به یزدان که گر ما خرد داشتیم

کجا این سر انجام بد داشتیم

درین روزها سیاسیون شریک حاکمیت طراز «جهادی، طالبی و مافیایی» به بهانه (۱۵) فبروری (روز خروج آخرین قطعات نظامی اتحاد شوروی) با تدویر محافل وسیع می‌خواهند با «خاک زدن بچشم» مردم، از کنار «زخم خونین» افغانستان ماهرانه دور زده و به‌حساب «تجارت دین» و «تیکه داری جهاد» باجگیری نموده وبر سلطه‌شان بر گرده‌یی مردم مستضعف تداوم بدهند.

امروز می‌توان به‌آسانی عمده‌ترین نیاز و خواست واقعی مردم را مشخص ساخت و اگر فکر و عمل ما (حب الوطن من الایمان) است باید بر همین نیاز و خواست مکث نماییم (نه اینکه به گذشته بچسپیم و آن را مطابق ذوق خود پالایش دهیم) که عبارت از صلح در سر زمین افغانها است و فقط استقرار صلح است که بقای افغانستان را تضمین می‌نماید و مقدرات ما به گونه‌یی رقم خورده است که سرنوشت صلح در میدان‌های نبرد مشخص می‌گردد، بدینرو هر افغان وطنخواه باید:

به خاطر صلح تلاش نماید و به خاطر تحقق این آرمان تاریخی مردم از قوای مسلح کشور و غیر قومی و تنظیمی شدن آن دفاع نماید، تا صلح آبرومندانه و با حفظ ارزش‌های دیموکراتیک مندرج در قانون اساسی متحقق گردد.

با نهایت تأسف، این هموطنان که «تجارت دین» و «تیکه داری جهاد» را پیشه نموده‌اند، هم در برابر صلح سنگ اندازی می‌نمایند و هم با طرح‌های عجیب و غریب و ملیشه بازی روحیه رزمی قوای مسلح را تضعیف می‌نمایند.

اگر از گذشته حرف می‌زنیم، یاد ما نرود که: تاریخ از برای عبرت است و ما (تمام افغانان) باید از گذشته تلخ و دردناک عبرت بگیریم.

زمانی از (۱۵) فبروری صحبت می‌نماییم باید تاریخ را به‌درستی به یاد آوریم و بخصوص که همه‌یی ما (شرکت کنندگان سیاست آن روزها) تاریخ زنده بشمار می‌رویم. از قرار معلوم و به شهادت اسناد معتبر تاریخی این «خروج» ماحصل موافقت نامه ژینو می‌باشد که درست نه مه قبل از آن تاریخ میان دولتین افغانستان و پاکستان در حضور داشت وزرای خارجه امریکا و اتحاد شوری به حیث تضمین گننده گان و سرمنشی سازمان ملل متحد در شهر ژینو منعقد گردید و از مجموع چهار بخش این موافقت نامه فقط قسمت مربوط به «خروج» قوای نظامی اتحاد شوری عملی گردید و متباقی بر روی کاغذ باقی ماند وعدم تحقق آن برای افغانستان فاجعه آفرید. (در آن زمان پاکستان خفتبارترین برخورد را با تنظیم‌های افغانی انجام داد که تفصیل نیازمند بحث جداگانه است).

بدینرو اگر امتیازی مطرح است متوجه دولت و حزب حاکم وقت است که بر بنیاد طرح‌های «می ۱۹۸۰» و «سپتامبر ۱۹۸۱» دولت جمهوری دیموکراتیک افغانستان مذاکرات ژینو آغاز یافت. در سال‌های اوج جنگ سرد این دولت امریکا بود که مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات می‌گردید زیرا پلان «ویتنام ساختن» افغانستان در دستور کار قرار داشت و چنانچه اندروپوف رهبر تیز هوش و کار کشته اتحاد شوروی وقت با فراست پلان را تشخیص و در اولین روزهای احراز قدرت، موضوع را با جنرال ضیا الحق در مسکو مطرح ساخت.

زمانی که ازین روز یاد می‌نماییم، بهتر است تا به عمده‌ترین درس‌های آن دوره که عبارت از چگونگی سازماندهی دفاع مستقلانه است مکث نماییم و در احوال مشابهت نسبی از آن‌ها استفاده نماییم. تاریخ به خاطر سپرده است که چگونه در آن شب و روز همه با یک‌صدا و با شعار «وطن، یا کفن» در برابر تجاوز وسیع پاکستان و هزاران لشکر عرب و عجم و افسران «فوج» آن کشور که از طرف امریکا نیز همنوایی می‌گردید از دروازه‌یی شرقی کشور با رشادت بی‌نظیر دفاع و حماسه آفریدند. (نمی‌دانم آنانی که شعارشان برآمدن نظامیان شوروی بود و در عدم موجودیت قوای نظامی اتحاد شوروی، درین تجاوز و جنگ کثیف اجنبی بر ضد مادر وطن، تحت رهبری پنجابی‌ها شرکت نموده‌اند، چگونه آن روزها را به خاطر می‌آورند؟) البته من به خاطر الزام بر دیگران و یا برائت «خودی» نه می‌نویسم، زیرا به تاریخ که بسیار بی‌رحم است باور دارم، هدف و نظر من این است تا تمام افغانان در هر ضلع و قطب شطرنج سیاست که قرار داشته‌اند، باید با عبرت از تاریخ به منافع مردم و وطن چنگ بزنیم و به خاطر نجات افغانستان واحد و تجزیه ناپذیر تلاش نماییم.

آنچه من از تاریخ تلخ آموخته‌ام این است: تا تمام نیروهای چپ، راست و میانه با نقد شجاعانه، طراز نامه‌های سیاسی‌شان نقد و بهترین شیوه عملکرد مفید برای وطن را تدارک و به خاطر التیام «زخم خونین» افغانستان بکار بندیم. وطن مشترک (قلب مشترک) تمام افغانان است و نباید به خاطر امیال جیوپولیتیک اجانب همانند گذشته یخن همدیگر را پاره نماییم.

به یاد باید داشت که:

افغانستان در دور جدید «بازی‌های بزرگ» و در معرض کشمکش‌های جیوستراتیژیک بازیگران بین‌المللی و منطقوی روزهای دشوار را سپری می‌نماید و فقط و فقط اراده آگاهانه ملی و دلسوزی واقعی بمردم و وطن، شانس‌های بقا را میسر خواهد ساخت.