افغانستان و پاکستان دو کشور همسایه، از هنگام پیدایش پاکستان در سال ۱۹۴۸ ترسایی با همدیگر از در دشمنی و ناهمسویی پیش آمده‌اند.

این دو کشور دارای مرز مشترک نزدیک به ۲۲۴۰ کیلومتر می‌باشند. که دراز ترین و گسترده ترین مرز سیاسی افغانستان را تشکیل می‌دهد.

روابط سیاسی دو کشور همواره تنش زا بوده است. این تنش‌زایی گاهی به نفع افغانستان و گاهی به نفع پاکستان می‌چرخد.

هنگامی که سردار محمد داوود خان صدراعظم کشور بود و پاکستان از دومین جنگ با هندوستان در سال ۱۹۶۵ بالای کشمیر با سرافگندهگی بیرون جسته بود، دولت افغانستان اعلام سفر بری کرد و تصمیم گرفت، تا پشتونستان را به زور به افغانستان ادغام کند، اوضاع سیاسی در پاکستان چنان متشنج شد، که رییس‌جمهور وقت پاکستان که هموند پیمان سنتو بود، از امریکا و ایران مدد جست و محمد ظاهر شاه سفرش را ناتمام بگذاشت و به کشور برگشت، جریان سفری بری را متوقف ساخت. در آن زمان سیاست افغانستان بالای پاکستان تازشگرایانه بود، تبلیغات سیاسی نیز به نفع افغانستان بود و پاکستان همواره تلاش می‌کرد، تا از در مسالمت‌آمیز و همزیستی نیکو با افغانستان پیش آید.

 این سیاست تا سال‌های ۱۹۷۳ ترسایی همچنان به نفع افغانستان پایایی داشت، رسانه‌های گروهی کشور نیز همواره از حق و داعیه پشتون‌ها و بلوچ‌ها داد می‌زدند و در رادیویی افغانستان همه‌روزه برنامه رادیویی «دا پشتونستان زموژ» با کر و فر ادامه داشت دولت پاکستان در یک ناتوانی سیاسی دست به گریبان بود.

در آغاز دهه‌ای هفتاد ترسایی، که دولت شاهی به جمهوری چهره نمود و یکتعداد مسلمانان بنیادگرای حزب های اسلامی به تحریک پاکستان از افغانستان فرار کردند و در آنجا مسلح وجهت انجام عملیات های نظامی وارد افغانستان شدند، سیاست تضرعانه دولت پاکستان به سیاست تجاوزکارانه مبدل شد. رویداد های تاله و برفک، کران و منجان در دوران جمهوریت ترور وزیر پلان و غیره عوامل، که از جانب سازمان‌های استخباراتی پاکستان سازمان داده شدند، دولت جمهوریت را دربچال و هراسان ساخت.

طی دهه هفتاد ترسایی که در افغانستان رژیم جمهوریت به رژیم دموکراتیک چپی چهره نمود، در آغاز دولت پاکستان از اینکه از شر رژیم ناسیونالیست داوود خان رهایی یافته بود، شادمان به دیده می‌آمد، مگر پسان‌ها با مهاجرتهای گروهی مردم افغانستان به پاکستان تبر سیاسی و تجاوزکارانه پاکستان بالای سیاست‌های دولت افغانستان دسته آنهم از جنس خود افغان‌ها یافت.

در پاکستان به دستور و کار مستقیم امریکا و غرب پایگاه‌های نظامی که در آن جنگجویان عرب نزدیک به ۴۵۰۰ نفر زندان دیده و امریکاییهای آب دیده بود ایجاد شد. در آن هنگام سازمان تروریستی القاعده تحت رهبری بن لادن به دستور سی آی ای امریکا نیز پی ریزی گردید.

مناسبات سیاسی و سیاستهای دو کشور به نفع پاکستان تغییر خورد، دولت پاکستان سرنوشت سیاست و مناسبات دو کشور را بدست گرفت و تعیین سیاست‌ها به نفع پاکستان گردید، تا اندازه که پاکستان به دل خود برای افغانستان تعیین تکلیف می‌نمود.

در پایانی های دهه هشتاد دولت افغانستان با اتخاذ سیاست‌های همسو و همگون جنبشهای بلوچ‌های تبار کوکی خیل را در افغانستان ایجاد و تسلیح ساخت و ابتکار عمل سیاسی را از دست پاکستان گرفت، در جریان تازشهای غوث بخش بزنجو در بلوچستان تلفات سنگینی بر دولت پاکستان تحمیل گردید، با دریغ نسبت سیاست‌های اجنتوری پاکستان که در داخل سازمان استخباراتی کشور نفوذ داشت، جنبش بلوچ‌ها برملا و تار و مار گردید، یکبار دیگر سیاست‌ها و مناسبات دو کشور دربست در اختیار دولت پاکستان قرار گرفت.

در داخل کشور نیز شخصیت های وابسته به پاکستان با تحریک، مسایل تباری اکثریت و اقلیت، درصدد توطیه علیه دولت دموکراتیک برآمدند و در فرایند آن در افغانستان رهبری تغییر پذیرفت و آهسته‌آهسته سیاست‌ها به نفع پاکستان رقم خورد.

پس از پیروزی مجاهدان سیاست‌ها یک سره به نفع پاکستان گردید تا اندازه‌ای که حزب اسلامی حکمتیار موضع‌گیری خود را مبنی بر ایجاد یک دولت کنفدراسیون با پاکستان آشکارا اعلام کرد.

پاکستان به گونه‌ای مستقیم سیاست خارجی، ارتشی و نظامی کشور را به دوش گرفت.

پس از مدت کوتاهی بنا بر دخالت مستقیم وزارت داخله پاکستان، در زمان بی‌نظیر بوتو گروه اسلامی طالبان به دستور عربستان سعودی ایجاد و سپس داخل افغانستان شدند و پس از یک سلسله نبردها کابل را تسخیر کردند.

در دوران طالبان، سیاست خارجی افغانستان یکبار دیگر در اختیار پاکستان قرار گرفت.

پس از آنکه در سال ۲۰۰۲ ترسایی امریکا و همدستان او طالبان را به کمک ناردالیانس یا جنبش شمال سرکوب کرد، یکبار دیگر زمینه رشد سیاست مستقلانه برای افغانستان ایجاد شد، طی سه سال نخست، اوضاع سیاسی به نفع افغانستان رقم می‌خورد، کمک های غرب برای افغانستان به منظور بازسازی سرازیر شد، مگر بنا بر سیاست‌های فسادگسترانه رژیم و نفوذ پاکستان در اغلب رشته‌ها و شخصیتها آهسته، آهسته پاکستان که به حاشیه رانده شده بود، دوباره جان تازه گرفت، گروه‌های تروریستی طالبانی، حقانی و حزب اسلامی را دوباره جمع و جور کرد و حملات تروریستی نوع انتحاری را به منظور راندن نیروهای ناتو از افغانستان سازمان داد.

دولت کرزی با وصف آنکه غرق در فساد اداری بود، مگر با آنهم در سیاست‌های خارجی توانسته بود، تا پاکستان را به زانو درآورد، در اغلب اعلامیه‌های سازمان ملل‌متحد و شورای امنیت آن پاکستان حامی تروریزم شناخته شد، کمک های امریکا به پاکستان به حالت تعلیق درآمد.

مگر با درد و دریغ با پیروزی دولت جدید داکتر اشرف غنی که به کمک تقلب اجنتهای پاکستانی به پیروزی رسید، در مناسبات سیاسی خود با پاکستان از دروازه تسلیم طلبی پیش آمد. و پاکستان نیز به بهانه به مذاکره کشانیدن طالبان، اراده سیاسی افغانستان را یکبار دیگر بدست خواهد گرفت و این همه تلاش‌ها به خاطر استقلال حاکمیت سیاسی و سیاست‌های خارجی ضریب صفر گردیدند.

در این اواخر گروه تروریستی طالبان پاکستانی در داخل پاکستان به گونه‌ای خودجوش ایجاد شد. حملات تروریستی بالای اهداف سیاسی و نظامی در پاکستان و فرار طالبان و جنگجویان داعشی و طالبی به افغانستان زمینه را طوری فراهم ساخته بود، که دولت افغانستان می‌توانست، تا مانند پاکستان با استفاده از این نیروها پاکستان را وادار بساز، که در برابر تسلیمی طالبان پناهنده در افغانستان، شورای کویته را به دولت افغانستان تسلیم دهد.

مگر با مسافرتهای لوی درستیز پاکستان جنرال راحل به افغانستان دولت تسلیم طلب کابل بدون درک و اهمیت مسأله، طالبان فراری در کنرها را بی‌چون و چرا به پاکستان تسلیم نمود و امکاناتی را که می‌توانست با استفاده از آن پاکستان را به تسلیمی شورای کویته وادار بسازد، از میان برد.

دولت افغانستان باید بداند، که منافع اقتصادی، حیات و زندهگی پاکستان در گرو شورای کویته است. پاکستان با استفاده از انگشت افگار افغانستان از سه سال به این‌سو به بهانه به مذاکره کشانیدن طالبان به میز مذاکره از افغانستان امتیازگیری می‌کند.

دولت افغانستان نمی‌داند، که پاکستان توان آن را دارد، که شورای کویته. باند تروریستی حقانی و حزب اسلامی حکمتیار را طی یک روز به افغانستان تسلیم بدهد. چرا این کار نمی‌کند؟

زیرا این پر بُرد پاکستان است و پاکستان نمی‌خواهد تا مسایل افغانستان را به این سادهگی حل کند.

پژوهشگران عرصه جهانی به این باور هستند، که اگر هزار سال بگذرد، صد نسل طالب دیگر در پاکستان زاده شود، دولت پاکستان حاضر نیست، تا شورای کویته را حتا برملا سازد، اینکه چه تعداد از رهبران طالبان زنده و یا مرده‌اند، نیز آشکارا نمی‌سازد، چه رسد، که آن‌ها را به میز مذاکرات با دولت افغانستان حاضر بسازد.

 مذاکرات نیم‌بندی که تا ایدون روی داده است، از همان بن بست پیشین یک وجب یا بلست به پیش نرفته است و نخواهد رفت!

اکنون تحولات اخیر امنیتی میان دو کشور:

در جریان مذاکرات اخیر ریس جمهور افغانستان با نواز شریف نخست‌وزیر پاکستان تفاهم‌نامه کار اطلاعاتی افغانستان و پاکستان دستینه گردید. بر بنیاد این تفاهم‌نامه همکاری اطلاعاتی و همکاری های ارتشی یا نظامی میان دو سوی از سر گرفته خواهد شد. تفاهم‌نامه‌های مشترک میان وزارت های دفاع دو کشور و «نبردمشترک» جهت سرکوب حلقه‌های تروریستی در مرز های دو کشور راه‌اندازی می‌گردد و شماری از دانش آموخته‌گان ارتش ملی کشور افغانستان جهت فراگیری آموزش بیشتر و بهتر به مراکز ارتشی پاکستان نیز فرستاده خواهد شد.

شرم‌آور است. که آدم نداند، سرکوبی سازمان‌های تروریستی میان مرز دو کشور یعنی چی؟!

کدام سازمان تروریستی ضد دولت افغانستان در مرز پاکستان وجود دارد؟

تمام سازمان‌های تروریستی ضد دولت افغانستان در داخل پاکستان فعالیت می‌کنند، حقانی شورای کویته طالبان، حزب اسلامی حکمتیار، همه و همه با آدرس مشخص داخل پاکستان فعالیت می‌کنند و آدرس آن‌ها نیز مشخص است. چرا در پیمان اطلاعاتی و امنیتی دو کشور تسلیمدهی تروریست‌های طالبی، حقانی و حزب اسلامی به دولت افغانستان تذکاری نیامده است؟

پیداست که سازمان‌های تروریستی طالبان و دولت اسلامی یا همان داعش خراسانی ضد دولت پاکستان در مرز های افغانستان و پاکستان علیه دولت پاکستان به ویژه در ولایت‌های کنر و نورستان مخفی‌اند و گویا از مرز افغانستان بالای پاکستان تازش می‌کنند. که دولت افغانستان مکلف است، تا آن‌ها را شناسایی کند و در اختیار پاکستان بگذارد، بر بنیاد این توافقنامه یا همساز نامه، به استخبارات پاکستان اجازه داده شده است، که در داخل افغانستان عملیات کند و اعضای گروه تروریستی دولت اسلامی خراسان را گرفتار و به پاکستان ببرند.

اینست فرایند این پیمان امنیتی یک‌جانبه و یک سوی به نفع دولت پاکستان.

اینجا شرم سیاسی و سر افگنده‌گی دولت افغانستان هویدا می‌شود.

تجارب و اندوخته‌ها نشان داده است، که دولت پاکستان تنها به خاطر منافع ملی‌اش، حاضر است که با افغانستان از در مذاکره و مفاهمه پیش آید. نه از دروازه تأمین منافع امنیتی افغانستان در و تأمین امنیت در این کشور!

هر کوری می‌داند، که دلده شور است، هر نو آموزی می‌داند، که اگر دولت پاکستان بخواهد تا در منطقه صلح و امنیت تأمین گردد و شبکه‌های تروریستی نابود شوند باید تدابیر زیرین را پی گیری کند:

نخست: تسلیمی بدون قید و شرط شورای کویته به دولت افغانستان

دوم: گرفتار و تسلیمدهی گروه تروریستی حقانی به دولت افغانستان که با آدرس و نام مشخص در داخل پاکستان فعالیت می‌کنند.

سوم: گرفتاری و تسلیمدهی رهبران و تروریستان حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به دولت افغانستان.

چهارم: انحلال مراکز تروریستی آموزشی طالبان و تروریستان در داخل پاکستان.

پنجم: انحلال مدارس آموزش تعلیمات تروریستی طالبان افغانستان و پاکستان در داخل پاکستان.

ششم: تحکیم مرز های دو کشور با فرستادن نیروهای ارتشی و جلوگیری از داخل شدن تروریست‌ها به داخل افغانستان.

هفتم: چون پاکستان امکانات ارتشی نیرومند دارد، به اشتراک نیروهای مسلح افغانستان راه‌اندازی عملیات های گسترده نظامی در داخل مرز های دو کشور و نابودی سازمان‌های تروریستی طالبان در داخل افغانستان در ولایت های مرزی با پاکستان.

اینست، شرایط پیمان امنیتی دو کشور که باید از روی واقعیت‌های عینی پی ریزی می‌شد.

 آنچه به نام پیمان امنیتی و تبادل اطلاعات میان دو کشور دستینه شده است. یک دستاویز سیاسی به نفع پاکستان به خاطر دستیابی اطلاعات به نفع طالبان و نابودی ارتش کشور و دست یابی به اطلاعات بر ضد سازمان‌های نو تشکیل داعش و یا دولت اسلامی خراسان، که در داخل کشور ایجاد شده است و علیه پاکستان فعالیت می‌نماید. می‌باشد و چیزی دیگری بوده نمی‌تواند.

رهبران سیاسی کشور آگاه باشند، که پاکستان در تمام دوران موجودیت نیروهای ناتو در افغانستان کوچک‌ترین اطلاعی را از سازمان‌های تروریستی طالبان، حقانی و حزب اسلامی حکمتیار در اختیار آن‌ها قرار نمی‌دهد و نخواهد داد و این دام روزی سیاسی، اقتصادی و چالشی خود را انحلال نخواهد کرد.

دولت جناب اشرف غنی نباید چنین خوابی را ببیند.

مناسبات سیاسی و نظامی بالمثل:

اکنون که شرایطی ایجاد شده است، که دولت اسلامی خراسان و یا داعش و طالبان ضد پاکستانی در داخل افغانستان پنهان شوند، دولت افغانستان این اقدام را یک فال نیک بگیرد، در ولایت های مرزی با پاکستان به ویژه ولایت های کنر، بدخشان، نورستان، لغمان و ننگرهار و حتا در ولایت های مرزی هلمند و قندهار مانند دولت پاکستان عمل بالمثل کند، این سازمان‌ها را تحت حمایت نظامی، اقتصادی و لوژستیکی قرار بدهد و آن‌ها را تحت کنترول بگیرد.

 از این اقدام دو منفعت بدست خواهد آمد:

یکم: این سازمان‌های تروریستی تحت کنترول دولت می‌آیند و موجب می‌شوند، تا آن‌ها علیه دولت افغانستان دست به انتحار و تجاوز نزنند.

دوم: از آن‌ها به عنوان پر بُرد و تخته خیز در برابر سیاست‌های تجاوزکارانه پاکستان استفاده شود.

در آنصورت دولت های افغانستان و پاکستان با حالت مساوی و اوضاع مشابه باید در مذاکرات سهم بگیرند، دولت افغانستان از دولت پاکستان بخواهد، که در برابر رهبران طالبان، رهبران باند تروریستی حقانی و حزب اسلامی حاضر است تا رهبران دولت اسلامی خراسان را در اختیار پاکستان قرار بدهد، در غیر آن جنگی که از نیم سده از داخل پاکستان بر ضد افغانستان سازماندهی گردید، نیم سده‌ای دیگر از داخل افغانستان بر ضد پاکستان سازماندهی خواهد شد.

این یگانه راه برخورد بالمثل و پیروزی سیاسی در برابر پاکستان به نفع افغانستان خواهد بود.

هر راه دیگر به ترکستان خواهد انجامید. با درود