اوضاع ملالتبار و غم انگيزي حاكم در كشور به همگان روشن است، ابعاد مصائب و آلام مردم مظلوم اين وطن آن‌قدر گستره كم سابقه به خود گرفته است كه وجدان بشري را در مقياس دنيا جریحه‌دار نموده است، فقر و تهي دستي همگاني، بيكاري مزمن، بحران در نظام مالي، عدم مصونيت شغلي، نقض فجیعانه حقوق سياسي و مدنی و انزوای بین‌المللی افغانستان، اين کشور را در مرز بحران انساني رسانيده است، لذا افغان‌ها حق خود می‌دانند كه در هرکجای كه هستند، وضعيت موجود را نقادانه بررسي و راه‌های بيرون رفت از مشکلات کنونی را بسود مصالح و منافع وطن ارائه دهند، اما درین ميان ديده می‌شود که تعدادي از رهبران خودخوانده و به‌اصطلاح سياسيون مفرور و شکست خورده درین جا و آنجا حاكميت طالبان را نقد و راه حل‌های به زعم شان تا سطح التماتوم یعنی استفاده از قوه را درخور درك و فهم مردماني می‌دهند كه در كاخ زندگي نه بل نیازمند آن هستند كه چگونه بيك وعده غذائي دست خواهند يافت.

 برايم قابل فهم است كه اتخاذ موضع‌گیری بيروكراتيك، دگم، پاسميست و بدبينانه نسبت به آزادی‌های فكري و ابراز دیدگاه‌ها، نوع آرايش تفكرات غیر دموکراتیک و متناقض آزادانديشي است كه در دنياي معاصر، ارتجاعي، منتفي و مردود پنداشته خواهد شد، اما عاری از ابهام پنداشته می‌شود كه مسيريابي افغانستان در جهت مخالف خواست‌ها و آرزوهاي مردمان دردمند اين وطن و سير اسفبار حوادث فعلي در كشور به‌وضوح محصول اقدامات و عملكردهاي كساني بوده می‌تواند كه در جنب عوامل خارجي، کشور را به‌سوی تباهي سوق داده است.

 اين افراد كه امروز شرايط و اوضاع داخلي كشور آن‌قدر می‌نمایند، مگر در دو دهه حضور دوستان و همكاران خارجی‌شان در سطوح و بدنه‌های مختلف قدرت شريك نبودند، این‌ها نبودند كه فرصت تاريخي خدمت به وطن جنگ‌زده با مردمان فقيرش را با رقص و پای‌کوبی از حمایت‌های سخاوتمندانه همكاران بین‌المللی به هدف غارت از دست ندادند، همين تاراجگران نبودند كه قدرت را به متاع شخصي مبدل، حاكميت و قدرت كه به مردم تعلق داشت به نيپتوكراسي يا حكومت خانوادگي و فردی مبدل، وزارت‌های كليدي و دستگاه ديپلوماسي افغانستان را به‌مثابه غنيمت جنگي با تقسيم ميان سران قدرت بيك نهاد پوشالي مبدل نه نمودند؟

 نظام مالي و گمرکات در طی چند دهه توسط همين شركاي قدرت در معرض دادوستد و منبع درآمد و غارت تبديل، پست‌های كليدي و حساس ادارات مالي در بدل پول در معرض فروش و معاملات بی‌شرمانه قرار گرفت، ساکنان بی‌دفاع این وطن فراموش نكرده و نخواهند كرد كه تعدادي ازين به‌اصطلاح سياسيون سلاح بدست درنخستين روزهاي اشغال نظامي غرب ازحداقل نورم هاي زندگي محروم بوده كه يك شبه به بزرگترین ثروتمندان چهره بدل نمودند، اين ثروتمندان ميليارد دالري در يك كشور جنگ‌زده با ميليونها فقير وگرسنه اين همه ثروت را ازكجابدست آوردند؟ پاسخ واضح است، غارت كمكهاي بین‌المللی به مردم افغانستان وتاراج سازمانيافته عوايد ملي.

 دردوهه گذشته زورمندان وتيكه داران قومي، تباري وسمتي ازپارلمان به‌مثابه كانون يا باشگاه خوشگذراني، معاملات عقب پرده، باجگيري، امتياز طلبي هاي غيرقانوني استفاده برده واكثريت قابل توجه ازوكلاي نامنهاد، ازنهاد قانونگذاری به‌مثابه اسباب كسب ثروت، راه اندازي معاملات تجاري وابقاي وابستگان به مقامهاي دولتي بهره جستند، لذا به استثناي عده از نمايندگان صالح ووطندوست، كمترفردي را سراغ خواهيد داشت كه درپارلمان عضويت داشته واما ازامتياز مالكيت بر انجوها ومراكزتجاری محروم بوده باشند.

 موازي بر شبكه زنجيره ئي فساد مالي، رخدادهاي مفاسد اخلاقي در بدل پذيرش افراد درپستهاي دولتي واستخدام، سيماي خفتباروننگيني ازخودبجا گذاشت، هكذا مردم افغانستان درعرصه نظامي ودفاعي نيزشاهد بيعدالتي هاي گسترده درزمينه تقرريها وابعاد فزاينده فساد و غارت ازاعاشه والبسه مدافعان حاضردرميادين جنگ بود، دردوهه جنگ اين فقط فرزاندان برخاسته ازميان لايه هاي فقيرجامعه درسنگرهاي نبرد قرارداشته نه زورمندان وثروتمندان، بنابرين فقيرترين افراد جامعه بخاطر امنيت مشت ازعناصر فاسد جانهاي شرين خود را از دست دادند.

 با بذل توجه به شمه اي ازفكتورهاي دروني ويرانگر ومخرب كه به اختصارتذكاريافت، ظهور و قدرت گيري دوباره جنبش مسلح طالبان يك پديده تصادفي وصرفآ با انگيزه هاي بيروني نه بلكه احياي مجدد وتبديل شدن طالبان بيك انترناتيف قدرت دركشور، محصول غيرقابل انكارمجموع عملكردهاي است كه سردمداران رده اول قدرت با شركا، دربازيهاي قدرت، توزيع قدرت، منازعه دائمي بر سركسب امتيازفردي وگروهي بيرون داده وفرصت تاريخي اعمارافغانستان جنگ زده را به هدروعقبگردغيرقابل اجتناب را برين وطن ومردمان پابرهنه تحميل نمودند.

 شكل كيري اوضاع موجود پاسخ كوبنده وتاريخي دربرابرحكام فاسد وزورمندان چپاولگراست كه زيان آنرا مردمان مظلوم متحمل گشته وآنهاكماكان كاذبانه بخاطرافغانستان اشك تمساح ميريزد، دركاخهاي مرمرين خريداري شده از ثروتهاي ملت آواره وسرگردان دربيرون نشسته به نقد پرداخته ونسخه صادرمينمايند، به باوراين قلم، مجموع عناصريكه دربيست سال گذشته با امتيازات نجومی ازکیسه یک کشورمحتاج برگرده هاي اين ملت حكومت نمودند، دركليه مصائب وبدبختيهاي موجود بگونه مستقیم ویا غیرآن دست داشته لذانه تنها به‌مثابه ليدران تحميلي به تاريخ پيوسته اند، بلكه نخواهند توانست باراه اندازي نقدها وابرازدیدگاه‌ها، حمايت مردم را جلب وازآن درراستاي تبرئه ای محكوميت تاريخي خویش بهره جويند.