حقیقت ، عمر فیض: تاریخ حکم می‌کند که می‌بایست سلطۀ جبروتی جلادان سرنگون گردد

سرنگونی رژیم خونتای امین در ششم جدی یک امر اجتناب ناپذیر و بنا بر ماهیت سیر حوادث در کشور ما یک ضرورت عاجل تاریخی و یگانه جوابگوی نیازمندی‌های تکامل منطقی و طبیعی تداوم پروسه‌های عدالت‌خواهی و دادگرانه بوده است. نیروهای وطن‌پرست در این روز به دوره وحشت و ننگ در تاریخ معاصر کشور ما که ثمره مستقیم سیاست ضد ملی، ضد عدالت‌خواهی، ضد دموکراتیک و ضد انسانی باند امین و استادش، این وابسته‌گان بی‌ننگ و بی‌شرم اجنبی بود، پایان داد و وطن و مردم ما از شر مظالم رژیم سفاک نجات یافت. در کشور عملاً پروسه دگرگونی‌های انقلابی که یگانه راه نور بخش و رهایی بخش از انواع ستم‌های جامعه عقب نگه داشته شده ما است مسیر تکامل طبیعی خود را باز یافت.

 در اواسط سده بیست جنبش عدالت خواهی به ادامه مبارزات رهایی‌بخش نسل‌های پیشین در کشور ما که داشت نیرومندتر می‌گردید و پرچمداران و نیروهای ترقی خواه و عدالت پسند که مسأله «ایجاد حکومت دموکراسی ملی» را به حیث یک هدف استراتیژیک خود در مرام خویش داشتند و پایه اساسی حکومت دموکراسی ملی بر اساس تشکل جبهه متحد ملی عموم خلق‌های ترقی خواه، دموکراتیک و وطن‌پرست که طیف وسیعی از مردم (از کارگران تا بورژوازی ملی) را در بر می‌گرفت، روز به روز از اعتماد و جانبداری مردم بر توانمندی آن افزایش می‌یافت. ولی دشمنان خلق در وجود باند ستم پیشه و جنایتکار امین و استادش با همه نیرنگ‌ها و سالوسی‌های خود با غضب قدرت دولتی در کمین پروسه روشنگری و دادخواهانه کشور ما که از میان سنگلاخ‌ها عبور می‌نمود و جوانه می‌زد، با توطیه‌های شیادانه و با شعارهای عوامفریبانه جنبش را فاقد اعتبار و بالاخره آن را به بی‌راهه کشانید.

 مجموعه دستاوردهای مبارزات دادخواهانه سال‌های شصت و هفتاد سده پیشین که ره آورد عظیم تمام تاریخ مبارزات حق‌طلبانه مردم ما بود شدیداً در معرض خطر نابودی قرار گرفت و زیر نام انقلاب که در حقیقت امر ناجی انسان زحمتکش و ایجادگر شرایط مطلوب جهت تعمیم اخلاق نوین انسانی مبتنی بر خدمت به انسان‌ها، صمیمیت گذشت و فداکاری، تفاهم برادری می‌بود، بر عکس به‌سوی انحراف از روح انقلابی و محتوای انسانی آن کشانیده شد. انسان‌ها و آن هم بهترین انسان‌های جامعۀ ما بی‌رحمانه و بی‌مورد تحت پیگرد، تهدید، تخویف، شکنجه و آزار و خطر مرگ قرار گرفتند. بهترین ارزش‌های معنوی مردم ما مورد تهاجم گرفت، بهترین کادرهای ورزیده کشور با قساوت بی‌سابقه در خاک و خون کشانیده شدند، روح و غرور مردم جریحه‌دار گردید، فضای دهشتناک رعب و هراس از کران تا به کران کشور ما را دربر گرفت. به دشمن امکان وسیع استفاده از بهانه‌های گوناگون داده شد، در مجموع به‌ضرورت ادامه پروسه انقلابی و تحکیم و توسعه آن بی‌شرمانه و علیرغم به میان کشیدن ادعاهای پر طمطراق پشت پا زده شد، با امپریالیزم و همدستان حقیر منطقوی آن وسیعاً سازش صورت گرفت – عین حوادث در دوران داکتر نجیب تکرار گردید- و پای تغیر راه صریحاً به میان آمد.

 در این فشرده سخن جا ندارد تا چون و چند براندازی رزیم سفاک، تغیر سیر حوادث از قیام مردمی مطابق فیصله 17 سنبله 1358 کمیته مخفی پرچمداران تا اعزام ارتش سرخ را که به‌یقین یکی از برگه‌های مورد توجه همان روزگاران بحرانی است به بررسی بگیریم ولی لازم می‌دانم که نگرش خواننده‌گان محترم و آن‌هایی که علاقه‌مند اند به آثار گران‌بهای چون: («اردو و سیاست»، «من و آن مرد مؤقر» – نبی عظیمی، «یادداشت‌های سیاسی و رویدادهای تاریخی» - سلطان علی کشتمند، «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان» - عبدالوکیل، و همچنان نوشته‌های ماندگار شخصیت‌های ارجمند چون دستگیر صادقی، نسیم جویا، عارف عرفان، احمد شاه راستا، قاسم آسمایی و نشرات راه پرچم و دیگران معطوف سازم.

 به هر صورت مسأله اساسی این است که در وضع بحرانی، تراژیدی و بدبختی‌های کنونی مردم افغانستان جنگ اعلام ناشده‌یی است که از چهل سال بدین طرف هست و بود مردم ما در آتش آن می‌سوزند و بقا، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشور ما در وجود تروریزم و در تبانی با حاکمان دست‌نشانده عملاً کشور ما را به یک جغرافیای اشغال شده مبدل ساخته و انواع ستم ملی با ابعاد وسیع‌تر آن بیداد می‌کند. حضور قوت‌های اشغالی که عامل اصلی جنگ، بدبختی، عقبمانی و گرسنگی مردم است باید خاتمه یابد. نسل جوان، روشنفکران، ترقی خواهان و جمله وطن‌پرستان مسؤولیت عظیم تاریخی دارند تا در یک جبهه وسیع علیه اشغالگران و تروریست‌های نمایان و پنهان که مادر همه دردهای بیکران خلق است به مبارزه رهایی بخش با شیوه‌های مختلف به پا خیزند و زمینه سازان چهل ساله اشغال کشور را از خاک مقدس مادروطن برهانند. باورمند که نسل جوان کشور ما در امر مبارزه توده‌های مردم با الهام از سنت‌های والای دادخواهانه گذشته‌گان ما به‌خصوص سنت گران‌مایه نهضت‌های مشروطیت و جنبش‌های ترقی‌خواهانه‌یی که از پی جنبش مشروطیت آمده است با روحیه رزمنده‌گی، ضدیت قاطع با اشغالگران مستبد و خودکامگی‌های دست‌نشانده‌گان، با قهرمانی و فداکاری به پا خواهند خیست.

 در پایان بار دیگر به روح شهدای که در شکنجه گاه‌ها، زندان‌ها، موسسه‌ها و دوایر در زمان حکمرانی یک و نیم ساله باند بد نام جان‌های شیرین شان را از دست داده‌اند درود می‌فرستم و خاطرنشان می‌سازم که تاریخ از یاد نخواهد برد که تحول ششم جدی روز نجاتی بود که ارمغان عظیم را برای مردم کشور ما با خود داشت و سرنوشت نسلی را از تباهی وحشتناک و سردرگمی نجات داد.

آری این حکم تاریخ بود که می‌بایست سلطۀ جبروتی جلادان سرنگون گردد.