به دستور و حمایت گسترده آمریکا و با مهندسی شیطانی پاکستان و ظاهرأ به فرمان دکتر اشرف غنی تحت شعار کاذب صلح ریایی بیش از ۴۵۰۰ تن سرباز پیاده نظام پاکستان بنام "طالب" که کسوت جنگ نیابتی پاکستان را برتن کرده بود، صدها هزار انسان را از تیغ بیرون نموده، دریاهای خون را در افغانستان به جریان انداختند، از مهمان خانه های دولت رها شده وبه حیث نیروهای تازه نفس وارد معرکه شدند تاماشین جنگی طالبان را که با نیروی خون وآتش درچرخش است به دوران انداخته ولاجرم آخرین میخ را بر تابوت "جمهوریت "در هم کوفته وسیاه ترین رژیم تاریخ را در افغانستان تحت عنوان «امارت اسلامی» استقرا بخشند.

 جریان سناریوی صلح نامنهاد دوحه که درغیاب دولت ومردم افغانستان براه افتید، رسواترین مضحکه وزشت ترین رویکرد تاریخی بود. در همین گفتمان بود که میان آمریکا وطالبان رهای ۵۰۰۰ طالب به امضا رسید، ۴۵۰۰ طالب بدون هیچ فیصله یی ارگان های ملی به دستور کاخ سفید رها گردیدند.

 پرواضح است در حالی که کلید دار اصلی افغانستان وصلح وجنگ ان ایالات متحده آمریکا است، نیازی نبود تا مضحکهٔ تاریخ تیر شدهٔ دیگری را بنام لویه‌جرگه مشورتی براه انداخته ودستان آلوده را با این لطمه وننگ تاریخی که در ردیف خیانت ملی ارزیابی میگردد، دردامن خواب آلود

 ترین مردم اسیر پاک کرد ومسئولیت تاریخی آنرا بردوش مردم افغانستان ثبت کرد.

 واقعی ترین لویه‌جرگه افغانستان، جرگه یی خواهد بود، که آزادی واستقلال افغانستان ورهای زعیم کشور را از چنگال اشغالگران به اجرا در آورده ولاجرم دکتر غنی رییس جمهور کشور را از بند استعمار رها سازد. در یک نگاه رئالستیک باید پنداشت که دکتر غنی واقعی ترین اسیر استعمار واشغال است، نباید از او معجزه طلبید. لویه‌جرگه باید دولت ملی را اساس می گذاشت تا روند جنگ وصلح افغانستان را بدستان نیرومند نمایندگان واقعی ملی مدیریت می نمود.

 

بازتاب لویه‌جرگه مشورتی

 لویه‌جرگه مشورتی اخیر به مثابه یک نمایش نامه منسوخ، هرگاه از یکسو یک بازی ریایی به اراده واقعی مردم افغانستان وارزش های دموکراسی، نهاد های دموکراتیک وجایگاه حقوقی و قانونی نهاد های دولت بود، از سوی دیگر برتافته از اهداف سیاسی آمریکا برای نمایشنامه جهانی برای پوشش اشغال افغانستان واکت آزادی و دموکراسی برای مردم در بند افغانستان بود.

 یکی از مولفه های دیگری که درین سناریو بکار رفته بود، عبارت ازشرکت دادن مردم افغانستان درگناه های بزرگ آمریکا ودولت نیابتی آن در کابل در رهایی قاتلین مردم، دزدان، اختطاف گران، ادم کشان، جنایتکاران حق العبدی ومافیای مخدر بود که همه درلباس طالب ومنجیان آرمانگرایانه صلح می درخشید.

 دولت نیابتی بابرهم زدن توازن قوا وبزرگ نمای طالبان در پی گدای صلح، مردم را وسیله بازی سیاسی ساخت.

 سوگوارانه جرگهٔ مهندسی شده دولتی از اعماق ساز وکار های اطلاعاتی واستخباراتی در روند سیاسی وتحولات سرنوشت ساز افغانستان وسمت وسوی جامعه در راستای اهداف استراتیژیک آمریکا وپاکستان سخن گفت. در جرگه رهای ۴۰۰ طالب دیگر از بند تضمین شد، اماجرگه با تلخ‌کامی نشان داد که مردم افغانستان در بند اسارت باقی ماندند وبرای آنها زندان های بزرگ وبزرگتری در گستره وسیع آراسته ساخته اند. حال باید همت گماشت ومردم را از اسارت استخبارات خارجی، گروه های مافیای، تیکه داران دین، قوم ومذهب که بطور همسان در امر " خیانت ملی" وفروش افغانستان وملت دربند آن وجوه مشترک دارند، آزاد ساخت.

 در جرگه، طالبان را آزاد ساختند، اما دموکراسی را زندانی نمودند. دولت دکتر غنی حتی تاب و توان شنیدن صدای اعتراض ومخالفت یک خانم وعضو پارلمان خود را نداشت وخواست صدای برحق آزادی را توسط گماشته های خود خفه سازد. در جرگه همصدایی میان دولت وطالبان مشهود بود ونفوذ سیاسی طالبان بویژه در همطرازی با جهاد مردان وبخصوص شاخه های شکسته جمعیت اسلامی به سرکردگی عطامحمد نور برجرگه سایه انداخته بود.

 در جرگه یی که دستور رهایی جنایتکاران تاریخ را در سرلوح شعار خود قرار داده بود، سکوت کامل حاکم بود این سکوت که هوای گورستان را برمی تابید نهایت مرگبار ونا امید کننده بود. اسارت جامعه ومردم در کار جرگه مشهود بوداین نمایش قطار اسیران یهود در صف آرایی منظم کوره های آدم سوزی هیتلر را در ذهنیت ها تداعی می بخشید. روح مردم ازقبل توسط سازمان دهندگان مافیای ونیروهای وابسطه به آی اس آی پاکستان قبض شده بود. توگوی آنجا روبات ها دعوت شده بودندنه انسانهای زنده که برای نقشه کشی یک دوزخ برای خود شان فرا خوانده شده بودند.

 در درون جمعیت ۳ هزار نفری، تنها یک صدا که مربوط به یک زن قهرمان ووطندوست تاریخ بنام بلقیس روشن بود، چون صاعقه برخاست و زمین لرزه شدیدی را در جرگه، در میان

 جامعه وگستره جهان خلق ساخت. بلقیس روشن به مثابه صدای رسای مردم افغانستان این شعار را به اهتزاز کشید:"باج دهی به طالبان وحشی خیانت ملی است"

 بازتاب حرکت متهورانه وشجاعانه خانم بلقیس روشن در رسانه های جهانی نهایت گسترده وپرهیبت بود. لشکر بزرگ از رسانه پردازان جهانی شامل همه ملیت ها، مذاهب واقوام سرافراز افغانستان، شامل پشتون ها، تاجیک ها، هزاره ها، ازبیک ها، بلوچ ها، نورستانی ها...به دفاع از خانم روشن وشعار ماندگار او برخاستند ونفرت بی پایان شانرا علیه آمریکا، پاکستان ونیروی نیابتی طالبی آن وسران رژیم نیابتی آمریکای با آهنگ بزرگ به نمایش گذاشتند. در نفس ومتن شعار خانم بلقیس مخالفت با رهای طالبان جاخوش نموده بودوبازتاب آن از اعماق نفرت جامعه در برابر رهای طالبان سخن گفت.

 اما گرهگاه اصلی کجاست؟

 کسانی که با معیار ها وقوانین استعمار بویژه استعمار نو آشنا هستند، بدرستی میدانند که افغانستان یک کشور اشغال شده است وتمامی رخداد های سیاسی به استشاره کاخ سفید در افغانستان تحقق می یابد. تصمیم رهای طالبان وتسلیمی افغانستان برای پاکستان در اتاق های فکر کاخ سفید صورت گرفته بود.

 

دولت افغانستان یک دولت کاملا نیابتی ومجری اصلی برنامه های استعماری واشغالگران درافغانستان است. اکنون روندی که در سناریوی آمریکا ایجاد شده است، آزادی تمام تروریستان از بند وبرپای آخرین نبرد برای استقرار سیاه ترین رژیم با توامیت کامل پاکستان در افغانستان است.

 اینجا در کابل زنجیر زندانها شکست وآزادی ۵۰۰۰ طالب را رقم زد وآنسو در ننگرهار ستون پنجم برنامه ای تدوین کرد وصدها نیروی داعش را از محبس ننگرهارآزاد ساختند.

 در جبهات داغ نبرد، تروریسم با تمام قوت تمویل وتجهیز میگردد اما در رخ دیگر آن دست وپای دولت ونیروهای دفاعی و امنیتی بسته است. دنباله این سناریو به کجا میرود؟

 باید به آزادی و استقلال افغانستان اندیشه کرد تا این شبستان تاریک ووحشتناک به پایان برسد. بیداری و آزادی مردم یکی از نخستین ارجحیت ها اولویت مبارزه سیاسی برای نجات افغانستان است. ضرور است تا درقدم نخست آتش جنگ قومی را که از میراث هاوسیاست های بزرگ استعمار است، مهار نمود و همه قوت وتوان را در سمت نجات کشوردرزیر سقف واحد دفاعی گرد آورد.

 مردم افغانستان باید منتظر وزش طوفانهای شدید وشدیدتری باشند، این هیاهوی صلح کاذب لوکوموتیو اصلی جنگ است وصلح هرگز در برنامه های اشغالگرانه آمریکا جانداشته است.

 باید قبل ازوقوع طوفان ها با استفاده از الگوی بانو قمرگل دخترقهرمان غورکه به انتقام والدین اش به مصاف طالبان شتافت واجساد آنها را فرش زمین ساخت، تدابیر دفاعی اتخاذ نمایند.

 در بطن جامعه افغانستان جای که نزدیک به نیم قرن، مردم افغانستان نبرد سختی را تجربه مینمایند واز کوره زارهای پیکار خونین بیرون شده اند، ریزف های بزرگ اما پراگنده برای دفاع از افغانستان وجود دارد. باید در مورد گزینه های برپای «شورای مقاومت ورستاخیز ملی» به مثابه مرکز وستاد سازماندهی وترکیب آن فکر کرد وسمت سوی" جنبش نجات افغانستان" را مشخص ساخت؛

 

با احترامات بی پایان

 عارف عرفان، اگست ۲۰۲۰، لندن