اگر انسان تاریخ را می‌آفریند و با تاریخ همراهی دارد پس بربریت چیست که با مدنیت ولو پیشرفته پا بپا همگام بوده و حتا در قرن بیست و یکم نیز بر آن سایه می‌افگند؟

 این سوالیست که کلید حل آن در دستان سروران قلم، بزرگان سخن و صاحبان اندیشه و فرهنگ بوده و پاسخ بی‌برگشت آن در پرتو مستندات تاریخی به زبان مورخین و فلاسفه مملو از ارزش‌های فکری و ملهم از جهان‌بینی علمی رسانش شده و می‌دانند که چگونه تاریخ را با این همه قدامت وجهان را با این همه بزرگی و پیشرفت از آدم تا این دم هنوز هم بربریت رقم میزند؟

 در بحث حاضر برای روشن شدن موضوع ناگزیریم بحث کوتاهی بر دوره‌های تاریخی داشته باشیم.

 علی الرغم گذار بشریت از گذشته‌های دور و تاریک در مسیر تحولات تکامل تاریخی و تمدن پیشرفته هنوز بر بریت در قرن حاضر به اشکال گوناگون در نقاط مختلف کره‌ی خاکی مسلط است. آنچه گفته می‌شود مسلماً همراه با سیر تکامل جامعه‌ی بشری طرز نگارش تاریخ هم تکامل کرده و عامل اصلی تدوین تاریخ انسان است و انسان هم محصول شرایط جامعه خویشتن.

 بقول معروف انسان با نیروی حدس و خیال و به دستیاری چراغ عقل و فکر سلیم پرده‌های تاریک زمانه‌های گذشته را پاره نموده واقعات هزاران سال قبل را نگاه کند می‌بیند و باز قدمی پیش‌تر گذاشته و اسرار مجهول و کوایف حیات ماحول وماورای خود وچیزهای نوی را کشف میکند واما به چگونگی قدیم ترین زمانه‌های گذشته تا هنوز فکر بشر مقدور نیست.

 انسان با پیدایش خود زمانیکه دست راست وچپ خود را شناخت با عبور از خط تاریک که تاریخ گنگ ویا ماقبل تاریخ اش میخوانند به خط روشن گذار کرد تاریخ روشن یا عصر تاریخی که رسم الخط جلی الی ۸۰۰۰ سال قبل شناخته شد ه است تحرک صریح این گذار است که تاریخ را رقم می زند.

 علوم تاریخی گواه بر آنست که بشر با تاریخ، نقطه ی آغازین مشترک داشته که با پژوهش های مستدام دستاورد های تاریخی فقط میتواند از قدیمترین دانش بشری پرده بر داشته واقعیات هزاران ساله را نگاه کند. مورخین متقدم بدوره‌های تاریخی بدیدگاهای متفاوت نگاه کرده اند وبهر دوره مطابق به عصرو شرایط همانوقت نامها گذاشتند دوره مغاره ها، دوره سنگ، دوران کشاورزی، دوران سرمایداری واز حیث عموم دوره‌های تاریخی را به قرون اولا تا قرن ششم میلادی، قرون وسطی الی قرن پانزدهم وعصر حاضر از قرن ۱۶ وعصر روشنگری انقلابات صنعتی از ۱۷۵۰ میلادی تا بدینسو رقم یافته است.

 چنانچه معلوم است دوره‌های تاریخی جهان با تحولات بزرگ ورویداد های عظیم همراه بوده است که ظهور امپراتوری روم، هان در شرق آسیا تا ۵۰۰ سال میلادی وعصر برنز ۳۶۰۰ سال قبل از میلاد وامپراتوری های چین، یونان باستان دها قرن قبل از میلاد عصر وسطی از قرن ششم الی پانزدهم میلادی وعصر جدید از ۱۵۰۰ الی ۱۷۵۰ میلادی بدوره ها تقسیم شده است که بشر از همه ی آن شرایط سخت وخونین حکمرانی ها وحکمروایی های مقتدر ومستبد ومراحل وحشتناک تاریخ عبور کرده است.

 اما مقدمات دموکراسی با پیدایش اقتصاد سر مایداری از قن ۱۳ در غرب چیده می‌شود فرمان کبیر عنوان پارالمان، قوانین اکسفورد، وفرمان زرین دیت اعلان حقوق پارالمان قرن ۱۷ مشروطیت انگلستان وانقلاب فرانسه در قرن ۱۸ سال ۱۷۸۹ منجر به اعلام حقوق بشر گردید ریفورمهایی در کشور های عمده ی شرق در قرن ۱۹ ظهور مقدمات دموکراسی پروگرام اصلاحات در ترکیه ومشروطیت ایران در قرن بیست ۱۹۰۷ ریفورم در مصر در زمان محمد علی خدیو تا ۱۹۲۳ دوران ملک فواد ۱۹۲۸ عراق وسوریه.

 اما در افغانستان پروگرام اصلاحی سید جمال الدین افغان ۱۸۶۲ تا ۱۸۷۸ از بالا رویدست گرفته شد ودر سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۸ بار دیگر رویکار شد که بر بنیاد آن مدارس مکاتب صنعت بوجود آمد. انقلاب ۱۹۱۷ اکتوبر روسیه باحفظ ایجاد حکومت کارگری ونظم توده یی، سایر تحولات قرو ن جدید ه ومعاصر در نهایتش منجر به سرمایداری جهانی غرب گردیذد. واین سیر در سایه ی ملیتاریزم مبدل به آمپریالیزم گردید که در نتیجه آن استثمارواستعمار پهنا ورترین قطعات مسکونه ی جهان بود پیروزی این سیستم بزنده گی بشردر عرصه های هنر تاریخ وادب سایه افگند وهنگامیکه بیماری نشنلیزم اروپا در پهلوی سرمایداری با بنیاد تاریخ سیاسی جهان نیز شکل گمراه کننده ی درآمد، وقتیکه اروپا با مشرق زمین مقابل میگردید چهره ی فاشیزم قاره یی بخود میگرفت دیگر اروپا را از ازل موجد وناشر تمدن و فرهنگ جهان میدانستند وشرق را برای ابد وحشی ودشمن مدنیت قلمداد میکردند در حالیکه شرق مهد قدیم تمدن بود واین غرب استیلاگر بود که پیشرفت تازه ی خود را در راه تاراج دارایی کشور ها غصب سر زمینها بکار انداخت تا آقایی خود را بر جهان تحمیل کند.

 برای اینکه از اصل موضوع دور نشویم بر میگردیم به بحث اصلی یعنی مرور کوتاهی بدوره ها ی تاریخی ورشد تمدن بشریت همراه با بربریت.

 جهان‌بینی علمی تاریخ را در انطباق با اوضاع وشرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وفرهنگی به پنج مرحله تعریف، تقسیم وتفسیر نموده است.

 اول دوران کمون اولیه: یعنی زنده گی ابتدایی گروهی وجمعی در برگیرنده ی بخشی از دوران تاریک وماقبل تاریخ تا به بعد از آن.

 دوم دوران برده گی: یعنی با صف آرایی زورمندان وقوی دستان و ظهور طبقات برده وبرده دار جامعه به دوطبقه ی مختلف ومخالف یعنی برده وبرده دار تقسیم می‌شود و جمعیت برده داری جای بر بریت اولیه را میگیرد که تضاد انتاگونستی خصلت طبقاتی این دوره را تشکیل میدهد.

 سوم دوره فیودالی: که با شناخت انسان از نباتات واستفاده پیشرفته تر از طبیعت وبکار گیری گاو آهن بهره کشی از برده های دیروزی بنام دهقان وزارع با عین ماهیت استثمار گرانه درین دوره جامعه‌ی فیودالی جای بر بریت قبل خود یعنی برده داری را گرفته و دهقان وفیودال طبقات متخاصم را تشکیل میدهند.

 چهارم مرحله ی سرمایداری: با پیشرفت علم وصنعت، پیدایش ماشین وظهور انقلابات صنعتی بخصوص از قرن ۱۵ تمرکز سرمایه وسود رنگ ورخ جهان را تغیر داده اکثریت دهاقین بنام کارگر و اشراف فیودال بنام سرمایدار طبقات متخاصم دوران کاپیتالیزم را شکل شکل میگیرد.

 پنجم مرحله سوسیالیزم: که با انقلاب کبیر اکتوبر ۱۹۱۷ در اتحاد شوروی جهش بزرگی در تاریخ بشریت برای رهایی انسان از انواع ستم واستثمار را بوجود آورد ه وجنبش عظیم سوسیالیستی، جنبشهای آزادی بخش ملی و رهایی بخش ضد آمپریالیستی وجنبشهای دموکراتیک کارگری، دهقانی وجنبشهای ملی را در پی داشت.

 حال ببینیم که با این همه تغیرات تحولات سیاسی وانکشافات علمی وپیشرفتهای اقتصادی صنعتی واجتماعی بخصوص کشف واختراعات تا سرحد تکنالوژی پیشرفته از تحقیقات فضایی گرفته تا کامپیوتر و انترنیت چگونه تا هنوزدرنقاط مختلف جوامع بشریت هنوز بربریت پابرجاست؟ پاسخ معلوم است. بربریت اثرات تبهکارانه ی دارد که نسبت به چگونگی جوامع فرق نموده ودر مسیر رشد تحولات تاریخی با حفظ ماهیت وحشتناک ضد انسانی و تغیر شکل در چهره انسان رشد نموده وبکار گرفته می‌شود.

  بطور مثال در دوران برده گی مالکان برده که طبقه ی حاکمه را تشکیل داده بود با لشکر برده گان مسلح سر زمینهای دور ونزدیک را مورد هجوم قرار داده با خالی ساختن از سکنه ثروتهای آنرا تاراج میکردند وجوانان را به برده گی گرفته از بام تا شام در مزارع وکوهپایه ها که نمونه هایی از آثار وبنا های قدیم وپایتخت امپراتوری های بزرگ بشکل خانه ی عنکبوت تا هنوز بجا مانده است بکار اجباری توام با ظلم وشلاق و بشکل طاقت فرسا از وجود شان بهره میگرفتند؛ اما برده دار بخاطر زنده ماندن وانرژی داشتن بخاطر کار وزحمت برده ها مکلف به دادن غذا، لباس، وپناهگا بود که به برده گان داده میشد.

 اما در دوره سوم نظام فیودالی که ملاکین بیرحم دهاقین را با شکم گرسنه و تن برهنه در مزارع بشکل طاقت فرسا و برده وار مورد آزار و استثمار قرار میدادند در اخیردهاقین را با جوال خالی بیرون کرده وفردا بار دیگر چنین وضعیت هولناک تکرار می‌شود؛ یعنی با این وضعیت درجه ی استثمار مرحله ی جدید نسبت بگذشته شدید تر وهولناکتر شد تا بلاخره در قرن ۱۷ و ۱۸ دوران فیودالی به پایان خود نزدیک شده واز ۱۸۴۸ انقلابات بورژوازی در اروپا آغاز می‌شود.

 حال ببینیم در جوامع سرمایداری همان برده داری اولی چگونه بشکل مدرنیزه وصیقل شده بیرحمانه مورد استثمار قرار میگیرند؛ که با همه شکل وشمایل ظاهراً زیبای جامعه‌ی سرمایداری واما ماهیتاً استثمار آن شدید تر از دوران برده گی وفیودالیزم بنظر میرسد که برده در دوران برده گی در نقطه ی آغازین تمدن علی الرغم ظلم وستم بیحد نان لباس جای بود وباش از طرف ارباب داده میشد ودر دوران فیودالی با وجود ظلم واستثمار ملاکین بیرحم بالای دهاقین زمان ومکان کار نسبتاً میدان وسیع وشکل کار تقریبا متفاوت و متناوب است واما در زمان سرمایداری دهقانان دیروزی زیر نام کارگر هم توسط کارفرما وهم توسط ماشین استثمار میشوند آنها که از بام تا شام در عقب ماشین بخاطر تولید کا لا انرژی مصرف میکنند در پایان روز، نه غذایی نه لباسی ونه پناهگاهی به آنها داده می‌شود و در برخی موارد بالاتر از دوران برده گی استثمار میشوند؛ زیرا کار فرما تنها با دادن معاش به نان ولباس ومسکن کارگران کاری ندارد.

 همچنان در بعضی از بنگاهای بزرگ در کشورهای مهم سرمایداری کارگرانی که توان خرید وکرایه ی مسکن را ندارند در عقب بنگاهای بزرگ در میان کپه ها *پناهگاه موقتی * شبیه مغاره شب را سپری نموده تا فردا سر صبح بکار برسند.

 در کتاب آمپریالیزم بمثابه آخرین مرحله ی سرمایداری خاطر نشان گردیده است که سرمایدار بخاطر چرخاندن ماشین کارگاه خویش نیازمند مواد خام بوده که با لشکر کشی به اینکشور وآنکشور و با افسانه سازی وبهانه جویی سناریوی غارتگرانه ی خود را با اشغال کشورها عملی میسازد که لشکر بی سر وبی پای آن را باز همانا اجیران دوره ی بر بریت با وحشیانه ترین شیوه های وخطر ناک تشکیل میدهد به این منظور پس از اشغال کشورها با این گروهای وحشتناک تمام زیربنا های اقتصادی فرهنگی وتاریخی وهست وبود کشور ها را نابود ومنهدم میسازند، مردمش را بیکار وبیمار وفقیر نگهداشته توسط دولت های مزدور ودست نشانده ی خود همه راه های کار وفعالیت را بروی مردم آن مسدود ساخته تا زیر فرمان برده گی اسارتبار خود شان قرار گرفته فرمانبردار نظام وحشت ترور وبر بریت قرن بیست و یکم شوند.

 قدرتهای بزرگ بتاسی از تجارب قرون گذشته حملات پی در پی بر کشورهای افریقا امریکای لاتین و بر اعظم آسیا که نیمی از نفوس جهان را برده ساختند کشتند، سوختاندند وغارت کردند وصدایی نکشیدند از خون بشر جوی ها ودریا ها جاری کردند ومانع جدی رسانش آن در جامعه شدند وسکوت اختیار کردند واما پس از جنگهای جهانی اول ودوم که سفیدها بیشتر از همه قربانی شدند آنگاه فکر ایجاد سازمان ملل متحد بر سرشان آمد ودر تیوری جدید، بجای دکتورین نظامی ولشکر کشی مستقیم بکشور ها با استفاده از پسمانی کشور ها ی عقب نگهداشته شده عمدتاً از عقب مانده ترین انسانهای جهل وجهالت وبر بر صفت بنام مذهب ودین گروه های وحشی ایجاد نموده وبشکل مسلحانه به جان ومال وهستی ونوامیس مردم می فرستند وجنگ نیابتی را در راستای منافع جیو استراتیژیک شان توسط اجیران تند رو مذهبی به پیش می برند اجیرانی که بیخبر از دنیا و دانستن کاری که فقد درعوض مزد انجامش میدهند.

 مرکز اساسی این گروه های تروریستی ساخته شده ی پاکستان وساخته شده از برخی کشور های عربی، سندی، پنجابی، چچینی، افغانی وغیره میباشد. به این ترتیب پرورش وتکثیر بر بریت روی اهداف خاصی صورت میگیرد.

  پاکستان منحیث مرکز تروریزم بین المللی که رژیم خونتا ی آن همراه با هبران مذهبی تند رو اجیران مذهبی را از دوران طفولیت زیر نام قربانی اسلام تحت پرورش ومغز شویی واستعمال بم واسلحه قرار داده پس از یاد گیری تبهکارانه به افغانستان میفرستند. همچنان تشدید جنگهای نیابتی در منطقه کشور های عراق سوریه یمن لبنان لیبیا مصر سنیگال کشمیر وغیره جا ها را در بدل پول به خون وآتش کشیده است که تلفات آن از جمله در افغانستان علی الرغم حضور نیرو های ناتو وجامعه‌ی جهانی هزاران نفر از مردم بیگناه افغانستان قربانی جنگ نیابتی وتبهکن پاکستان میشوند.

 همین اکنون زیر نام صلح توافقاتی را برای افغانستان در نظر گرفته اند که بموجب آن افغانستان را در کام نهنگان فرو میبرد وچنان شرایط دشوار وهولناکی را بر سر مردم افغانستان می آورند که هر گونه شرایط جانکاه وغاصبانه ی خود را بر مردم ما تحمیل کرده بتوانند.

  زیرا غلامان و اجیران جنگی آنها خود نمیدانند برای چی نسل کشی وانسانهای بی گنه را به قتل میرسانند هست وبود مردم را به آتش میکشند نمیدانند در خدمت کی ها جنایت میکنند. چشم این کوردلان فقط پول را دیده میتواند که اجرت تخریبکاری، کشتار و تبهکاری خود را میگیرند. آنها را طوری مغز شویی کرده اند که از دید انسانیت قانویت وعدالت عاجز اند وبه اینترتیب بربریت قرن بیست ویکم را درنقاط آسیا شکل میدهند اما نمیدانند که خریداران قدرت مند وباداران سلطه جوی شان روی کدام استراتیژی وجیو استراتیژی آنها را زرخرید کرده بر علیه انسانیت بکار میگیرند. از همینجاست که میگویند شیر اگر گرسنه نباشد از حمله خود داری میکند ولی انسان هر قدر سیر تر شود به همان اندازه حملاتش بجان دیگران بیشتر می‌شود. روی این دلیل سوال پیش می آید اگر تاریخ به عقب بر نمی‌گردد ولی آدمها چطور؟