در هنگام زمزمه کردن شعار "نان ، کار ، آزادی " به هشتم مارچ فکر می‌کردم که منشأ پیدایش این روز و علت نامگذاری آن ،در ذهن مرور می‌کردم زیرا در اوایل قرن بیستم زنان کارگر در آمریکا ، برای افزایش دستمزد خود دست به اعتراض زدند و مبنای ندای حق خواهی زنان را روز زن نام نهادند اما امروز زنان افغانستان بعد از صد و بیست سال از آن واقعه ، تازه از حکومت طالبان حق کار می‌خواهیم !

 آن زنان معترض که هشت مارچ را خلق کردند ، حق کار داشتند اما دست‌ مزدشان کم بود ولی ما (زنان افغانستان) امروز فقط حق کار می‌خواهیم و اعتراضی بر دست مزد هم نکرده‌ایم !...

 در افغانستان نگاه بە زن جنسیتی و تحقیریست،  زن بودن ننگ است لذا جامعه به سختی می‌تواند بپذیرد که زن بتواند نان آور خانه باشد و حتی سنگین است قبول کند که زن ‌بتواند سرپرستی بچه‌های یتیم خود را داشته باشد!  در جامعه‌ی افغانستان زن حق اعتراض ندارد و معترض بودن زن ، تداعی بی‌شرمی ، بی‌حیایی و بی‌آبرویی است. جامعه‌ی مرد سالار افغانی نمی‌تواند قبول کند که زن مانند مرد حقوقی برابر داشته باشد که پشتوانه‌ی این تفکر هم از مذاهب اسلامی نشأت گرفته است. هنگامی که با پوشش کامل و پوشیدن بُرقه همراه دو دوست خود برای اعتراض به طالبان به سوی تجمع زنان معترض راهی شدیم ، در سر سرک جمعی از مردان با تشویش و اضطراب نظاره‌گر شکل گرفتن تجمع زنان بودند . زمانی ما از کنار آنها تِر(رد) می‌شدیم ناگهان یکی از آنها با صدای بلند به ما گفت " برگردید ، ما را بی‌یاب (بی‌آبرو) نکنید ! " من ایستادم به آنها نگاه کردم هیچکس در میانشان بر آن گفته اعتراضی نکرد چون آن حرف باور همه‌ی آنها بود . در آن هنگام دوستانم اصرار داشتند که من زودتر به صف زنان معترض بپیوندم . اما من به آنها گفتم که دشمن اصلی ما همین باور است و محدودیت‌های طالبان ، محصول همین اعتقادات و باورها است... و ما باید تمام فریادمان را بر سر اجتماع و فرهنگ سنتی افغانستان بیاوریم و باورهای بطن جامعه را محکوم کنیم...

 زن دارای عاطفه‌ای شدید توام با احساس است که با ابراز مهربانی و عطوفت آشکار وجودیت خویش را از مرد متمایز می‌سازد که سلامت روانی و جسمانی خانواده و جامعه در گرو مدیریت صحیح این عاطفه است که نقش اساسی در بنیاد آن دو را داراست . در مفهوم ساده‌تر امروزه زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه نقش بسیار مهم و حیاتی در سلامت و پیشرفت و آرامش جامعه و خانواده دارند ، نقش زن در سلامت روانی جامعه و خانواده و حساسیت این نقش در موفقیت و یا شکست خانواده و جامعه دقیقا همسان و برابر توجه به نیازهای روانی و عاطفی و معنوی زنان است.

 در حاکمیت سابق شاهد قتل و حذف فیزیکی زنان فعال در عرصه‌های مختلف اجتماعی بوده‌ایم ، به دلایل نامشخصی دانشجویان دختر اختطاف و یا ترور می‌شدند ، در اکثر موارد این قتل‌ها و ترورها با عنوان ” مسائل خانوادگی ” مختومه می‌یافت . زنان سیاستمدار تهدید می‌شدند که دلایل تهدید آنها، خلاف شریعت اسلام خواندن کار زنان عنوان می‌شد ‌، مقامات حکومتی هم با سکوت از کنار آن جنایات و تهدیدها می‌گذشت.

 امروزه اختطاف‌ها و کشتن‌های دختران جوان خیلی بیشتر از سابق است که بسیاری از آنها در خفا دفن می‌شوند و تنها تعدادی از اجساد دختران جوان در کنار هم و یا جدا جدا رها شده پیدا می‌شوند – اجساد شریفه و فاطمه در مزارشریف در تنگه شایان در کنار هم بودند و دختر جوان دیگر در کوچ مکتب تکامل در دشت برچی با دستان بسته بر روی زباله‌ها پیدا شد در همان محل تعدادی گفتند آنها شاهد قتل‌های مرموز بیشتری از دختران و زنان هستند اما می‌ترسند که آنها را فاش کنند . این قتل‌ها در حالی اتفاق می‌افتد که مکتب‌ها بر روی این دختران بسته است و این جنایات در میان خانواده‌ها اتفاق می‌افتد...

 منشأ تمام این کشتارها و تحقیرهای زنان و اتکای اقتصادی زن به مرد ، نبودن آزادی عمل زنان و آزادی انتخاب آنها به باورهای و اعتقادات سنتی مذهبی رایج در بین مردم بر‌می‌گردد . طالبان برای قتل یک سرباز طالب ، یک خانواده هفت نفره به شمول طفل شیر خواره‌اش را تیرباران کرد اما در کنار کشته شدن هر روزه دختران و زنان جوان به آسانی می‌گذرد و مردم هم چندان اهمیتی نمی‌دهند که این بی اهمیتی‌ها بزرگترین عامل باز گذاشتن میدان عمل طالبان برای کشتن و اختطاف زنان معترض بر طالبان است...

 فرهنگ جامعه سنتی افغانستان شکل گرفته از باورها و بینش‌هاست که مذهب تاثیر کلانی بر آن دارد . وقتی مجاهدین سینه‌های زنان را بریدند و زنان اسیر شده کابلی را به تحفه به کشورهای عربی فرستادند و... تمام این معاملات بر اساس باورهای مذهبی مهر تائید خورد ... باورهای مذهبی اجازه داد تا در دادگاه صحرایی پدر بر سر دخترش شلیک کرد و مردم فرخنده‌ها را سنگ‌باران کنند و برادری که با تبر خواهر سرباز زده از ازدواج اجباری را گردن بزند و آزادانه و مغرورانه در جامعه بگردد حساسیت شدید اعتقادات سنتی در بین مردم باعث شده است که موارد زیادی از این خشونت‌ها " کتمان " شوند... همین باورهای سنتی رایج عامل بزرگترین فساد و ناعدالتی در جامعه افغانستان است که باعث رشد جنگ سالاران و فساد اجتماعی و تاراج اموال تا رشد طالبان است... اعتراف تلویزیونی از زنان برای کسب مشروعیت طالبان از جامعه سنتی مذهبی در پیشبرد جنایات است . همین باورهای رایج در جامعه بزرگترین عامل ثبات طالبان است ... طالبان نمایی از باورها در افغانستان‌اند ....

 مشکل کچ فهمیدن از خدا و کلامش است . زمانی ابراهیم ع در ابتدای کارش مخفیانه با شکستن چند بت ، افکار جامعه‌ای را عوض کرد اما پیامبر اسلام ص که حنیف و پیرو اوست در ابتدا بت‌ها را نشکست زیرا تغییر افکار و باورها مد نظر بود و بت‌ها فقط نماد بیرونی باورها بودند ... پیامبرص به مدت پانزده‌ سال به سوی کعبه رو نکرد بلکه روی او بسوی اورشلیم بود یعنی بسوی معبد یهودیان ! ، حتی مکان معراج رفتن از کعبه نبود بلکه خداوند او را باز به مسجدالاقصی در اورشلیم برد و معراجش به آسمان از آنجا بود زیرا در آن هنگام مردمان باورمند مسیحی و یهودی در باورهایشان حقوق ‌ها را می‌شناختند و به قول خداوند به آنها برکت (شعور و فهم) داده شده‌ بود - ۱/اسرا . در کلام خداوند اشاره می‌کند وقتی که موسی قومش را از نیل عبور داد و نجات یافته به دامنه کوه‌ها آورد از آنان خواست ایمان بیاورند زیرا نجات بر ایمان مقدم بود - بقره و آل عمران . اما در افغانستان قضیه برعکس است فرعون وار کشتن برای تثبیت قدرت است ... در اسلام تنها خداوند بر ضد شخصی زن ستیز بنام ابی‌لهب شعار می‌دهد و گرنه دشمنان خدا و رسولش را تا آخر مجال دعوت پذیرفتن داد ... اما در افغانستان بینشی کور آنچنان حاکم است که تمام جنایات گذشته بر ضد زنان با شدت بیشتر تکرار می‌شود . پس مشکل طالبان نیست بلکه افکار طالبانی است که در بطن جامعه‌ی این دیار خود را جا داده است... کرزای و غنی‌ها درست می‌گفتند که طالبان برادران ما هستند... تنها قدرت خواهی بین آنان را به هم زده بود...

 وظیفه‌ی زن در افعانستان در این برهه ی تاریک فهمی ؛ اثبات خویش با مقاومت و ایستادگی سخت است ، و باید سیر وجودی خویش را با قدرت و آگاهانه سپری نماید و برای دست آوری بهره‌ای عظیم و توانا به یافتن جایگاه زن آزاد و آزاده بکوشد...

 طاهره خدانظر

 t.khodanazar@yahoo.com