یکی از چالش‌های مهمی که در تیاتر جنگی کشور در برابر ما قرار دارد، سطح پایین روحیه نبرد است. زیرا، با درد و دریغ فراوان می‌توان گفت که اگر نگاه کوتاهی به جنگ چندین سالهء دولت کنونی و پشتیبانان تا دندان مسلح خارجی آن با مخالفین دولت افغانستان یعنی طالب‌ها و القاعده بیندازیم- مثلاً در همین سقوط دوباره قندوز- می‌بینیم که نیروهای مخالفین توانسته‌اند کارآیی، توانمندی و تحرک نظامی و فکری خویش را در مقایسه با نیروهای دولتی و حامیان خارجی آن به اثبات برسانند؛ زیرا که ارتش افغانستان و نیروهای نظامی خارجی مستقر در افغانستان از ساختار بی‌نهایت اقتدار گرایانه نسبت به طالب‌ها و القاعده برخوردار بوده و هستند. در این مقایسه متوجه می‌شویم که تفوق شیوه‌های ابداعی نیروهای طالب و القاعده مانند، عملیات انتحاری (قربانی کردن جان و زنده‌گی به خاطر آرمان)، بم گذاری‌های کنار جاده و یا بم‌های هدایت شونده توسط ریمونت کنترول، اجرای کمین‌ها، نفوذ در کمربندهای داخلی شهرهای بزرگ و سازماندهی ترور مقامات بزرگ دولتی و نظامی، فرار دادن صدها تن از زندان قندهار و غزنی و غیره توسط طالبان و القاعده، سقوط دراماتیک سال پار و امسال قندوز، گسترش جنگ تا حومه شهرهای لشکر گاه و فراه و سقوط ولسوالی غور ماچ و وسعت بخشیدن جنگ در بیشتر ولایات و دست به دست شدن ولسوالی ها و مسدود ساختن شاهراه‌های حیاتی کشور مانند شاهراه بغلان- قندوز و شاهراه کابل – قندهار- هرات، تمامی نقشه‌ها و تاکتیک‌های از پیش تعیین شدهء جنگ‌های کلاسیک را به چالش کشانید و در یک دادگری بی‌طرفانه اعتبار چنین تاکتیک‌ها را زیر سؤال برد.

پرسش اساسی این است که چرا چنین نیروهایی که در مقایسه با یک ارتش مقتدر چه از لحاظ ویژه‌گی‌های ساختاری و چه از نظر سطح آگاهی و دانش نظامی و مسلکی و چه از لحاظ داشتن تکنولوژی تسلیحاتی و شمار افراد ده‌ها مراتبه در سطح نازل قرار دارند، می‌توانند دامنهء ستیز و نبردشان را چنان گسترده سازند که یگانه ابر قدرت نظامی – سیاسی جهان، با افتخار فراوان در باره گشوده شدن باب مذاکرهء مستقیم با آنان به دولت دست نشانده‌اش نسخه دهد و امضای قرارداد صلح دولت جمهوری افغانستان را با یکی از خون‌خوارترین چهره‌های جنگ افروز تاریخ معاصر افغانستان به فال نیک بگیرد و حاضر شود تا در زمینه زدودن نام چرکین وی و همراهانش چراغ سبز نشان بدهد!

پاسخ به این سؤال اگرچه سخت دشوار است؛ ولی با نگاه ژرف جامعه شناسانه نظامی می‌توان گفت که بهره‌مندی از نیروهای معنوی، عقیدتی و درونی این نیروها، انگیزه‌یی می‌تواند بود برای عالی بودن روحیهء نبرد و آماده‌گی برای ایثار و دادن هر نوع قربانی.

بی‌نیاز از اثبات است که کارآیی و تحرک ارتش دولتی وابسته است به کمیت و کیفیت پرسونل، اسلحه و تخنیک محاربوی و فرماندهی قوی و مدبرانه و همآهنگی یا تشریک مساعی بین نیروهای گوناگون جنگی در میدان نبرد. همچنان ویژه‌گی‌های ساختی دیگر ارتش دولتی را، ساختار سلسله مراتبی، تمرکز گرایی، اطاعت بی‌چون و چرا از مافوق، انضباط آهنین و تبعیت بی‌چون و چرای مادونان (فرمانبرداران) از اوامر و هدایات آمرین (فرماندهان) و مافوقان تشکیل می‌دهد. مثلاً در یک ارتش دولتی یک فرمانده مقتدر و مؤفق کسی است که نظامی بدون ترس به وی احترام بگذارند و یا دست کم با برخورد قانونی و استفاده از صلاحیت‌های فرماندهی و دانش مسلکی و تجارب سوزان وی، همرزمان و زیردستانش را به احترام وادار سازد. (مثال زنده آن جنرال عبدالرشید دوستم در آزاد سازی غورماچ و مناطقی از ولایت فاریاب است که موجودیت وی در جنگ و در کنار سربازانش باعث بلند رفتن مورال و ایجاد انگیزه برای قربانی و از خود گذری سربازان گردیده و سبب شد تا غورماچ دوباره به دست آید و طالبان تلفات سنگینی متحمل شوند.)

اما در نیروهای شورشی تمام این ارزش‌ها می‌توانند، برعکس باشند. مثلاً ساختار نیروهای مخالف دولت می‌توانند سلسله مراتبی نباشند؛ یعنی درحالی‌که آنان به اوامر و هدایات قوماندانان خویش پابندی دارند و درحالی‌که این سلسله مراتب به‌صورت مسلسل و زنجیره‌یی وجود ندارد، با این هم مانعی برای اجرا و انجام اوامر آمرین احساس نمی‌گردد. مثلاً یک رزمنده عادی یا سایر سپاهی (سرباز عادی – خپوری) بدون مراجعه به فرمانده گروپ خویش می‌تواند در صورت ضرورت مستقیماً با فرمانده عمومی نیروها ملاقات کرده و عرض حال نماید؛ اما این به معنی بی‌انضباطی نیست، زیرا انضباط حاکم در این گونه نیروها، خشک وبی روح نیست. در این نوع نیروها عنصر پابندی به عقیده مذهبی و سنن اخلاقی جامعه مانند وفاداری به عهد، پیمان نا شکنی، و التزام داشتن به آرمان‌ها و رسیدن به اهداف نقش تعیین کننده دارند، نه ترس از قوماندان و جزایی که با در نظر داشت قوانین دولتی و نظامی مانند "خدمات داخله و جزای عسکری" - در صورت ارتکاب کدام گناه – برایش داده می‌شود.

درباره روحیه نبرد باید گفت که اگر روحیه نبرد و اعتقاد به پیروزی وجود نداشته باشد حتی وزیر دفاع یک کشور نیز با شنیدن چند فیر مخالفین در یک مراسم رسمی و در روز روشن و در مقابل چشم هزاران نفر، گریز را نسبت به قرار ترجیح می‌دهد. بسیاری به این باوراند که روحیه نبرد در میان نظامیان، به احساس رضایت شغلی وبرتری تکنالوژی مربوط می‌باشد. به تعبیر " پیتر می یر- جامعه شناس آلمانی ۱۹۷۷" نویسنده کتاب جامعه شناسی جنگ و ارتش، اصطلاح روحیه نبرد بسیار گنگ و نامفهوم است و بسیاری آن را با محرک‌های ایدیولوژی مربوط می‌دانند و برخی دیگر در جنبه ایدیولوژیک این اصطلاح تردید دارند؛ اما به نظر من اگرچه در جبهه‌های نبرد، بخشی که از لحاظ تعداد پرسونل و تکنولوژی و اسلحه در برتری باشد، تفوق و پیروزی به دست می‌آورد؛ اما با این همه باید اذعان کرد که به اساس تجارب گران‌بهایی که در جنگ‌های افغانستان با مخالفین دولت چه درزمان حاکمیت حزب د.خ. افغانستان و چه در عصر حکمروایی جناب کرزی و غنی به دست آمده است، به‌مراتب دیده شده که روحیه نبرد به هیچ وجهه به میزان تفوق تکنولوژی و تسلیحاتی وابسته نبوده است. جان مایه‌ها و جوهر این روحیه در عناصر و ارزش‌هایی مانند شهادت درراه عقیده و آرمان، داشتن انگیزه برای ایثار و قربانی و باور داشتن خلل ناپذیر به تکتیک‌های کارا و رهبری سالم فرمانده و اراده سیاسی مقام رهبری جنگ و قوماندانی اعلای قوای مسلح نهفته بوده است.

 درحالی‌که پرسش‌های زیادی در ارتباط با داشتن روحیهء عالی نبرد افغان‌ها در برابر خارجی‌ها پس از تحلیل و تجزیه جنگ‌های آزادی بخش – افغان انگلیس – و جنگ‌هایی که بین اردوی افغانستان و مجاهدین سابق رخ داده بود، هنوز هم در نزد کارشناسان جامعه شناسی نظامی غرب بی‌پاسخ مانده‌اند، باید گفت که اگر سربازان اردوی کنونی افغانستان از همان آغاز بازسازی اردو به اساس جلب و احضار عنعنه‌یی و دوره مکلفیت عسکری به صفوف اردو جلب می‌شدند نه به شکل سربازان اجیر، در آن صورت با وصف این همه بی باوری‌ها به داشتن روحیه نبرد و فداکاری و ایثار به خاطر وطن، شاید وضع مورال و روحیهء رزمی افسران و سربازان اردو در چنین سطح پایین نمی‌بود که یکی از شهرهای استراتیژیک و معمور کشور را دو بار، بدون رویارویی نظامی یا به‌اصطلاح یک تق تفنگ رها گردیده و جنگ جویان ما به‌صورت دسته جمعی فرار نمایند و خودها را به نقاط امن برسانند... آری، متأسفانه اردویی که مردم وطن به آن به چشم حافظ و پاسدار اصلی استقلال و تمامیت ارضی کشورمی نگرند، حالا چه بخواهیم و یا چه نخواهیم از خردضابطان و سربازانی تشکیل یافته است که به‌صورت عموم در بدل دریافت پول خدمت می‌کنند و انگیزه‌یی که آنان را به پیوستن به صفوف این اردو وادار ساخته است، بیشتر انگیزهء اقتصادی است تا انگیزه خدمتگزاری به مردم و وطن. به همین سبب هم است که میزان تعهد آنان در برابر ارزش‌های کلان ملی مانند وطن‌پرستی، استقلال طلبی، از خودگذری، خدمت گزاری به مردم در سطح مطلوب قرار ندارد.

دریک مقایسه سطحی بین اردوهای دیروز به‌ویژه اردویی که در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان آموزش دیده بود و اردوی فعلی که به‌غلط اردوی ملی نام یافته است، می‌توان دریافت که آن اردو درحالی‌که با نیم جهان می‌جنگید، حتی در سال‌های دفاع مستقلانه درحالی‌که کمک‌های مادی و معنوی یگانه پشتیبان خارجی دولت (شوروی) آن زمان قطع شده بود، توانست با داشتن روحیه عالی رزمی تجاوز گستردهء قوای پاکستانی را در جلال آباد متوقف ساخته و با تعرض متقابل آن‌ها را به شکست و سپس به فرار فضیحت بار مجبور و تا دروازهء خیبر بدوانند. یادمان نرفته است که درهمان سال‌های دفاع مستقلانه چگونه سربازان و افسران با داشتن روحیه بلند نبرد تا آخرین مرمی می‌جنگیدند و هرگز به دشمن تسلیم نمی‌شدند.

ری فرمانده باتجربه، دلسوز و با وقف نقش مؤثری در ارتقای روحیه نبرد سربازان خویش بازی کند. /