در دنیای امروز که سطح تهدیدهای امنیتی، بلند است و تمام مسایل زندگی ما امنیتی شمرده می شوند، هشدار دهی، غافل گیری و واکنش امنیتی بعداز اتفاقات امنیتی، یک امر ذاتی حساب می شوند. دنیای چندلایه از لحاظ تهدیدات امنیتی و مواجهه با متممات آن، وضعیت را خیلی بحرانی می سازد. به این حساب است که دولت ها برای برای برقراری ثبات و امنیت در جغرافیای تحت حاکمیت شان، به مولفه های اساسی حکومت داری که همانا تامین امنیت روانی و فزیکی است، توجهی ویژه ی دارند و از هرمناسبتی برای امنیتی ساختن مسایل، استفاده بهینه می کنند.

از اینکه سطح تهدید های امنیتی در پیرامون جغرافیای هر قاره، کشور و منطقه، متفاوت است، بنا ممکن است یک موضوع از لحاظ اهمیت، خصوصیت ذاتی و شعاع تاثیر گذاری آن، یک مورد امنیتی در یک منطقه و یا یک کشور حساب شود که در دیگر نقاط ، غیر امنیتی شمرده می شوند و اهمیت چندانی برای اتخاذ اقدام امنیتی ندارند.  به این حساب است که دولت ها برای اطمینان از تامین امنیت خودشان، به مراودات امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی، دست می یازند. حتی در بسیاری مواقع، کشور ها و دولت های متبوع شان، برای احراز درجه ای از تضمین امنیت و ثبات امنیتی، هزینه های فراوانی را صرف مسایل مورد نیاز می کنند، متحد می خرند، در پی گسترش نفوذ خویش اند و تلاش می کنند از قافله رقابت های امنیتی، کنار نمانند. چون اگر به فرض مثال به اهمیت برقراری ثبات سیاسی و امنیت که از مولفه های اساسی حکومت داری حساب می شوند، توجه نشود، می توانند یک نظام سیاسی یا کشور را از داخل و یا خارج با تهدید های بالقوه و بالفعل امنیتی مواجه سازد. درد سری بزرگی که بقای آن را با خطر مواجه خواهد ساخت.

حادثه کرمان و هشدار از بروز تهدید های جدید امنیتی، نه به گونۀ متداول، بل به شکل تروریسم نوین، پیام های برای ایران دارد. ایران بانی نیابتی ها که سالیان درازی برای حفظ امنیت، ژئوپولیتیک شیعه و نفوذ فرهنگی اش که جغرافیای وسیعی از خاورمیانه، امریکای لاتین، حوزه فققاز، آسیای مرکزی و مناطق پیرامونی را احتوا می کند، هزینه سازی در دوبخش انسانی و تخنیکی را در دستور کار قرار داده و سخت سرگرم آن بوده است، حالا با خود همین تهدید ها در داخل، مقابل است. حالا بروز حوادث امنیتی، نشان می دهند که به میزان رشد توانمندی های این کشور در سطح دفاعی و مقابله با چالش های امنیتی، سطح تهدید ها نیز بلند رفته است. تروریسم نوین که با استفاده از فضای بی دغدغه امنیتی و سیاسی در شرق ایران، پناهگاه پیدا کرده، آموزشگاه های مطئمنی را بخود اختصاص داده و سرگرم عملی سازی برنامه های امنیتی اش است، توانسته تا قلب ایران نفوذ کند و تیر را به هدف های بزرگتری، پرتاب نماید. واقعا این مسئله از کجا نشات می گیرد و چه عواملی در تشدید و بروز تهدید های امنیتی برای ایران توانسته، معادله عوض کن، واقع شود؟

در بررسی ها، سطح تازه ی از حملات و تهدید های امنیتی در خاک ایران، با توجه به بستر امنیتی و تاریخی که زمینه را برای آن فراهم ساخته،  کماکان قابل مشاهده است که این کشور در دایره شعاع تهدید های امنیتی، مخالفانش قرار گرفته است. کشوری که برای سالیان دراز با مخالفانش در سرزمین های دور جنگیده، سرباز فراهم کرده، خدمات مستشاری فراهم ساخته و هزینه های هنگفت مالی را صرف برنامه های راهبردی بلند مدت، نموده حالا مجبور است در میدان خودش بجنگد و رفع تهدید نماید. منطق این تحلیل در این است که خلای در کار و گستره امنیتی ایران، بوجود آمده و عواملی در وخامت بحران امنیتی آن، نقش دارند. عواملی از داخل و بیرون که معادله را مختل کرده است. شاید دکتورین امنیت ملی ایران، شعاع راهبردی و عملیاتی نظامی این کشور و راهبرد دفاع ملی آن که خصوصیت مقابله جویانه داشته و همواره در مواجهه با بحران های امنیتی ساخته شده از جانب دشمنانش، پیشقدم بوده، در جایی می لنگد. یا سطح تهدید های امنیتی دست کم گرفته شده و یا اینکه نظام امنیتی و پالیسی ساز دفاعی آن، در مواجهه و مقابله با سطوح جدید تهدید های امنیتی، دچار خود شیفتگی، بوده اند. در این هیچ جای شکی نیست که در کنار مسایل امنیتی، عوامل ژئوپولیتیکی نیز در این نوع قضایا، دخیل اند. درست آن که ایران با دنبال کردن آرمان های بلند پروازانه و هژمونی طلبانه در سطح منطقه، در تلاش تطبیق اجنداهای امنیتی و ژئوپولیتیکی خود است و به اساس آن است که رویکرد فعال گرایانه امنیتی و گسترش ساحه نفوذ و سلطه ژئوپولیتیک شیعه را در دودهه اخیر مخصوصا بعداز بهار عربی در دستور کار قرار داده است. پس به میزانی که ایران در جغرافیای پیرامونی خود، تحرک بیشتر نشان دهد، نیابتی ها را تقویت کند و اهداف بلند پروازانه را دنبال کند، به همان میزان، دشمنانش با استفاده از خلاهای امنیتی، در تلاش وارد ساختن ضربه از درون، بالای آن خواهند بود. زیرا شعاع امنیتی تهدید های احتمالی در آینده ها، نیز تمام جغرافیای ایران را در بر خواهد گرفت و این را می توان از ماهیت سطح این تهدیدات درک کرد. در ضمن، از اینکه این کشور در دایره بازی های منطقه ای در کنار روسیه و چین قرار می گیرد، در فاز بعدی تعاملات امنیتی، آسیب پذیری های خواهد داشت. پس همانطوریکه دیده شد، حملات پیهم بالای پایگاه های امریکایی در سوریه، عراق، حملات حوثی ها در مناطق آبی، تشدید حملات حماس در غزه، تبعات نا میمونی برای بر آورد های امنیتی و نظامی ایران داشته است. در مقابل رقبای ایران علی رغم تحریم علیه آن به صورت متواتر در تلاش یافتن خلایی برای نفوذ در درون اتاق فکر امنیتی آن اند تا ضربه های فیصله کن بر آن وارد شود. دقیقا یک روز پس از حملات کرمان که خسارات جانی و مالی سنگینی بر جای گذاشت وزوایای جدیدی از تهدیدی های بالقوه امنیتی را به نمایش گذاشت، حملاتی بر پایگاه های نیابتی ایران در عراق، سوریه و یمن نیز سازماندهی شد. حمله های پیهم مخالفان ایران در بیروت، دمشق و بالای مقر حشد الشعبی در عراق، نمایش قدرت امنیتی رقبای این کشور در سطح منطقه است. تشکیل پیمان های امنیتی آبی برای حفاظت از منافع کلیدی غرب، نیز واکنشی از جانب رقبای ایران، محسوب می شود که نه باید در تحلیل ابعاد این موضوع، دست کم گرفته شود.

 ایران امروز اگر چه  در دایره محاسبات امنیتی رقبایش در حلقه پیمان شانگهای و متفقین اسیایی حساب می شود، اما کماکان در گیر بازی های جدید امنیتی ای است که اعضای قدرتمند شانگهای با رقبای شان، مصروف آن اند. یعنی بازی امنیتی شانگهای و تلاش برای ضربه وارد ساختن در این بازی، یک بازنده د ارد: آن هم ایران است که از غرب و شرق دچار تهدیدهای بلند مدت امنیتی است. غرب ایران با انواع بلندی از سطح تهدید های امنیتی و بی ثباتی سیاسی، قبلا به میدان درگیری ایران مبدل شده است. یعنی مصروفیتی از قبل برای این کشور وجود داشته است. در حالیکه شرق آن ( افغانستان تحت حاکمیت طالبان) که ایران در تلاش تعامل امنیتی و مواجهه با تهدید های احتمالی از جانب است، این کشور را دچار یک اشتباه محاسباتی کرده که تبعات امنیتی و راهبردی آن، در میان مدت، معلوم خواهد شد. ایران تصور کرده که با طالبان می تواند کنار بیاید و تامین امنیت مرز های شرقی را قربانی این محاسبه کرده است. در حالیکه شرق ایران( افغانستان تحت حاکمیت طالبان و تروریسم دولتی حاکم بر این جغرافیا) خود منبعی از تهدید های خیره کننده امنیتی برای ایران خواهد بود. این را می توان با گذشت زمان، بیشتر درک کرد و به این نتیجه رسید.

آنچه که از نارسایی در تحلیل های نهفته در راهبرد امنیتی ایران در سطح منطقه به مشاهده می رسد، عوامل مختلفی را می تواند شامل شود که می توان آنها را قرار ذیل بر شمرد:

-     راهبرد امنیتی ایران در مواجهه با تهدید های امنیتی به سان وجه تعارضی آن، فعال و کار ساز نیست. یعنی نیابتی های شیعه که در خدمت منافع امنیتی و ژئوپولیتیکی ایران قرار دارند، تنها برای تعرض و ایجاد آشوب می توانند کار ساز باشند. در حالیکه نظام امنیتی ایران باید، برای تنوع تهدید ها در حالت دفاعی نیز آمادگی می داشت؛

-     تغییر در نوع تهدید های امنیتی که متوجه ایران است، یک پارامتر جداگانه را برای تحلیل و بررسی ریشه های این تهدید ها می طلبد. تحول رادیکالی در سطح تحرک رقبای ایران، نشان میدهد که به سان تغییر موقعیت در مواضع امنیتی، نحوه ی عملکرد امنیتی آنها نیز، دچار تحول ریشه یی شده است. این را ایران و نظام امنیتی آن در محاسبه ندارند و کماکان به راهبرد جنگ های نیابتی، متوسل می شوند؛

-     ایران شاید در محاسبه نداشته است که به میزان تحرک بیشتر در فضای راهبردی که قبلا برای خود ترسیم کرده و منافع امنیتی خود را در قالب آن گنجانیده، سطح فشار و سیاهچاله های امنیتی نیز در پیرامون و داخل آن، باز خواهد شد. یعنی به تناسب فشار وارده بر رقبا، این کشور در معرض فشار بیشتر امنیتی  قرار خواهد گرفت؛

-     ایران باید چرخه تاکتیکی تکرار این نوع تهدید های امنیتی را در محاسبه می داشت. حملات مشابهی نیز در گذشته در خاک ایران و در مناسبت های مختلفی، رخ داده که می بایست با فعال سازی سیستم هشدار دهی، تخمین های اطلاعاتی، بر آورد و اقدام به موقع امنیتی می بود. در حالیکه این حادثه نشان داد که چنین خلای بزرگی در محاسبات راهبرد امنیت ملی و راهکار های مقابله جویانه ایران در برابر دشمنانش، وجود داشته است؛

-     ایران می بایست به میزان تعقیب طرح های بلند پروازنه و هژمونی طلب، به تقویت سپر امنیتی اش، نیز اقدام به موقع و به جا می کرد. در حالیکه سطح فعلی تهدید ها و اقدامات امنیتی زدا در داخل و پیرامون این کشور، نشان می د هد که ایران کشور هنوز هم آسیب پذیری های امنیتی را به شکل جدی تجربه می کند. به عبارتی، هرقدرت گستره و شعاع اجنداهای امنیتی و ژئوپولیتیکی ایران، فراخ شود، به همان میزان، آسیب پذیری اش، بیشتر می گردد،

-     ایران نباید امکان نفوذ در دستگاه های فکری و عملکردی امنیتی و دفاعی اش را دست کم می گرفت. حال آنکه، این نقیصه در سطح فعلی بر آورد ها و بررسی سطح بلند تهدید ها، کاملا مشهود است. ممکن در آینده وجود این خلا، باعث نا کارایی نظام امنیتی ایران در مواجه با تهدید های جدید امنیتی شود؛

-     ایران به اساس بر آوردهای راهبردی اش، تصمیم گرفته است تا در مدار روسیه و چین در آسیا مانور کند. این دخیل بودن در دایره متفقین اسیایی، ایران را هدف معقول و مشروع برای رقبایش می سازد. این کشور، به هر میزانی که در این دایره عمیق تر شریک شود، بیشتر زیر فشار خواهد گرفت. زیرا از یک طرف، تصمیم نهایی متفقین آسیایی، یک روند امریکایی زدایی است که منافع امنیتی و تاریخی امریکا را در آسیا و مخصوصا در خاورمیانه و آسیای مرکزی تهدید می کند و از سوی دیگر، ایران به سان نفوذ در غرب آسیا خواهان گسترش دایره امنیتی نفوذی اش در مناطق شرقی نیز است. این کار در واقع راه رفتن روی تار اعصاب امریکا و متحدان غربی اش خواهد بود.

 

به هر تقدیر، هرچه که ماهیت و علت اصلی این حمله بوده، نشان از تحول مخربی امنیتی در سطح منطقه دارد که بیشتر ماهیت انتقام جویانه دارد و در برخورد با مواضع ایران در خاورمیانه و مواجهه با نیروهای نیابتی شیعه که از جانب این کشور حمایت می شوند، صورت می گیرد. اگر احتمال دیگری را نیز مطرح بسازیم، امکان استفاده امنیتی از چنین موقعیت های پیش آمده از جانب ایران نیز وجود دارد. یعنی مرحله بعدی اقدام ایران در مواجهه با چالش های داخلی برای بلند بردن مشروعیت نظام و کسب وجهه ملی و هم استفاده ابزاری برای امنیتی ساختن موضوعی است که منافع حیاتی این کشور در گرو آن خواهد بود.