشند و اینکه تماس به باور ها؛ همان ترس را که موجب پیدایش و نضج و تداوم آنها شده است؛ به ضریب بالایی احیا و بیدار میگرداند؛ از صدور مشکل هاست.

 البته خردمندانه نیست و غیر مقدور هم میباشد که به ریز و درشت باور ها پرداخته شود. فقط به ستون فقرات و خطوط تعیین کننده بین البینی چند و چندین سیستم باوری که در راه جهانبینی و جهانشناسی کار ساز واقع شده اند؛ ناگزیر باید تأملاتی کرد. ازین جمله:

 میگویند: بلا شک و لا ریبَ فی؛ که دنیا؛ "دار امتحان است و مکان آزمایش"!

 گویا مؤمنِ اهل کتاب؛ اگر هیچ چیزی از زمین و آسمان و مافیها و از خالق و مخلوق نداند؛ این راز و حکمت و حقیقت خداوندی را "میداند" که او تعالی همه خورد و بزرگ و پیدا و پنهانِ عالم را به خاطری آفریده که آنها را "امتحان و آزمایش" کند.

 در عین حال فرمایشات داریم که:

 ـ خداوند تعالی که عالِم مطلق و دانای کُلِ اَزَل و اَبَد است؛ پدیده ها و موجودات عالم را به خاطری آزمایش نمیکند که معلوم دارد آنها چه اند و چه میتوانند بشوند؟!

 چرا که خود ذات اقدسش پیش از خلق کردن همه و هنگامِ خلق کردن همه؛ اراده فرموده است که آنها چه و چطور باشند و چه و چگونه رشد و حرکت و سکون و تغییر و تحول ... نموده بتوانند.

 اراده خداوند دانا و قادر مطلق نعوذ بالله؛ مانند مخلوق نحیف و ضعیف از جمله آدمی نیست؛ که با صد تردد و تذبذب به کاری دست برد و منتظر بماند که نتیجه مطلوب می آورد یا بر عکس نه تنها زحمات که حتی سر خودش را به باد میدهد.

 ـ اراده خداوندی؛ مصدر مجبره «کُن فیکن» است؛ بی اراده او تعالی؛ هیچ ذره و موج، هیچ کهکشان و کیهان و هیچ ریز و درشت هستی؛ معنا و مصداق پیدا نه میکند؛ اصلاً برگی از درخت نمی ریزد  و هیچ جمادی را تکانی و هیچ زنده جانی را مرگ و درد و ملالی نمیرسد یا برعکس!

 با تمام اینها باز هم خداوند جلت عظمه؛ فقط "امتحان و آزمایش" میکند و اصلاً دنیا را "دار امتحان" خلق کرده است!

 ما آدم های «اهل کتاب» کتاب ناخوان؛ گاه نیز خیال باطل می کنیم که خداوند؛ تنها ما ها را امتحان و آزمایش میکند چرا که به ما قدرت و اختیار گناه و ثواب بخشیده است و ما را توسط انبیا و رسولان علیهیم السلام؛ امر بالمعروف و نهی عن المنکر نموده است؛ لذا اگر طبق فرموده ها عمل کنیم مکافات بیحساب این دنیایی و بهشت ابدی آنجهانی را مزد و بخشش می گیریم و الا ذلت و مجازات تا مرگ و نابودی اینجهانی و عذاب الیم چه بسا ابدی ی آنجهانی را بر ما نازل میدارند...

 بدینگونه بقیه عظیم و اصیل دنیا از دایره تفکر و توهم باور مندانه بیرون مانده یا هیچ انگاشته میشود یا اساساً و کلاً مخدوم و مأمور «برای ما» پنداشت میگردد.

 راستی؛ چنین ملغمه با خدا شناسی و یکتا پرستی ادعایی چه نسبتی دارد؟

 این وهم و خیال اولاً خلاف قدرت مطلق خداوندی است چرا که خداوند را؛ محتاج یاری و همکاری بعضی مخلوقاتش برای راندن و راه بردن دیگر مخلوقاتش می نمایاند.

 ثانیاً این وهم و خیال؛ برضد علم مطلق خداوندی است چرا که او تعالی را نسبت به آنچه مخلوقاتش خواهند شد و خواهند کرد؛ مذبذب و مشوش و حتی نعوذ بالله؛ ناآگاه وانمود میگرداند.

 این وهم و خیال؛ ناشی از بدویت جسمانی و دماغی آدمیان بوده و از اجداد سافل مان به ما رسیده و توسط برخی از همعصران غافل و مغرض ما؛ حالت های عجیب و غریب و چه بسا وحشتناکی به خود گرفته است..

 اصلا آنچه انبیا و پیامبران می خوانیم؛ شریکان و همکاران و یا اجیران خداوند تعالی نیستند که این یا آن کار خداوند را اجاره کرده یا این و آن بار خداوند را از دوش اوتعالی برداشته باشند.

 انبیا و پیامبران؛ آن آدمیزادگانی بوده اند که نسبت به باور ها و توهمات و رسوم و عادات پدران و نیاکان شان به شک و تردید افتاده کوشیده اند؛ آنها را کم و بیش که میسر بوده و ممکن شده؛ اصلاح کنند و تغییر بدهند.

 چنانکه "ابراهیم نبی" بر بُت سازی و بُت پرستی "آذر" پدر(یا به روایتی: عموی)ش و عقاید باطل حاکمان و محکومان زمانش شورید و «محمد مصطفی» بُت های پدران و نیاکانش را از خانه کعبه برانداخت و بسی سنت ها و عادات آنها را باطل و ضاله اعلام داشت.

 گفتنی است که همچو تلاش های پیامبرانه در زمانش؛ بیحد خطیر و وخیم و قربانی طلب بوده است؛ چنانکه پیامبرانی زیاد؛ توفیقی کسب نکرده و برعکس زیر دست و پای مردمان جاهل و نیمه وحشی گرفتار عذاب و مرگ های فجیع گردیده اند. در مورد روشنگران و کاشفان و مخترعان و مصلحان تاریخ بشر؛ این مشقات و قربانی ها گسترده تر و لرزاننده تر هم بوده است و هنوز می باشد!

 رویهمرفته بهترین سنت انبیا و پیامبران و دیگر ارباب خرد و درایت بشری؛ نیز همین است که آیندگان؛ میراث فکری و توهمی و اعتیادی گذشتگان را؛ میمونوار تقلید نکرده غل و غش و گمراهی و جهل را آز آنها؛ سوا نمایند و فقط درست ها و نیکو ها و پسندیده ها را محفوظ و محترم و گرامی بدارند و طبق مقتضیات زمانهِ تغییر خورده خود؛ بینش درست تر و برنامه اجرایی تر برای خویشتن و نسل اینده خود طراحی نمایند.

 چه خداوندِ خالق متعال؛ ما موجودات دوپای را "امتحان و آزمایش" کند؛ چه تمامی مخلوقاتش را؛ در هردو گزینه؛ امرِ راز ناک "امتحان و آزمایش" الهی؛ کار خود اوتعالی است.

 یعنی که؛ آدمیزادگان چه به نام انبیا و پیامبران و چه به نام ها و عناوین دیگری؛ در این "امتحان و آزمون" آلهی؛ اصلاً و ابداً دخل و غرضی داشته نمی توانند به این دلیل اظهر من الشمس که در آنصورت نعوذ بالله شریک خلقت و خالقیت خداوند عظیم الشان میگردند و خدا میشوند!.

 آدمی و آدمیزاد به یمن دماغ بزرگتر و تکامل یافته تر خویش، فقط همینقدر پنداشته است که دنیا؛ دار "امتحان و آزمایش" الهی است ولی ـ در حالیکه این پنداشت درست باشد ـ آدمی و آدمیزاد و هیچ مخلوق دیگر خداوندی؛ هرگز و ابداً قادر نیست و قادر نمیشود که کُنه و کان و کیف و آماج و مقصود این "امتحان و آزمایش" آلهی را دریابد؛ همانگونه که هرگز و ابداً قادر نیست و قادر نمی شود که کُنه و کان و کیف و آماج و مقصود خِلقت و آفرینش یا خالقیت و آفریگاری خداوند را درک و دریافت نماید.

 چرا که در صورت چنین درک و دریافت محال اندر محالی؛ بایستی مرز ازلی و ابدی میان خالق و مخلوق؛ میان آفریدگار و آفریده و میان صانع و مصنوع شکسته شود و چنین چیزی خیال است و جنون.

 به اساس منطق نحیف و نزار بشری هم ـ در حالیکه این پنداشت درست باشد که دنیا دار امتحان خالق تعالی است؛ این امتحان مربوط و منوط خودِ خِلقت می باشد چون بر اساس همین منطق نحیف و نزار بشری؛ امتحان باید به نتایجی منتج شود؛ شاید خالق تعالی نتایج را در خلقت های دیگر منظور خواهد فرمود؛ چرا که خداوند جاودان و لایزال است و دنیا فانی و گذرا. احتمالا پیش از این دنیا و پس از آن؛ خلقت های خداوندی ادامه داشته است و ادامه خواهد یافت و چه بسا در موازات این دنیا هم خلقت های خالق متعال متداوم بوده و خواهد بود.

 خلقت های ذات آفریدگاری همه در روال «کون و فساد» یعنی هست شدن و نیست شدن می باشند؛ و هرگز مخلوقی جاودانه ـ چه خورد، چه بزرگ ـ آفریده نشده است و آفریده نخواهد شد؛ چرا که جاودانگی فقط و فقط ازآنِ خالق تعالی میباشد!

 نمُرده ها و «حیات جاویدان» یافته های اساطیری، فقط افسانه ها استند و اینان؛ اگر در عالم واقعی بوده اند؛ اغلب حتی نیمه عمر مقدور و معمول طبیعی را طی نکرده؛ خاک شده اند!

 علوم کیهانشناسی مستدل و مستند و مصور نشان میدهند که مرگ بر خورشید ها و کهکشانها نیز طاری و ساری است و از برهه های زمانی ی به شناخت در آمده در عمر گیتی تا کنون کم از کم دو نسل خورشید ها و غول های ستاره ای عالم به طریق «سوپر نووا»(انفجار های نواختری) دچار مرگ گردیده و عناصر سنگین تر را که طی فعل و انفعالات هستوی ی عمر آنها ایجاد شده بوده است؛ به فضا پراکنده اند که در ساختمان نسل جدید تر ستارگان و منظومه های آنها جذب گردیده است.

 خورشید ما و سیارات نظام شمسی که از سومین نسل شناخته شده کیهانی میباشند؛ و اصلاً تمامی نسل های کرات سماوی؛ همه در خلقت؛ به گونه ای «پروگرام» شده اند که در مدار های معینی گردش کنند؛ در فضا؛ در موقعیت های معینی قرار و نوسان داشته باشند و به لحاظ قوای جاذبه و نور و تأثیرات مد و جذری وغیره که به آنها ارزانی گردیده همدیگر را تکمیل و در ایجاد یک نظام؛ با هم مشارکت بدارند. البته خورشید ها همه منابع تشعشع و نور و حرارت اند؛ ولی سیارات نظر به موقعیت های ویژه نسبت به خورشید ها؛ ندرتاً میتوانند کانون حیات و شگوفایی باشند.

 چنانکه از سیاره ای چون زهره که در نزدیکی سوزان خورشید ما واقع است یا از سیارات دیگر که بسیار دور از مرکز نور و گرمای نظام شمس یعنی در مناطق زمهریر گونه واقع میباشند؛ طبق «پروگرام» خلقت خواسته نشده که میزبان حیات باشند ولی از کره زمین که در «منطقه طلایی حیات» در منظومه قرار گرفته است؛ میزبانی حیات و زندگی؛ منظوری محتوم میباشد.

 از اینجاست که زمین مهد تنوع بیحساب حیات میکروبی و گیاهی و نباتی و جانوری است که یکی و فقط یکی از آنها آدمی یا بشر میباشد و یکی هم کرونا ویروس ـ موجود نادیدنی مولیکولی که امروزه دنیای هفت و نیم میلیاردی بشری را به تباهی تهدید میکند و تمامی باور ها و آئین های هزاران سال فراهم آمده در تاریخ و گنجینه های فرهنگ را به زلزله انداخته و حتی آیین های دفن و کفن سنتی ـ اخلاقی ـ روانی آدمیان را به جهت غیر ممکن و غیر اجرایی شدن میکشاند!

 در نظام های منظومه ای و کهکشانی و هکذا در ستاره هایی مانند خورشید و سیاراتی مانند زمین؛ قوانین؛ حاکم است که متکی بر چار نیروی گرداننده هستی میباشند ولی و معهذا تصادفات و تصادمات نیز منتفی نیست و حتی امکان برخورد کهکشان های ستُرگ و پهناور با همدیکر موجود میباشد، سنگ ها و سیارک هایی که از تشکل کُرات و منظومه های قانونمند دور مانده اند؛ در فضای گیتی سرگردان میباشند و گاه با ستاره ها و سیارات از جمله با زمین برخورد می نمایند (که چه بسا از نظرگاه ما؛ فجایع آنی تباهکن ایجاد می نمایند.) تصادفات و تصادمات نیز مطلقاً یا نهایتاً ناشی از انارشی و آشوب نبوده بلکه بالنوبه از نتایج عملکرد قوانین است که مانند خطوط متقاطع در تقابل واقع میگردند. کافیست درین گستره به تصافات و حادثات ترافیکی در زمین و هوا و ابحار تعمق نماییم!

 در عالم حیات نیز فقط قانونمندی ها نیست که عمل میکند بلکه تصادفات و تصادمات حتی بیشتر و به مراتب بیشتر از دنیای غیرِ حیه؛ در آن جاری و ساری میباشد. شگفت آورتر از همه وجود حاکمانه زنجیره غذایی (از نظر گاه ما؛ ظالمانه!) است که حیات سلسله ای از گیاهان و جانوران؛ به مرگ و دریده شدن و پایمال گشتن سلسله دیگر از گیاهان و جانوران در ابحار و خشکی ها و فضا ها؛ وابسته است و ازین جمله ویروس ها که مستقلاً موجوداتِ اولیه بالقوه حیه یا نیمه حیه میباشند؛ جز به گونه یافتن و چسپیدن به میزبانی حیه خورد یا بزرگ؛ اصلاً حیاتیت خویش را از قوه به فعل آورده نمی توانند؛ لذا خواست و دعای یک ویروس به خدایش جز این نیست که به او امکان تحقق حیاتیت و ادامه نسل اعطا کند ولی این «عطا!» ـ چنانکه این روز ها گویا به ویروسِ نوِ کرونا اعطا شده است؛ می بینیم که به چه قیمت برای سایر جانوران و به ویژه آدمیان در سراسر کره زمین؛ تمام شده است و تمام میشود.

 براساس دانش های کنونی بشر؛ حیات پس از تشکل ترکیبات مولیکولی نسبتاً بزرگ که مرکبات آلی یا زیستی خوانده میشوند؛ به تدریج شروع شده است. اینها عبارت اند از آمینو اسید ها؛ پروتئین ها؛ لیپتید (چربی) ها و بالاخره زنجیره های مولیکولی یک ردیفه (RNA) و دو ردیفه (DNA).

 (RNA) ها و (DNA) ها معجزه های بی همانند در پیدایش حیات میباشند برای اینکه حاوی اطلاعات و نقشه ژنتیکی نیمه سلول؛ تک سلول تا موجودات حیه بیش سلولی به سطح آدمی و پُر سلولی های بزرگتر و به مراتب بزرگتر از آدمیان میباشند.

 اطلاعات و نقشه ژنتیکی موجودات حیه که البته در پیوند تنگاتنگ با محیط زیستی (ایکوسیستم) بازخوانی و اجرایی میشوند؛ به تناسب حجم و تفصیل به طریق الفبای ژن ها در مجموعه هایی به هم بسته (DNA) ها که کروموزوم نامیده شده اند؛ ضبط شده میباشد. و هر موجود حیه با مهیا بودن محیط زیستی مناسب؛ در تداوم نسلی؛ طبق همان اطلاعات و نقشه درونِ کروموزوم های اختصاصی اش نطفه می بندد، جنین میشود، به دنیا می آید و مراحل طفلی و جوانی و کمال پخته سالی را طی می نماید.

 صرف درین میان نوع بشر یا آدمی؛ در پروسه تکاملِ نوعی؛ دچار تحولاتی گردیده که به دلایلی از او نوع عالیتری از جانوران ساخته است ولی به دلایلی دیگر؛ او را گرفتار ناتوانی هایی گردانیده که شباهت هایی به موجودی «ناقص الخلقه» بهم میرساند.

 این مورد بی اندازه مهم و مبرم را که پایه و مایه هرگونه تئوری شناختی و برنامه ای ایست؛ در بخش بعدی خواهیم گشود.

 پایا و دانا و توانا باشید!