عوامل جنگ در افغانستان به هیچ‌کس پوشیده نیست بلکه حقایق تلخ و انگیزه‌های ناشی از آن را مردم با گوشت پوست‌واستخوان خود درک کرده و همواره از طریق مطبوعات و فعالیت‌های رسانشی به شکل گسترده‌ی انعکاس می‌یابد. طوری که معلوم است اسباب جنگ و تنش‌ها درین کشور بگذشته های بیشتر از یک‌صد سال قبل بر می‌گردد، ناگزیریم که به خاطر ارتباط موضوع با مکث کوتاهی حقایق مسأله را ردیابی نماییم.

 به گواهی تاریخ از همان آغاز قرن نزدهم که افغانستان دستخوش خانه جنگی برادران سدوزایی و محمد زایی گردیده بود، نزدیک به نیمی از خاک افغانستان توسط استعمارگران انگریز از بدنه کشور جدا و به سرزمین هند برتانوی ملحق گردانیده شد ودر سال ۱۸۹۳ میلادی با قبول و امضای معاهده ننگین دیورند توسط یکی از چهره‌های گوش به‌فرمان استعمار امیر عبدالرحمن جابر، خط تحمیلی و منحوس دیورند چون اژدهایی در کمین کشور کشیده شد که همزمان به آن، پروسه قبلاً آغاز شده تغیر نام کشور تکمیل و به پاداش واگذاری خاک وطن به بیگانگان و قبول تسلط استعماری بر قلمرو باقیمانده مملکت، حکمروایی دایمی خاندان خوش معامله بر ملت افغانستان با حمایت انگریزی‌ها تحمیل گردید.

مادامی‌که خلق کبیر افغانستان در زمان غازی امان الله خان برای نخستین بار پوزه استعمار را به زمین مالید و پرچم آزادی و استقلال را در قلب آسیا بر افراشتند، استعمارگران انگریزی درصدد انتقام‌جویی برآمده نهضت ترقی‌خواهانه دوره امانی را به‌وسیله عمال ارتجاع داخلی و جواسیس خارجی سرنگون کرده و سلطه شوم خود را در وجود یک نظام استبدادی بر سرنوشت مردم افغانستان دوباره مسلط ساختند.

نظام طاغوتی در گام نخست آزادی خواهان ضد استعماری را با شتاب وحشتناک از دم تیغ کشیده و افغانستان را یک مرحله از کاروان ترقی و تعالی عقب نگذاشتند. پس از جنگ دوم جهانی که منجر به فروپاشی نظام‌های استعماری در یک‌صد کشور جهان گردید، استعمار گران به‌منظور دوام سلطه آزمندانه خود در بسیاری از کشورها به نیرنگ تازه‌ی دست زدند.

این بار نفوذ و تفرقه اندازی برای حکومت کردن، تجزیه کشورها، غارت ثروت‌ها، تعین اراضی مشترک و بی سرنوشت گذاشتن آن در بین همسایه‌ها، به‌منظور شعله‌ور نگه‌داشتن آتش جنگ‌ها در میان ملت‌ها را در پیش گرفتند. یکی از نمونه‌های زشت آن، ایجاد کشوری بنام پاکستان که ازجمله فاحش‌ترین سیاست نو استعماری در منطقه به‌حساب می‌آید و مطابق به سناریوی قبلی‌شان تبدیل این کشور به لانه جاسوسی و تربیت گاه تروریستان و تندروان مذهبی بزرگ‌ترین عامل مصیبت در منطقه می‌باشد؛ که به‌موجب آن، میراث خواران استعمار در رأس آی اس آی پاکستان در تبانی حامیان غربی و عربی خود گروهای تندرو مذهبی اعم از عرب و عجم چچین و دیگر دهشت افگنان و تروریستان القاعده، طالب وداعش ساخته شده در خاک پاکستان را مجهز به تجهیزات عصری ساخته و به خاطر جنگ ویرانگری در کشور ما سرازیر نموده جنگ تحمیلی، تجاوزگرانه و اعلام نا شده را بر مردم افغانستان تحمیل کرده و این بار حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دولت دموکراتیک و مردمی آن را آماج گرفتند که پس از مقاومت شدید در یک جنگ نابرابر و غیرعادلانه منجر به تحول سیاسی و انتقال قدرت به مجاهدین گردید. پس از آن گروهای تند رو، عقب گرا و وابسته را بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط ساختند که گروه طالبان نمونه خطر ساز آن در منطقه می‌باشد که باعث خرابی اوضاع و نفوذ تروریزم در کشور و منطقه گردید. در امتداد جنگ تحمیلی سی ساله روزی نیست که به‌وسیله جاسوسان آی اس آی و گروه‌های پرتاب شده تروریستی در کشور، جان صدها نفر از هموطنان ما گرفته نشود. همه روزه در کشور حملات انتحاری و آتش و خون جاریست. همین اکنون افغانستان به انباری اسلحه می‌ماند که بیشترین مقدار باروت و مهمات در آن ذخیره شده است و به نقل از منابع خبری، اخیراً به‌منظور مقابله با طالبان این اسلحه برای گروه‌های تازه بنیاد توزیع می‌گردد. اسلحه دست داشته زورمندان محلی که دولت کرزی با تمام سازوبرگ نظامی و همکاران نظامی خارجی‌اش نتوانسته بو تا آن را کلاً جمع‌آوری کند.

همچنان بقول منابع غیررسمی گفته می‌شود که جوانان از نقاط امن کشور و منابع رسمی و غیررسمی به جبهات داغ جنگ و محلات در گیری‌های شدید اعزام می‌شوند. جوانانی که دروازه‌های تحصیل، فابریکه، دستگاه‌های صنعتی، کشاورزی و کسب‌وکار بروی‌شان مسدود گردیده، جوانان گیر مانده در چنگال فقر و سیه روزی که بر آن‌ها تحمیل گردیده و عاشق مرگ خود گشته‌اند به جنگ کشانیده می‌شوند و مدتی بعد تابوت‌های خون‌چکان آن‌ها به فامیل‌های بی‌دفاع شان تحویل داده می‌شود. تلخ‌تر از آن اینکه در بعضی از روستاهای دور دست کشور در اثنای عزا داری روی تابوت خون‌چکان عزیزان خود بعضاً برای قاتلین جگر گوشه‌های خویش دعا می‌کنند. همچنان گفته می‌شود که نفوذ عمال پاکستانی زیر نام ملأ، داملا، مولوی، قاری، تعویذ نویس، و غیره در بعضی قرا و قصبات کشور، اهداف شوم پاکستان را تبلیغ نموده و مردم را به قبول گماشته‌گان ظالم آن جبراً وامی‌دارند. بدتر ازین وضعیت سنگین چه می‌تواند باشد.

 یکی از مهم‌ترین عوامل داخلی جنگ عقبمانی فرهنگی است که ملت را در مقابل دشمنان افغانستان آسیب پذیر می‌سازد و از میراث‌های شوم دوران حکمروایی نزدیک به نیم قرنه ذات همایونی می‌باشد. اکنون بادوام جنگ در افغانستان مردم در میان آتش و خون دود باروت ودر زیر شلاق دشمنان عقبگرای تندرو اسلامی تحت پاشنه‌های خونین ستمگران و زورمندان محلی در شرایط فقر جهل و مرض و بیکاری وبی سرنوشتی به‌سختی نفس می‌کشند. ظلم و ستمگری، قانون شکنی و بی‌عدالتی، رشوت و قاچاق، فساد اداری و مالی، غارت و چپاول، دزدی و اختطاف، ترور و اختناق، ناامنی و بیکاری، دسیسه و تعصب، مداخله و تجاوز، جاسوسی و نفوس دادن دشمن و حملات انتحاری در کشور بیداد می‌کند که در نتیجه آن صدها هزار هموطن ما به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده راهی دیار بیگانه می‌گردند هکذا گفته می‌شود که تعدادی از مهاجران هموطن در کشورهای همسایه جبراً به جنگ سوریه اعزام می‌گردند که لکه ننگ آن بر جبین دولت ناکارآمد ضعیف و آلوده به فساد و تفرقه می‌باشد که زیر نام وحدت ملی ساخته و گماشته شده است.

چنانچه بالانشینان نظام دولتی طی سیزده چهارده سال گذشته با تمام سازوبرگ سیاسی با تطمیع، تعصبات زیان‌بار و کشتن دموکراسی با تبلیغات عوام‌فریبانه به کمک غرب، یکی از ناکاراترین و فاسدترین نظام در تاریخ کشور که پایه‌های آن را بر گرده ملت مظلوم افغانستان قایم کرده بودند نتوانستند سایه شوم جنگ را از کشور دور سازند و نظام بعدی نیز بر تداوم را ه سلف خویش، راه فساد، راه ظلم، راه بی‌عدالتی و قانون شکنی، چپاول، معامله گری، سوی مدیریت، از هم گسیخته و منقلب، راه ناکارآمد و زیان‌بخش را در پیش گرفتند که در موجودیت چنین دولتی، کشور در حالت غلتیدن بیک باتلاق هولناک است؛ زیرا همه روزه انفجارها و حملات انتحاری زنجیره‌یی و متواتر جان انسان‌ها را می‌گیرد. همچنان جامعه جهانی طی یک و نیم دهه گذشته با سازوبرگ نظامی و کمک‌های سخاوتمندانه خود نتوانست مشکل افغانستان را حل کند. مادامی‌که در امریکا و دیگر کشورهای غربی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی تمام جهان به جنگ علیه تروریزم فراخوانده شد بر بنیاد آن بیشترین کشورهای جهان و سازمان نظامی آتلانتیک شمالی ناتو در جنگ علیه تروریزم در افغانستان جبه باز کردند ولی تروریزم به جنگ ادامه داد، نی تنها نابود نگردید بلکه گسترده‌تر هم شد.

 همه می‌دانند که تروریزم همانند خدا نیست که خود پیدا باشد، هیچ شریکی به خود نداشته باشد و یا مانند سمارق گویا که از زمین سبز کرده باشد. بلکه تروریزم پدیده شومی است که به‌وسیله منابع مشخصی ایجاد گردیده تربیه و تجهیز می‌شود. بنا بر آن معلوم است که تروریزم مولود سیاست‌های نادرست و غیرملموس خارجی‌هاست. چنانچه در گذشته نه‌چندان دور پس از در گیری مجاهدین طالب بمیان آمد و با یک چرخش ساده گروه القاعده ظهور کرده و در شکل دیگری داعش به ظهور می‌رسد واضح است که این سناریوی پرنیرنگ و افسانه سازی‌های رنگارنگ به کمک عوامل بیگانه در کشور تعمیل می‌شود. پاکستانی‌ها که از یک‌طرف جنگ‌های نیابتی در افغانستان را دامن می‌زنند. از طرفی قول و قرارهای گوناگون زیر نام مذاکره و مفاهمه و معاملات پشت پرده نیز با ابعاد گسترده توسط آن‌ها راه اندازی می‌شود. نتنها پاکستان بلکه گفته می‌شود که غربی‌ها و عرب‌ها می‌خواهند طالبان را توسط گماشتگان خود وارد صحنه سیاسی افغانستان بسازند.

پس سؤال اینجاست که در جنگ چهارده سال پیش آیا همین طالبان نبودند که از صحنه به دور انداخته شدند و حالا همان طالبان با تلاش مذبوحانه آورده می‌شوند بسیار مضحک است که با تطبیق احتمالی این سناریوی ساخت پاکستان و حامیان بین‌المللی آن‌ها، هرگونه توافقات بدون در نظر داشت صلاحیت‌ها، اختیارات و دیدگاه مردم شریف افغانستان یعنی صاحبان اصلی این سرزمین، هر قول و قراری اصلاً فاقد ارزش‌های سیاسی و اعتبار حقوقی خواهد بود.

خواننده محترم! مشکلات و عوامل جنگ را همه می‌دانند از احزاب سیاسی ترقی خواه گرفته تا سازمان‌های اجتماعی عدالت پسند و گروهای مدافع حقوق بشر و سازمان‌های صلح و منابع بین‌المللی ودر مجموع مردم افغانستان بیش از سی سال تلخی جنگ را تجربه کرده‌اند.

بنا بر آن تجارب به‌خوبی نشان‌دهنده آنست که هیچ همکاری و تدابیری مؤثر واقع نخواهد شد تا مگر خود مردم افغانستان تصمیم بگیرند که چگونه می‌توانند در برابر هیولای جنگ پیروز گردند و صلح پایدار را بدست آورند. در قدم اول این وظیفه خود مردم است که سرنوشت خود را بدست خود گرفته از گرداب بحران موجود، راه ساحل و راه نجات را در پیش گیرند. در حال حاضر تاریخ، مردم افغانستان را یکبار دیگر در مقابل یک آزمون بزرگ و سرنوشت ساز و آزمایش سخت و دشوار قرار داده است.

اما در گام نخست، این رسالت تاریخی روشنفکران ترقی خواه کشور است. رسالت کلیه داد خواهان ترقی پسند و عدالت گستر، رسالت گروهای سیاسی، سازمان‌ها و احزاب سیاسی چپ دموکراتیک و نهادهای حقوقی و اجتماعی وطن‌دوست است که همه در یک صف مبارزه و متمرکز باخرد جمعی بتوانند راه حل‌های عملی، مؤثر و هدفمندی را مطرح کرده که بر بنیاد آن کلیه آگاهان امور در تصمیم گیری جمعی برای نجات وطن جایگاه خود را پیدا نموده و با مشارکت وسیع لایه‌ها و اقشار آگاه و چیز فهم، دلسوز و دانا، با وحدت و همبستگی سرتاسری و اتحاد ملی و یکپارچگی مردمی، نیروی را به وجود آورند که دشمنان بشریت را مهار کرده دسایس شوم ارتجاع داخلی و مداخله گران و تجاوزگران خارجی را برای همیش خنثی نموده و به دفاع از وطن و نوامیس ملی ایستادگی نمایند.

 البته اتحاد و همبستگی در وجود ساختارهای بزرگ سیاسی وطن‌پرستانه می‌تواند وحدت آهنین حزبی سیاسی را به وجود آورده وحدت ملی را تحکیم بخشد. و اما ناگفته نباید گذاشت و ناشکری نباید کرد که خوشبختانه مبارزان راه آزادی وطن‌پرستان واقعی و فرزندان صدیق کشور در وجود احزاب سیاسی پیشرو و نهادهای اجتماعی و سازمان‌های دموکراتیک، راه را به‌سوی وحدت سرتاسری گشوده‌اند که ایتلاف‌ها، اتحادها وحدت احزاب چپ مترقی بیانگر این امید و پیروزی‌های بزرگ و تاریخی می‌باشد. ولی قدر مسلم این است که وطن نیازمند راه حل عادلانه عملی و اصولی است که تا هنوز به آن توفیق نیافته است.

 زیرا تا هنوز از وحدت ملی مستحکم و توافق سرتاسری عملی در امر نجات وطن از تلکه موجود فاصله زیاد داریم. در حال حاضر تمام هموطنان ما چشم امید به‌سوی فرزندان صدیق وطن‌دوست باز کرده‌اند و تاریخ این رسالت بزرگ را بدوش ترقی خواهان عدالت پسند، متعهد و مسؤول سپرده است تا به خاطر انتظارات بی‌پایان وامید های ناتمام مردم، تمام اختلافات را به یکسو گذاشته همه در یک صف واحد وطن‌پرستانه متشکل گردند و با تعقیب سیاست اصولی و پایدار ملی و بین‌المللی، بار مسؤولیت خطیر تاریخی را به سر منزل مقصود برسانند تا باخرد جمعی و مسؤولانه راه حلی اساسی و همه جانبه برای نجات وطن از حالت کنونی پیدا گردد.

زیرا بدون مشارکت سیاسی نیروهای وطن‌پرست، مترقی وداد خواه هیچ کدام از مسایل مربوط به انکشاف و پیشرفت را نمی‌توان حل کرد درصورتی‌که متحد و یکپارچه باشند آنگاه می‌توانند که درفش سربلندی را در بلندای خواست‌ها و آرزوهای والای مردم افغانستان و خط منافع زحمتکشان کشور در اهتزاز در آورند.