شرایط عینی و ذهنی جهان به ما میاموزاند که، جهان باز هم در قهقرایی تسلط استعمار و استثمار قرن هجده و نوزده ترسایی فرو می‌رود. و جهان‌گشایی سود و سرمایه این بار با شکل و شمایل دیگری در حال بروز و تحکیم تسلط خود درجگان می‌باشد. طوری که بعد از جنگ اول و دوم جهانی، با تشکیل جامعه ملل و بعداً سازمان ملل‌متحد کشورهای که با خون فرزندان خویش استقلال و حاکمیت ارضی خود را از چنگال کشورهای استعماری و استثماری کسب نموده و از ازا دی‌های دموکراتیک برخوردار شده‌اند، آهسته آهسته نسبت وابستگی‌های اقتصادی و نظامی دوباره هویت و استقلالیت خود را تحت نام جهانی‌شدن و «گلوبالیزم» بر بنیاد اندیشه‌های نیولیبرالیزم به وسیله و ابزار مختلف و اخص زیر نام گسترش «دموکراسی» از دست داده و مستقیم و یا غیرمستقیم زیر سلطه «ابر ثروتمندان» قرار می‌گیرند. این کشورها بر اساس «تئوری های توطئه» از جمله در شرق میانه و آسیای مرکزی مانند عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، یمن، ایران و اروپای شرقی مانند اوکرایین با مداخله مستقیم و غیرمستقیم نظامی، باعث تحولات سیاسی و اجتماعی گردیده و یا در حالت گذار می‌باشند. این تغییرات با توطئه و دسایس دولت‌های «ابَر ثروتمندان»(سرمایه‌داران بزرگ کشورهای امپریالیستی) برای حفظ تسلط اقتصادی و سیاسی‌شان درجگان صورت گرفته و یا در حال شکل‌گیری می‌باشد. این مؤلفه‌ها هر انسان با تفکر را به این باورمند می‌سازد که ایده‌های پیش از قرون وسطا موضوع «حکومت جهانی» که در اندیشه‌های علمای یونان باستان مطرح شده بود، در حال تداعی و تحقق می‌باشد. اگر در قرن وسطا امپراطوری تحت نظارت کلیسا و پاپ بنام دین مذهب بود، امروز با تغیر شکل‌گیری ابزار آن زیر نام «جهانی‌شدن سرمایه» در حال تشکل هست. بر اساس این امر، «ابر ثروتمندان» با طرح و تنظیم تئوری‌های مختلف زیرنظر «ابر خردمندان» خویش و با رشد و تکامل صنعت فناوری، جهان را به یک دهکده کوچک زیر سلطه «زر سالاران» تبدیل کرده‌اند. رهبران دولت‌ها و احزاب سیاسی کشورهای بزرگ اقتصادی که یکی عقب دیگری به شکل تناوبی به قدرت می‌رسند، بمانند کارمند سیاسی و کارگذاران حفظ مصوونیت امنیتی ابر ثروتمندان برای تحقق اهداف آن‌ها تبدیل‌شده و در اختیارشان قرار می‌گیرند. سرنوشت تقریباً هفت ملیارد انسان جهان به دست 147 شرکت و یا «کانسرن‌های» فراملیتی که مربوط آن‌ها می‌شود، قرار دارد، که 99 فیصد سرمایه کل جهان به اختیارشان می‌باشد. عطش بی‌پایان غضب و دریافت سود و سرمایه باعث شده تا اختلافات منطقوی برای تسلط و تقسیم کشورهای در حال رشد اقتصادی و اجتماعی که دارای منابع سرشار طبیعی هستند، میان سران دولت‌های قدرتمند مانند: امریکا و شرکایی اروپایش با روسیه وهم پیمانانش بویژه در موضوع کشور اوکرایین و شرق میانه تبارز نموده، که باعث تقویه هزینه گزاف و گسترش پایگاه‌های نظامی در منطقه گردیده است، و این امر هر لحظه امکان بروز خطر جنگ سوم جهانی را بوجود آورده است! اگر این جنگ آغاز شود، مانند دو جنگ گذشته بُرد باخت نداشته، بلکه به نابودی جهان تمام خواهد شد. از سوی دیگر کشورهای غربی در رأس ایالت متحده امریکا بعد از اخراج عساکر خویش از عراق عملاً کنترول منطقه شرق میانه را از دست داده بود و در فکر آن شد، تا دوباره به شیوه‌ها و افزار جدیدی بالای منطقه تسلط پیدا نمایند و از جانب دیگر سوریه و لیبی و عراق را به کشورهای خرد و بزرگی تجزیه و تقسیم نمایند. بر بنیاد این اصل بود، که گروه تروریستی «داعش» نظر به گفتار بانو کلینتون وزیر سابق خارج امریکا با کمک مستقیم امریکا و اسرائیل بنیان‌گذاری شد. این گروه تحت شعار دولت «عراق و شام» بنام خلافت واحد اسلامی درجگان با اهداف بنیادگرانه اسلامی از درون گروه‌های تروریستی القاعده و سایر گروه‌های مخالف دولت بشار اسد در سوریه بوجود آمده و بعد از تربیه نظامی در اسرائیل در مناطق مختلف گسیل‌شده و جنگ نیابتی را برای کشورهای امریکا و اسرائیل عهده‌دار شده است، که باعث کشتار بی‌رحمانه هزاران انسان بیگانه و آواره نمودن ملیون‌ها انسان در شرق میانه و سایر کشورهای دیگر گردیده‌اند؛ بنابراین، در این مقطع زمانی وظایف نیروهای صلح دوست مترقی و دموکرات که سوابق تاریخی در جهت ندای آزادی‌خواهی و مبارزه علیه تسلط جهان‌گشایی و ضد استعماری دارند، با تفکر واحد جنبش ضد استعماری و استثماری را در گوشه و کنار جهان تشکیل داده و ندای صلح وزندگی و بقای بشر را سرمشق اهداف خویش قرار دهند. بالخصوص نیروهای ملی و مترقی در کشورهای در حال رشد که وابستگی اقتصادی و نظامی دارند مانند کشور ما، در این عرصه باید پیش‌قدم شوند. برای این امر خطیر تاریخی وظیفه وجدانی هر نیروی مترقی و وطن‌پرست کشور هست، که تا در جهت ایجاد جبهه واحد دموکراتیک ملی و ضد جهان‌گشایی، بدون هر نوع تمایلات ایدیالوژیکی و سیاسی و تعلقات قومی و زبانی و منطقوی در کشور مبارزه نموده و سهم خود را فعالانه و پیگیرانه در این امر شریفانه ادا نمایند.

 وطن ما افغانستان که پیش از چهار دهه به جولانگای حملات و مداخلات نیروهای دینی و مذهبی بنام‌های مجاهد، طالب و القاعده و داعش و سایر نیروهای رادیکال دینی و مذهبی تبدیل‌شده که وقایع دردناک و اسفناک امیزی رادر خاطره تاریخ ومردم خود داشته که برایش فراموش ناشد ه نیست. در این اواخر بنا به پلانها شوم وعقب پرده کشورها ی «ابَرثروتمندان» وحامیان شان در منطقه به تعداد این گروها از جمله «داعش» در کشور ما روبه افزایش بوده وبالای شهر ها، دهات وقصبات و نیروهای بیدفاع وسربازان اردوی کشورحمله ور شده، وانهارا به شنیع ترین عمال ضد بشری به قتل رسانیده وهزارن تن از باشندگان شمال کشور را آواره وبی خانمان ساخته اند. از اینطریق می‌خواهند بر علاوه اهداف شوم باداران جهانی خویش، عقاید وروشهای بنیاد گرانه مذهبی خویشرا بالای مردم ما تحمیل نمایند. برعلاو این نیروهای «نیابتی» برای دفاع از منافع عده ازکشورها عربی وغربی علیه کشورهای منطقه بالخصوص اسیا ی میانه که درسرحداد شما ل کشور ما موقعیت دارند و از جانب دیگر برای بی ثبات ساختن وضع سیاسی واجتماعی منطقه بر ضد روسیه، می‌خواهند پلانهای راهبردی کشورهای «ابرثروتمندان» را برای تامین منافع سیاسی وغصب منابع طبیعی این کشورها تحقق بخشند و در صورت پیروزی بمانند شرق میانه بنام، قوم، دین ومذهب انهارا به کشورهای خُرد بزرگی تجزیه نمایند. در این عرصه کشور ما بمثابه پل عبوری نیروهای مهاجم جهانی علیه آن‌ها تبدیل‌شده است. ناگفته نباید گذاشت، اگر این وضع ادامه پیدا نماید، کشور ما نیز از گزند زهرآلود این هدف‌های شوم بی‌بهره نخواهد ماند! و نه شود که بنام‌های گوناگونی استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی کشور ما به خطر به افتتد و از بین برود! از جانب دیگر، پاکستان این دشمن دیرینه، همیشه برای اهداف شوم خود منتظر بهانه‌ها بوده که شرایط طوری در افغانستان از لحاظ سیاسی و اجتماعی غبارآلود و نابسامان شود، تا زمینه‌ساز تحقق خواست‌های آن‌ها بالای دولت اسلامی افغانستان شود، که آنرا به یک دولت دست‌نشانده خود، تبدیل نماید!

هدف برای ایجاد این‌چنین وضع نابهنجار نظامی درجگان باز هم به‌منظور انست که نخبگان مالی و کنسرن‌ها فراملتی می‌خواهند که با چگونگی وضع موجود از پول و سود و ثروت پیش‌تر بوجود آورند. این زرسالاران می‌خواهند که با استفاده از کارشناسان فنی و دانشمندان با اختراعات و ایده‌های‌شان به سیستم نظام نیولیبرالیستی درجگان ثبات بخشند؛ بنابراین «ابَر ثروتمندان» می‌خواهند که از این نظم تمام جهان را در اختیار خود قرار داده و به سوی «سیاره شدن» برای ثروت‌ها بزرگ پیش بروند، و برای این منظور جنگ‌های منطقوی را به گونه‌های مختلفی به راه می‌اندازند. با این اصل هم پول به دست میاورند وهم سلطه. برای تحقق این امر از طریق خریداری بهترین نخبه‌گان سیاسی و گروه‌های سیاسی در مقابل پول دریغ نخواهند کرد به گفته مارکس: «آن‌ها با پول می‌توانند همه چیز را بخرند.»

 تشکیل جنبش وحدت فکری نوین، بر ضد جهانگشایی و نظامی ساختن پیش‌تر جهان و ایجاد پایگاه‌های نظامی از جانب کارگذاران «ابر ثروتمندان» از ضروریات زمان بوده که نیروهای صلح دوست وطن‌پرست در قبال آن مسؤولیت تاریخی داشته که آن را سوق و سوء دهند...