در مورد «ایران ته فرهنگي نفوذ په افغانستان کې د مداخلې تر ټولو لویه وسیله ده»

نشر شده در ماهنامه سپیده چاپ کابل (۱)

جناب عبدالغفور لیوال یکی از چهره‌های مطرح سیاسی کشور هستند و اغلب در باره مسایل گوناگون سیاسی دیدگاه‌ها و نظریات شان را به نشر می‌رسانند.

جناب لیوال در نگارشی فشرده‌ای دیدگاه شان را در باره تهاجم فرهنگی ایران به افغانستان ارایه ودر آن به مسایل گوناگون پرداخته‌اند.

در یک بخش آن چنین آمده است:

«د افغانستان فرهنگ دنورو فرهنگونو تر یرغل لاندی دی، خو دننه په افغانستان کی د مختلفوفرهنگي حوزو تر منځ دا مسآله نه ده مطرح، کله کله ملي حوزه بېله. مثلآ: افغانستان او کوزه پښتونخواه دوه سیاسي یا دولتي حوزې دي خو یو فرهنګی حوزه. یا مثلآ ممکن دتاجکستان یوه برخه دافغانستان له یوی برخې سره ګده فرهنګي حوزه جو‌‌ر کري، ځکه چې له تاجکستان سره مو مشترکات دېر دي خو دایران په اره زه دانشم منلی ځکه چې ایران له افغانستان سره دېر توپیر لری، یوازې ېی ژبه را سره مشترکه ده، خو یوازې ژبه فرهنګ نه دی».

برگردان: فرهنگ افغانستان زیر تازش و تهاجم دیگر فرهنگ‌ها قرار دارد، مگر در داخل افغانستان این مسایل در فرهنگ‌های گوناگون مطرح نیست. گاه‌گاهی حوزه‌های ملی از هم جدا هستند. به‌گونه‌ای نمونه: افغانستان و پشتونخواه آن سوی دو حوزه‌ای سیاسی و یا دولتی هستند، مگر یک حوزه‌ای فرهنگی را می‌سازند، یا به گونه مثال، یا شاید یک بخش تاجکستان با یک بخش افغانستان مشترکات یا همگونی‌های فرهنگی را بسازند، زیرا مشترکات و همگونی‌های ما با تاجکستان زیاد است؛ مگر در باره ایران من این را نمی‌پذیرم زیرا ایران با افغانستان بسیار تفاوت دارد، تنها زبان ما باهم مشترک است، مگر زبان به‌تنهایی فرهنگ شده نمی‌تواند.»

در این نگارش به‌اصطلاح های جدید فرهنگی چون فرهنگ ملی، فرهنگ حوزه وی و غیره بر می‌خوریم، پرسشی به میان می‌آید: که آیا این ترم‌ها یا اصطلاح‌ها درست هستند؟ آیا «حوزه فرهنگی ملی» بار معنی فرهنگی را به دوش می‌کشد؟ به این پرسش‌ها آسان‌ها پاسخ خواهیم داد، پیش از همه به این پرسش باید پرداخت که آیا افغانستان در مجموع با «سرزمین پشتونخواه یک حوزه‌ای فرهنگی واحد هستند؟

 باید نوشت بلی مگر نه کامل؛ چرا؟

اگر بپذیریم که فرهنگ مجموعه‌ی پیچیده‌یی از دانش‌ها، زبان‌ها، هنرها، اندیشه‌ها، باورها، قوانین، مقرره‌ها، آداب، رسوم، سنت‌ها و به گونه‌ی فشرده کلیه آموخته‌ها و عاداتی است که یک انسان به‌عنوان بخشی از جامعه و یا جامعه به‌عنوان یک بخش همگون انسان‌ها آن‌ها را می‌پذیرند. به این گونه هر جامعه و هر انسان دارای فرهنگ مشخص و منحصر به خود می‌باشد.

اکنون ببینیم که چی مشترکات و تفاوت‌های مشخص فرهنگی میان مردم افغانستان در مجموع با پشتونخواه آن‌سوی مرز مربوط به پاکستان وجود دارد:

ویژه‌گی های زبانی به‌مثابه یک عنصر زنده و مشخص فرهنگی: نخست زبان چیست، زبان بازتاب خرد آدمی است که با واژها (نظام آوایی)، واژگان‌ها (نظام واژگانی)، فرازها (نظام نحوی) و زیبا نگاری‌های دستوری بیان می‌شود، که با چهار عنصر یا المنت‌های اساسی مشخص می‌گردد که همانا (فونولوژی، مورفولوژی، نحو یا سنتیکس و سیمانتیکس اند) اکنون دیده شود که چی مشترکات یا همگونی‌های زبانی میان زبان نوشتاری مردم افغانستان به‌گونه‌ای مشخص (زبان پشتوی افغانستان و زبان پختوی پختونخواه یا میان (پشتوی لر وبر) وجود دارد.

پیش از آنکه به بحث پیرامون ویژه‌گی‌های نظام آوایی زبان رسا و زیبای پشتو پرداخته شود، لازم به یاد آوری پنداشته می‌شود، که زبان پشتو پیشینگی به‌مراتب بیشتر از پیدایش زبان‌های دیگر دارد، از آن میان:

از زبان دولت مادها که میان سالیان ۵۰۰ تا ۷۵۰ پیش از میلاد دولت نیرومندی بود تا اکنون شش واژه را شناسایی کرده‌اند، که سه واژه آن در زبان پشتو همانگونه که بوده انتقال پذیرفته است، مانند: واژه‌گان: «آسه» (که در زبان پشتو آس به معنی اسپ است)، دوم: واژه «غر یا گر یا غرچه» که در زبان پشتو به همین ویژه‌گی انتقال شده و به معنی کوه است) سوم: واژه «سپی، یا سپیک» که در زبان پشتو به همین گونه انتقال پذیرفته و به معنای سگ در فارسی است) همچنان آثار به دست آمده و از آن میان کتیبه‌ای سنگی داریوش که در سده (۵) پیش از میلاد به نگارش آمده نیز شباهت‌های جالب و همگونی با زبان پشتو دارد، به متن این کتیبه رویکرد فرمایید: که چنین است:

شکل نوشتاری کتیبه: نی اریکه آهم، نی دروغنه آهم، نی زور کره آهم.

شکل امروزین زبان پشتو: نی اریکی وم، نه دروغژن وم، نه زور کار وم

برگردان فارسی: نه بد خواه بودم، نه دروغگو بودم و نه زور کار بودم

به ساده‌گی دیده می‌شود، پیشینگی این زبان به کجا آبادها می‌رسد، مگر با در و دریغ در بخش‌های اساسی زبان که، نظام واژگان شناسی زبان پشتو، پیشینگی زبان پشتو، نظام نوشتاری زبان پشتو باشد و باید کارهای بزرگی انجام می‌شد، نشده بلکه در یک مرحله تحت تأثیر اندیشه‌های پیورزگرایی، تلاش شده تا با پرداختن واژه‌های جعلی و بدون ریشه‌گی زبان پشتو این زبان زیبا را پر از واژه‌های ساختگی، بی‌مورد و خود ساخته بسازند و نظام آوایی، یک محل را به‌مثابه نظام آوایی سراسری این زبان پنداشته ودر یک مقطع معیین، زبان زیبا ورسای پشتو را به کجراهه های جعل سازی بکشانند به همین منظور نخست پرداخته می‌شود به تفاوت‌ها و تغییراتی که بی‌موجب بالای زبان پشتو تحمیل شده‌اند.

اول ـ نظام اوایی:

میان نظام اوایی یا دریک سخن الفبای زبان پشتوی مردم افغانستان با نظام آوایی (یا الفبای) زبان پختوی پختونخواه تفاوت‌های شگرفی پدیدار است، ناگفته پیداست، پیش از آنکه در سال ۱۳۳۹ خورشیدی انجمنی به نام «پشتو مرکه» به نظام اوایی یا الفبای جدید زبان پشتوی افغانستان مانند: (څ.ښ.ډ، ئ، ي، ټ، ڼ و ږ) بپردازد، نظام آوایی یا الفبای زبان پشتو (**) مانند زبان دری –فارسی بود، پس از آنکه این الفبا بر وفق و مراد پشتوی ننگرهار، و برخی از مناطق لوی پکتیا توسط «پشتو مرکه» وقت که در آغاز انجمن ادبی کابل بود ایجاد شد، زبان پشتوی لر وبر با دو نظام آوایی جداگانه نوشته و پرداخته می‌شود، حتا پشتوزبان‌های کندهار، ارزگان، و فراه نیز نظام آوایی ساخته و پرداخته شده پشتو مرکه یا پشتو تولنه را به‌طور کل نپذیرفته‌اند، مردم قندهار و پشاوری‌ها به روال قدیم و پیشین (ښه) را (شه)، (راځه) را (راشه)، (پښاور) را (پشاور)، و مردم پختونخواه (پخور) قندهاری‌ها (خوږه) را (خوژه) (ځلمی) را (زلمی)(وڼه) را (درخت) می‌گویند. دیده می‌شود که با دریغ این تغییر و تحول زبانی که از جانب دولتمردان آن‌وقت پی‌ریزی شد، نه تنها ریشه و بیشه زبان شیوا، باستانی و شیرین پشتو را تغییر داد، بلکه موجب شد تا زبان پشتوی کندهار و پخاور با زبان پشتوی معیاری دولتی افغانستان تفاوت‌های چشمگیری پیدا کند.

دوم ـ نظام واژگانی زبان‌های پشتوی لر وبر:

با تغییرات در نظام اوایی و با جدا شدن پشاور در سال ۱۸۳۲ ترسایی یا میلادی توسط رنجیت سنگه پادشاه پنجاب و ادغام آن به دولت مقتدر (سگ‌ها) تا امروز که نزدیک به ۱۸۲ سال می‌گذرد و این جدایی در تمام پیمان نامه‌ها چون (گندمک و دیورند) نیز بازتاب شده، تفاوت‌های چشمگیری در لهجه‌های زبان افغانی یا پشتوی لر وبر رونما گردیده است، این تفاوت‌ها شامل اکثر واژه‌های است که در دوران دولت امیر شیرعلی خان (اصطلاحات ارتشی مانند: دگروال، بریدمن، تیار سی، دلگی، کندک، غند. نام‌گذاری‌های مؤسسات جدید التشکیل آموزشی و سیاسی در دوران امیر امان الله خان مانند: لویه‌جرگه، در دوران نادرخان و ظاهر شاه اصطلاحاتی مانند: ولسی‌جرگه (ولسی‌جرگه از دو واژه ولس مغولی ویرگه یا جرگه ترکی ساخته شده است)، پوهنتون، پوهنځی، مرستوڼ، میرمڼوټولنه، څارنوالی و غیره ساخته و پرداخته شده‌اند، که این واژه‌ها با دریغ در زبان مروج پشاور به نام‌های، فارسی، ترکی، انگلیسی و یا ارودی آن یاد می‌شوند، مانند: کرنیل، بتلیون، اسامبله، یونیورستی، ترینکوت و غیره حتا پختون‌های پشتونستان بجای واژه انتحاری عربی واژه ترکیبی (خود کُش) فارسی را به کار می‌برند که برای برخی از پیورزگرایان افغانستان غیرقابل پسند است.

 به‌روشنی دیده می‌شود که اگر این تفاوت‌ها را بر شماریم نزدیک به چهل درصد را در بر می‌گیرد، در حالی که زبان نگارشی پشتوی هردو سو تا زمان امیر شیر علی خان همگون بود، این اصطلاح سازی و تغییر در نظام واژگانی زبان پشتو نه تنها زبان پشتو را از ریشه و بیشه آن جدا کرد، بلکه شرایط را طوری فراهم نمود، تا در برابر واژهای ساخته شده چون (پوهنځی) که واژ یا حرف (ځ) در زبان فارسی نیست زبان‌شناسان زبان فارسی مقاومت کنند و از کاربرد آن خود داری نمایند زیرا گر این واژه‌ها در زبان فارسی به کار روند، موجب تغییر در نظام آوایی زبان فارسی نیز می‌گردند. حتا با دریغ طی همین سال‌ها واژهای نادرستی نیز ساخته شده است مانند: واژه (خوځښت) که نگارش آن با واژ (ځ) نادرست است، زیرا اصل این واژه (خیزش) فارسی است که باید در زبان پشتو خوزشت نوشته می‌شد نه (خوځښټ). بر طبق رژیم واژگانشناسی (فیلالوژی) اجازه است تا واژه‌های که در زبان فارسی، عربی و یا اردو به جیم نوشته می‌شوند در زبان پشتو به (ځ) نوشته شوند مانند: جان فارسی ځان پشتو، جای فارسی به ځای پشتو، جگر فارسی به، ځگر پشتو مبدل می‌شوند و غیره.

سوم ـ تفاوت‌ها در نظام نحوی یا فرازی زبان پشتوی لر وبر:

با تفاوت‌ها در نظام آوایی و واژگانی زبان‌های لر وبر به‌یقین که این تفاوت‌ها در نظام فرازی یا نحوی زبان‌های لر وبر نیز پدیدار گردیده است. این تفاوت‌ها وقتی روشن‌تر می‌گردد، که در مورد پشتونستان به پژوهش بپردازیم، در جغرافیای پشتونستان یا ایالت پختونخواه پاکستان چنین آمده است: «دپختونخواه سوبه لنویچ: پشتو، بندکی، کهواری، اردو (قومی زبان) او انگریزی (سرکاری زبان) دی» در این فراز تنها یک گزاره «دې» پشتو است. واژه (لنویچ) انگلیسی، واژه‌های (قومی و سرکاری) کاربرد در زبان اردو دارند، در حالی که ریشه قومی عربی و سرکاری فارسی است.

 چهارم - جناب لیوال صاحب! در افغانستان از هزارها سال به این‌سو زبان فارسی، زبان اداری، سیاسی و نگارشی کشور بوده است، اعلیحضرت احمد شاه بابا، تمام دیوان و دفتر خود را به زبان فارسی نگاشته است، به زبان فارسی شعر سروده است، همو است که گفته:

وای بر امیری کز داد رفته باشد

مظلوم از در او ناشاد رفته باشد.

 سجع مهر آن بزرگوار و سکه پولش به زبان فارسی بود، او نسبت به هیچ ملیت و زبان دیگر دشمنی نداشت، تیمور شاه پسرش و پس از او تمام شاهان خاندان سدوزایی و بارکزایی، تمام دیوان و دفترشان را به زبان فارسی نگاشته‌اند، چه خوشتان بیاید و یا نیاید، این یک واقعیت تاریخی است، اگر باور ندارید، زحمت می‌شود، یکبار به ارشیف ملی تشریف ببرید، در آنجا متوجه خواهید شد، که رویداد به چه منوال است.

پنجم- ملیت‌ها:

در افغانستان از هزارها سال، ملیت‌های پشتون، تاجک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه‌یی، نورستانی (ایلیان ها)، ایماق و دیگران با فیصدی‌های گوناگون در پهلو ودر کنار هم زنده‌گی می‌نمایند، بدون شک که پشتون‌ها در مناطق جنوب و شرق افغانستان و قسماً در شمال افغانستان جابجا اند ما بخواهیم یا نخواهیم، تاجک‌ها در ولایت‌های شمال، شمالشرق، مرکز، غرب و حتا جنوبغرب کشور و حتا در شهر گردیز مرکز ولایت لوی پکتیا، در شهر قندهار، در شهر فراه، در مرکز ولایت ننگرهار در ولایت لغمان با فیصدی‌های درشت و قابل توجه زنده‌گی می‌کنند، که برخی آن‌ها به زبان پشتو نیز صحبت می‌نمایند، به روایت تاریخ و اسناد ثبت شده در فرهنگستان (آرشیف) ملی در دوران جنگ‌های نخست، دوم و سوم افغانستان با انگلیس، مردم ولایت لغمان منطقه تاجکیه ثبت شده‌اند، بنگرید به متن میثاق ۱۱۴۲ میان برادران بارکزایی که در ربیع‌الثانی سال ۱۲۴۲ هجری قمری (مهتابی) که اصل آن در موزه‌ی کابل محفوظ است در زمینه تقسیم بندی سرزمین‌های کشور میان خود به توافق رسیده‌اند: «... معاملات طایفه غلجایی و دارالسلطنه کابل را نواب عبدالجبار خان، متصرف باشد، ملک جلال آباد و تاجکیه لغمان را نواب محمد زمان خان و برادران او متصرف باشد و ملک لهوگر و تاجیکه چرخ، و میدان و غوربند و خالصه را سردار حبیبالله خان ...».

در مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمبر (۸) چنین درج است: «...طره باز خان مهمند که در لعل پور نشسته بود، او هم گریخت، در پشاور رفت سعادت خان مهمند در لعل پور نشسته بجای خود تقرر گرفت و کلان‌های افغانیه و تاجکه تگاب و جلال آباد همگی در رکاب ظفر انتساب سردار محمد اکبرخان غازی حاضر می‌باشند.»

 در پشت سر همین مکتوب نیز نگاشته شده است: «... و تاجکه و غلجی همراه سردار محمد اکبرخان اتفاق دارند...»

در یک بخش دیگر همین نامه که از رویداد اوضاع جنگ با انگلیس‌ها در جلال آباد به کابل به‌خصوص به نایب امین الله خان لوگری مجاهد ملی و نواب زمان خان که برای مدت کوتاهی از جانب مردم بجای شاه شجاع پادشاه گزیده شد بود، فرستاده شده، چنین آمده است: «...اتخاذ ترتیباتی است بر علیه (جنرال سیل، و (مگریگر) در جلال آباد و اتفاق همه مردمان ولایت مشرقی اعم از افغانیه و تاجکیه و جمع شدن آن‌ها به دور سردار (وزیر محمد اکبر خان)...» در این نامه و اسناد دیگری که در فرهنگستان (ارشیف) ملی و موزه کابل درج است، بیانگر این ادعا است، که مردم لغمان صد و هشتاد سال پیش تاجکه بودند و به‌مرور زمان زبان شان پشتو شده و ملیت شان نیز پشتون گردیده است.

 به رویت اسناد فوق، بر خلاف دیدگاه شما، تاجکستان شاید نی، بلکه به‌گونه‌ای حتمی با تمام فارسی زبان و تاجکان افغانستان که آن‌ها نه تنها در شمال کشور بلکه در سراسر کشور زنده گی می‌کنند، پیوندهای زبانی، فرهنگی، دینی، اجتماعی و تاریخی دارند، همانطوری که پشتون‌های هردو سوی مرز مناسبات فرهنگی، تاریخی و اجتماعی با یکدیگر به درجات مختلف دارند، به همین گونه، نیز ازبکان افغانستان که میان ده تا پانزده فیصد نفوس کشور را تشکیل می‌دهند با ازبک‌های ازبکستان، ترکمن‌های ما با ترکمن‌های ترکمنستان، بلوچ‌های ما که در جنوبغرب کشور زنده گی می‌نمایند، با بلوچ‌های پاکستان و ایران مناسبات بسیار عمیق فرهنگی دارند، نباید منکر شد.

ششم - و اما: مناسبات عمیق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و تباری میان افغانستان و ایران پیشینگی سه هزار ساله دارد، این دو کشور بارها باهم یکی و بارها از هم جدا زیسته‌اند، مگر با آن‌هم در حالی که در اغلب مسایل باهم همگون هستند، چنان واقع شده است که در برخی موارد دیگر از همدیگر جدا زیسته‌اند، مگر این همزیستی‌ها و جدا زیستن‌ها موجب آن نگردیده است، که فرهنگ مشترک شان از همدیگر جدا باشد. همانگونه که در مورد مشترکات فرهنگی میان پشتون‌های (لر وبر) تذکار شد، در مورد مشترکات فرهنگی با ایران نیز همانگونه است در برخی موارد، همسو ودر برخی موارد از هم جدا هستند، مگر این به این معنی نیست که مناسبات فرهنگی مردمان دو کشور از همدیگر جدا بوده باشد، رویکرد فرمایید، زبان مشترک (البته با تغییر واژگانی در برخی موارد)، پیش از امیر شیرعلی خان نظام واژگانی هردو کشور باهم یکی بودند، به گونه نمونه در مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل (۲) چنین آمده است: «...امروز که یوم سه شنبه بود شادیانه زده شد و شلک توپ و شاهین شد...» بنگرید در آن زمان واژه «شلیک» به کار می‌رفت مگر آسان‌ها در زبان نوشتاری مردم افغانستان جای آن را واژه «فیر یا فایر» انگلیسی که از طریق زبان هندی به افغانستان ره یافت، گرفت. و یا در مرقع سوم اسناد خطی موزه کابل مکتوب نمبر سوم چنین آمده است: «در این ولایت (در ولایت غزنی هنگام حمله بالای قوای انگلیس) هم یک سیر تبریزی به یک اشرفی باروت پیدا نمی‌شود» کاربرد «سیر تبریزی» و «اشرفی» که اکنون از کاربرد افتاده‌اند در آن زمان‌ها کاربرد داشتند. تاریخ مشترک، مردمان ایران و افغانستان زیاد است، که در این خامه نمی‌گنجد.

مگر این به این معنی نیست، که دخالت‌های رژیم کنونی ایران در امور سیاسی افغانستان نادیده گرفته شود، این دخالت‌ها که عمدتاً در عرصه‌های استخباراتی، نظامی، تسلیح مخالفان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و مسایل مذهبی مربوط است، از دیده پنهان بوده نمی‌تواند، به همین گونه این دخالت‌های سیاسی، نظامی فرستادن تروریست‌ها از جانب پاکستان نیز در امور داخلی کشور ما جریان دارد، که نباید آن را با تهاجم فرهنگی مغالطه کرد.

در پایان به این فرایند می‌رسیم که:

در افغانستان اقوام و ملیت‌های گوناگون در کنار هم ودر پهلوی هم، که شامل پشتون‌ها، تاجک‌ها، هزاره‌ها، ازبک‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها، پشه‌یی ها، نورستانی‌ها (ایلیناها)، ایماق‌ها و... هستند زنده گی می‌کنند، مناسبات فرهنگی آن‌ها با یکدیگر طی سده‌های دور و دراز با صمیمت و از خود گذری ادامه دارد، به همین منوال، مناسبات فرهنگی تبارهای گوناگون چون: پشتون، تاجک، ترکمن، ازبک و بلوچ باهمزبانان وهم تبارهای‌شان که در بیرون از مرز کشور ما زنده گی می‌نمایند، نه بر بنیاد تهاجم فرهنگی بلکه بر بنیاد تفاهم و همزیستی فرهنگی جریان دارد، در اوضاع واحوال کنونی که کشور ما باهمسایگان به یک مناسبات با فضای صمیمت و همزیستی مسالمت آمیز، احترام متقابل و اعتماد به یکدیگر نیاز دارد، دامن زدن به این مسایل، جز ایجاد تنفر و برپایی تفرقه، ودر فرایند مناسبات جدال بر انگیز دستاوردی دیگری نخواهد داشت. تهاجم فرهنگی مطرح شده در نوشتار شما مربوط به خودتان ست، این دیدگاه ما پشتون‌های واقعگرا، دیگر اندیش، دموکرات و انسان‌دوست نیست.

نباید مسایل تبادل فرهنگی را با تهاجم فرهنگی مغالطه کرد، جهان به‌سوی تمدن جهانی فرهنگی می‌شتابد و ما هنوز در خم یک کوچه‌ای‌ایم.

با درود

 

** باید پذیرفت، که زبان ما پشتون‌ها تا یک‌صد و پنجاه سال پیش به نام زبان افغانی یاد می‌شد، و ما پشتون‌ها نیز افغانها یاد می‌شدیم، نخستین آثاری که به الفبای فارسی به زبان افغانی نگاشته شده است اثر، پیر روشان، آخوند درویزه بود، که نخستین (کتاب مخزن افغانی را به زبان افغانی پیشین نگاشته) ارزانی، آخوند احمد، خوشحال خان ختک، پیر محمد خان کاکر که در زمان احمد شاه بابا کتاب معرفت الافغانیه یا نخستین گرامر زبان افغانی را به نام (گرامر زبان افغانی نوشت) میرزا خان انصاری، که عروض را وارد زبان افغانی کرد (در سده‌ای یازدهم خورشیدی یا سده‌ای ۱۷ میلادی)، حافظ ابرو که در هندوستان (گرامر زبان افغانی را نوشت). و یا مارگنسترن که کتابش را زیر عنوان زبان افغان نوشت. همه زبان پشتو را زبان افغانی می‌گفتند و پشتون‌ها را افغان می‌نامیدند.

 ۱- مجله سپیده شماره مسلسل ۱۸ دور سوم شماره (۱) حمل سال ۱۳۹۱ خورشیدی سر دبیر پرتو نادری

۲- از رویه ۶۶ تا ۶۸ نسخه قلمی واقعات شاه شجاع در موزه کابل