نتوان زخط اصول بیباک شدن

 یا آنکه بچشم ملتی خاک زدن

 شوخی نتوانکردکسی با تاریخ

 بازیچه د شمنا ن سفاک شدن

 صلح وجنگ در ابعاد مختلف بحث بزرگی است که توضیح وتشریح آن حتا دربسیاری کتابها نمی گنجد. بنا برآن درین برگه به فشرده ترین بحث درباره ی آن پرداخته میشود.

 صلح یکی از بنبیادی ترین واساسی ترین نیاز های بشریت است که در رابطه به آن نطریات ودیدگاه های متعددوجود دارد و بطور جامع صلح را اجتناب از جنگ، عدم خشونت و نبود جنگ وماهیتا به انعقاد وتفاهم وتامین عدالت خوانده اند و بر بنیادجهانبینی علمی صلح را میتوان به حل تضاد ها ی انتاگونیستی وغیر انتاگونیستی یا آشتی برای دموکراسی، آزادی، برابری حقوق وباز یابی عدالت دانست. در رابطه جنگ وصلح

 با توجه به چکیده ی از اندیشه های یکی از پیشوایان بزرگ انقلابی جهان چنین آمده است که «ما در راهی پر از پرتگاه ودشوار دست یکدیگر را محکم گرفته واتحاد ما نهاد تصمیم آزادانه ماست که پیکار با دشمنان نموده ودر منجلاب مجاور مان در نغلطیم که دشمنان از همان آغاز ما را به علت اینکه نه طریق مصالحه بلکه طریق مبارزه را بر گزیده ایم سر زنش نموده اند ما با هرکسی که راه را بسوی منجلاب کج میکند مبارزه نماییم» از همینجاست که به استناد دید گاه ونظریات فوق، صلح ماهیتاً به عادلانه وغیر عادلانه تقسیم وتعریف میشود.

 صلح عادلانه: که عمدتاً از جنگ عادلانه منشاُ میگیرد عبارت ازهر آن چیزیکه بر سر آن جنگ وجود دارد تقسیم آن در بین طرفهای درگیر جنگ بطور مساوی، عادلانه ودموکراتیک میباشد. البته این امر از جنگهای استعماری، تجاوزکارانه بهر شکلی که باشد مستثنی است. زیراکه درجنگهای تحمیل شده تا حصول کامل حق و آزادی های دموکراتیک، جنگ دربرابر تحمیل و تجاوز ادامه داشته وهرگونه سازش ومسامحه درآن اشتباه جبران ناپذیر دانسته میشود. بنا بر آن فراموش نباید کرد که جنگهای تجاوز کار و ناعادلانه نه با صلح بلکه با جنگ عادلانه ولو بقیمت قربانی در راه حق وحقیت بپایان میرسد. ازهمین سبب است که گزینه ی جنگ عادلانه بهتر ازصلح معامله گرانه میباشد.

 زیرا که عادلانه بودن صلح ویا بر عکس آن به ماهیت، خصلت وچگونگی جنگ با هدف واشکال درگیری آن مشخص میشود که از همدیگربسیار متفاوت است؛ اما دراصل صلح فقط به خود داری از خشونت ونبود جنگ خلاصه نمیشود بلکه صلح عادلانه در ابعاد وسیعتر آن بیانگر توافقی است که در آن منافع طرفهای درگیر منازعه در نظر گرفته میشود که در صورت اول نتیجه حل تضاد ها ودر صورت دوم از طریق گذشت وتفاهم با تضمین وتامین حقوق و آزادی های به فرموده ی کانت صلح انسان محوری ودستیابی انسانرا برحق وحقوق آن چیزیکه بخاطرش جنگ ودرگیری میشود تداعی نمود که باجریان افقی جنگ وصلح مرتبط است.

 اما صلح غیر عادلانه عبارت از تفاهم وتعاملی است که از راه زور وبدون حل تضاد ها واز بین بردن عوامل جنگ وتجاوز وسیطره جویی ورفع بنیادین اختلافات به توقف جنگ نه بلکه به تغیر شکل جنگ بشکل تحکمی، تحمیلی ونمایشی صلح با موجدیت وادامه ی همان نابرابری های ظالمانه وانواع ستم، سلب آزادی ها، حقوق وعدالت بطور عمودی به صلح غیر عادلانه تحمیل گردد که از مواضع قدرت تحمیل میشود پس درینصورت جنگ دفاعی وعادلانه نسبت به آنگونه صلح ارجعیت دارد.

  کشور ما افغانستان که نظر بموقعیت استراتیژیک آن در درازنای تاریخ بار ها مورد حملات تجاوزکارانه استعماری و استخباراتی، تجاوزات منطقوی وهمسایگان، جنگهای نیابتی با پوششهای مذهبی، تفرقه های قومی وتعصبات ملی، سمتی زبانی وجنسیتی قرار گرفته گاهی در شعله های آتش جنگ سوخته وزمانی در میان برزخ جنگ وصلح عذاب کشیده است. ازین رو توده های عظیم مردم با قیامها ی ملی وجنبشهای آزادیخواهی بخاطر آزادی و بدفاع از سرزمین آبایی استقلال وتمامیت ارضی بپا خاسته وارثین آنها در وجود احزاب دموکراتیک وعدالتخواهی متشکل گردیدند از آنجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان.

 اولین هدف حزب دموکراتیک خلق افغانستان را صلح وتفاهم وامن رفاه بمردم افغانستان ودوستی با خلقهای منطقه وجهان تشکیل داده است که بر بنیاد آن عمده ترین تیوری های جنگ وصلح را درمسیر جوششهای فکری از طریق حوزه های حزبی وبرنامه های فرهنگی چه در زمان اپوزیسیون ودوران حاکمیت بخاطر صلح وآرامش، ترقی وتامین عدالت، مبارزه آگاهانه را بر ضد ارتجاع واستبداد وآمپریالیزم وافشای ماهیت آشتی ناپذیر آن سازمان داد و به جنگ علیه گروهای

  مفتخوار ونیابتی استعمار وبقایای قرون نزده وبیست از زمان حکمروایی عبدالرحمن جابر تا سرداران مستبد سلطنتی دوران هاشم جلاد مواجه گردید که سقوط نهضت دوره ی امانی وفروپاشی حاکمیت دموکراتیک ح د خ ا از نمونه های بارز جنگهای نیابتی استعماری وناشی از اشتباهات داخلی میباشد که برخی موارد آن مانند انتخاب گزینه ها ونیازهای غیرعمده بجای گزینه هاونیازهای عمده ومهم برخلاف اصول وموازین اشتباهات جبران نا پذیر را بوجود آورد. بگونه ی مثال درین رابطه توجه به نکات مهم چکیده هایی از جهانبینی علمی پیرامون جنگ وصلح معطوف میگردد که چنین آمده است.

 «تضاد انتا گونیستی وغیر انتاگونیستی دو شکل اساسی ودو نوع تضاد با ماهیت متفاوت اند. تضاد غیر انتا گونستی تضادیست که بر پایه ی تطابق منافع اساسی قرار گرفته وتضاد آشتی نا پذیر یک شکل مبارزه اضداد است که با انقلاب حل میشود. ولی تبدیل تضاد های انتاگونستی به غیر انتاگونستی به تکامل وشرایط معینی لازم دارد وبدون این شرایط معین تبدیل یک نوع تضاد به نوع دیگر ممکن نیست ولی تضاد در درون یک حزب مترقی بین نظرات درست ونادرست انعکاس تضاد های طبقاتی در جامعه است واما حل تضاد های آشتی پذیر تضاد ها باید از طریق آموزش کار تربیتی اقناع وشیوه دموکراتیک انجام گیرد» حزب دموکراتیک خلق افغانستان در پرتو اندیشه های دموکراتیک وجهانبینی علمی با مطالعه وتحلیل تضاد های طبقا تی وغیر انتاگونیستی اعضای حزب را به اصول واشکال مبارزه مبتنی بر شرایط واوضاع مشخص مبارزه مسالمت آمیز ودفاعی مجهز ساخته وآنرا به عقیده ی خارایین اعضامبدل ساخت شرایطی که مردم افغانستان خطرات وتلفات جنگ تحمیلی وتجاوز گرانه را بچشم سر مطالعه وبا گوشت وپوست خود احساس میکردند در چنین حال وهوا درجریان مبارزه دفاع مسلحانه درجنگ نابرابر برضد عمال ارتجاع وآمپریالیزم، آنها با اقدامات غیر مترقبه وبر خلاف اصول ملی وبین المللی حزب ودولت را به چالشهای خطرناک مواجه ساخته وبراساس فشار خارجی وتطبیق پلانهای شوم دشمنان افغانستان در وجود یک مثلث شیطانی گرباچف وآی اس آی پاکستان با وارد کردن حملات ظالمانه بر فرق حزب زیر نام پلینوم هژده هم حزب که یک کودتایی بیش نبود رهبر واقعی ح د خ ا زنده یاد ببرک کارمل را بحاشیه کشاند ه وبرای توجیه عمل ضد ملی خود نامش را مصالحه ی ملی گذاشتند. درحالیکه مطابق بمرام ح د خ ا صلح عادلانه مصالحه، عدالت، برابری ومساوات در صدر وظایف حزبی ودولتی تحت زعامت مدبرانه ی ببرک کارمل قرار داشت که سیاست مصالحه ومشی جاری حزب ودولت در تیزسهای دهگانه ببرک کارمل رهبرحزب ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ومصوبات پلینومهای حزبی وتصامیم دولتی انعکاس روشن یافته است که روزتاروز در عمل تحقق می یافت.

 اما مصالحه ی ملی پس از پلینوم هژده حزبی در واقع کنار آمدن با گروه های ضد صلح وآشتی با عوامل وفرستاده گان از جانب دشمنان آشتی ناپذیر جهان ومردم افغانستان ومسامحه با یک مشتی از گروه بی صلاحیت و ساخته شده ی پاکستان وپشتیبانی ایالات متحده وکشورهای عرب وعجم چگونه میتوان از چنین مصالحه توقع عادلانه بودن داشت؟

 که در آن نه حق آزادی و نی حقوق مشروع انسانی وبالعکس صلحی همانند جاده ی یکطرفه که حزب ودولت وداکتر نجیب اله را تا آخرین نقطه ی بی برگشت کشانید که این مصالحه بمثابه معامله بد تر از جنگ و آغازی برای فروپاشی دولت ج د ا و تجزیه ی کشور بود ه وآنقدر ضربه ی خورد کننده به ح د خ ا وارد کرد که پارچه های آن تا به اکنون جمع نمیشود واز لحاط اجتماعی بجای وحدت ملی تفرقه ی ملی وخود محوری قومی را بوجود آورد وافغانستان را تا لب پرتگاه وتجزیه کشاند. اینست نتایج معاملاتی که با گذشتن از اصول وزیر پاکردن عقاید ونادیده گرفتن ارزشها ی صلح وفارمولهای جنگ که در شعله های آن خشک وتر همواره میسوزد. پس چگونه نام آنرا مصالحه ی ملی گذاشت.

 بنا بران واضح وآشکارا ست صلحی که در غیاب نماینده گان واقعی مردم وعدم سهمگیری فعالان سیاسی ومدنی وبدور از حضور نیروهای وطنپرست آگاه با مسولیت وعناصر صدیق وپاک جامعه مطرح شود درواقع مصالحه نی بلکه یک معامله ی خطر ناک که عواقب ناگوار آن مردم ومملکت را به تباهی میکشاند چنانچه این پروسه الی اکنون ادامه داشته ونمونه های بارز آن بارها وبار ها در داخل وخارج افغانستان بطور نا عادلانه ومعاملات پشت پرده دراینجا وآنجا عقد گردیده و روی سرنوشت مردم بشکل قمار تصمیم گرفته میشود.

 تاریخ حقایق اندیشه های پیشوایان انقلابی جهان وپیشگویی ها وهشدار های رهنمودی زنده یاد ببرک کارمل بزرگ را به اثبات میرساند که مصالحه با دشمنان آشتی ناپذیر درحقیقت جفا بمردم و شوخی با تاریخ است.

 بهمگان واضح است چنانچه در راستای نیم قرن گذشته وبالخصوص در سی سال اخیر صلحی که نمونه های فراوان ومکرر آن بارها با معاملات پشت پرده ودرمیان درهای بسته وبدور از انظار ملت درین جا و آنجای دنیا بدون اشتراک مردم روی سرنوشت مردم تصمیم گرفته اند نی تنها جنگ را متوقف نساخته بلکه روند صلح را نیر صدمه زده بالعکس جنگ ومصیبت وعذاب دایمی وتباهی دوامدار در پی داشته است.

 پس چه باید کرد؟ بنظر این کمینه پاسخ اینکه نه تنها من وتو بلکه همه ی ما از درسهای گذشته باید عبرت گرفت ودر پرتو آن راه آینده را متحداً روشن ساخت.