جناب امر الله صالح در صفحه فیسبوک خود از ختم کار کمیسیون حقیقت یاب قضیه مربوط به سقوط کندوز و ارائه گزارش دو صد صفحه ئی و ارجاع آن به شورای امنیت ملی دولت اطلاعیه را پخش نمود.

البته توقع هم می‌رفت تا این کمیسیون فاکت‌ها و حقایق بدست آمده را در حدود و صغور صلاحیت کاری خویش آماده و به همان مرجع صلاحیت ده دوباره ارائه می‌نمود. اینکه این پروسه حقیقت یابی به‌سرعت انجام یافت، از یک جهت مثبت است که کمیسیون کارش را به‌سرعت انجام داد، شورای امنیت ملی با دقت به حرف‌های کمسیون گوش داد و امید همه افراد و گروه‌ها هم در این است که این کمیسیون با استقلالیت وظایف شان را بدست گرفته، اجرا نموده و باکمال صداقت و استقلالیت (بدون در نظر گرفتن تعلقات و ذوق‌های قبلی سیاسی و تنظیمی) گزارش را تهیه و ارائه نموده باشد. ولی در این مورد چند سؤالی را می‌توان مطرح نمود، به دو دلیل:

یکی اینکه اگر ارزیابی‌های شورای امنیت ملی و ارگان‌های دولتی از این واقعیت‌ها و تصامیم مربوط به آن که از دولت توقع برده می‌شود، کتمان واقعیت نمایند، آیا جناب صالح چگونه در برابر آن عکس‌العمل نشان خواهد داد؛ زیرا این یک وظیفه خطیر ملی، دولتی و بررسی از سقوط یک ولایت مهم، بررسی از جرایم شدید جنگی و جرایم ضد انسانی مطرح بوده است، پلان که خیلی‌ها ماهرانه و مسلکی نظامی و استخباراتی سازماندهی و در یک طرح مثلثی ستون پنجم درون دولت – طالبان - استخبارات پاکستان + حامیان شان، در عمل پیاده شد.

البته برگشت دوباره جناب صالح را به دنیای سازمان سبزشان به فال نیک گرفته راه شان را سبزتر می‌خواهم، اما چند نکته مهم برای حال و آینده کشور مرتبط بر قضیه کندوز:

دوم اینکه در کندوز چه ها واقع گردیدند:

پیش زمینه قضیه سقوط کندوز در به تعویق افتادن عملیات تصفیوی ۲۷ منطقه کندوز که بایستی در بهار امسال انجام می‌شدند، می‌تواند نهفته باشد. معلوم می‌شود که نظر به گفته رئیس امنیت ملی که در پارلمان بیان نمود، رد پای این قضیه در شورای امنیت ملی قابل جستجو است.

نظر به شواهد از دو ماه قبل از حمله طلبان آنان در مناطق اطراف شهر کندوز با آزادی کامل و با سلاح‌های شان در گشت و گذار بوده‌اند و امنیت ملی کندوز و اداره ولایتی (شخص والی) از آن آگاهی کامل داشته‌اند. بدین مفهوم که مردم قبلاً در ترس و وحشت از تصرف شهر توسط طالبان قرار داشتند.

نظر به اطلاعات یکی از وکلای ولایت هرات در داخل پارلمان، افراد مشکوک دسته‌دسته، تحت حمایت اردوی پاکستان از سرحد به داخل افغانستان می‌گذشتند و در داخل بس‌ها از طریق بادغیس به ولایات شمالی کشور انتقال داده می‌شوند. دولت در این مورد در سکوت مرگبار و سؤال بر انگیز قرار داشت و لب از لب تکان نمی‌داد.

توافقنامه دند غوری که فقط حیثیت یک توافقنامه موقتی (مقطعی) را داشت، زمینه ساز دو مسأله شد: یکی که طالبان درایو ساحه و اطراف آن خود را با این موافقت‌نامه مصؤون ساختند و صدهای شان، با استفاده از مواد این قرارداد، به کندوز فرستاده شدند و دوم اینکه حین سقوط کندوز طالبان در این منطقه مانع انتقال نیروهای کمکی به کندوز گردیدند که در نتیجه سقوط کندوز سریعتر به وقوع پیوست. کشته شدن بیش از صد طالب از مناطق بغلان که در کندوز کشته شده و جسدهای شان دوباره به خانواده‌های شان در بغلان تسلیم داده شدند، گواه این فاکت است.

عدم حضور والی و رئیس امنیت کندوز در اوج تهدیدات طالبان که در واقعیت حالت اضطراری و آماده باش باید می‌بود، سؤال بزرگ است که تنها سبکدوش ساختن والی توسط رئیس جمهور یک قدم آغازین باید باشد.

وزیر امور داخله افغانستان آغاز یک ساعت تأخیر در عملیات کندوز را عامل ورود غیرقابل پیش‌بینی طالبان به شهر می‌داند.

سقوط پوسته‌ها بخصوص بالاحصار کندوز که قوای کمکی به‌موقع با آن نمی‌رسید و یکی پی دیگری سقوط می‌کردند.

بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون سرحد، اینکه میگویند طالبان با آزادی کامل با استفاده از آمبولانس‌های این شفاخانه زخمی‌های خویش را انتقال می‌دادند، روشن نیست.

اسیران جنگی به گلوله بسته شدند، در زیر چاین‌های تانک‌ها کشته و خمیر شدند، تعرض به حریم شخصی و تعرض به زنان و دختران صورت گرفته است. در حالی که طالبان ادعا می‌کنند که «به فضل خداوند ما به ناموس مردم احترامانه برخورد نمودیم، دارائی‌های عامه و بیت‌المال را به غارت نبردیم و به اسرا برخورد اخلاقی و اسلامی نمودیم؛ و ...!!!» طرف دیگر هم از انجام هرگونه اعمال ضد انسانی و تعرض به نوامیس خانواده‌ها انکار می‌کنند.

طالبان باآنکه ادعای فوق را دارند، ولی ده‌ها و ممکن صدهای هم قماش طالبی (بیگانگان) را با خود به جنگ بردند و یکجا با آن‌ها خون ریختند و با حریم شخصی خانواده‌ها دست بدست تعرض نمودند و غیرت افغانی خویش را خود زیر پا انداخته لگدمال نمودند.

تعداد از دلالان سیاسی هم از طریق وسایل اطلاعات جمعی و انترنتی بدون آگاهی از فاکت‌های واقع شده، جنگ را جنبه قومی و زبانی دادند و غیرمسئولانه (قابل تحقیق عدلی و مجازاتی) با مصاحبه‌های شان عملاً به تحریک و تشویق تخاصمات بین‌القومی مبادرت ورزیدند. این تحریکات از پارلمان افغانستان تا تلویزیون‌های داخل افغانستان و تلویزیون‌های برون مرزی و انعکاسات پر تعفن آن در صفحات فیس‌بوکی نیز کم نبودند.

این تعداد با درد و دریغ به آنچه در کندوز واقع می‌گردید و جنایت ارتکاب میافت و انسان‌های هموطن ما قربانی خشونت و تعرض می‌گردیدند را نادیده گرفته، یکی در دفاع مستقیم و غیرمستقیم از طالبان و دیگری از قوماندان‌های جهادی مسلط در کندوز می‌نمایند. در حالی که انسان با تعهد و مردم دوست برایش قبل از آنکه به دیگر جوانب فکر کند، به آنچه انسان جامعه ما قربانی جنایت می‌گردد، می‌اندیشد، نه اینکه مسأله قوم و تبار را مطرح نمایند یا اینکه با قربانی یکی بی‌تفاوت ماند و با قربانی دیگر پیراهن‌های حضرت عثمان را در هر جا و از عقب هر میکروفون به خود حمل نموده قضیه را بزرگتر از واقعیت نشان می‌دادند. این خود یک تفاوت بزرگ بین تاریک اندیشی (ولو با دریشی و نکتائی و یا خود را چپ و راست و یا دموکرات نشان دادن) و روشنگری و ملی اندیشی است زیرا برای یک فرد ملی انسان جامعه مطرح است، صرف‌ نظر از اینکه مربوط به کدام قوم و زبان و منطقه است. هر یک از این قماش از همان دیدگاه پر تعفن ضد ملی، ضد وحدت ملی و عدم احترام به‌حق مشروع بر بنیاد قانون اساسی اتباع، خود را به جعلیات تاریخ می‌پیچانند و به‌حکم دادن‌های میان تهی مبادرت می‌ورزند و شخصیت‌های کاذب شان را با ارائه همین گونه حکم‌ها روپوش می‌گذارند. تعداد هم در صحبت‌های تلویزیونی و برآمدهای شان مطالب تحریک آمیز را مطرح نموده‌اند که بر بنیاد قوانین نافذه کشور و پرنسیپ های حقوق بشری و جامعه مدنی قابل بررسی عدلی می‌باشند. در مقابل این سیاسیون و دولت‌مداران دهان پر آب و معامله گراند که جرئت و توانائی بررسی شجاعانه این چنین مسایل خطر ناک را هنوز ندارند.

تلویزیون کانال ۱ هالند در حین این پروسه‌های خطرناک در افغانستان نیز یک برنامه را پخش نمود که چندید سال قبل از کندوز تهیه و با تعداد از مردان خانواده‌های پشتون و نقش قوماندان میر علم مصاحبه گردیده بود. ولی این نوار قبلاً پخش نشده بود. برای «روز مبادا» حفظ شده بود. در این برنامه از انتقام گیری‌ها میان دو قوم بحث به عمل می‌آمد.

و بالاخره حکومات انگلستان و آمریکا نیز خود را در این پلان شریک ساخته نان خویش را در تنور داغ ملت مظلوم پزیدند و موجودیت عساکر خویش را در کشور ما دائمی ساختند. در مقابل دولت و وزارت «پسیف» خارجه افغانستان بدون کدام عکس‌العمل و ارائه یک طرح مشخص فقط «دست بالا کرده دعای خیر» نمودند.

نکات مهم و هنوز قابل بررسی کندوز:

قضیه کندوز را باید از چندین بعد مورد یک حقیقت یابی، تحقیق و نتیجه گیری‌های دفاعی- نظامی، حقوق بین‌المللی (حقوق بشر و جنایات جنگی و ضد بشری)، قدرت و اداره دولتی و عدلی و حقوق جزائی قرار داد.

اول اینکه: ما امیدواریم تا گزارش دو صد صفحه ئی کمیسیون حقیقت یاب به یک بخش از سؤالات پاسخ روشن داده بتواند که:

حادثه کندوز به حیث یک پلان تنظیم شده نظامی و استخباراتی و پیش زمینه‌های آن در تعلل عمدی و وظیفوی و اشتباهات نیروهای نظامی و امنیتی را به یک تصویر واقعی بکشد. مدارک لازم، نه از حدسیات و گفته‌های دست دومی و سومی، بلکه از مصاحبه‌های افراد و شاهدان که خود شاهد قضایا بوده و قسم یاد کرده باشند که واقعیت را بیان نموده‌اند. (کسان که به حیث شاهد و یا طرف ضرر چشم‌دیدشان را بیان می‌کنند، باید قبلاً بدانند که در صورت دادن تصویر غیرواقعی قابل پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت)

دوم اینکه: جرایم جنگی، حقوق بشری و ضد انسان و انسانیت بخشی خیلی‌ها مهم در این قضیه می‌باشد. من معتقدم که ممکن در این بخش کمیسیون حقیقت یاب نتوانسته باشد فاکت های دقیق که زمینه ساز یک پروسه عدلی و حقوق مجازاتی گردد، نایل شده باشد. گمان من این است ممکن این بخش شامل وظایف کمیسیون هم نبوده باشد، زیرا برای حقیقت یابی چنین جرایم اولاً به یک کمیسیون ضرورت است که در ترکیب آن باید تعداد از افراد متخصص (داکتران طب عدلی، نهادهای مدافع حقوق زنان، حقوقدانان که در این عرصه تجربه مسلکی داشته باشند، نماینده‌گان حقوق بشر و جامعه مدنی و افراد باتجربه از نهادهای مددرسانی اجتماعی که حد اقل آشنایی به شیوه کار و مصاحبه با افراد متضرر داشته باشند که آن‌ها مورد خشونت و تعرض قرار گرفته باشند) تشکیل یافته باشند. برای این چنین حقیقت یابی نمی‌توان از یک وکیل پارلمان و یا یک کارمند عالی‌رتبه دولتی و نظامی استفاده نمود و توقع نتیجه گیری‌های مسلکی را نمود.

سوم اینکه: قضیه بررسی جنایات جنگی و ضد انسان و انسانیت باید از دیدگاه حقوق بین‌المللی و تحت رهبری مستقیم جامعه بین‌المللی (سازمان عدالت بین‌المللی) صورت گیرد که باید مصؤون از هر گونه نفوذ و فشار دولت‌ها باشد، زیرا مسأله مربوط به نقض صریح کنوانسیون‌های بین‌المللی مربوط به جرایم علیه بشریت و جرائم جنگی می‌شوند که در کنوانسیون‌ها و پروتوکول‌های بین‌المللی پیش‌بینی گردیده‌اند و دولت افغانستان متعهد بر تطبیق و رعایت آن‌ها می‌باشد. بمباردمان شفاخانه دوکتوران بدون مرز موضوع جدی قابل بررسی است که نباید سازمان ملل متحد آن را (که جزء یک توطئه منطقوی است) سطحی گیرد که تنها به یک معذرت خواهی و تطمیع پولی خانواده‌های متضرر محدود باقی بماند و عاملین یک جرم جنگی به حیث (آقای ماورای قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی) مصؤون از بررسی جنایت جنگی باقی بماند.

*مراجعه شود به اعلامیه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا پیرامون جنایات جنگی در کندوز: جنایات جنگی و بشری در کندوز;

چهارم اینکه: قضیه موقف و ارزیابی دولت افغانستان در برابر پروسه‌های بعد از حقیقت یابی حایز اهمیت و میزان صداقتمندی به ملت می‌باشد که چگونه بدان برخورد می‌کند، خواهد کرد و تا کدام سرحد موضوع را از دیدگاه یک دولت بااراده مستقل و غیر وابسته به سیاست‌های منطقوی نامشروع، مطرح، تعقیب و مورد پیگرد قرار می‌دهد.

من معتقد بر این امر هستم که افشا، حل و اخذ یک پالیسی روی قضیه کندوز ممکن یک چالش بزرگ ضد حاکمیت و امنیت ملی را برملا سازد، چهره‌های خائن که در جرائم ضد امنیت ملی و داخلی رول بازی نموده‌اند، معرفی و در یک دادگاه خاص قضیه کندوز مورد مجازات قرار گیرند، حتی اگر مسببین یا ستون پنجم در همجواری دفتر رئیس جمهور و رئیس حکومت نشسته باشند.

به حیث یک شاغل مسلک مقدس حقوق و یک فعال اجتماعی معتقد بر آنم که اگر دولت کنونی بر این «توطئه کودتا گونه» و سازمانداده شده پا در کلوخ مانده و از آب بگذرد، بررسی این قضیه در آینده‌ها دوباره به بررسی گرفته خواهد شد، ممکن توسط حکومت‌های مستقل و غیر وابسته در آینده هم دور از امکان نیست؛ زیرا قضایای مربوط به ملت و حاکمیت و امنیت ملی نمی‌توانند همیشه زیر باز خاک‌های انداخته شده باقی بمانند و مجرمین مصؤون باقی بمانند.

من اکنون از حدس و گمان بدین باور متین معتقدم که قضیه کندوز گره گاه بسیاری از سؤالات خواهد بود که افراد و حلقات ترقی‌خواه و وطن‌دوست این سؤالات را مطرح می‌کنند و ولی هنوز نتوانسته‌اند بدین سؤالات شان جواب مستدل و با فاکت های غیرقابل انکار دریابند.

من این تقاضای خود را از همه این افراد و حلقات مطرح می‌سازم که نگذارید بالای این گره خونین و محور یک توطئه ملی در خاک خونین تان انبارهای خاک انداخته شود. از امروز تا فرداها دستگاه دولت را با هر گونه وسایل فشار وادار به بررسی نهائی قضیه کندوز سازید.

لطفاً با نوشته‌ها و کومنت‌های تان از این نکات بیان شده فوق حمایت کنید.

با احترام