در بد و خوب شریکیم و وفادار و سهیم

توأمانیم و از یک گوهر و همزاد همیم (۱)

 

کشتی ورشکسته وحدت میان حزب‌ها و سازمان‌های دادخواه، ترقی پسند و دموکرات و شخصیت‌های فرهیخته غیر وابسته ایدون در گل ولای دست و پاگیر زمان‌گیر کرده است.

زمان می‌گذرد، رویدادها تغییر می‌خورد، تغییرات شگرف و چشمگیری در جهان و کشور عزیز ما افغانستان رونما می‌گردد، مگر آنچه که، پیش تر از همه‌ای این رویدادها باید در کشور تحقق می‌یافت، وحدت احزاب و سازمان‌های دادخواه، ترقی پسند و دموکرات بود که با دریغ بنا بر تسلط شخصیت‌های خودخواه، خود مطرح گرا، خودپرست و خودنما نه تنها این وحدت تأمین نگردید بلکه شکوفه‌های آن پر پر شد و نگذاشتند، تا درخت های آن بارور گردند.

سالی که گذشت، سالی بود پُر از رویدادهای شگرف و چشمگیر، سال وحدت‌های سیاسی میان نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، سال همسویی، در یک جبهه مبارزه به خاطر پیروزی در شورا های ولایتی، سال امتحانات ورشکستگی و سر افگنده‌گی و سال سرفرازی و پیروزی برای نیرو های که باهم مشترک و همسو در کارزار سیاست پرداختند.

هنگامی که همایش گسترده و شکوهمند ششم حمل سال۱۳۹۰ خورشیدی در شهر کابل برپا شد، چنان فکر می‌شد، که یک حزب واحد و آهنین از فرایند این نشست پدیدار خواهد شد.

 وحدت میان حزب متحد ملی افغانستان و نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان که تشکیل آنها واحد شد و قرار بر آن گردید، تا کنگره واحد حزب دایر شود، مگر با دریغ با یک یورش ناجوانمردانه خودخواهان و خود نمایان که خواستند، تا یکتعداد کادر های فعال شورای اروپایی متحد ملی از آن میان، رفقا: بشیر سنگر، شمس الحق شمس، غفاری و دیگران را از رفتن به شورای اروپایی بازدارند، آغاز یافت و سپس به خاطر انتقام از آن کار، کار همگون آن در شورا های ولایتی فاریاب، بلخ و کابل نیز انجام شد، وحدت ریختگی از قالبش بیرون کشیده شد، در گام نخست حزب متحد ملی راهش را جدا کرد و کنگره تنهایی خود را دایر نمود و سپس نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان نیز زیر همان کنگره حزب واحد کنگره خود را با اشتراک برخی از کادر های جداشده از خیل حزب متحد ملی دایر نمود و در حقیقت آیین خاکسپاری وحدت در همین جا پایان یافت.

نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان نیز با دریغ پس از تدویر کنگر ۲۱ حمل سال ۱۳۹۱خویش بجای اینکه به سوی همسویی برود، پس از تدویر پلینوم باز هم نسبت همان خودخواهی‌ها و خودنمایی‌ها که بیماری واگیر جنبش های دادخواهی و ترقی پسندی است، نیز به دو حزب، یعنی حزب مردم و نهضت زحمتکشان افغانستان پارچه و توته گردید. نه تنها وحدتی به میان نیامد بلکه فراقت و جدایی دست و پاگیر دیگری نیز بر حزب تحمیل گردید 

پس از مدتی، امید دیگری شگوفان گردید و اجلاس وسیع احزاب دموکرات، ترقی‌خواه و طرفدار عدالت شامل : حزب پیوند ملی، شورای تفاهم برای وحدت نیرو های دموکرات، ترقی‌خواه و طرفدار عدالت، حزب تفاهم دموکراسی، نهضت آینده افغانستان و حزب مردم افغانستان در شهر کابل در سرطان ۱۳۹۱ خورشیدی دایر گردد و امیدی جدیدی به‌منظور وحدت نیرو های دادخواه و ترقی پسند به شگوفایی نشست.

مگر از همان زمان تا امروز نه تنها وحدتی به میان نیامد، بلکه بنا بر اختلاف نگاه به پروسه و جریان وحدت میان نهضت آینده و حزب مردم و نشر اعلامیه یی از جانب رفیق گرانقدر نایبی علیه حزب مردم افغانستان، این کاسه‌ای سفالین نخست درز برداشت و سپس شکست.

تلاش های اخیر میان حزب مردم افغانستان و برخی سازمان‌های ترقی پسند نیز پیش از آنکه پخته و سفته شود، در سرک خامه منم ها خراب شد و نیرو های مرموزی برک دستی آن را کشید. و این وحدت نیز به فرایندی نرسید.

امیدوار ترین اقدام در سال گذشته، نشست بسیار داغ و صمیمانه بود، که از سوی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان و نهضت زحمتکشان افغانستان به‌منظور وحدت دو باره برداشته شد، مگر با دریغ بالای این اقدام نیز سرپوش فراموشی گذاشته شد و این صدا نیز در گلوی زمان خاموش گردید.

چرا این وحدت‌ها و این خواستن‌ها یکی پی دیگری از هم پاشیدند:

من ندیدم دو صنوبر را باهم دشمن (2)

بیماری واگیری خودخواهی، خود مطرح گرایی، خودنمایی و خودنگری امروز در کشور های شرقی به مثابه دشمن بزرگ مردم در هم زیستگاه‌ها پدیدارند و درون شخصیت‌ها را می‌خورند.

عامل اصلی این شکست‌ها همین مسأله روانشناسانه همزیستگاهی یا اجتماعی است، که نمی‌گذارد، تا یکی به دیگری تن در دهد و خودش را مادون دیگری بپندارد.

رهبر شدن و در فراز این جنبش قرار گرفتن عامل اصلی این وحدت شکنی‌ها است.

فراکرد و تجربه‌ها نشان دادند، که هیچ حزب و سازمانی ولو بسیار کوچک و کم نیرو هم باشد، حاضر نیست تا با تشکیل و تفعیل اش در حزب دیگری مدغم شود.

بنگرید: مرام یا برنامه همه حزب‌ها و سازمان‌ها شبیه، ساختارها و اساسنامه‌ها همگون، سابقه سیاسی مشترک، بدبختی‌ها و خوشبختی‌ها گذشته و ایدون باهم یکسان، منافع و نگاه به مسایل سیاسی و اقتصادی یکی، دشمنان دوستان از یک آبخور، مگر باز هم تنها و تنها تشکیلات و نام‌ها مختلف؟ شگفت‌آور است چرا چنین است؟

پاسخ آن را در بالا نگاشته‌ام و از اطاله سخن می‌گذرم.

انتخابات پارلمانی یا شورای ملی در راه است، انتخابات شورا های ولایتی نشان داد، که به تنهایی هیچ حزب و سازمان سیاسی، نتوانست، تا حتا یک کاندید هم در شورا های ولایتی پیشکش بدارد.

اگر اکنون این حزب‌ها و سازمان‌های دادخواه و ترقی پسند باهم یکی نشوند، بدون شک و تردید، به‌هیچ‌روی نمی‌توانند، تا حتا یک کرسی هم در پارلمان بدست بیاورند.

پس چی باید کرد؟

تنها با وحدت و یگانگی می‌توان تا در برابر این‌همه حریفان با مشت واحد شتافت و در انتخابات پارلمانی به پیروزی نایل گردید.

اما چگونه می‌توان تا زمینه‌های وحدت و یگانگی سازمان‌های سیاسی را فراهم ساخت و یک حزب نیرومند از میان این‌همه سازمان‌های تیت و پرک بوجود آورد؟

راه آزموده را دوباره رفتن خطاست! به هیچ روی نمی‌توان تا یکبار دیگر کمسیون ساخت، انتخابات نمود، کنگره بر پا کرد و به یک رییس واحد به توافق رسید. این را کارکرد های ما نشان داده است.

ازاین‌رو پیشنهاد می‌شود:

یکم: برای پی ریزی یک حزب جدید، نباید از آزمون‌ها و روش های گذشته استفاده کرد، یعنی اینکه کمسیون ساخت و در این کمیسیون مسایل سیاه گذشته را سپید کرده، گنهکار و گنه نما را تشخیص داد و پس از آن با همان روش سابقه کمیسیون سازی و تشکیل پردازی به جاده حزب واحد سازی رفت.

دوم: چون رهبران و گرداننده‌گان حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی همه رهبر و مستحق تر از دیگری‌اند، ازاین‌رو پیشنهاد می‌شود، تا یک کمیته مرکزی گذری یا عبوری به‌این‌ترتیب بوجود آید:

در گام نخست سه حزب اصلی و بدنه اساسی یعنی حزب مردم افغانستان، حزب متحد ملی افغانستان و نهضت دموکراسی و ترقی افغانستان، که هیچ‌گونه اختلاف اندیشوی و سلیقوی و ساختاری باهم ندارند وحدت نمایند، به این منظور یک کمیته رهبری گذری شصت و پنج نفری شامل بیست، بیست، نفر از هر سه حزب ایجاد شود. و پنج نفر از شخصیت‌های مستقل بوجود آید.

سوم: این کمیته مرکزی گذری در نخستین نشست خود، نام حزب، برنامه، اساسنامه، نماد یا سمبول و یک کمیته اجراییه سیزده نفری را به ترتیب از هر سازمان چهار نفر و یک نفر از شخصیت‌های مستقل را بر گزیند.

چهارم : به‌منظور پیشبرد کارها یک هیأت رییسه یا دارالانشآ سه نفری از سوی کمیته اجراییه گزیده شود، که از هر سه حزب یک، یک نفر نماینده در آن باشد.

رهبری به ترتیب الفبا در هر سه ماه یکنفر گزیده شود، که در رأس دارالانشآ یا هیأت رییسه قرار بگیرد.

پنجم: به‌منظور پیشبرد کار های تبلیغاتی و رسانه یی و تأمین وحدت یک کمیته رهبری رسانه یی شامل سه نفر، که یک، یک نفر از هر سه حزب شامل آن باشد، ایجاد شود. در هر سه ماه یکنفر به حیث سخنگو و یا دبیر رسانه یی گزیده شود.

ششم: در فاصله نزدیک به سه سال که سازمان‌ها مشترک و حزب واحد می‌شود، نماینده‌گان برای کنگره حزب انتخاب و سپس کنگره دموکراتیک دایر شود و یک کمیته مرکزی، که نباید، از شصت و یک نفر افزود شود را بر گزینند، همچنان سایر مسایل شامل مندرج اساسنامه در کنگره حزب بررسی شود.

 فکر می‌شود، که با این روش شاید بتوان، وحدت واقعی و درست را میان حزب‌های دادخواه، ترقی پسند و دموکرات به وجود آورد.

با درود

داکتر حمیدالله مفید

—————

(1) سروده‌ای از حافظ شیرازی

(2) یک بند از سروده‌ای صدای پای آب سهراب سپهری