مرد نميرد به مرگ، مرگ از او نام برد

نام چو جاويد گشت مردنش آسان کجاست

 

دو خاطره در دو زمان و مکان متفاوت از زنده یاد رفیق شفیق، شفیق الله توده‌یی مبارز باایمان، شخصیت با وقف و آگاه، صمیمی، راست‌کار، مردم دوست، جسور و آراسته با سجایای نیکوی انسانی. وی در تمامی مسؤولیت‌های سیاسی  ـ اجتماعی‌اش پیوسته به این خصایل نیکو پابند بوده و هیچ‌گاهی منافع جمعی و ملی را بر منافع و خواست شخصی ترجیع نداده  زنده گی ساده و صمیمانه‌ای را از پیش می‌برد.

زنده یاد شفیق الله توده‌یی که از میان ستم زده‌ گان جامعه برخاسته و در قلب توده‌ها اسکان جسته بود از تبار مبارزان پاک‌ باز و راستین، رفیق شجاع و ایثارگر، رزمنده صادق و متقی، پیکار جوی وفادار، مبارز استوار و پیگیر، شخصیت خردورز و آگاه، انسان شکیبا و دارایی عزم و اراده‌ آهنین و خلل ناپذیر بود

۱- جلال آباد

در سال ۱۳۶۸ زمانی که وضعیت جلال آباد از طرف دشمنان وطن در همکاری سازمان‌های استخباراتی و نظامی پاکستان رو به وخامت کشانیده شد از طرف اداره مربوطه‌ام با دو کارمند جهت پوشش کار اوپراتیفی و اطلاعاتی عازم شهر جلال آباد مرکز ولایت ننگر هار شدیم.

هنوز جنگ آغاز نشده بود و اطلاعات ما نشان می‌داد که دشمن آماده گی حمله وسیع را می‌گیرد، وضعیت شهر هر روز خراب‌تر می‌شد بین مردم هم ترس و وحشت از اثر فیر راکت‌های کور از یک طرف و کمبود مواد ارتزاقی از جانب دیگر فراگیر شده بود. در بین قطعات و جز و تام‌های قوای مسلح افغانستان تشویش کمبود مهمات و اعاشه و بسته شدن شاهراه کابل جلال آ باد به این تشویش افزوده بود، ابعاد جنگ و نشانه‌های حمله دشمن و اطلاعات کشفی ما همه را در فکر تدابیر فرو برده بود که چگونه این خلأ را پر سازیم.

روزی پیام از طریق مخابره ریاست امنیت دولتی جلال آباد بگوش ها طنین انداز شد که کاروان از ولایت لغمان به‌طرف جلال آباد در حرکت است همه کارمندان سارندوی و امنیت دولتی در مسیر شاه را و محلات آسیب پذیر توظیف شدند ما در انتظار این کاروان لحظه شماری داشتیم که چه با خود به شهر جلال آباد انتقال می‌دهد خالی ذهن بودیم.

ساعت‌های ۴ عصر همان روز قطار از موترهای باربری و چند عراده رزهپوش روبروی مقام ولایت ننگرهار توقف کرد از بالای زره‌پوشی که در پیشاپیش کار روان حرکت می‌کرد مرد ملبس با لباس نظامی با قد افراشته و سیمای با غرور نمایان شد فکر کردم کدام جنرال نظامی است دیدم که او رفیق توده‌یی منشی کمیته ولایتی لغمان است که با او در ولایت بغلان آشنا شده بودم لب خند زنان از بالای زره پوش به یک روحیه عالی به پایان آمد. بلی او رفیق شفیق الله توده‌یی بود که ذخایر مواد ارتزاقی مهمات و اسلحه ذخایر ریزف ولایت لغمان را به ولایت ننگرهار که دولت پاکستان به  مزدورانش وظیفه داد تا بالای جلال آباد حمله بزرگ و جمعی نمایند و ملیشه های پاکستانی با اردوی آن علیه جلال آباد آماده حمله بودند قسمت کرده.

این خلاقیت و ابتکار رفیق توده نه تنها ارزش مادی داشت بلکه در بلند بردن روحیه رزمی مدافعان جلال آباد و مردم نقش بسزایی داشت.

توده‌یی شخصیت با ابتکار و مدبری بود او وعده کرد که شاهراه جلال آباد سرخکان کابل باز و تأمین امنیت می‌کند و به دشمن امکان سقوط عقب جبه یعنی لغمان را نمی‌دهد چنانچه شاهدیم که جنان با شهامت از لغمان در مقابل مکر دشمن که پلان سقوط لغمان و بستن شاهراه جلال آباد را داشتند دفاع کرد.

بر علاوه در جریان اولین روزهای شدت جنگ با فرستادن نیرو به جلال آباد و سهم فعالانه و حضور شخص خودشان قابل یادآوری است

رفیق زنده یا د شفیق الله توده‌یی مرد حرف و عمل بود، شجاع و از خود گذر بود مردم و رفقایش را دوست داشت، مرد شفیق و مهربان بود.

راه اش سبز باد.

۲- خاطره دوم من در دنیا مهاجرت است هم در مسکو با هم کار مشترک داشتیم و هم در کشور شاهی هالند در این بخش خاطره از هالند را با شما دوستان شریک می‌سازم:

رفیق شفیق الله توده‌یی تا پایان زنده گی در میان رفقا و همراه با ایشان در مبارزه برای آزادی و آزاده گی، رهایی و رفاه مردم و به‌ویژه زحمتکشان رنجدیده افغانستان به لحاظ اندیشه و عمل. وفادار و فداکار باقی ماند. او به لحاظ شخصی، نمونه خوبی از انسانی با رویکردهای وطن دوستانه بود که خود ویژه گی های وی، ساده گی، تعادل، ثبات و پیوسته گی با شور در میان هم وطن نان خانواده، رفقا و دوستان فراموش نخواهد شد.

رفیق توده‌یی مرد عزم و اراده بود در کشور هالند عده از هم وطن نان ما دچار پرابلم های حقوق پناهندگی بنا بر سیاست‌های دولت هالند بودند و باید به‌صورت جمعی از حقوق حقه آن هموطنان به دفاع حقوقی پرداخته می‌شد، به این منظور رفیق توده‌یی و خانواده‌اش پیشگام همه رفقا وهم میهن نان بودند ایشان در تظاهرات که به‌صورت دوام‌دار از سال 2003 بدین سو در راه دفاع از حقوق مهاجرینی که بنا بر دیدگاه‌های تنگ‌نظرانه مقامات امور پناهنده گی هلند در بی سرنوشتی به سر می‌برند، بنا بر مشوره رفیق توده‌یی اقدامات لازم و مشترک را با اتحادیه انجمن‌های مهاجرین انجام داده. او در این پروسه از همه امکانات لازم برای بسیج افکار شهروندان کشورهای اروپایی در مبارزه علیه این بی‌عدالتی دریغ نورزید به راه انداخته می‌شد با پسر عزیز و دختر شجاع شان با جمع از رفقای هم رزم اش سهم بسزا و فعال را باوجود مشکلات و پرابلم های اقتصادی می‌گرفتند

کمیته تدارک تظاهرات و اتحادیه انجمن‌های مهاجرین در هالند برای دستیابی به حقوق حقه مهاجرین مبنی بر مفاد کنوانسیون ژنیو مظاهره ۲۴ ساعته را سازمان‌دهی کردند که در این گردهمایی عده کثیری از هم وطن نان و رفقا از کشورهای هم‌جوار هالند شرکت ورزیده هوا در آن شب تحت صفر بود رفیق توده‌یی زنده یاد ویاران و فامیل اش از اول صبح در میدان روبروی پارلمان هالند در شهر هاک هالند حضور بهم رساندند در جریان روز در کار میتینگ و سازمان‌دهی آن سهم فعالانه گرفتند هوا سرد خزانی همه را به چالش کشانیده بود همه به فکر بودند تا غذایی برای شب تهیه کنند و حتی رفیق توده‌یی ساندویچی را بدست جوانان دید به رفیق زیارمل و رفیق زهتاب مسؤول مالی نهضت وظیفه تهیه غذا شب را دادند و برای تمام اشتراک کننده گان در شب در میدان بودند غذا گرم از بودجه حزب تهیه شد.

به یاد دارم که شب سردی بود و رفیق توده‌یی سرما خورده گی شدید داشت جمع از رفقا ازایشان خواهش کردیم تا به خانه برود و استراحت کند ولی او قبول نکرد گفتن خواهش بیجا نکنید و حتی این جوانان، خانم‌ها و دختران هم وطنم در این هوای سرد شب را سپری کنند من چطور می‌توانم در بستر آرام بخوابم.

شب را با صحبت‌های رهنمودی تجارب گذشته با جوانان وهم میهنانش سپری کرد.

 توده‌یی رفیق جسور و قهرمان و دوست صمیمی بود. شخصی که ۵۰ سال عمر عزیز اش را در راه اعمار یک افغانستان مترقی، شگوفان، آزاد و دموکراتیک وقف کرد. او با سجایای سیاسی و اخلاقی شایانی که داشت محبوب قلب‌ها گردیده و جایگاهش را در میان همرزمان و مردم عوام پیدا کرده بود.

چنانچه دیدیم که همرزمان و مردم مهن دوست خویش را چگونه در سوگ نبودش فرو برد ما باور داریم که هرگاه عزیزترین کسی از پیش ما برود روحش آزاد و جاودانه می‌گردد.

ما به آن عده از سکتریست ها و حسودان که تحمل شخصیت والای توده‌یی را بعد از مرگش هم ندارند به‌صراحت میگویم راه توده‌یی سبز است و ادامه دارد و روح اش آزاد است.