تا دوران هشام بن عبدالملک اموي (41 تا 95 هجری مهتابی) و عبدالملک بن مروان تمام دیوان شمارش یا محاسبات دولت اموي به زبان فارسی به دبیره پهلوی بود.

هنوز خط یا دبیره 29 واژی یا حرفی عربی یا تازی اختراع یا ساخته نشده بود.

هنگامی که عبدالله بن زبیر در مکه علیه دولت عبدالملک بن مروان قیام کرد و ملک، حجاج بن یوسف ثقفی را مأمور به سرکوبی او ساخت و حجاج به روایت تاریخ فتوح البلدان بلاذری چون عبدالله بن زبیر در کعبه سنگر گرفته بود حجاج کعبه را ویران نمود و به آتش کشید و عبدالله بن زبیر را با تمام همسنگرانش در مکه قتل عام کرد به خاطر این ابتکار حجاج از سوی هشام به امارت ایران و عراق گماشته شد.

خاطرنشان می‌گردد، که مکه یا همان کعبه قبله مسلمانان در همان زمان بکلی ویران، حریق و نابود گردیده بود و تا مدت زیادی کعبه وجود نداشت و سنگ آن را پنهان کرده بودند و در دوران المعتصم بالله عباسی در سال‌های 190 هجری مهتابی دو باره ساخته می‌شود و مراسم حج آغاز می‌گردد.

با همه حال در دوران فرمانروایی حجاج کارهای دفتری و دیوانی به (زادان فرخ) فرزند (پیری) سپرده شده بود و وی ارقام و آمار و فرمان‌های کشوری دفتری را به زبان پارسی می‌نوشت.

در همان زمان زادان فرخ مردی به نام صالح بن عبدالرحمان مولای بن تمیم را که پارسی و تازی را خوب می‌دانست برای یاری به خود به حجاج معرفی کرد و او را به خدمت گماشت.

روزی صالح به زادان فرخ گفت:

به خدا اگر بخواهم حساب را به تازی برگردانم به‌آسانی می‌توانم.

زادان فرخ او را از این کار منع کرد و گفت با این کار ننگ جاودانه را برای خود مخر.

چندی بعد زادان فرخ کشته می‌شود و صالح داستان را به حجاج باز گو می‌کند و حجاج دستور می‌دهد تا دفتر و دیوان به زبان عربی برگردانی شود.

مردانشاه فرزند زادان فرخ (از دید من) به صالح می‌گوید:

ریشه‌ات کنده باد که ریشه زبان پارس کندی.

اینک به‌منظور روشن شدن رویداد به گفتاورد یا نقل قول از بلاذری صاحب کتاب (فتوح البلدان) رویکرد نمایید:

(دیوان خراج سواد و دیگر بخش‌های عراق به فارسی بود چون حجاج ولایت جُست امر کتابت را به زادان فرخ پسر پیری سپرد.)

صالح بن عبدالرحمن مولای بنو تمیم که به تازی و فارسی نوشتن می‌دانست با وی بود پدر صالح از اسیران سیستان بود و زاد فرخ او را به خدمت حجاج آورد.

روی صالح گفت: (به خدا اگر بخواهم حساب را به تازی بگردانم توانم کرد.)

بلاذری به دنباله می‌نویسد: پس از آن زادان فرخ به قتل رسید و حجاج امر کتابت را به صالح سپرد، صالح سخنی را که میان وي و زادان فرخ در نقل دیوان به تازی رفته بود با حجاج باز گفت.

حجاج بر آن شد که دیوان را از پارسی به تازی بگرداند و صالح را بر آن گماشت.

مردانشاه پسر زادان فرخ به حجاج (شاید به صالح) گفت:

((خدایت ریشه از جهان برکناد که ریشه زبان فارسی را بر کندی)).

بنگرید چگونه یک رویداد کوچک یک تحول عظیم تاریخی را بار می‌آورد.

پس از آن حجاج بن یوسف متوجه زبان عربی می‌شود و دستور می‌دهد تا تمام آثار به زبان پارسی جمع آوری، حریق و نابود گردد.

او همچنان 80 هزار دانشمند و کاردان خوارزمی را نیز قتل عام می‌کند و دستور می‌دهد تا تمام آثار زبان خوارزمی را نابود و از میان بردارند.

زبان خوارزمی، زبان سغدی، و زبان ختنی در همان دوران و دوره‌های بعدی یا پس از آن بکلی نابود می‌شوند.

تنها زبان فارسی به ابتکار یعقوب فرزند لیث صفاری زنده می‌ماند.

اگر یعقوب لیث صفاری نبود نه فردوسی وجود می‌داشت و نه زبانی به نام فارسی زنده می‌ماند.

زبان عربی تمام تمدن‌های نینوا، بابل، و زبان‌های ایلامی، فنیقی، مصری، و غیره را نابود کرد و در شرق اغلب زبان‌های باستانی را از میان برداشت.

مگر در شرق به ابتکار فرزندان اصیل زبان فارسی از نابودی جلوگیری شد.

یعقوب لیث صفار!

روانت شاد و نامت افتخار جاودانه باد!

آرام بخواب، خواب آرام حلالت باد!

فرزندانت در ایران، تاجیکستان و افغانستان از زبانت پاسداری می‌کنند.

با درود و مهر

دکتر حمیدالله مفید