آیینهٔ تاریخ و بازتاب حقیقت، با زدایش ابر پاره‌ها و غبارهای توهم انگیز، اصلی‌ترین تصویر پر درخشش و ماندگار تاریخی را با مخالفت فقید ببرک کارمل با اعزام نیروهای شوروی در افغانستان به نمایش می‌گذارد.

مجموعهٔ زندگی سیاسی، ابعاد خردورزی، بنیاد گذاری نهضت ترقی‌خواهی، پیکارهای دادخواهانه، مبارزات پارلمانی، قابلیت عالی دولتمداری، تأسیس نظام ملی و مردم سالار، هدایتگری کاریزماتیک، حس وطن‌دوستی، تبارز تقوا و پرهیزگاری، دید فراقومی و همشهری گرایی جهانی ببرک کارمل همه مؤلفه‌های اند که جایگاه او را به‌مثابه شخصیت کم‌نظیر افغانستان بر بلندای قلهٔ تاریخ تجسم می‌بخشد. یگانه شگردی که مخالفین سیاسی او به حیث حربه برای درهم کوبیدن این دولتمرد مردم سالار و بی‌همتای تاریخ به آن تمسک می‌جویند، همانا مسیر همسفری او با اعزام نیروهای شوروی در افغانستان است.

تاریخ گواه است که فقید ببرک کارمل باآنکه در جایگاه یک اسیر و یک تبعیدی در کشور چکوسلواکیا و سپس اتحاد شوروی دوران تبعید را سپری می‌نمود، با همه دور اندیشی، و حفظ وجهه و وجاهت ملی در حد توان، تمامی تلاش و مساعی خویش را بکار جست تا از اعزام نظامیان اتحاد شوروی در افغانستان جلوگیری نماید.

او عنوانی رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی نامه‌یی بنوشت و ضمن ابراز مخالفت با اعزام ارتش سرخ در افغانستان از عواقب آن برای رهبران کرملین هوشدار داد‌.

بر بنیاد برگه‌های تاریخ در اوج بحران افغانستان و هنگامی که آتش جنگ در سراسر کشور و در حدود دو صد جبههٔ منظم نظامی علیه دولت شعله‌ور شده بود و رقابت‌های ابرقدرت‌های جهان بر مصداق اظهارات بریژنسکی مشاور امنیت قصر سفید با ورود قبلی آمریکا در حوادث افغانستان در عالی‌ترین اوجش رسیده و کشتی انقلاب افغانستان در بحر پر از تلاطم افگنده شده بود، رهبران کرملین درست پس از قتل شادروان نور محمد تره کی با همه سراسیمه‌گی در امتداد جنگ سرد، تأمین امنیت سرحدات جنوبی، حفظ نظام انقلابی و ارزش‌های انقلاب در افغانستان با اتخاذ تصمیم مداخله نظامی و اعزام ارتش در افغانستان رویکرد نوینی برگزید وفقید ببرک کارمل را که قبلاً سمت رهبری ح. د. خ. ا. (جناح پرچم) و معاونیت شورای انقلابی را بدوش داشت از کشور چکوسلواکیا فراخوانده ودر پایانی‌ترین لحظات حساس از تصامیم شان در راستای اعزام نیروی نظامی در افغانستان پرده برداشتند.

بر بنیاد برگه‌های تاریخ، فقید ببرک کارمل ضمن ملاقات با کریچکوف رئیس بخش خارجی "کی گی بی" در خصوص طرح اعزام نیروهای شوروی در افغانستان مخالفت خویش را آشکارا با اعزام ارتش سرخ بیان داشت که روایت آن چنین آمده است:

کریچکوف (رئیس بخش خارجی کی گی بی) به‌طور غیرمستقیم اشاره نمود که اگر اوضاع ایجاب کند قوای محدود اتحاد شوروی به افغانستان اعزام خواهند شد.

"والدیمیروف" با لحن مجهولی افزوده بود: "برای حمایت از مبارزۀ "نیروهای سالم"

ببرک کارمل:"مگر، ما خود می‌توانیم از عهدۀ چنین یک کاری به درآییم، من در نامۀ که به آدرس حزب کمونیست فرستادم، خاطرنشان ساخته‌ام که به‌مجرد دعوت به قیام، امین فوراً از طریق رفقای ما که در شرایط مخفی بسر می‌برند، و هم از طرف توده‌های وسیع مردم که از وی، متنفر هستند سرنگون خواهند شد. شما افغانها را نمی‌شناسید، من به شما اطمینان می‌دهم، مردم دیگر تحمل همچو مستبد را ندارند.

کارمل ادامه داده خاطر نشان ساختند:"گاهی به این فکر کرده‌اید که اگر من همزمان با تانک‌های شوروی وارد وطنم شوم ودر رأس دولت قرار گیرم، مردم افغانستان به کدام دیده به طرفم خواهند نگریست؟"(۱*)

در ورق‌پاره‌های دیگر تاریخ که به قلم آقای عبدالوکیل وزیر خارجه پیشین افغانستان، عضو گروه تبعیدی رهبران جناح پرچم، همسفر سیاسی دوران تبعید ببرک کارمل و شاهد عینی رخدادهای انقلابی مزین یافته است چنین آمده است:"رهبری شوروی به تاریخ ۲۵ ماه اکتبر ۱۹۷۹، الکسی پطروف را بعد از ۴۰ روز از به قدرت رسیدن حفیظ الله امین، نزد ببرک کارمل به پراگ فرستادند تا در صورت موافقت موصوف وی را با خود به ماسکو بیاورد. قرار اظهارات ببرک کارمل موصوف دو شبانه روز با پطروف گفتگو و مذاکرات را انجام داد، ببرک کارمل در ابتدا حاضر نبود که چکوسلواکیا را به‌زودی ترک گوید و به ماسکو برود، وی در صحبت‌های خود با پطروف پافشاری داشت تا زمانی که حفیظ الله امین در قدرت است حاضر نیست چکوسلواکیا را ترک نماید. موصوف به این عقیده بود که در صورت ضرورت بعد از سقوط رژیم امین برای وحدت دوباره حزب به وطن برمی‌گردد. متأسفانه ببرک کارمل بنا بر هر عواملی نتوانست تا اخیر درین موضع گیری خود در برابر دوست مطمئن خویش پطروف ایستادگی نماید."(۲*)

در نگارش‌های بعدی اثر عبدالوکیل از قول ببرک کارمل در جریان ملاقات تیم رهبران تبعیدی به شمول سروری، وطنجار و گلابزوی چنین می‌خوانیم:"رفقا! شما باید خودتان دست بکار شوید و راه‌های سقوط رژیم امین را جستجو کنید. دوستان شوروی حاضرند با ما همکاری و کمک درین راستا نمایند. دوستان شوروی میگویند که شما برای از بین بردن تسلط رژیم امین بالای هر پلان می‌توانید کارکنید و فکر نمایید، به غیر از اعزام و مداخله قطعات نظامی اتحاد شوروی"(*۳)

عبدالوکیل در کتاب خویش درین بحث ادامه داده خاطرنشان می‌دارد: همچنان وقتی بسیاری‌ها از ببرک کارمل پرسش به عمل می‌آورند که آیا خودت از اتحاد شوروی دعوت به عمل آوردید تا به افغانستان عساکرشان را بفرستند؟ وی در جواب می‌گفت: "ما آن‌ها را دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند، بل آن‌ها زمانی که در تبعید بودیم از ما دعوت به عمل آوردند که به افغانستان برویم"(*۴).

در همین راستا جناب عبدالوکیل انگیزه‌های اعزام ارتش سرخ را در افغانستان مورد بحث قرار داده اذعان می‌دارد:"در مورد فرستادن قوای اتحاد شوروی به افغانستان، دو مرحله را باید مدنظر گرفت"نخست تقاضای مکرر از جانب نور محمد تره کی و حفیظ الله امین برای فرستادن واحدهای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان و تردد و دو دلی اولیهٔ رهبران اتحاد شوروی درین مورد. ثانیاً تصمیم رهبری اتحاد شوروی در ۱۲ دسامبر ۱۹۷۹ و فرستادن اردوی ۴۰ به افغانستان؛ که در بخش نخست سقوط شهر هرات در ۲۴ حوت ۱۳۵۷ و ملاقات نور محمد تره کی با مستشار نظامی و کارمند عالی‌رتبه سفارت اتحاد شوروی و تقاضای او برای فرستادن قوت‌های زمینی و هوایی به افغانستان مایهٔ اصلی و انگیزه ساز این تصمیم قرار می‌گیرد.

 

تدارکات کمیتهٔ مخفی پرچمی‌ها برای سرنگونی امین

درست پس از تبعید رهبران جناح پرچم در خارج از کشور، کادرهای جناح پرچم با مشاهدات طوفان برخاسته از دامان نظام، به خاطر بقای حزب و نهضت ترقی‌خواه کشور تحت رهبری آقای عبدالظهور رزمجو دست به تشکیل سازمان مخفی زدند.

در اوایل ماه نوامبر ۱۹۷۹ رهبران تبعیدی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شمول آقایان اسد الله سروری، محمد اسلم وطنجار و سید محمد گلاب زوی به‌طور دسته جمعی روی یک مشی سیاسی و برنامه‌های مشخص گفتگو نموده و ضمن تصمیم برای سرنگونی حفیظ الله امین، جناب عبدالوکیل را جهت همآهنگی امور سیاسی و نظامی به افغانستان فرستادند.

آقای عبدالوکیل درین راستا از نتایج دیدارش با مسئول کمیته سازمان مخفی آقای ظهور رزمجو از قول او چنین مینگارد:"...حالا سازمان مخفی حاضر است برای برانداختن حفیظ الله امین از قدرت به یک اقدام به یک فرصت ممکن دست زند. ما با بعضی از طرفداران نور محمد تره کی روابط خوبی برقرار کرده‌ایم و آن‌ها نیز اعلام آمادگی کرده‌اند."(۵*)

برای واکاوی بیشتر این تدارکات و مسیر فعالیت سیاسی و نظامی سازمان مخفی، آقای نسیم جویا سابق عضو کمیته مرکزی ح. د. خ. ا. و عضو ارشد "کمیته مخفی پرچمی‌ها" نگاه خویش را چنین ابراز می‌دارد: "...یکی از آخرین جلسات رهبری داخل کشور که در ۱۷ سنبله ۱۳۵۸ یعنی دو روز بعد از قتل نور محمد تره کی دایر گردید؛ فیصله‌های آن مبین این حقیقت است:

جلسه که با دشواری در ظرف دو روز اعضای آن توانستند گرد هم آیند ساعت ۷ شام ۲۷ سنبله تحت رهبری رفیق رزمجو دایر گردید ساعت ۵ صبح روز ۲۸ سنبله در فضای پر شکوه اعتماد، احترام و غرور پایان یافت.

با در نظر داشت انکشافات بسیار سریع اوضاع، حزب تصمیم گرفت که برای جلوگیری از انکشاف بیشتر اوضاع که در سمت نامطلوب پیش می‌رفت، آمادگی کامل سیاسی و نظامی اتخاذ نماید، تصمیم نهایی ما عبارت از برانداختن" مستقلانه" رژیم امین و آماده‌گی کامل برای آن بود. حزب با صداقت با دوستان ما (اتحاد شوروی) مشوره تحریری‌یی را که در آن گفته شده بود که از امین حمایت نکنند، داده بود؛ با در نظر داشت شکست قیام ۲۱ حوت تصمیم گرفته شد که در باره تصامیم و امکانات نظامی ما با هیچ کس صحبت نمی‌کنیم؛ واقعیت این است که لو رفتن یک بخش مهم از سازمان مخفی که مسؤولیت مهم نظامی هم داشت، بخش مهمی از توطئه و نقشه بزرگ سرکوب کامل نیروهای دموکراتیک در هردو جناح حزب و کشیدن پای اتحاد شوروی به افغانستان بوده است.

آنچه فقط یک هفته بعد از آزادی از زندان از آن آگاهی یافتم برای من نه فقط حیرت آور بود؛ بلکه واضحاً نشان دهنده نقشه وسیع و خطرناک علیه کشور ما و حزب ما بود.

آنچه در نوامبر ــ دسامبر ۱۹۷۹ به وقوع پیوست، صفحه‌ای است که نه فقط حزب؛ بلکه همه وطنخواهان افغانستان آن را باید مورد مطالعه قرار دهند.

نه فقط نقشه قیام "مستقلانه "حزب علیه رژیم جنایت کار امین خنثی گردید، بل قیام‌های نظامی جناح ضد امین با نظر "خلقی را توسط خلقی بکُشید"را نیز سرکوب کردند.

حقیقت این است که همه زمینه‌ها مساعد شد تا اتحاد شوری به مداخله نظامی مجبور گردد.

آنچه به سازمان ما مربوط می‌شود، ما تنها اطلاع حاصل کردیم که قوای اتحاد شوروی وارد افغانستان شد."(۶*)

 

پاسخ ببرک کارمل برای پذیرش زعامت سیاسی

سال ۱۳۷۰ مجله اشپیگل پرسشی را در خصوص چگونگی پذیرش زعامت سیاسی در آستانه رخداد "ششم جدی "در مقابل فقید ببرک کارمل قرار داده که موصوف چنین خاطر نشان نمود:"با تصمیم رهبران اتحاد شوروی در خصوص مداخله نظامی آن کشور به افغانستان، من در برابر عمل انجام شده قرار گرفتم. در آن زمان در برابر من دو سؤال مطرح شد: اول این که به حیث کسی که دو بار از طرف مردم افغانستان به حیث نماینده پارلمان برگزیده شدم، به حیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان (جناح پرچم) و معاون پیشین شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان یا باید برای خاموش ساختن شعله‌های آتش جنگ در افغانستان و نجات مردم نقش می‌آفریدم و یا این شعله‌های آتش، ویرانی میهن و نابودی هموطنان را در کشور از دور تماشا می‌نمودم که پس از تعمق زیاد گزینه اول را برای رفع مسئولیت سیاسی و ادای رسالت تاریخی در برابر وطن و مردم، برگزیدم. فقید ببرک کارمل در پایان این مصاحبه چنین اظهار داشت:"من سپر بلای اهداف اتحاد شوروی در افغانستان شدم."

در راستای این رویکرد پروفیسور (فردهالیدی) از مدرسۀ علوم سیاسی دانشگاه لندن چنین مینگارد: «ترس از ایجاد یک دولت دشمن در کابل، علت اصلی هجوم شوروی در افغانستان بود، از شوروی بیش از ده بار دعوت شده بود تا نیروهایش را بفرستد. البته کارمل نیز کسی نبود که از نیروهای شوروی بخواهد تا به افغانستان بیایند. تصمیم در مسکو گرفته شد و از او خواسته شد با این تصمیم موافقت کند و او این کار را کرد بنا برین، دخالت نظامی، تصمیم روس‌ها بود در واکنش به وخامت اوضاع در افغانستان».

* * *

پی‌گفتار:

بیگمان، اعزام ارتش سرخ در افغانستان یکی از درشت ترین صفحات تاریخ بحرانزای افغانستان را احتوا می‌دارد.

بر حکم برگه‌های مستند و معتبر تاریخی و حضور شاهدان عینی، جناح" پرچم"حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رهبران تبعیدی و"کمیتهٔ مخفی پرچمی‌ها"مجموع تلاش‌ها، و تدابیر سیاسی را بکار جستند تا طور مستقلانه در بر اندازی رژیم امین اقدام نموده و از اعزام نیروهای شوروی در افغانستان جلوگیری نمایند. این که چگونه و تحت کدام انگیزه‌ها، از راه اندازی قیام مستقلانه توسط "کمیته مخفی پرچمی‌ها" برای براندازی رژیم امین به طرز نامرئی در سایهٔ مانورهای سیاسی جلوگیری شد و برای اعزام نیروهای شوروی در افغانستان، برای هموار سازی این جاده مقدمه چینی شد از معماهای تاریخ محسوب می‌گردد. هنوز ناگفته‌های زیادی در دل تاریخ باقی مانده است، باورمندم که شیرازه‌های اصلی و انگیزه ساز این تصمیم تاریخی رهبران وقت کرملین روزی از پرده بیرون خواهد تراوید؛

منابع:

(*۱)-کتاب چگونه ما به بیماری ویروس A (هجوم به افغانستان) مبتلا می‌گردیدیم صفحات ۳۰۱-۳۰۲

. نویسندگان: ولادیمیر سینگروفو ولادیمیر سامونی. مترجم غوث جانباز.

(*۲) کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان. ص ۳۲۱

نویسنده: عبدالوکیل.

(*۳) همانجا‌ ص ۳۲۹

(۴*) همانجا ص ۳۴۹

(۵*) همانجا ص ۳۳۳- آقای عبدالظهور رزمجو یکتن از رهبران سازمانده و با استعداد جناح پرچم که بعد از رخداد ششم جدی رهبری کمیته حزبی شهر کابل را بدوش گرفت و سپس عضویت دفتر سیاسی حزب را کسب نمود.

(۶*) سایت سپیده دم، تحت عنوان: رخدادهای خونبار دو سده اخیر را چه نام باید گذاشت ...، قسمت هشتم، بخش دوم، گفتگو با نسیم جویا عضو کمیتهٔ "سازمان مخفی پرچمی‌ها" سابق عضو کمیته مرکزی ح د خ ا

متن پی. دی. اف. کتاب چگونه ما به بیماری ویروس (A) هجوم به افغانستان مبتلا می‌گردیدیم.

http://pendar.forums1.net

لندن-سپاتمبر ۲۰۱۶