حقیقت ، محمد عالم افتخار: «60 فیصد مردم دنیا؛ اصلاً عقل ندارند...!»

(بازهم حدیثِ «حدیث» و حدیث روز و حدیث دیروز و حدیث پریروز!)

 هموطنان و همدینان!

 لطفاً به این ویدیوی کوتاه دقت فرمائید:

 http://www.youtube.com/watch?v=l3judp3GuUY&feature=player_detailpage

 بنده؛ قبل ازهمه از حضور مبارک یکایک شما جداً معذرت میخواهم؛ ولی مسئاله مبرمتر و اساسی تر از آن میباشد؛ که به دلایل نازیبایی و ناخوش آیندی... بتوان از کنارش رد شد.

 خواننده گان کتاب ها و مقالات من؛ مستشعرند که نه تنها در آنها از محمد پیامبر اسلام؛ به برترین سطوح تجلیل و تکریم میگردد؛ بلکه خوشبختانه این بنده خدا تا کنون تنها و نخستین کسی در میان حدود یک و نیم میلیارد نفوس جهان اسلام و هرقدر مشتاق و مدافع "کیان اسلام!"؛ میباشم که در قبال توطئه "محاکمه قرآن و محمد" منجمله توسط کشیش تیری جونز فلوریدایی ـ امریکایی علناً و مکرراً ابراز آماده گی نموده ام که در یک محکمهِ صالحهِ جهانی؛ از قرآن و محمد دفاع کنم!

  http://www.vatandar.at/eftkhar45.html

 بدینگونه؛ حتی خود ابلیس هم نمیتواند؛ منظور و غایهِ من از انتخاب این ویدیو و بحث پیرامون مندرجات آنرا؛ آسیب رساندن به حرمت مقام محمد پیامبر اسلام؛ جا بزند. من حسب ضرورتی قطعاً اجتناب ناپذیر و بر علاوه شدیداً سودمند؛ متن ویدیو را نیز اینجا پیاده نموده و بعد آن را از چند استقامت به بحث می گیرم.

 البته یکی از مهمترین و مؤثر ترین عناصر که ابوسفیانیان و امویان و سایر جعل کاران و جهل بافان و غُلات مسلمان نما با اسلام و پیامبرش کرده اند؛ آمیختن چاشنی های جادو؛ بر متون و قصه ها و روایات و احادیث و تفاسیر و... و... "اسلامی!" است؛ تا جائیکه این عناصر جادویی؛ قادر است؛ تمامی نظام مغزی و عصبی ی فرد مؤمن را؛ مسموم و مفلوج کند و همه گونه توانایی تفکر و تعقل و تأمل را در وی محو نماید و منجمله موجب گردد تا نجاستی مانند بول و مدفوع آدمی هم؛ چیز قدسی و زیبا و شکیل و خواستنی و پرستیدنی و آشامیدنی و خوردنی در نظر آید. لهذا اجازه دهید تا متن ویدیو را؛ از عناصر جادویی مورد نظر تخلیه نموده و سپس به خوانش بگیریم:

  ((یک کتاب حدیث هست. به علما معلوم است: سنن دار قُطنی. نامیش چیست؟ سنن دار قطنی! پیش مولوی ها هست این کتاب حدیث. او (دارقطنی!) نقل می کند: محمد پیامبر به یک جایی بَول کرد. یک کسی اُم ایمن نام داشت. پیامبر که دو باره می آید ـ ـ اُم ایمن برآمد، پالید که محمد به کجا بَول کرده ـ ـ بالاخره از بُویش؛ بُوی عطر بَول محمد. عطر محمد را بُوی کرد و نوش جان کرد. دو باره آمد گفت: یا محمد!

 (محمد) گفت: کجا بودی؟

 (اُم ایمن) گفت: که بَول شما را نوش جان کردم. ببنین! حدیث مستندی که سنن دار قطنی روایت میکند!

 محمد پیامبر گفت که:

 ـ خوب دیگه؛ کسی که به شکم او عطر ما بِخُورد، بَول ما برود؛ شکم او هرگز گرسنه نمیگردد. شکم آن ابن ایمن دیگر هیچ گرسنه نشد.))

 ملاحظه میفرمائید که با تخلیه از چاشنی های جادو؛ متن به سخن آدمیان شباهت پیدا کرد و اینک میتواند همانند سخن بشری درک و فهم گردد.

 درینجا؛ بر اینکه محمد؛ جایی در اراضی غالباً ریگزار و بیابانی اطراف یثرب (مدینه) 1400 سال پیش؛ اِدرار میکند و یا به لفظ عامیانه؛ می شاشد؛ و اُم ایمن صحابی چگونه آنرا می نوشد؛ مکثی لازم نیست؛ و اما این روایت از زبان پیامبر که:

 «ـ خوب دیگه؛ کسی که به شکم او عطر ما بِخُورد، بَول ما برود؛ شکم او هرگز گرسنه نمیگردد.»

 جداً جای مکث و تدقیق و تأمل دارد. چرا که نام این روایت؛ به خاطری "حدیث" است که گویا پیامبر؛ همین سخن را گفته است. حدیث یعنی سخن پیامبر!

 از آنجا که بَول (ادرارـ شاش) معمولاً مایع رقیقی است؛ نخستین مسئاله اینجا؛ ربط آن با "هرگز گرسنه" نشدن خورندهِ آن میباشد؛ مگر اینکه بپذیریم یکجایی با مدفوع بوده؛ و لهذا اُم ایمن از چنان ماده سیر انرژی برخوردار شده بوده که برای تمام عمرش کفایت میکرده است!

 هرگاه؛ این واقعه را از نادرات حساب نمائیم شاید بتوان از کنارش گذشت ولی اینکه گویا حدیث پیغمبر است و ظاهراً توسط حافظ علامه محمد عمر دار قطنی یکی از بزرگترین علمای اهل سنت و منتقد قرآن دوم اهل تسنن؛ یعنی "صحیح بخاری"؛ نقل و مستند سازی شده است؛ دیگر نمیتواند امری نادر تلقی گردد!

 این "حدیث" نیز به آن اکتفا نمیکند؛ که فقط فردی ـ برحسب تصادف نادره ـ از بیرونداد مخرج پیامبر؛ به چنان سعادتی نایل شده است؛ بلکه سخنی عام است و متضمن این حکم که هرکس و همه کس که"به شکم او عطر ما بِخُورد، بَول ما برود؛ شکم او هرگز گرسنه نمیگردد"

 روشنتر از آفتاب است که در جامعهء اسلامی زمان پیامبر هم؛ گرسنه گی معضل حاد و فاجعه بار مردمان بود و در جوامع اسلامی پسین تا امروز هم گرسنه گی معضل حاد و فاجعه بار مردمان باقی مانده است. پس اگر؛ این حدیث است و درست است و بول و مدفوع پیامبر دارای چنین اعجازی بوده است؛ چرا از این کیمیا در سیر و معمور ساختن عموم مسلمانان همانند "اُم ایمن" بهره گیری نشده و موارد دیگرِ بول و مدفوع پیامبر؛ یکسره هدر رفته است؟

 از این پرسش های کوچک؛ بالاخره به پرسش غول آسای عظیمی میرسیم که اصلاً "حدیث" چیست و با پیامبری که قرآن؛ ارثیهء اوست چه ربط و ضبط و اتکا و اعتباری دارد؟

 قبل از پرداختن به پاسخ اصلی بدین سؤال اکبر و اعظم؛ لطفاً حوصله بفرمائید تا حد اقل تصوری پیرامون "حدیث" آنهم صرف در بخش اهل تسنن؛ به هم رسانیم.

 ***********

 ((«صحاح سته» عنوان عمومی شش مجموعه بزرگ از کتب حدیث در اهل تسنن است. این کتب در نزد اهل سنت از مؤفق ترین و معتبرترین کتب حدیث می باشد. صحاح سته، یعنی (شش صحیح) که عبارتست از 1- صحیح بخاری؛  2- صحیح مسلم؛  3- سنن ابوداود؛  4- جامع ترمذی؛  5- سنن نسائی؛  6- سنن ابی ماجه.

 معرفی مختصری از هریک از اینها:

 1 ـ صحیح بخاری نام دیگر این کتاب «الجامع الصحیح» و معروف به «صحیح بخاری» است. نویسنده ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری محدث معروف قرن سوم هـ ق که اصلا اهل بخارا و متولد سال 193 هـ ق و وفاتش سال 256 هـ ق در یکی از قراء سمرقند است. این اثر، شامل 97 کتاب و 3450 باب می باشد. با حذف احادیث مکرر 2602 حدیث دارد. استخراج این احادیث از 600000 (ششصد هزار) حدیث در طی 16 سال بوده است. البته در کتاب، مطالب و ابواب دیگری از جمله آغاز خلقت، بهشت و دوزخ، پیامبران به ویژه پیامبر اسلام  و تفسیر قرآن هست.

 صحیح بخاری، نزد اهل تسنن، اعتبار و اهمیت خاص و ویژه ای دارد. بعضی از علمای اهل تسنن معتقدند که بعد از کتاب خدا (قرآن)، صحیح تر از آن نیست. البته عده ای از همین بزرگان اهل سنت، از جمله حافظ دار قطنی آن را نقد کرده اند.
2
ـ صحیح مسلم نام دیگر این کتاب «الجامع الصحیح» که مجموعه احادیث به طریق اهل سنت است. نویسنده ابوالحسن مسلم بن حجاج نیشابوری، متولد 261 هـ ق در نیشابور است. صحیح مسلم، دومین کتاب از «صحاح سته» که با «صحیح بخاری» به «صحیحین» مشهوراست و اهل سنت، بعد از «صحیح بخاری» آنرا معتبر ترین کتب حدیث می دانند. مجموعه احادیث (صحیح مسلم) بین 12000 تا 7000 حدیث، حدوداً نقل شده که اینها به ابواب مرتب، دسته بندی شده است.

 3 ـ سنن ابی داود یا سنن ابوداودیکی دیگر از «صحاح سته» مجموعه احادیث به طریق اهل سنت است. نویسنده، سلیمان بن اشعث معروف به "ابوداود مقانی" متولد سال 202 هـ ق و اهل سیستان است. به گفته وی، 500000 (پانصد هزار) حدیث نبوی نوشته که از میان آنها حدود 4800 (چهار هزار و هشتصد) حدیث را انتخاب و در این کتاب آورده است. این کتاب که در بین اهل تسنن بسیار شهرت و رواج دارد، بعد از تالیف، به نظر "احمد بن حنبل" یکی از چهار امام اهل تسنن که معاصر "ابوداود سجستانی" بود، رسید و مورد تشویق و تحسین قرار گرفت. وفات ابوداود سجستانی که یک ایرانی عرب نژاد است بین سالهای 272 تا 275 هـ ق است.
4
 ـ جامع ترمذی نام کتاب، «الجامع الصحیح» و معروف به «سنن ترمذی» یکی از «صحاح سته» است. نویسنده آن، ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی، محدث معروف قرن سوم و از شاگردان "بخاری" است که سال 279 هـ ق، از دنیا رفته است.
5
 ـ سنن نسائیمجموعه ای از احادیث نبوی و یکی از کتب «صحاح سته» است. نویسنده آن "ابوعبدالرحمن احمدبن علی شعیب نسائی" از محدثین اهل سنت و اهل نساء از توابع خراسان می باشد. نسائی اول کتاب (سنن) خود را تالیف و بعد احادیث غیرصحیح و ضعیف السند آنرا خلاصه و استخراج کرد و نام «المجتبی» بر آن گذاشت. این کتاب (سنن نسائی) همین «المجتبی» یا «السنن الصغیر» و در اصطلاح اهل حدیث، هر جا حدیثی از کتاب نسائی یکی از صحاح سته نقل کنند مرادشان همین کتاب «المجتبی» است. باید گفت که: «سنن الکبیر» نیر بنام مولفش به «سنن نسائی» معروف است. نسائی سال 303 هـ ق حدود هشتاد سالگی وفات کرد.

 6   ـ سنن ابن ماجه مجموعه ای از احادیث نبوی و یکی از کتب «صحاح سته» است. نویسنده آن، ابوعبدالله محمد بن یزید بن ماجه قزوینی معروف به "ابن ماجه" از محدثین اهل تسنن، متولد قزوین در قرن سوم هـ ق می باشد. نام اولیه کتاب «السنن» و معروف به «سنن ابن ماجه» که شامل 4000 حدیث است. این کتاب به جهت احادیث ضعیف، ابتدا آنقدر مورد توجه نبود ولی از اواخر قرن 6 م هـ ق جزء «صحاح سته» شد. وفات نویسنده آن 273 هـ ق است.))

 پیشاپیش باید به عرض رسانم که جناب مُلا یا داملایی که در ویدیو تشریف دارند؛ صرف نظر از اینکه  من و شما از ایشان شناختی داشته باشیم یا نه؛ عامل و فاعل و مصدر و مسبب نیستند. ایشان هم مانند هزاران دیگر؛ قربانی اند؛ قربانی ی "معارف" اسلام ابوسفیانی و اموی و یزیدی...که از فردای تولد به بعد پیشتر و بیشتر از همه چیز به خورد مسلمانزاده گان داده شده می رود و امروز علماً به ثبوت رسیده است که 80 فیصد آنچه در سالهای ناتوانی و نابالغی به اولاده بشر بار و تحمیل میگردد؛ همانا «نقش کالحجر» میگردد و در سنین بالایی «جزء ناخود آگاه» بوده قریباً هیچ قابلیت دخل و تصرف و تغییر و تصحیح و تعویض ندارد!

 تازه؛ ایکاش همین ملا و حتی برخ زیاد ملا های امروزی افغانستان؛ چنین قربانی می بودند. در تازه گی به دوام تجسسات پُر وسواس خویش؛ پیرامون آفت هایی که جوامع نامنهاد اسلامی را در هم پیچانیده است؛ به موارد سرسام آور عظیمی برخوردم که بی کمترین اما و اگر نشان میدهد:

  خواجه در بند طاق ایوان است؛ خانه از پای بست ویران است!

 و نه زیاد اتفاقاً عین موضوع یعنی اینکه فضولات و مدفوعات پیامبر اسلام و برعلاوه امامان و معصومین؛ پاک و طاهر و شفابخش و متبرک میباشد؛ با زحمات و دقت ها و استنادات و احتجاجاتی به «ثبوت!» گرفته شده است؛ که با عرقریزی ها و جانفشانی های فاتحان فضا همسری می نماید. اینجا:

  http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5020

 به برخی از مقدمه این اثر بیحد تحقیقی! توجه فرمائید:

 «بدون ترديد رسول خدا صلي الله عليه وآله و خاندان پاك و مطهر آن حضرت ويژگي خاصي دارند كه ديگر افراد بشر از آن بي بهره هستند. يكي از اين ويژگي ها طهارت فضولات (مدفوع و ادرار و عرق و چرک و خونابه...) آن حضرت است كه بسياري از علماي مسلمان به آن اعتراف كرده و روايات صحيح السندي را نيز در اين زمينه نقل كرده اند.

 اما متأسفانه ديده شده است كه وهابي ها در شبكه هاي خود و صفحات اينترنت كلمات يكي از علماي ناشناخته شيعه به نام زين العابدين گلپايگاني را در باره طهارت فضولات پيامبر و ائمه عليهم السلام نقل و تمسخر مي كنند و حال آن كه در كتاب هاي خودشان رواياتي با سند صحيح نقل شده است كه نه تنها فضولات (مدفوع و ادرار و عرق و چرک و خونابه...) رسول خدا صلي الله عليه وآله پاك بوده؛ بلكه تعدادي از صحابه از آن نوش جان كرده اند.

 البته برخي از علماي وهابي چون ديده اند كه اثبات صحت اين روايات به ضرر آن ها است و يكي از بهانه هاي آنان را براي حمله به مذهب اهل البيت عليهم السلام از بين مي برد، ادعا كرده اند كه هيچ روايت صحيحي در اين زمينه در كتاب هاي اهل سنت نيست...»

 در مقالت بلند بالا و سراپا تصویر و استناد که به دنبال این مقدمه می آید؛ مورد اُم ایمن صحابه که ملای وطنکی ما به سیاق خود آورده بود؛ متفاوت تر و از منابع مزید تر نقل می شود و بر علاوه از کسان دیگری که بول و غایط حضرت رسول را نوش جان کرده اند؛ شهادت فراوان نوشته ها و کتاب های علما و نوابغ! اهل سنت مورد استناد واقع میشود.

 اگر باور ندارید و یا اهل تتبع و تجسس در عجایبات می باشید؛ لطف نموده مقاله را در فایل PDF آن دانلود نموده مورد خوانش و بینش قرار دهید که اسناد و کتاب ها و نکات سندی با وضوح کامل پیش نظر تان آید و از صرف وقت و انرژی و پول تان حاصل کامل و پُرسود ببرید:

 ://www.valiasr-aj.com/persian/valiasr-aj/pdf/5020.pdf

 به اعتراف دانشمند اسلامی ی با وزن و با معلومات وطنی مان دکتور عبدالستار سیرت؛ اسلام و شریعت آن به علت بسته شدن باب اجتهاد در قرن چهارم هجری؛ گرفتار رکود و جمود هزار ساله گردیده و در قبال مسایل عدیده دنیای هزاران بار متحول گشته و پیشرفته کنونی؛ به ویژه در بخش تسنن هیچگونه پاسخ ندارد. و اوضاع عینی و ذهنی ی "جهان اسلام" هم طوری نیست که بتواند جریان سالم و صالح و نیرومند و کارساز اجتهاد و اجماع و قیاس و روشن اندیشی دینی و دنیایی را احیا نماید و بر پای بدارد و شریعت را با مقتضیات عصر و زمان کنونی و فردایی که به مراتب پیچیده تر و غیر قابل پیشبینی تر خواهد بود؛ منطبق سازد و از دنباله رو بیچاره و بیکاره حوادث و مسایل بودن؛ به پیشگام و پیشرو و رهبری کننده و سمت و سو دهنده آنها بدل بگرداند.

 لطفاً اعترافات جناب پروفیسور عبدالستار سیرت را در این ویدیو به دقت و اهتمام و تفکر و تعمق بشنوید:

 https://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=ejbxn79VPpo

 لهذا محضاً بر حسب همین شرح و اذعان جناب ستار سیرت؛ «نفاذ شریعت اسلامی» و حکومت و «امارت اسلامی» ناب و خالص؛ یعنی عقبگرد به هزار سال پیش؛ یعنی ارتجاع و جهل و جنون سیاه و تیره و تار که مظاهر و اثباتیه های بیحد و حساب آن در همه جای کشور ما؛ جمهوریه اسلامیه پاکستان؛ منطقهء شرق میانه، افریقا و سراسر جهان اقلاً در نیم قرن اخیر از زمین می جوشد و از آسمان می بارد!

 ناگفته نماند که جناب ستار سیرت منحیث انقلابی و رونسانگر؛ به این اعترافات اقدام نفرموده اند؛ ایشان منحیث المجموع همان "معارف" و "شریعت" فراهم شده در قرون چهارگانهِ نخست اموی ـ عباسی را که اساساً مبتنی بر "احادیث" جعلی و روایات و قصه گک های جعلی تر است و به حیث یک کل "قرآن" را مسخ و مثله و حتی تعویض و متقاعد میسازد؛ منحیث تنها و یگانه شکل و ماهیت اسلام و تعالیم محمد پیامبرِ زهر داده شده و شهید مظلوم و اهانت شده اسلام؛ قبول دارند و (صرف نظر از انگیزه ها و محرکات شان) سرسختانه بر سر آن ایستاده اند. ولی و معهذا منحیث آگاه و خبره همین گدام اطلاعات؛ مانند مورد بالا؛ گهگاه اعترافات شان میتواند قابل استفاده و استفاضه باشد!

 از اینها که بگذریم حقیقت اعظم و غیر قابل انکار برای هر احد من الناس از دهری و سکولار گرفته تا اخوانی و امام زمانی و طالبی و قالبی های دیگر؛ این است که مسلمانان اعم از سنی و شیعه و سایر فرق بیشمار؛ همه بشر اند.

 علوم و دانش های معاصر به حدی راز های ذهن و روان و تن تنها و گروه و جمع و جماعت های بشری را کشف و آفتابی ساخته است که نه تنها با هزار سال وامانده گی و جامانده گی اسلام بلکه حتی با یک قرن پیش قابل مقایسه نیست.

 مبتنی بر این آخرین دستاورد های علوم و ساینس؛ اینجانب همین چند سال پیش طی مقالت «بشر که دو درصد به کمال میرسد؛ آیا موجودی ناقص الخلقه است؟» اطلاعات فشرده کلیدی خدمت عزیزان تقدیم داشته بودم؛ و اینک در رابطه به موضوع یک بخش از آنرا اینجا اقتباس می نمایم تا خواننده گان ارجمند؛ از زاویه علوم معاصر هم در مورد مسایل فوق به تفکر و تأمل بپردازند:

 ********

 جناب دکتور فرهنگ هلاکویی که رواندرمانگر بزرگ و ذیصلاحی هم میباشند؛ منجمله با تکنیک های هیپنوتیزم؛ ضمیر ناآگاه (ناخود آگاه) یا بخش پنهان و مرموز روان آدم ها را به صحنه می آورند و به تشخیص و تراپی و تداوی آنها می پردازند. از همین سلسله بیش از  16000 مورد را در کارنامه دارند. ایشان هم با اتکا به مجموعه مطالعات روانشناسی و بشر شناسی و جامعه شناسی ...و هم متکی به اینهمه تجربه عملی و عینی به مدد ارقام ریاضی چنین تصویری از روان آدمی به دست میدهند:

   ــ  88 درصد روان؛ عبارت است از ضمیر و ذهن پنهان ـ ناآگاه

   ــ   12 درصد؛ عبارت است از بخش آگاه ذهن و ضمیر

 از جملهِ 88 درصد ناخود آگاه؛ بیش از 80 درصد؛ در 8 سال نخست دوران کودکی ساخته شده و متعلق به همه آن چیز هایی است که درین برهه وارد مغز و حافظه کودک گردیده است. رویهمرفته بشر در همه متباقی زندگی 60 ـ 70 ساله اش امکان مانور ها و نوساناتی فقط در حدوداً 12 درصد ذهن و ضمیر خود را داراست؛ ولی به آن 80 درصد و بیشتر؛ تقریباً هیچگونه امکان دسترس و تصرف را حایز نمی باشد.

 استاد فرهنگ هلاکویی؛ این حجم عظیم روانی را؛ "کودک درون" می نامد و بالنتیجه فرد بشری حامل آنرا؛ به زنی حامله تشبیه میدارد که این "کودک درون" ای بسا مرده و گندیده و فلاکت بار را چار و ناچار با خویش حمل میکند.

 مشاهدات بالینی، هیپنوتیکی، الکترونیکی وغیره نشان میدهد که قریب تمامی عناصر سازنده "کودک درون" آدم ها؛ مرضی و جاهلانه و رنجبار و درد انگیز میباشند؛ و تعداد کمی از آدم ها فقط چیز های اندک رضائیت بخش، درست، شادی آور و سلیم را دارا اند.

 آدم ها نه تنها قادر نمیشوند بر عُقده ها و درد ها و زخم هایی که از لحظات جنینی تا 8 ساله گی برداشته و انباشته اند؛ تصرف و غلبه نمایند بلکه همچنان قادر نیستند بر باورها و اعتقاداتی که تا 8 ساله گی «پذیرفته» اند و در واقع با کمال جهل و جنون و حمق و سفاهت و دنائت فرا حیوانی؛ توسط اولیا و اطرافیان بر ایشان تحمیل گردیده است؛ حتی شک و تردید نمایند چه رسد به باز بینی و باز اندیشی بر آنها.

 یک سلسله "صفات" که بخشی زیاد بیماری ها اند؛ از طریق توارث یعنی توسط ژن هایی که از پدر و مادر و نسل های پیشتر منتقل گردیده؛ می آید ولی سلسله غالب دیگر، از محیط رحمی، خانواده گی، اجتماعی و فراتر؛ ناشی و یا اکتساب میشوند.

 درین سلسله "هوش" زمینه های قوی توارثی و ژنتیکی دارد ولی "عقل" که به اکتیف (فعال) شدن مغز و سیستم عصبی در مراحل بلوغ  و به هرحال به مراحل پسین تر زنده گانی مربوط میباشد؛ تا حدود تعیین کننده به سلامت حد اقل روانی مشروط است؛ لذا اگر "کودک درون" یا بخش اعظم ناخود آگاه؛ به پیمانه های بسیار بالا؛ مرضی و پر آسیب بوده  و یا هم مزیداً شرایط رشد و رسش بعدی و تعلیم و تربیت خانواده گی و اجتماعی؛ خراب باشد میتواند تشکل و سلامت عقل را مانع گردد؛ بدینجهت بر آورد شده است که بیشتر از 60 فیصد مردم دنیای امروز اصلاً چیزی به مصداق عقل ندارند.

 از آنجا که تنها عقل نیرومند و سالم میتواند اندیشه و شناخت علمی از خود و دیگران و اجتماع و محیط و طبیعت و کائینات را محقق بسازد؛ لهذا علاوه بر آن 60 درصدِ فاقد عقل؛ کمیت بزرگ مردمان هم؛ عقل توانمند درین سطوح را دارا نیستند و منجمله نمیتوانند اندیشه و شناخت علمی (ساینتفیک) را به طور دقیق و منطقی و چندین جانبه و همه جانبه برداشت و دریافت (یا اکتساب) نمایند...

 ***************

 باید به عرض عزیزان برسانم که بحث «حدیث و اهل حدیث» در دنیای اسلامی بحث بسیار بزرگ و پیچیده و مرکب است و با یکی دو مقاله اساساً نمیتوان در آن ورود کرد.

 و انگهی بحث «حدیث و اهل حدیث» و غیر اهل حدیث و «معنای قرآن» و حقیقت و دروغ و غلوی تاریخ اسلام و حکومت و سیاست اسلامی؛ به مثابه یک بخش فرهنگ و تاریخ بشری باید در پیوند به کل فرهنگ و تاریخ بشریت نقد و ارزیابی گردد.

 معلوم است که چنین مأمولی نگارش و تألیف کُتب قطور را ایجاب میکند؛ معهذا همچو مباحث مختصر و مقطعی هم بی فایده و بیمورد نیست و به شرط توجه و اهتمام بایسته عمومی؛ میتواند تونل های گشادی به جانب ماورا های تیره و پنهان بگشاید.

 آرزومندم مشتاقان حقیقت و عدالت و رستگاری؛ از این گفتار های کوتاه و متعلقات بس جالب و آموزنده آنها؛ بهره کامل مطلوب ببرند و دیگران را نیز مستفید بگردانند.