افغانستان در بیش از چهل سال اخیر به سرزمین وحشت، خون، آتش و جنگ و ارتکاب جنایات شدید ضد بشریت، جنایات جنگی و جنایات ضد حقوق بشری و تحریک و تشویق تبعیض و مخاصمت های قومی، زبانی و مذهبی مبدل گردیده است که در دوره های

 تا امروز این جنایات تداوم یافته است و از مردم مظلوم ما قربانی گرفته است. ولی در بیست سال اخیر، این جنایات با موجودیت قوای ناتو و قوی شدن تروریزم طالبی، داعشی و حمایت سازمانهای استخباراتی دولت پاکستان شدت بی پیشینه بخود گرفته است.

 در این مقاله نویسند ه یک سیر و بررسی تاریخی و حقوقی موضوع را در دوره های مختلف به بحث و تلاش صورت خواهد گرفت تا با تداعی حافظه مثال های از ارتکاب شدید ترین جرایم علیه بشریت را از دوره های مختلف در جهان و افغانستان در این خاکه ارائه نمایم.

 انگیزه این مقاله در سه نکته نهفته است:

 تحرک جدید و وعده محکمه عدالت بین المللی (آی سی سی) که مقر آن در شهر لاهه کشور شاهی هالند قرار دارد، میباشد که اخیرن اولین قدم را برای آغاز یک پروسه عدلی و قضائی بین المللی پیرامون جرایم جنگی، جنایات علیه بشریت و جرایم مبنی بر نقض صریح حقوق بشر بگذارد و آغاز به تحقیق و جمعآوری اسناد الزام برای این پروسه نماید. این یک قدم قابل دقت و پیشتیبانی است، ولی باید با کنجکاوی قضیه را تعقیب نمود و تحت نظر داشت که تا چه حد میتواند این پروسه عدالتمندانه و غیر جانبدارانه باشد.

 مهمترین مسآله در این پروسه مکلفیت حقوقی دولت های است که کنوانسیون سال ۱۹۹۸ محکمه عدالت بین المللی را پذیرفته باشند. اکنون قابل تذکر است که دولت افغانستان در سال ۲۰۰۳ م. این کنوانسیون را امضآ بدان ملحق گردیده است.

 علاوتن جرایم شدید جنگی و وحشیانه ترین شکل آن در سالهای اخیر در شهر کابل و شهر ها و مناطق مختلفه ولایات افغانستان از جانب طالبان، داعش و از جانب حلقات مخفی که از جانب این سازمانهای جهنمی در درون دستگاه دولت نفوذ نموده اند، واقع گردیده اند. واقعات دلخراش پی در پی در غرب کابل و حادثه جگر خراش پل علم لوگر و دهای دیگر اند که همه قلب های صاحب وجدان انسانی را پر خون، در درد غم ساخته است.

 انجمن حقوقدانان افغان در اروپا پیرامون این موضوع سندی مهمی را به نشر سپرده است و به اورگانهای بین المللی مربوطه ارسال نموده است.

 در این مقاله کوشش میگردد تا روی موضوعات زیر تعمق و تمرکز صورت گیرد:

 ۱ – توضیحی بر مفهوم جرایم علیه بشریت در بعد تاریخی و حقوق بین المللی.

 ۲ – تعمقی بر جرایم علیه بشریت، جرایم جنگی و جرایم نقض حقوق بشری در افغانستان بین سالهای ۱۹۷۸ م. الی ۲۰۰۱ م.

 ۳ – جرایم جنگی در افغانستان از ۲۰۰ تا امروز، از تروریزم طالبانی تا نقش بیگانگان درارتکاب و سازماندهی و همکاری این جرایم.

 ۴ – اهمیت تحرکات اولی محکمه عدالت بین المللی پیرامون جنایات شدید جنگی و ضد انسان و انسانیت

 ۵ - نقش و مکلفیت دولت و اورگانهای حراثت حقوق افغانستان در همکاری با محکمه عدالت بین المللی.

 

۱ - توضیحی بر مفهوم جرایم علیه بشریت در بعد تاریخی و حقوق بین المللی.

 جرایم جنگی، جرایم ضد انسان و انسانیت و ضد حقوق بشری بی التیام ترین زخم های خونین را در قلب های آسیب دیده گان هموطن ما ایجاد نموده است که التیام و یا تسکین به این درد ها فقط و فقط در یک بررسی عدالتمندانه و فارغ از هرگونه فشار و نفوذ زورداران و عاملین اصلی این جرایم در سطح داخلی و کشور های که مستقیم و یا غیر مستقیم در این جرایم دست دارند و دست داشته اند، ممکن است.

 اگر یک تعریف و یا بیان از مفهوم جرایم شدید علیه بشریت، جرایم جنگی و جرایم ضد بشری ارانه نمائیم، محتوای تعریف دریک عمل ضد انسان و انسانیت است که وجدان سالم بشری از آن شوکه میگردد. یعنی که این عمل علیه بشریت در وجدان انسانی نمیگنجد. عامل و مرتکب این جرایم را باید فاقد وجدان انسانی تعریف نمود.

 جرایم علیه بشریت عبارت از ارتکاب شدید ترین جرایم اند که هدفمند، از قبل تنظیم شده، بر بنیاد عمل قصد و عمد در برابر انسان (چه فردی و چه کتلوی) میباشد که در کنوانسیون های بین المللی تعریف و پیشبینی گردیده اند. میباشد. بدین معنی که مرتکب این جرم از نتایج وخیم و قربانی شدن انسان (ها) با شدیدترین شیوه انسان کشی، ایجاد شرایط از بین بردن تدریجی انسان و یا ایجاد فشار های شدید روانی و جسمانی در برابر یک کتله از مردم، در آگاهی قبلی میباشد. این جرایم نظر به اینکه در کنوانسیون های بین المللی پیشبینی شده اند، میتواند تحت صلاحیت حقوقی بین المللی مورد تحقیق، بررسی و در یک پروسه عدالتمندانه حقوق جزائی قرار گیرد.

 در جرایم شدید جنگی علیه انسان، علیه مردمان ملکی و یا در برابر اسیران جنگی برخورد و عمل خلاف وجدان انسانی صورت میگیرد و یا بمباردمان های که قربانی های هدفمند را به وجود آورد.

 جرایم نقض حقوق بشر موضوع تبعیض نژادی، زبانی قومی اتنیکی، مذهبی و عقیده تی سیاسی و سلب آزادی بیان عقیده و احساس انسانی، تهدید و تخویف، زندانی شدن بدون پروسه عدلی وپ قضائی و دها مسائی دیگری که در کنوانسیون ۱۹۴۸ ملل متحد تسجیل یافته اند، را در بر میگیرد که انسان با عمل هدفمند و پلاشده از حقوق انسانی محروم میگردند. مثلن تبعیض در برابر گروه های اتنیکی به هدف حاکمیت کلی یک گروه اتنیکی دیگر، طرح پلان های زیرکانه و طویل المدت و یا با سیاست تبعیضی که در نهایت به استبداد و خودکامگی کشانیده میشود. بطور مثال چال، فریب و اتخاد سیاست زیرکانه که مانع انکشاف زبان، کلتور و ساير داشته های فرهنگی اقوامدیگر گردد. حتی در بعض کشور ها در نامگزاری نواحی، سرک ها و محلات و مراکز علمی و تاریخی این سیات عملی میشود. متاٌسفامه حتی مراکز علمی و اکادمیک در تطبیق این پالیسی های ضد حقوق بشری خویش را گنهکار ساخته زمینه ساز تطبیق سیاست های تبعیضی میگردند. در حالیه در یک کشور کثیر القومی و با توجه به همه داشته های کلتور و فرهنگ ملی، در هر یکی از اقوام بخشی از گذشته پر غنای تاریخی، کلتوری و فرهنگی مربوط میشود که حق تاریخی و تبلور آن در تمام عرصه های رشد کلتور و فرهنگ امروزی قابل تعمق و پاسداری اند.

 ما اگر یک دید کوتاه تاریخی به مفهوم و کاربرد اصطلاح جرایم بشری بین المللی بیاندازیم، اصطلاح جرایم بین المللی برای اولین بار توسط مارکوس تولیوس سیسرون  ۱۰۶ ق. م شاعروفیلسوف در زمان امپراطوری روم قدیم بکار برده شد.

 بعد از سقوط امپراطوری روم و استحکام قدرت کلیسای کاتولیک رول و نقش پاپ اعظم، اسقف ها و راهبان کلیسا ها تا اندازه در جوامع مذهبی مسلط گردید که نو اندیشی در برابر استبداد کلیسای کاتولیک در حال شکل گیری بود زیرا جرایم شدید در برابر انسان، از زنده سوختاندن، پوست کرد انسان های زنده و کشتن بدون کدام دلیل توسط ملا های کلیسائی یک امرعادی بود.

 قرون پنجم تا قرون شانزده و هفده میلادی سیاه ترین دوره وحشت جنایات بشری در تاریخ اروپا قبل از جنگ های اول و دوم جهانی میباشد که نام قرون اسطائی آز آن دوره به یادگار مانده‌است. دوره وحشت کلیسای کاتولیک درسلب آزادی عقیده، تفتیش عقاید، «به بیان دقیق‌تر عبارت بود از هیئآت‌های داوری کلیسای کاتولیک  که می‌کوشید از طریق آن‌ها به یکپارچگی دینی موردنظر خود نائل شوند. این کار توسط دستگاه کلیسا انجام می‌شد و بسیاری متهمان در دادگاه‌های تفتیش عقاید متهم به کفر، الحاد، ارتداد، شرک و جادوگری می‌شدند. این افراد ابتدا برای اعتراف‌ گیری شکنجه می‌شدند. در صورت عدم اعتراف سرنوشت معلومی برای آن‌ها متصوَّر نبود، اگرچه اکثر مردم تاب شکنجه‌ها را نداشتند و اعتراف به اَعمالِ کرده و ناکردهٔ خود می‌کردند. سپس دستگاه تفتیش عقاید آن‌ها را محکوم به مجازات‌های گوناگون و در بسیاری از مواقع به صورت‌های غیرانسانی اعدام مینمودند» ۱. برگرفته از صفحات معلوماتی انترنت.

 این عین وحشت گروه های تندرو تنظیمی و طالبان و داعش است که در افغانستان واقع گردیده اند که در بخش بعدی بیشتر بدان تعمق خواهم نمود.

 جنایات علیه بشریت شامل جنایات علیه انسان و انسانیت، نقض حقوق بشری و جنایات جنگی است که در کنوانسیون های چهار گانه زنیو ۱۸۶۴ و ۱۹۰۶، ۱۹۲۹ و ۱۹۴۹، بعد از جنگ دوم جهامی تعریف گردیده اند

 در تاریخ بشری اولین دادگاه های برسی جنایات جنگی و ضد بشریت در محمکه نورنبرگ و توکیو که پس از جنگ جهانی دوم برای پیگرد قانونی رهبران متهم به جنایات جدی تشکیل شد که برخی از جنایات تحت قوانین بین المللی جرم شناخته شدند و پایه و اساس آنچه که در حال حاضر از آن به عنوان قانون عدالت بین المللی یاد می کنیم، گذاشته شد.

 محاکم اختصاصی جرایم جنگی تریبونال یوگو سلاویا، رواندا، رژیم پول پوت در کموچیا سالهای هشتاد و بررسی جنایات در کشور میانمار در سال ۲۰۲۰ م. نیز صورت گرفته است.

  ادامه دارد

 

جنایات علیه بشریت در افغانستان، در چنبره موانع تحقیق و بررسی و تطبیق عدالت حقوقی

 

به ادامه قسمت اول

تاریخ افغانستان از چهل سال واندی بدینسو آغاز و تداوم تراژیدی خونبار، وقایع وحشتبار جرایم شدید جنگی و علیه بشریت، اعدامهای بدون کدام پروسه عدلی و قضائی، کشتن و سر بریدن اسیران جنگی، قتل های سیاسی فردی و دسته جمعی، به راکت بستن شهر ها و ساير محلات مسکونی و دها اشکال جنایات بشری است که بیان آن در وجود انسان های با وجدان انسانی مو در قد راست مینماید و حتی برای مردمان دیگر قابل باور خواهد بود.

قبل از اینکه بر اصل موضوع این بخش متمرکز گردیم، هدف نویسنده به هیچ صورتی روپوشی بر هیچ یک از جنایت و جرایم ضد بشری و جرایم نقض حقوق بشری در کشور نبوده، ضمن اینکه ما حالات را به بررسی و نقد خواهیم گرفت، ولی واقعات شدید ترین جنایات ضد بشریت که در طول این سالها واقع گردیده اند را نمیتوان تنها به نقد محدود؛ زیرا به مانند جنایات در جریان جنگ جهانی دوم توسط فاشیست های آلمانی، بررسی ارتکاب این جرایم در افغانستان و ایجاد یک پروسه عدالتمندانه توسط نهاد های بین المللی و متکی بر کنوانسیون های بین المللی نیزضروری به نظر میرسد. فقط این بررسی عدالتمندامه میتواند التیامی بر زخم های خونین بیش از چهل ساله مردم مظلوم و قربانیان جنایات باشد. بدون شک این یک دین و مسئولیت جامعه بین المللی و دولت افغانستان است تا عاملان اصلی جنایات، حملات و کتشار غیر نظامیان را مورد پیگرد قرار دهد تا عدالت برقرار و درسی برای آینده گان در این سرزمین وحشت، جنایت، خون و آتش باشد.

هدف از یک بررسی وقرار گرفتن یک پروسه عدالتمندانه در این است که جرایم ضد بشری، جنگی و نقض حقوق بشر نباید تحت سایه جهان دو قطبی و جنگ سرد گذشته بررسی جانبدارانه گردد و عوامل و عقب گاه های جرایم ضد بشری را نادیده گرفت و از آنها چشم پوشید؛ زیرا هر جهت گنهکار در مقطع های مختلف تراژیدی خونبارافغانستان، خویش را یا بر حق دانسته و یا از دست های الوده بخون خویش انکار نموده اند. انکار از ارتکاب جرایم گذشته عاملان جنایات زیر چتر حمایت دولت در بیست سال اخیر یک مد روز سیاسی مجرمین اصلی گردیده است و اینان در برامد های سیاسی و ایجاد حرکت های سیاسی یکباره برای جامعه مدنی، حقوق بشری و اسلام میانه یحن پاره نموده و خود را سلامت و دیگران را ملامت دانسته اند و حتی کوچکترین اظهار ندامت، معذرت خواهی و عفو تقصر ننموده اند.

اکنون که دولت افغانستان در سال ۲۰۰۳ سند االحاق با اساسنامه سازمان عدالت بین المللی آی سی سی را امضآ نموده و در یکماه اخیر این نهاد عدالت بین المللی مصمم است تا برای اولین بار دفتر خویش را در افغانستان باز و پروسه بررسی و تحقیق جرایم جنگی و ضد بشری را از یک جمع آوری اسناد آغار نماید، بجا و بموقع است تا هیچ یک از جرایم شدید جنگی و ضد بشریت زیر سایه کتمان، چشم پوشی و فراموشی قرار نگیرد.

در این بخش مقاله ضروری است تا با تداعی حافظه از تعداد از جرایم جنگی و جرایم علیه بشریت در افغانستان در بیش از چهل سال اخیر یادهانی صورت گیرد.

در هفته های بعد از هفتم ثور ۱۳۵۷ و سقوط حکومت جمهوری سردار محمد داوود برای اولین با دو قبر بزرگ دسته جمعی در شهر کابل کشف گردید که یکی از آنها در منطقه قلعه زمان خان باز و اجساد دها انسان یافت گردیدند که با لباس در تن دفن گردیده بودند. به نسبت تضاد ها و مخالفت های درونی در هفته های اول بعد از بر سر قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خق افغانستان که در نتیجه خفیظ الله امین با حلقه خون آشام اش بر حزب و دولت چیره گردید، موضوع بررسی دو قبر دسته جمعی زمان محمد داوود زیر سایه دوره اختناق، کشتار بدون محاکمه و زندانی ساختن دها هزار انسان قرار گرفت.

دوره امین و حلقه خون آشام او بی مثال ترین دوره سیاه یک دیکتاتوری همراه با عقده مندی در برابر آزادیهای مشروع و حقوق بشری و شکل گیری اساسات اپتدائی آزادی های مدنی بود. حلقه فاشیستی حفیظ الله امین تحت نام سوسیالیزم و دیکتاتوری پرولتاریا بیشترین کارگران متعهد و با آرمان وطن را دستگیر و بدون کدام پروسه عدلی و قضائی به قتلگاه ها میفرستاد.

در این دوره جرایم ضد حقوق بشری و کشتار و به زندان انداختن اقشار مختلف اجتماعی، سیاسی و مذهبی بدون اسنادو مدارک الزام دستگیر میگردیدند. بیشترین تعداد روشنفکران صاحب اندیشه چپ زندانی و اعدام گردیدند. من اشتباه نخواهم کرد که در این دوره سیاه وحشت و ترور امین و امینیان یک فردی هم در کدام محکمه مورد یک حکم و یا قرار قضائی قرار گرفته شده باشد. علاوتن تعداد از افراد حلقه وفادار رژیم ترور و اختناق خود سرانه و بدون کدام صلاحیت قانونی افراد را شبانگاه در تهکاوی های ادارات دولتی تحت شکنجه قرارمیدادند. یکی از شکنجه گاه های معلوم تهکاوی فاکولته طب بود که یک حلقه نزدیک به عبدالرحمن امین شبانگاه افراد دستگیر شده را مورد عذاب و شکنجه قرار داده و به کشتارگاه ها میفرستادند. لست طویل از استادان دانشگاه کابل و پوهنزی طب کابل را میتوان ترتیب داد که دستگیر و بعدن بدون کدام محکمه اعدام گردیده اند. تاریخ فراموش نمیکند که حفیظ الله امین بعد از کسب کلی قدرت و قتل نور محمد ترکی لست ۱۲ هزار نفری کشده شده گان را در عقب دیوار های وزارت داخله نصب نمود و خواست تا مسئولیت کشتار ها را به طرفداران مرحوم نور محمد ترکی اندازد. این لست متآسفانه تحت سایه دیدگاه های خاص در سپتامبر سال ۲۰۱۳ از طریق روزنامه هشت صبح به نشر دو باره رسید. این لست متآسفانه کوتاه و با قلم خورده گی های زیاد به نشر سپرده شده بود. در لست اصلی بیشترین نامهای کشته شده گان اعضای حزب دموکراتیک خلق از شاخه پرچم وجو داشتند.

با روی کار آمدن مرحوم ببرک کارمل در جدی ۱۳۵۸ شمسی/ دسامبر ۱۹۷۸ بیش از ۲۶ هزار از زندانیان زمان امین بدون در نظرداشت گذشته سیاسی تحت یک فرمان عفو عمومی رها گردیدند.

بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۲ م. تعداد زندانیان سیاسی در زندانهای افغانستان کم نبودند ولی قابل تذکر است که بیشترین زندانیان یا از میدانهای جنگ دستگیر و زندانی میشدند و یا به دلایل فعالیت های تروریستی (قتل های هدفمند)، انفجار بم ها در محلات غیر نظامی و هدف قرار دادن مناطق مسکونی در شهر ها با راکت ویا افراد که در تنظیم و سازماندهی جرایم تروریستی دست داشتند؛ اما پروسه عدلی و قضائی با آنکه وجود داشتند و مجرم از دلایل الزام و حکم محکمه آگاهی حاصل مینمود، ولی این پروسه را نمیتواند بدون نقص وعاری از نقد حقوقی تلقی نمود.

مسآله اتهام به شکنجه، عدم پروسه عدالتمندانه عدلی و قضائی، بمباردمان محلات مسکونی در این دوره حکومت وقت را نمیتوان جدا از یک بررسی واقعبینانه، عدالتمندانه و غیر جانبدارانه دانست.

بدون شک سالهای ۱۹۷۸-۱۹۹۲ به نسبت وسعت دامنه جنگ در افغانستان سالهای از یک دوره تراژیدی جرایم شدید علیه بشریت و جنگی باید بحساب آورد.

شعار های ضد کفر، الحاد، بی دین، شرک و کمونیست از جانب تنظیم های جهادی و پشتیبانی و دادن چراغ سبز حکومت های یکی پی دیگر پاکستان و غرب بخصوص ایالات متحده آمریکا و انگلستان، قتل های فردی، سر بریدن و به مرمی بستن صحرائی اسران جنگی، به راکت بستن مناطق مسکونی و محاکم گروه پهای مذهبی در تفتیش عقاید و باز پرسی از اینکه شخص مسلمان هست یا نه را در میان جنگجویان تنظیم های اسلامی شدیدن تحریک مینمود تا کافران و ملحدان و کمونیست ها باید کشته شوند و قاتلان لقب غازی و مجاهد را از دفتر رئیس جمهور ایالات متحده آمرکا کسب نمایند.

 

دوران جنگ های ضد دولت افغانستان در سالهای ۱۹۷۸-۱۹۹۲:

ارتکاب جنایات جنگی در میدان های جنگ:

در ۱۲ سال جنگ که بعد از سال ۱۹۸۰ م. بیشتر شدت گرفت، در تمام کشور فراگیر گردید، تحت رهبری مستقیم دولت ایالات متحده آمریکا، انگلستان، دولت ایران، حکومت های یکی پی دیگری نظامی پاکستان، عربستان سعودی، حکومت انور السادات در مصر و دها دولت های اروپائی در دامن زدن آتش جنگ در افغانستان دست های آلوده مستقیم داشتند. تنظیم های جهادی در پاکستان و گروه های هشتگانه تحت رهبری ایران در ایران و پاکستان تشکیل شدند. (کلمه تنظیم یکی از سه شعار ارتش پاکستان است).

اعلام جهاد در برابر کفر و الحاد و روا داشتن کشتن و سر بریدن به اصطلاح کمونیست ها فتوا داده شد و این فتوا و ارتکاب جرایم ضد بشری از جانب مدافعان لیبرالیزم و حقوق بشر چراغ سبز داده شد. مرتکبین جرایم جنگی و علیه بشریت عنوان و لقت مبارزین آزادی وضد دولت کمونستی را گرفتند. در این دوره هزاران اسیر جنگی سربریده شدند، در چنگک های قصابی زنده پوست شدند و چشمان شان وحشیانه کشیده شده است.

ترور های شخصی:

علاوه بر ترور نظامیان، در شهر ها به خصوص شهر کابل در طول ۱۲ سال صد ها نفر غیر نظامی، کارمندان عادی دولت، معلمین مکاتب زنان فعال دفاع از حقوق زنان توسط گروپ های، تحت عنوان چریک های شهری ترور گردیده اند. سازمان های جهنمی وقت مانند گرو چریک های شهری حزب اسلامی، حلقه تروریستی جمعیت اسلامی، سازمان چپی ساما و چند ریشه دیگر جدا شده از گروپ های چپ، سازمان نثر در ترور های فردی افراد غیر نظامی و اعضای حزب دموکراتیک نقش بیشترداشتند. البته تعداد از آنها در حین انجام عمل ترور دستگیر و محاکمه گردیدند.

بم گزاری در محلات مزدحم شهری:

در این دوره بم گزاریها در ادارات دولتی، مراکز دانشگاهی، سینما ها، بس های شهری روز افزون میگردید. بم گزاری در سینمای پامیر توسط افراد جمعیت اسلامی، انفجار بم در فاکولته انجنیری دانشگاه کابل و انجار ماین در نزدیک فاکولته حقوق توسط افراد جمعیت اسلامی. بم گزاری در سرویس برقی لین سیلو- کوته سنگی، انجار بم در میدان هوائي کابل و چندین واقعه دیگر تروریستی در محلات که فقط از مردمان ملکی و غیر وابسته با دستگاه دولت قربانی میگرفت.

حمله راکتی بر شهر ها:

با کمک های نظامی وسیع از جانب دولت های ریگن و بوش وخانم مارگریت تاچر تنظیم های جهادی، استفاده از راکت های دوربرد برای مورد اصابت قرار دادن محلات مسکونی و غیر نظامی فاجعه های روزانه به وجود می آوردند که مردمان ملکی قربانی آنها میگردیدند. با حملات راکتی بر کابل از راکت های موزائيل آغار و با راکت های پیشرفته سکر بیست، سی و چهل هر روز به افریدن تراژیدی خونبار افزوده میشد. در حملات راکتی بر شهر کابل (ساحه مزدحم فروشگاه یا پل باغ عمومی، ساحه کوته سنگی و خوشحال مینه، مکروریان ها و دها مناطق دیگر) حزب اسلامی حکمتیار از سمت کوه های صافی شرق کابل، قوماندان انوری از تنظیم شیخ آصف محسنی از غرب کابل، انور دنگر از تنظیم جمعیت اسلامی از سمت شکردره و دو قواماندانان تنظیم آقای سیاف در منطقه پغمان بزرگترین رول را در قربانی ساختن مردم عامه شهر کابل داشتند و مسئول این قربانیها اند.

کشتار های گروهی بدون کدام پروسه عدلی و قضائي:

در ارتکاب این جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی نمیتوان زنده سوختناندن محافظان بند برق در هرات، تحت هدایت مستقیم تورن اسماعیل خان را به فراموشی گذاشت.

قتل دسته جمعی بیش از هفتاد اسیر که همه کارگران فابریکات بودند، در پنجشیر و قتل گروهی اسیران در چاه آهو توسط افراد تنظیم جمیعت اسلامی تراژیدی های اند که باید آنها را ثبت شدید ترین جنایات جنگی و ضد بشری در افغانستان نمود.

نباید فرموش نمود که صد ها تن از مردمان که قصد ترک کردن شهر کابل را داشتند، فقط به دلیلی اینکه دعای قنوت را درست خوانده نمیتوانستند، زبان شان بریده و حتی بنام کمونیست و ملحد کابلی کشته شده اند.

نویسنده به مانند هزاران دیگر تاریخ زنده و بازگو کننده و شاهد واقعات و تراژیدی ها بوده اند.

ادامه دارد

 

قسمت سوم

 دوران جنگ های تنظیم ها  و فعالیت های تروریستی  بعضی از هسته های نظامی – تروریستی  گروه های چپ گرای پیرو خط  آتشین مائویزم  برای عملیات تروریستی و قتل های هدفمند  در برابر دولت تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان  ، دوره سیاه  از هدف قرار دادن  اعضای حزب ، کارمندان  غیر سیاسی دولت، معلمان مکاتب ، ملا امامان  مساجد که با خط تنظیمی و جنایات ضد بشری  موفق نبودند، بیداد میکرد.  حزب اسلامی آقای حکمتیار مسئول زهراگین ساختن مخزن های آب نوشیندنی دها مکاتب دختران بود که حتی به مرگ  دختران جوان  منجر میگردید.

 تنظیم های جهادی در مجموع و بدون کدام استثنآ  شهروندان دو میلیونی وقت شهر کابل را  کافران و ملحدان و یا کارکنان و همکاران دولت،  به اصطلاح خود شان،  کمونیستی   قلمداد میکردند و آنها  را مباح الدم و واجب القتل تلقی میکردند.

 ولی با سقوط دولت دوکتور نجیب الله شهید،  ارتکاب جنایات سیر خود را در سه جهت دیگر تغیر داد،  یکی جنایات بشری  و جنگی  در کشتار اهالی  در جنگ های بین تنظیم ها  و مناطق تحت حمله شان ، دوم  کشتار های وحشیانه  در شهر کابل  که  در آن تنظیم حزب اسلامی حکمتیار با راکت های  ی- ام ۱۴ و بی- ام  ۴۰ از ساحه قلعه فتوح ، چهلستون و ریشخور، دست بالا داشت.   سوم  کشتن  وحشیانه  بین  تنظیم سیاف و حزب وحدت  در مناطق غرب ، ساحه جمال مینه ، دهبوری  و کارته سه  که یکی هزاره ها را  زنده سلاخی میکرد و ویگری پشتوزبان ها را . این جنایات در تاریخ ارتکاب جنایات  شدید ترین و باید مرتکبین آنها  قابل  تعقیب عدلی و قضائی  باشند .

 با آمدن  طالبان دامنه  ارتکاب جنایات جنگی دامنه وسیعتر را بخو د گرفت، یعنی از سطح کشتار افرا د در سطح کشتار  های جمعی .  موجودیت ویدیو های  و اسناد کافی ارتکاب جنایات طالبان در  ولایت بلخ و  مناطق شمال کابل  مدارک الزام غیر قابل انکار از کشتار های بدون استثنا  مردان و زنان   تحت نام  شمالی وار و  هزاره ها ، با نفرت و عقده مندی قومی نیز  صورت میگرفت  که   متکی برنورم های حقوق جزای بین المللی  بحیث جرایم شدید جنگی، جرایم ضد انسان و انسانیت قابل بررسی اند.

 طالبان علی الرغم ارتکاب جرایم جنگی ، بزرگترین و عقده مند ترین گروه ضد تمدن  و نقض کننده تمام  اساسات اولی و اساسی حقوق بشری  شناخته شده اند.  این گروه  متحجر و فاقد  کلتور و فرهنگ  تمام حقوق انسانی و مدنی (شهروندی) مردم را، بخصوص در میان مردمان شهری  سلب نمود.  این دوره سیاه ترین و شرمگین ترین دوره در تاریخ یکصد سال اخیر در افغانستان میباشد که با تکرار روزانه تراژیدی ها  با یک چشم  میتوان  خندید و با چشم دیگر  اشک ماتم و  تسلط تظلم  ریخت.   

 در دوره طالبان  علاوه بر اینکه  کشور در عمیقترین شرایط فقر و زنج  بیکاری و بی روزگاری  قرار داشت، هیچ کسی در هیچ جای مصئون نبود، بجز از دوشک نیشینان ارگ و  طرفداران طالبان که از همه آزادی برای لت و کوب مردم ، بخصوص  زنان در انظارعامه برخوردار بودند ، حتی بمانند فاشیستان عقده بدل امین و امینی ها  یک محصل میتوانست استاد فاکولته را به سلی زند.  طالبان در پهلوی سلب همه آزادی های مشروع و انسانی ، متبارز ترین حقوق را که  «حق مصئونیت خانواده » در کنوانسین بین المللی حقوق بشر مسجل است،  در هر لحظه و با پر روئی و  بی شرمی  زیر پا مینمودند.  در همه قوانین کشور ها موضوع  مصئونیت خانواده  بحیث اصل زرین مورد پذیرش قرار گرفته  و از هر گونه تعرض مصئون است و در مورد تضمین های حقوقی و قاانونی داده شده است. ولی طالبان در زمان دیکتاتوری فاشیستی خویش  تحت نام  پالیدن ویدیو و تلویزیون  نیمه شب  ها بر خانه ها یورش میبردند و  بدون توجه به ناموس و ناموسداری  خانواده  ( غیرت خاص طالبی!!!)  وارد منازل میگردیدند و اعضای خانواده ها را در پیش چشم اطفال مورد اهانت و لت و کوب قرار میدادند.  حقوق و آزادی های مدنی، حق آزادی بیان و صد های دیگر را تحت نام تطبیق «شریعت  غرای محمدی»  زیر پا نمودند. 

 دوره طالبان  سیاه ترین  دوره  اهانت  انسانها در محلات عامه مانند کوچه ، سرک و بازار ، دوره جهالت  قرن، دوره  محدودیت برای رشد علوم،  رشد فرهنگ ، مخاصمت با فرهنگ زرین و ارزش های تاریخی  ملت،  زبان  و اقتصاد  و وابستگی کثیر الجوانب  به استخبارات پاکستان بوده است.  این دوره را  ،همراه با دروره حاکمیت تنظیم های جهادی،  بحق « دوره سقوط یکصدساله  افغانستان به عقب»  میتوان نام گذاشت و سیاه ترین صفحات تاریخ افغانستان  قلمداد نمود. 

  جنایات علیه انسان و انسانیت در دوره های جنگ های تنظیمی و طالبان   بدون شک برای نسل های آینده ، باید شرماگین ترین و ننگین دوره های  ارتکاب جرایم جنگی و بشری افغان توسط افغان ، ولی  با مدیریت و تشویق  استخبارات  ایالات متحده آمریکا،  انگلیس، پاکستان، عربستان سعودی  تلقی گردد که  باید  این دوره های سیاه  یک اساس تجربی برای درس های تاریخی ،  انگیزه  برای ایجاد اندیشه نو ، نفرت از  تبیض های قومی، زبانی و مذهبی  و احیای بینش ملی  مبتنی بر اندیشه ملی ، ارزش های ملی ، منافع ملی  و بلاخره  احترام به انسان و  تمکین به حق انسانی  هر شهروند  باشد.

 تاریخ بیست سال اخیر هم نشان داده است که  طالبان همان متحجرانیبودند و هستند که  به هیچ ارزش های بشری و  حق انسان و ارزش های انسانی  و حقوق بین المللی  پیرامون حقوق بشری خود را پابند نمیدانند.  

 شریعت اسلامی یک رو پوش  برای  یک  سیستم اختناق،  تطبیق سیستم قرون اوسطائی ، سربریدن  و کشتار اهالی ملکی ، فقط برای ایجاد وهم و ترس  ، بم گزاریها  و جنایات دیگر جنگی  آنها میباشد. 

 طالبان در بیست سال اخیر مرتکب جنایات یزرگ جنگی  و ضد انسان و انسانیت شده اند که نباید زیر سایه سیاست های آلوده و پر از چال و کثافت از  قید لست جنایات جنگی و بررسی آنها  در یک پروسه عدلی و قضائی بین المللی  بیرون کشیده شوند. این جنایات را میتوان در چند کتگوری  تقسیم نمود که   در کنوانسیون های چهارگانه  ژنیو پیرامون  حقوق جنگ و  بررسی جرایم جنگی   پیشبینی گردیده اند:

 ۱ – بم گذاریها و حملات انتحاری بر مناطق و محلات که  بحیث ساحات جنگی   شناخته نمیشوند.   دربیست سال اخیر دها جنایات ناشی از انفجارات و انتحار ها   به وقوع پیوسته اند که   بیشترین تلفات به  مردمان ملکی و بیدفاع وارد آمده است.

 ۲ – قتل های هدفمند گروهی  بر بنیاد نفرت های قومی و مذهبی  

 ۳ – سربریدن  و تیرباران کردن اسیران جنگی ، در حالاتی بر بنیاد نفرت های قومی و مذهبی

 ۴ – کشتار بی رحمانه  گروهی زنان مردان  در راه های مواصلاتی بر بنیاد تعلقیت های اتنیکی

 ۵ – ترور های فردی افرادیکه  کارمندان عادی  و غیر سیاسی دولت،  نخبگان  غیر وابسطه، ژورنالیست ها ، استادان دانشگاها  .

 ۶ – وادار ساختن خانواده ها به ازدواج های اجباری دختران شان به افراد طالبان  .

 ۷ – کشتار اهالی ملکی در نتیجه انفجارات ماین های کنار جاده ها  و مورد اصابت قرار دادن شهر ها  باراکت و هاوان و وارد آوردن عمدی تلفات بر مردمان ملکی. 

  ادامه دارد.

 

 

قسمت چهارم و اخیر

 جرایم جنگی و ضد بشری  ۲۰۰۱-۲۰۲۱م.

 جرایم  ضد بشریت ، جرایم جنگی  ، تجاوز و  جرایم شدید نقض حقوق بشری  با سقوط حکومت ضد انسانی  و دیکتاتوری، سمبول  سقوط وجدان  و  تسلط کلتور عقب مانده و جهل  و تاریکی در برابر تمدن، آزادیهای مدنی  و خلاصه  دوره  وحشت ترور  طالبان  در سال ۲۰۰۲م ختم نگردید بلکه  هجوم  نیرو های  ناتو، تحت رهبری  دستگاه پنتاگون و استخبارات خارحی آن در کشور عوامل جدیدی بودند که   موج تازه از این جنایات  مرتبط با آن شکل گرفتند. 

 نخست از همه باید  این موضوع را  به بررسی گرفت که هجوم  بیش از یکصد هزار نفری ناتو  در حکم تجاوز  میتواند تعریف گردد  و یا  در حکم  یک کمک  و همکاری نظامی بین المللی  در برابر  تروریزم بین المللی و برکشت صلح و ثبات در افغانستان؟

 من با  هجوم قوت های کشور ها تحت چتر  سازمان ملل متحد  ( ایساف)  و بر اساس یک قرار شورای امنیت  آن سازمان جهانی حرفی  ندارم ولی هجوم  عساکر بیش از ۴۰ کشور ، بدون تقاضای کدام  نهاد  افغانی ممثل اراده ملت افغانستان را نمیتوان  در حکم تجاوز  تلقی نکرد.  زیرا این تجاوز با خود  یک حکومت دلخواه  و وابسته و  بیشترین  عمال سیاست های  آمریکا و همدستان شان در افغانستان را به وجود آورده است. این موضوع حقوقی را باید با یک بررسی وسیع حقوقی و متکی بر اسناد معتبر بین المللی ، بخصوص اساسنامه ملل متحد روشن ساخت که  آیا  آین هجوم را  بدون شک میتوان یک تجاوز تلقی نمود.  من بدین عقیده ام که مفهوم تجاوز بر  هجوم نظامی به افغانستان  میتواند  متدل و مدلل باشد.  زیرا:

 اولن اینکه : ناتو بدون   مجوز  حقوق بین المللی،  حاکمیت ملی افغانستان را  نقض نمود و  در بیست سال اخیر  بر این کشور  و ملت مظلوم  از طریق دستگاه وابسته سیاسی خویش  مسلط بوده است.  من میتوانم  موجودیت بیست ساله قوتهای ناتو را  یک نوع  استعمار مدرن   با  روپوش   مبارزه با  تروریزم تعریف کنم .   تجاوز ادامه یافت و تروریزم  قوی تر گردید و میدان جرایم شدید جنگی باز گردید.   یکی از دلایل قوی که من آنرا استعمار مدرن مینامم  این است که   قوتهای  ایالات متحده آمریکا و تعداد دیگر  از اعضای ناتو در افغانستان به  شدید ترین جنایات  دست یازیدند  ولی بحیث   حاکمان پس پرده  به هیچ نهاد بین المللی اجازه بررسی جنایات شان را ندادند . علاوتن  جنایان بزرگ جنگی در محاکم ملی این کشور ها هیچ گاهی  مورد  بررسی عدلی و قضائی قرار نگرفته اند و یا مرکبین این جرایم که باید دها سال را در زندانها سپری میکردند، با مجازات  خیلی ها خفیف  محکوم و تا هم از محکمه های قلابی برائت گرفته اند.

 

چند مثال از جرایم جنگی ناتو در افغانستان:

 بمباردمان هوائی  بالای  مراسم عروسی مردمان  در هلمند   و چند واقعه مشابه  که دها هموطن  ما  در نتیجه این بمبارمان ها کشته شدند.  با آنکه  مسئولین  نظامی مربوط ه وعده بررسی جدی این واقعات را داده اند ولی  در طی بیست سال گذشته  نتایج این بررسی ها  اعلام نشده  و هم قربانیان  و آسیبدیده گان این جرایم  از احیای  توانائی فزیکی و روانی  محروم باقی مانده شده اند.

 اهانت بر اجساد کشته شده گان   که در جریان جنگ از بین رفته اند.

 قضیه  ابراهیم ب.  در کشور هالند  که او  با  دادن معلومات ها  از چهره های بانفوذ  اوروزگان به قوتهای  نظامی  هالند  و تطبیق حذف فزیکی آنان در شب هنگامها.   در مورد این افراد قربانی شده اسناد و شواهد کافی وجود نداشت که آیا این افراد  همکاران طالبان بودند و یا نه.  این قضیه در سال  ۲۰۱۳ م. در  وسایل اطلاعات رسانه ئی  هالند خبر ساز شد و لی پیرامون احتمال ارتکاب جنایت جنگی  کدام  پروسه عدلی و قضائی صورت نگرفته است.

 جرایم  جنگی تعداد از عساکر  استرالیا که در سال ۲۰۲۰   از جانب وزارت دفاع  آنکشور  بدانها اعتراف رسمی صورت گرفت، تنها به یک معذرت خواهی  قضیه خموش گردید.

 قضیه   جنایت جنگی در قریه شوره اروزگان  در  زمان موجودین عساکر هالندی در  آن منطقه افغانستان   باز هم راه عدالت  جزائی را نتوانست  بپیماید.  در قضیه  قریه شوره در نیمه شب ها چندین منزل مردمان  ملکی با امر قوماندان  با توپ و راکت و هاوان  هدف قرار داده میشود،  از یک خانواده تنها یک مرد مسن زنده میماند و چهارده عضو یک خانواده کشته میشوند.  این قضیه وقتی در  وسایل اطلاعات جمعی  درز نمود که عسکر های تحت امرکه امر را اجرا نموده بودند، اکنون از بیماری های روانی زنج میبرند .  اما  با قربانیان این جرایم  شدید جنگی  در افغانستان کدام برخورد مطابق به محتوای اساسنامه   محکمه عدالت جزائی بین المللی  صورت نگرفته است .  دور از احتمال نیست که  تعداد  ازنظامیان کشور های اعضای ناتو   هر کدام به سهم خویش  جرایم شدید جنگی را مرتکب شده و لی روی دلایل سیاسی و استخباراتی  از جانب مقامات آنها مخفی نگهداشته شده اند.

 در این مورد مهم و ضروری است تا در صورت آغاز عملی یک پروسه بررسی، تحقیق و  تعقیب عدلی و قضائی از جانب  محکمه بین المللی عدالت جزائی  بر این حکومت ها فشار وارد گردد تا با این  این پروسه همکاری نموده قضایای جرمی  جنگی شان را با دادگاه شریک سازند.

 دوم اینکه: ایالات متحده آمریکا در تمام پروسه های سیاسی   که هیچگاهی  زمینه سازی صلح، ثبات و وحدمت ملی و اجماعع واقعی ملی نگردید، نقش و نفوذ شکننده پروسه های ملی   را اشته است و تعین کننده تمام پروسه ها بوده است.

 علاوه بر صد ها فاکت حقوقی یکی هم  پروسه ناکام و  و زمینه ساز  قوتمندی طالبان در  توافقات به اصطلاح توافقنامه دوحه  است که حکومت ایالات متحده آمریکا  به مانند توافقات دوره ااستعمار سالهای ۶۰ تا هفتاد تنها به یک نیروی جنگی توافق نمود و نقش ملت و دولت  بحیث نهاد ممثل حاکمیت و خود اراده گی ملی را عملن زیر پا نمود.   شدت جنگ های کنونی ، کشتار مردم ملکی و  حملا به شهر ها همه  مجوزات گنگ و زیر پرده ابهام در متن توافقنامه ناکام دوحه  و ممثل این توطئه آقای خلیل زاد   تلقی میگردد یعنی خلیل ها خلل رای عمدی را در افغانستان بحرانی زائید.

 

جرایم ضد انسانی  و جرایم جنگی    طالبان

 جرایم ضد انسانی   و جرایم جنگی   طالبان – داعش – القاعده  در بیست سال اخیر نیز  وحشناک   ودر  داخل وجدان انسانی نمیگنجد. 

 طالبان  که بیشترین مرتکبین جرایم جنگی  و ضد انسان و انسانیت  در کشتن اهالی ملکی، اسیران جنگی  و  قتل های گروهی   متکی بر نفرت های  قومی   و مذهبی   در افغانستان اند ، نباید با  تطبیق سیاست ها و هدف های سیا ه   و آلوده پس پرده  از آن چشم پوشید  و تحت نام پروسه های که گنده ، شیطانی و ناکام از آب برون آمده اند،  بالای همه اش خط بطلان کشیده شود.

 طالبان  در بیست سال اخیر  به جنایات  دست زده اند که لست طویل و صفحات سیاه و شرماگین از تاریخ بیست ساله افغانستان   تلقی میگردند به مانند:

 کشتار  سربازان اسیر و زخمی های جنگ تا سرحد سر بریدن. بر علاوه صد های سند ویدیوئی و فوتو ها  از این جرایم، آخرین آن به مرمی بستن ۲۲ تن از کوماندو های  کشور که بدون جنگ در ولایت فاریاب تسلیم  طالبان شده بودند ، تازه ترین سند  بدون شک و شبهه میباشد.

 فتبال بازی طالبان  آدمکش در صحن یک حویلی با کله های از تن جدا شده اسیران جنگی  که  شیوه کشتار و بازی های فاشیست های آلمانی  در جریان جنگ دوم جهانی را در خاطره ها تداعی میکند.

 انفجار بم های بزرگ و با تلفات بزرگ در محلات  مزدحم  شهر ها  که صرف بخاطر تحت فشار دادن دولت،  با عث قتل دها و بعضن صد ها تن مردمان بی دفاع ملکی در یک انفجار  شده اند.

 انفجارات هدفمند  در میان گروپ های مدنی  که برای خواست های مدنی  به  مارش ها و میتنگ ها ی مسالمت آمیز مشغول بوده اند.

 موجودیت صد های جوان پاینتر از ۱۸  سال که از  مدارس دینی  و بعد از شست و شو مغزی  و سو استفاده از اعتقادات دینی خانواده ها ، انها را در جنگ های  میگمارند . استفاده اطفال  به هدف استفاده  جنگی  از دیدگاه کنوانسیون های بین المللی ممنوع اند. علاوتن تعداد از این نو جوانان  توسط قوماندانان با نفوذ طالبان مورد سو استفاده جنسی نیز قرار میگیرند .

  کشتن گروهی  مردان ، زنان   و اطفال بر بنیاد  تعلقیت  های مدهبی و قومی  از طریق راه گیری راه های مواصلاتی ، حمله بر مکاتب، تکایا  و محلات تجمع مذهبی .  طالبان در طول بیست سال اخیر چندین بار فقیر ترین مردمان  تحت نام شیعه و یا هزاره  را از بس های لینی   پائین نموده  گروهی به قتل رسانیده اند و سر بریده اند.

 طالبان اخیرن  با تسلط بر بعضی مناطق سمت شمال  تطبیق جهاد النکاح   را روی دست گرفته ، دختران جوان را با زور  و تهدید  مجبور به  تن دادن به عقد نکاح میسازند.  این نکاح که خود  تحت جبر صورت میگیرد، در واقعیت حرام  و نا جایز  و غیر اسلامی است و بحیث جرم ضد حق انسان و انسانیت  ارتکاب میابند.

 طالبان عامل  سنگسار های  ضد انسانی  دختر های جوان اند که به جرم دوست داشتن  یک پسر  در محضرعام ظالمانه  و با بی وجدانی  و حیوان صفتی سنگسار گردیده اند.

 طالبان  در بیست سال گذشته  جنایان بزرگ ضد انسانی را در قتل های هدفمند کارمندان  عرصه حق و عدالت، ژورنالستان   و کارمندان عادی رسانه ها  خود را گنهکار ساخته اند.

 طالبان  با یورش های  مسلحانه بر مکاتب، دانشگاه ها  و سائر نهاد های تعلیمی  در قتل صد ها جوان دانش آمور  گنهکار اند.

 قابل تذکر  است که طالبان  در انجانم شدید ترین  جنایات بزرگ و خونین  بیشترین  همکاری ، حمایت  و  بدست آوردن  خطرناکترین  مواد  برای ساختن بم های  تخریبی و کشنده  را از استخبارات پاکستان  بدست آورده اند. این بدین  مفهوم است که دولت پاکستان و استخبارات  آن کشور  باید در یک بررسی جنایات جنگی در افغانستان بحیث شریک  این جرایم ضد انسان و انسانیت   محاسبه گردند.

 قضیه بررسی جنایات جنگی  ، جنایات ضد انسانیت و  جرایم  شدید نقض حقوق بشری  در افغانستان   زمانی عدالتمندانه مورد بررسی   قرار گرفته میتواند که:

 ۱ – دولتهای  ایالات متحده آمریکا  و دول دیگر ناتو از مصئونیت  تعقیب عدلی  توسط محکمه عداتلت بین المللی  خارج گردند و دور مورد باید موضوع به بحث شورای امنیت ملل متحد کشانیده شود.

 ۲ -  در بررسی جنایات جنگی و ضد بشری هیچ گونه استثنا و تفاوت ، تحت نام مصلحت های  نامشروع و الوده با  دیدگاه های سیاسی و استخباراتی در نظر گرفته نشود.

 مثل: در یک قضیه عین درجه شدت جرمی  جنگی و ضد  بشری یکی  با دید سیاسی  و سیاست های  نا بخردانه  ، الوده با  پلان های پس پرده و تبعیض گرانه  بین المللی  محکوم به حبس ابد گردد و دیگری در یک دادگاه کشور عضو ناتو  با حبس  تعلیقی و یا  جزای دیگر خفیفه  محکوم و بالاخره برائت داده شود.

 ۳ – بررسی  جرایم شدید جنگی و ضد بشری  نباید   جرایم بیش از چهل سال گذشته درد ناک افغانستان با ابعاد  وسیع و نقش  همه کشور های ذیدخل در این جنایات را زیر عنوان مصلحت و یا   تحت شرایط زمان گذشته خارج از بررسی تلقی نمود.

 ۴ – حکومت افغانستان  باید  صادقانه ، مستقلانه و خارج از هر گونه نفوذ و فشار بیگانگان   پروسه بررسی، تحقیق و  جمعآوری اسناد الزام  را کمک نموده مسيئولیت حقوقی و بین المللی خود را ادا نماید.

 ۵-  محکمه عدالت جزائی نباید برای  جمعآوری اسناد الزام اتکا بر  چند حزب، حلقه و  تنظیم  و افراد معین  و از قبل تعین شده  اتکا نماید. زیر افغانستان در چهل سال اخیر به نسبت ادامه جنگ ها و خشونت های فکری ، مذهبی و قومی ، در عمق نفرت ها، عقده مندیها ی تلافی جویانه  شان  قرار دارند. اتکا بر حلقات محدود ،بدون شک ، میتواند یک پروسه  عدالت مندانه و امیدوارکننده را به  بخشی از  شراکت درجرم نقض حقوق بشری  خواهد کشانید و کشور  نباید درگیر « کی ملامت و کی سلامت » قرار گیرد.

 ۶ – حکومت و استخبارات  نظامی پاکستان یک بخشس بزرگ از  حمایت و سازماندهی ارتگاب جنایات جنگی است. هر گونه پروسه بررسی، تحقیق و عدالت جزائی بدون شریک ساختن این دو دستگاه جهنمی  در یک پروسه عدالتمندانه بین المللی  با عث یگ تحقیق نا مکمل  و تبعیضی   خواهد گردید.

 نویسنده که خود  بحیث تاریخ زنده حوادث در چهل سال اخیر و بدون شک  مانند میلیون های انسان هموطن ما یکی از قربانیان جرایم شدید نقض حقوق بشر است، متوقع است که محکمه عدالت جزائی بین  المللی  بدون فوت وقت این پروسه عدالت مندانه را در عمل پیاده و اولین قدم های پیگیر ،مصمم و عدالتمندانه  را بگذارد.

 ختم.