بهشت یا باغ عدن در میان واژه ها و مصطلحات اساطیری و فلکولوریک نوع بشر؛ مقام و اهمیت و ارزشمندی چنان والا و بالا دارد که شهپر خیال کمتر میتواند از آن فراتر رود.

 گرچه بهشت و باغ عدن؛ توسط مرکزی ترین کتاب مقدس ادیان ابراهیمی (تورات) معرفی گردیده ولی اخبار و روایات مربوط به این باغ برترین؛ به تورات یا دیگر کتاب ها و نوشته های دینی یا غیر دینی (و ضد دینی) منحصر نبوده است و نمیتوانسته است؛ منحصر باشد.

 چرا؛ که خط و کتابت ـ آنهم در حدیکه به تألیف کتابی چون تورات نخستین بیانجامد، تحولی خیلی پسین در روند بس طولانی تکامل بشری است که به مشکل 3 تا 4 هزار سال؛ آنهم برای گروه ها و مناطق زیستی کم و کمتری؛ آنسوتر میرود.

 در حالیکه ظهور توانایی های بشری ی تصویر سازی و مفهوم سازی و انتقال ذهنیت ها و دریافت ها و پندار ها؛ توسط سیستم علامات اولیه و ثانویه، میان افراد و خانواده ها و قبایل؛ دارای سابقه های بس طولانی هزاران و اغلب ملیونها ساله میباشد.

 البته بسی دشوار و غالباً غیرممکن است که بدانیم در کدام کدام بازه زمانی؛ کدام کدام گروه های انسانی پیشتر و بیشتر از سایرین موفق شده اند مخابره ها توسط های و هوی و ادات و اشارات زبانی و بدنی را به «کلام ملفوظ» ارتقا داده واژه ها و لهجه های زبانی را به وجود آورند؛ ولی آنچه عموماً مسلم و محقق است این است که چنین تحولاتی؛ هراران سال پیش اتفاق افتاده بوده است.

 قویاً تصور می رود که حتی پیش از «کلام ملفوظ» بشر داری اوهام و احلام آئینی و شبه مذهبی و «اساطیر الاولین» شده بوده و نیروی این اساطیر و باور ها؛ بیشترین فشار را بر بشر؛ برای اینکه «کلام ملفوظ» به وجود آورد؛ وارد می نموده است.

 بدینگونه دورانی که بشر خط و کتابت را اختراع کرده و به نوشتن پرداخته است؛ به تناسب دورانی که وی دارای تخیلات و پندارها و باور ها و افسانه ها... بوده است، برهه ناچیزی معلوم میشود.

 واژه شناسان و لهجه شناسان، چون معنای واژه های «خط» و «کتاب» را تفحص کرده اند؛ خط را بدل واژه «مار» یافته اند و کتاب را ترکیبی از دو واژه ـ «کت و آب».

 بدینگونه واژه «کتاب» عبارت میشود از آب قطع کن.

 مردمان اولیه؛ به خاطریکه در جای خواب شان که درون غار و غژدی و پناهگاه های محقر دیگر بوده است؛ رگه های آب باران یا نم نم دیگر نفوذ نکند؛ اطراف خوابگاه خویش را دیواره گلی یا خاکی میگرفته اند و به این دیواره ها «کت اب» میگفته اند. رفته رفته بر تمام این صُفه های دیواره دار؛ اتلاق «کت آب» شده است.

 شاید نخستین خط ها هم همان نقش سینه مار ها یا خزندگان مار مانند بر این «کت آب ها» بوده است و یا هم رفته رفته برای تزئین یا علامت گذاری ... بر گل و خاک و گستره این «کت آب» ها خط های چند سویه نقر میکرده اند. با تمام اینها باستانیان حتی تصور هم کرده نمیتوانستند که در گذار زمان روزی؛ «کت اب» خوابگاه شان؛ به حالت «کتاب پوستی» اویستا یا کتاب لوح سنگی یا چرمی و بالاخره کاغذی «تورات» یا... یا...در آید.

 ولی قرار معلوم نزدیک به یقین؛ آنچه بعد ها در «اویستا» و «تورات» و...و... و شرح ها و تفاسیر آنها توسط صنعت تازه اختراع شده «خط» درج و گرد آوری گردیده است و بسی بسی بیشتر و شاید بهتر از اینها قبلاً در اذهان و دماغ های بشری ایجاد و نسل پی نسل به مدد حافظه؛ در میان بشریت ادامه و توسعه می یافته است.

 همانا یکی از خیال انگیز ترین و پر شور ترین از آنها؛ تصورات و روایات و افسانه ها پیرامون «باغ و بهشت عدن» بوده است. در اساطیر شفاهی میان رودان یا بین النهرین؛ باغ عدن منزلگاه زمینی خدایان  بوده است؛ این باغ عظیم که همیشه بهار و سرشار از میوه ها و نعمات است؛ توسط دریاهای سیحون و جیحون و دجله و فرات آبیاری میگردیده است. مزید بر درختان میوه ای گوناگون؛ درختان اسرار آمیز «دانایی و بینایی»، «عمر جاودان» و نظایر اینها هم درین باغ بر پای بوده و حاصل می داده است.

 بدینجهت این باغ و بهشت ویژه خدایان؛ در برابر سایر موجودات محافظت می شده است، مار که درین باغ وجود داشته و گویا در گمراه کردن «حوا» نقش ایفا کرده است؛ در زمره خدایان شمرده میشود.

 تحقیقات در واژه ها و گویش ها و اسطوره ها و نام های پدیده های طبیعت یا دهات و شهر ها و راه ها و رود ها... موازی با تفحصات و تحقیقات باستانشناسی و زمین شناسی... نشان میدهد که در دورانهای بیش خدایی؛ خدایان دارای سلسله مراتب و سلیقه ها و حد و حدود توانایی و ناتوانی در کنش ها و واکنش ها بر جهان و موجودات و از جمله در رابطه با نوع بشر بوده اند.

 یکی از مشخصات غالب دوران های بیش خدایی؛ اینجهانی و زمینی و در زمین بودن خدایان است؛ گویی هنوز گستره تخیلات بشری آماده احتوا کردن غیب و ملکوت و ماورا های ناپیدا کران نشده بوده است. وجود بهشت عدن در زمین و در پهنه دریا های سیحون و جیحون و دجله و فرات هم ناشی از همین مشخصه میباشد که در برهه ای «آدم» در آن ساخته و پرداخته میشود و به شرط نزدیک نشدن به درخت های وِیژهِ خدایان؛ اجازه اقامت درین بهشت میداشته باشد.

 لطفا توجه داشته باشید که تا اینجا ما صرف بر اساطیر حوزه میان رودان یا بین النهرین انهماک داریم که تورات نیز بر خاسته از آن میباشد. البته شباهت های زیاد شگرفی میان اساطیر بین النهرین و حوزه نیل (مصر قدیم) و یونان و حتی مناطق آنسوی ابحار وجود دارد ولی با اینهم فرق ها و تمایزات؛ بسیار و قابل توجه و احتساب هستند و لذا هرکدام تحقیقات ویژه را ایجاب میکنند و نتایج و ثمرات ویژه را هم به دست میدهند.

 مشخصه برجسته دیگر زمان هایی که همچو اساطیر پیدایش و نضج یافته اند؛ این است که مردمان غالباً در گروه های قبایلی به طور کوچنده زندگی میکردند و طی این کوچ های زمستانی و تابستانی؛ شماری هم به مناطق متفاوتی میرسیدند و ماندگار میشدند؛ شماری متعرض دیگران چه بسا مردمان سکونت پذیرفته گردیده؛ ایشان را مغلوب و متواری میگردانیدند.

 تمام اینها موجبات تغییر و تحول و درهم تنیدگی اساطیر و گویش ها و واژه ها و زبانها... را پدید می آورد. لذا اسطوره ایستا؛ گویش ایستا و واژه ایستا در شکل و معنا تقریباً برجا نمی مانده است.

 از جمله طبق تحقیقات پژوهشگر محترم یزد گرد ساسانی که اینجانب از هشت سال بدینسو آثار او را پیگیری میکنم؛ «عدن» در آغاز «آدانا» بوده است و پر دانه و پر حاصل معنی میدهد. آدانا چنانکه میدانیم؛ یکی از مناطق فوق العاده زیبا و سبز و خرم ترکیه امروز است و در حوالی رود هایی موسوم به سیحون و جیحون که به مدیترانه میریزند، قرار دارد و عدن یا آدانای قدیم که حوالی دریا های دجله  و فرات در سوریه و عراق کنونی را نیز در بر میگرفته است؛ شاید هم معروض تحولات زمین شناسی قرار گرفته طبیعت سابق را کم و بیش از دست داده باشد.

 به هر حال شما عزیزان را به تماشا و نیوشیدن برنامه تحقیقی و روشنگرانه محترم یزگرد ساسانی در مورد جلب میدارم:

 سیحون و جیحون و باغ عدن 181

 https://www.youtube.com/watch?v=X7SeXem4eco

  نگرانی ها و توضیحاتی در مورد برنامه های جناب ساسانی:

  برنامه های جناب یزگرد ساسانی از نظر من؛ قسماً به خاطر نفس مسایل مورد بحث و قسماً به خاطر سیستم نظریاتی خاص ایشان بسیار چالش زا و اندیشه بر انگیز استند. ولی به طور یک کل ازین جهت که ما را به تفکر و تأمل وادار و در مواردی حتی ناگزیر میسازند؛ ارزشمندی بخصوصی دارند.

 با اینهم به کسانی که مایل اند؛ از تمامی گنجینه تولیدی ایشان بهره اندوزی نمایند؛ این چند یاد آوری را ضروری می پندارم:

 1ـ به نظر میرسد انبوه درشت حقایقی که از پژوهش در واژه ها و گویش ها و زبانهای متکثر حوزه بزرگ فرهنگی ما به جناب ساسانی دست میدهد و با نظریه ها و مدعیات اغلب تاریخنویسان و زبانشناسان رسمی و پرمدعا ضدیت دارد؛ ایشان را در یک حالت دایمی پرخاش و ستیز با چنین مدعبان قرار میدهد. تا اینجا روالی است منطقی و سازنده و حتی ضروری. اما بعضا لحن جناب ساسانی به حدی شدت و حدت می یابد که نفی مطلق را میرساند یعنی اینکه در تمام عالم بشری اصلاً مورخ و زبان شناس درست و حسابی و لایق و خادم (در حد توان) وجود نداشته است و وجود ندارد.

 تصور میکنم که یک چنین «هل من مبارز» طلبی ایشان؛ بیش از آنکه به مورخان و زبانشانسان اهل و نا اهل آسیب برساند؛ به خود جناب ساسانی و برنامه ها و کشفیات و دست آورد های حقیقتاً بزرگ شان زیان وارد میکند. شاید یکی از دلایل اینکه بهترین برنامه هایشان با وصف 7 ـ 8  سال روی یوتیوب یا دیگر شبکه ها بودن؛ بیننده خیلی کم داشته؛ همین علت باشد.

 2ـ جناب ساسانی عین روحیه را در قبال سایر دانشمندان و حتی نوابغ بشری مانند نیوتن و اینشتاین هم بروز میدهند. باید صراحت ببخشم که هیچ دانشمند و هیچ نظریه و استنتاج علمی و هیچ معادله و فرمول  و نیز هیج داهی و نابغه ای در عالم قدیم و جدید نقد ناپذیر و مبرا از کاستی و اشتباه نیستند. اعتراض ها و ابراز ناباوری های جناب ساسانی نسبت به بزرگان مشهور علم و ساینس؛ این خوبی را دارد که ما را در مورد معقولات مان حساس و محتاط میسازد و وادار به باز اندیشی میگرداند. اما در حدیکه این موارد افراطی و فرا منطقی میشود؛ ممکن است منزجر کننده گردد و بازهم تنها خود ما را متضرر گرداند.

 3ـ نظریه ها پیرامون گردش زمین به دور خورشید یا بر عکس و هکذا کروی یا بیضوی بودن زمین و گردش های وضعی و انتقالی آن ... مسلماً فقط نظریه ها و تئوری ها استند و در تناسب به نظریه ها و تحکمات آشکارا جاهلانه و خرافی؛ مزیت دارند. لذا نقد و بررسی همه اینها شدنی و سودمند است؛ اما دست کم به مدد برهان و استدلال و محاسبه روشن و کشافانه. اما بدون چنین پشتوانه و با محض تخیل و تحکم؛ بازهم فقط زیانبخش خواهد بود آنهم پیش از همه برای خود ما و حیثیت و وزن علمی ما.

 4ـ بنده حتی شاد شدم که جناب ساسانی؛ نظریه جاذبه یا گراویتی زمین را زیر پرسش برده فرمودند: زمین هیچ جاذبه و گراویتی ندارد؛ دریا ها و اشیای دیگر همه در جهت «سراشیبی» حرکت میکنند؛ لذا زمین سراشیبی و بالا و پایین دارد نه جاذبه...!!!

 در حالیکه قرار معلوم جاهایی در آنسوی اتومسفیر زمین هست که در آنها؛ آنچه را جاذبه یا گراویتی میخوانند ختم میشود، در نتیجه مفهوم «بالا و پایین» و «سراشیبی» رخت می بندد؛ و «بیوزنی» واقع میگردد.

 لذا من نتوانستم بدانم که اگر زمین جاذبه ندارد؛ سراشیبی و بالا و پایین از کجا میشود؟

 5ـ نظریه خسوف و کسوف هم توسط ساسانی صاحب ارائه شده است . طبق این نظریه در خسوف و کسوف؛ ماه و خورشید و زمین در یک خط واقع نمیگردند چرا که چنین چیز «امکان» ندارد؛ بلکه اشیای ناشناخته همرنگ آسمان، گهگاه در برابر پرتو فشانی خورشید و ماه حایل میگردند!

 6ـ مسلم است که با چنین سیستم نظریاتی؛ دیگر ستلایت و ماهواره و تلسکوب و مرکز بین المللی فضایی و سفر به ماه و مریخ نیز مانند یخ در آفتاب ذوب میگردد. همه «دروغ» های ناسا و دیگر مدعیان دست اندر کاری این چیزهاست.

 البته مشکل است درک گردد که یک واژه شناس و گویش شناس و زبان شناس و روشنگر تاریخ از همین استقامت ها؛ چرا باید «همه دان و همه توان» باشد و برای تمامی مسایل دیروز و امروز و فردای عالم (از قعر گل سیاه تا به اوج زحل) پیوسته پاسخ های متفاوت و حاضر و آماده در چنته داشته باشد؟!

 پس چرا عسوه ای چون سقراط پس از عمری دانش اندوزی و دانش آموزی؛ بدانجا رسید و قهرمانه اعتراف کرد که «هیچ نمی دانم!»

 در حالیکه از این تذکرات سخت متآسف استم؛ بازهم تأکید میدارم که اطلاعات جناب ساسانی در عرصه معینی، سخت گرامی است و باید مانند طلا و جواهر محتاطانه و ماهرانه طرف بهره برداری بهینه قرار گیرد. شاد زی ـ شادکام باشی!