حقیقت ، محمد ولی: گروگان گیری قومی مانع وحدت ملی

کدام زمینه‌ها می‌تواند باعث تحکیم وحدت ملی گردد؟

 طی تقریبن ۴۰ سال اخیر بنا بر عوامل روشن یا مجهول اصل وحدت ملی افغانها مصدوم به خطرات ناشی از شعارهای سیاستگرانی شده است که خواسته‌اند منافع شخصی و خانوادگی‌شان را بر ایجاد گروهای سیاسی بسته به یک قوم یا ملیت واحد حفظ کنند.

 پروسه تشکیل تنظیم‌های مجاهدین در بیرون از کشور با رسن عقیدتی اسلامی بر بنیاد تعلق هر تنظیم بیک قوم خاص نضج داده شد، گرچه بعضی تنظیم‌ها شامل افراد مربوط به اقوام مختلف بودند اما خط مسلط فکری و ستون اصلی تشکیلاتی‌شان به یک قوم خاص تعلق می‌گرفت، ازین رو با رسیدن به قدرت هر دو اصل (خط فکری قومی و تشکیلات قومی) از پرده بیرون شده هر تنظیم مسیر فکری متعلق به قومش را اساس فعالیت جنگی قرار داد که پیامد آن بسیار جانکاه و تباه کن بود.

 تقسیم‌بندی احزاب اسلامی با حفظ ادعای تساوی و اشتراک عقیدتی در یک دین واحد باعث تقسیم‌بندی عمودی جامعه شده هر رهبر، تنظیم مربوطه‌اش را به حیث نماینده یک قوم برگردانی کرده کلمه اسلامی را در پسوند آن حفظ نمود.

 با پایان جهاد سران تنظیم‌ها در رقابت جنگی برای قدرت نه شعار مشترک اسلامی بلکه شعار تعلقات قومی و ملیتی را برای بقای تنظیم و رسیدن به قدرت و حفظ منافع پیش کشیده جامعه را دچار تشنجات قومی و گرایشات سمتی ساخت و بر فراز ویرانی و خون ناشی ازین شعار بر بقای مقام خود و منافع خانوادگی مربوطه افزود. پلان‌های دور نمایی کشورهای ذیدخل در ویرانی افغانستان از عوامل این دسته بندی بوده تا هنوز ادامه دارد زیرا آن‌ها به‌راحتی می‌توانند سیاست‌های شوم و ظالمانه‌شان را به‌وسیله سران تنظیم‌ها زیر نام مصلحت امور مملکتی عملی سازند که ما هر روز شاهد این بازی‌های سیاسی هستیم.

 تجربه ۱۶ سال جاری در کشور نشان داد که این نوع نظریه سازی‌ها (به‌اصطلاح آمریکایی‌ها ملت سازی) نه کارا و نه مؤثر بود بلکه نتایج زیان‌بار آن تا سرحد خطرات و مصیبت‌های جدیدن ظهور کرده ادامه دارد.

 عیب دیگر این سیاست این است که اصل شایستگی در دموکراسی پامال می‌شود. به‌جای دموکراسی اصل وراثت که قرن‌ها قبل معمول بود دو باره احیا می‌گردد اعضای تنظیم‌ها باید به تاج‌پوشی (فلان ابن فلان) شادیانه بر پا کنند، قوم و ملیت مربوطه بعد از هر چند سال به میدان انتخابات برود و بوی رأی بدهد تا او در سکان قدرت جایگاهش را بدست آورد. او دیگر فعال میشا بوده نه تابع قانون، نه تابع رسوم و نه تابع اصول معمول اخلاقی در جامعه می‌باشد با اندک شکر رنجی ناشی از خلاف ورزی طغیان می‌کند و قومش را سپر اهداف شخصی می‌سازد و بحران میافریند.

 تجربه ۱۶ سال این نوع "ملت سازی!" بی‌نتیجه بوده برعکس قبیله گرایی و قومگرایی را احیا نمود.

 بدون اینکه مورد انتقاد عدم درک از اوضاع جهان معاصر یا کهنه گرایی اندیشه‌های گذشته قرار گیرم فکر می‌کنم بجای نقش و منافع یک گروه بسیار کوچک و نو ایجاد شده نامشروع باید منافع عام ملت که شامل گروه‌های مظلوم و زجر کشیده هر قوم و ملیت است در نظر گرفته شود.

 کثیرالعده ترین گروه مردم یعنی دهقان، کارگران تولیدی، ساختمانی، خدماتی، مأمورین پایین رتبه همیشه محتاج، روشنفکران تحول طلب و متعهد به آرمان‌های ملی و وطنی، تجار و سرمایه‌داران ملی که منافع شان پیوسته زیر ضربه مافیای پولی، تروریستان و آدم ربایان است، روحانیون محترم خیر اندیش و پابند به اصول حقیقی اسلام پیشه‌وران و اهل کسبه و سایر اقشار پایینی و متوسط جامعه از همه ملیت‌ها (هزاره، ازبک، تاجک، پشتون، ترکمن، ایماق، بلوچ و نورستانی) در یک صف متحد علیه ظالمان، قاچاق بران، حکام ظالم، ناقضین حقوق بشر، گروهای مختلف مافیایی، رشوه خواران، قانون شکنان، چپاولگران دارایی‌های عامه، قوماندان‌های جبار و فاقد روح انسانی، غاصبین، مزدوران بیگانه و جاسوسان وطن‌فروش، شیادان و عوام فریبان مربوط به هر ملیت قرار گیرند و برای دفاع از حق شان بر بنیاد منافع و اشتراک احساس واحد ملی با شعار عدالت اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت و ایجاد فرصت‌های مساوی برای همه بسیج گردند، آنگاه خواهند توانست کسی یا کسانی را بر زعامت خویش بر گزینند که برای بر آورده ساختن آرزوهای شان مسؤولانه کار کنند.

 اگر میزان پروسه ملت شدن مبنی بر اشتراک منافع مادی و معنوی، درک متقابل افراد جامعه و ارتقای روحیه ملی برای حمایت از سیاست‌های دولت ملی و تأثیر گذاری بر انکشاف اقتصادی کشور (صنعت، زراعت و تجارت) با معیار دلسوزی به مردم و حس وطن‌پرستی شکل می‌گیرد پس همین شیوه می‌تواند برای یک کشور جنگ زده با از هم پاشیدگی شیرازه‌های همگرایی مؤثر باشد و دراز میان برداشتن تفاوت عمیق اقتصادی و جلو گیری از تشدید خصومت‌های اثر مثبت بگذارد. درین حالت دموکراسی از وسیله دست زورمندان بیرون گردیده مردم نه زیر بار قوماندان های مسلح محلی، نه زیر فشار چهره‌های خود ساخته قومی و نه زیر فشار و اثر گذاری بیرونی‌ها با شفافیت به میدان انتخابات خواهند رفت و اراده واقعی‌شان را در تعین سرنوشت شان تمثیل کرده از مزایای دموکراسی برخوردار خواهند شد و رشته‌های پیوندهای ملی و وحدت ملی را محکم‌تر با هم گره خواهند زد.

 اگر این شیوه مبارزه برابر با منافع اکثریت عظیم مردم باشد بهتر است موج بزرگ تبلیغی و ترویجی دوام‌دار برای بیداری مردم راه اندازی گردد تا مردم از گروگان چند شخص معین نجات یافته به ارزش‌های ملت شدن پی ببرند در غیر آن به این انقیاد عادت کرده نسل بعد نسل دست دعا به‌سوی مفسدین بلند داشته سر نوشت شان را در خم ابرو یا تبسم کنج لب این تیکه داران مربوط خواهند دانست.‌‌