حقیقت عارف عرفان: انگیزه‌ها و مهارسازی نبرد خونین در افغانستان

در دو روز پی در پی قلب میهنم کابل شدیداً خونباران شد. دکتر غنی از مردم تقاضا نموده بود تا در اوج چلهٔ زمستان به دربار پروردگار به دعا بپردازند تا در افغانستان باران ببارد؛ اما به طرز سحرانگیز در برابر این نیایش، باران‌های خون از آسمان و از فراز هوتل کانتیننتال و وزارت داخله افغانستان از استان کندهار و ننگرهار فرود آمد و زمین‌ها را فرش خون نمود.

 کابل خون‌بار دیگر، در زیر پاشنه‌های سرباز خارجی هرگز قادر نخواهد شد تا سیمای شهر متمدن و انسانی و پایتخت افغانستان را به نمایش بگذارد. کابل مسلخگاه مرکزی افغانستان است و به یک شهر ارواح و مرکز نظام اشک و خون مبدل شده است‌.

 کابل بخشی از پیکر زخم آلود افغانستان است؛ و به میدان مسابقات و مرکز زورآزمایی جهانی و منطقه‌یی در آمده است. از سرعت و شدت طوفان‌ها پنداشته می‌شود که مقدمات یک نبرد اصلی و فیصله کن در افغانستان آغاز شده است.

 در تابش یک دیدگاه شفاف و ریشه دار سرنوشت کشور از کف مردم افغانستان بیرون شده است، نیروهای نیابتی و اسپانسرهای جهانی و منطقه‌یی درین بلاد خون و آتش فرمان میرانند. در وضع موجود بالاترین نقشی که تا کنون مردم افغانستان در برابر این نبرد خونین و همه سویه انجام داده‌اند، نقش هیزم جنگی برای فوران این آتش بوده است.

 ساختمان «شبه» دولت با ترکیب دو مدیر ناکارا غنی-عبدالله که در یک نمایشنامه دموکراسی مضحکه و انتخابات تقلبی اساس گذاشته شد در واقع شعبهٔ جنگ و مجری برنامه‌های استعماری در یک زمین اشغال شده در افغانستان است‌، در افغانستان همه اهداف راهبردی در یک سناریوی واحد در گردش است و چون نوار فیلم در کسوت جهاد، طالب وداعش کماکان رنگ می‌آراید.

 به گواهی تاریخ ایالات متحده آمریکا نزدیک به هفتاد سال قبل در هوایی تسلط بر آسیا عزم شکار افغانستان را نمود ودر گام نخست تحت عنوان «کمک» دامی مرگباری را در سرزمین افغانستان پهن ساخت و ظاهراً کمک‌های خود را در سال ۱۹۴۵ در افغانستان آغاز نمود.

 نیکیتا خروشچف، رییس جمهور سابق اتحاد شوروی، در خاطرات خود نوشت: «برای ما روشن بود که آمریکایی‌ها به هدف آشکار برای ایجاد پایگاه نظامی در افغانستان نفوذ کرده‌اند.» (۱*)

 در واقع در سال ۱۹۵۶ ایالات متحده یک فرودگاه بین‌المللی نسبتاً غیرقابل استفاده در کندهار ایجاد کرد که به‌طور گسترده به‌عنوان یک پایگاه سوخت گیری برای بمب افکن های آمریکا پنداشته می‌شد. ویکی‌پدیا یادآور می‌شود: «از آنجایی که فرودگاه به هدف پایگاه نظامی طراحی شده بود، بیشتر احتمال دارد که ایالات متحده مصمم بود تا از آن به‌عنوان یک مورد خاص استفاده کند، آن‌هم در صورتی که جنگ میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی سابق به راه می‌افتید»(۲*)

 در اوایل دهه ۱۹۷۰، ایالات متحده تصمیم گرفت که بهترین راه مقابله با «طرح سلطهٔ جهانی شوروی» حمایت از اسلام‌گرایان تند رو در افغانستان است. آن‌هایی که مخالف اصلاحات پیشروانه دولت افغانستان بودند. به گفته راجر موریس، عضو شورای امنیت ملی، سازمان سیا ابتدا در سال ۱۹۷۳ با حمایت مخفیانه از رادیکال‌های اسلامی شروع به ارائه خدمات مخفیانه کرد. (۳*).

 بریژنسکی مشاور امنیت ملی پرزیدنت کارتر، پس از اعزام نیروهای شوروی در افغانستان پذیرفت که سیا شش ماه قبل از حملهٔ اتحاد شوروی به مجاهدین افغان کمک می‌کرد. (۴*)

  او اشاره کرد که قصد ایالات متحده در ارائه این کمک‌ها «عبارت از کشانیدن پای شوروی در تلک افغانستان بود. روزی که شوروی به‌صورت رسمی از مرز عبور کرد، به رئیس جمهور کارتر نوشتم: اکنون فرصت آن را داریم که شکست درس جنگ ویتنام را به شوروی بدهیم.» حمله شوروی به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ صورت گرفت اما ایالات متحده آمریکا به‌طور هدفمند در راستای بی‌ثبات ساختن اوضاع افغانستان در جهت تحقق اهداف خویش عمل نمود.

 هم‌زمان با اعزام نیروهای اتحاد شوروی در افغانستان، ایالات متحده آمریکا به‌طور سریع به ارسال سلاح به مجاهدین پرداخت. در فبروری ۱۹۸۰، واشنگتن پست گزارش داد که مجاهدین از طرف دولت ایالات متحده اسلحه دریافت می‌دارند. به گفته جنرال محمد یوسف مسئول شعبهٔ جنگ مخفی سازمان استخبارات آی اس آی علیه افغانستان در سال‌های ۱۹۸۷-۱۹۸۳، میزان کمک‌ها به‌طور قابل ملاحظه هنگفت بود و مقدار سلاح و مهمات در سال ۱۹۸۳ بالغ بر ده هزار تن می‌گردید که این رقم در سال ۱۹۸۷ سالانه بر ۶۵ هزار تن افزایش یافت. میلتون باردن، مسئول دفتر سیا برای تسلیح مجاهدین در پاکستان بین سال‌های ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ که مسئول تسلیح مجاهدین بود، اظهار داشت: «ایالات متحده تا آخرین فرد افغانی علیه شوروی می‌جنگد»(۵*)

 دولت خونتای پاکستان و سازمان جهنمی آی اس آی و هوادارانشان باقوت تمام شعار پیشین جنرال ضیا را «کابل را آهسته‌آهسته بسوزانید» درین نبرد دنبال می‌دارند.

 حادثه طراحی شدهٔ یازدهم سپتامبر در لفافهٔ جنگ با تروریسم شاهراه تجاوز آمریکا بر افغانستان را باز کرد و آن کشور در راستای اهداف راهبردی دیرینه با احداث نه پایگاه نظامی و برپایی جنگ نیابتی و گسترش تروریسم و مواد مخدر در کشور عملاً افغانستان را به میدان خونین جنگ رقابتی جهانی و منطقه‌یی مبدل نمود. استقرار پروژه داعش در کشور با توجه به رخدادهای ویرانگر عراق و سوریه زنگ خطر را برای کشورهای همسایه به صدا درآورد و افغانستان را رسماً به میدان جنگ رقابت‌های جهانی و منطقه تبدیل ساخت.

 حال از هر زاویهٔ که به این جنگ خانمان‌سوز و خونین موجود نگاه می‌کنیم در مرکز آن ایالات متحده امریکا عمدتاً در کسوت داعش و طالب جلوه می‌یابد. مردم افغانستان این را می‌پرسند که تا همین اکنون چگونه و توسط کی و از کدام مسیر حدود ده هزار تروریست آدمخوار داعش از طریق هوا و یا هم راه کشتی و گذرگاه زمینی تورخم به افغانستان استقرار یافت؟

 تا هنوز پرسش هواپیماهای بی‌سرنشین برای اکمالات تروریست‌ها بی‌پاسخ مانده است و مزید بر آن برپایی آتش بی‌سابقهٔ نزاع‌های قومی که از همین اردوگاه ترور برمی‌خیزد همه انگشت‌ها را به‌سوی آمریکا و دولت وابسته و تیم بی‌کفایت و غیرمسلکی آن نشانه می‌گیرد.

 اوضاع طوفانی افغانستان مستلزم دگرگونی جدیست. در افغانستان فعلاً مقتدرترین کشورهای جهانی چون کشورهای غربی در رأس ایالات متحده آمریکا، روسیه، چین، هند، پاکستان ایران و عربستان سعودی در راستای منافع و اهداف معین می‌رزمند و کلی‌ترین اهداف جبهه ضد غربی را خروج پایگاه‌های نظامی آمریکا و انهدام کامل پروژه های تروریستی بویژه داعش وختم اشغال وخروج سربازان امریکا از افغانستان تشکیل میدهد.

 جوانب درگیر با ارسال فناوری جدید نظامی درین جنگ نیابتی در جستجوی تغییر بلانس نظامی در افغانستان اند.

 آگاهان امور معتقد هستند که سلاح استینگر به حیث «قدرت برتر» نقش بزرگی را در تعین بلانس نظامی در دهه هشتاد در افغانستان ایفا نمود وبرتری هوای دولت را به چالش گرفت. بهادر کمار نویسنده معروف هند با توجه به نقش ویرانگر فناوری جدید نظامی در نبرد افغانستان این پرسش را مطرح میدارد آیا اکنون ما به سمت «قدرت برتر» دیگری متمرکز هستیم - این بار، به طرز عجیب و غریب، در برابر اشغال بی انتهای افغانستان؟

 گزارش ها می رساند که طالبان در حملات ویرانگر به پرسنل امنیتی در ولایات کندهار و فراه در روزهای پی در پی از تکنولوژی «شب بین» و تکنولوژی «لیزر» استفاده کردندکه یش از ۷۰ نفر از نیروهای امنیتی در آن جان باختند (۶*)

 حل اساسی بحران افغانستان در فاکتور خارجی وبرپایی کنفرانس منطقهٔ نهفته است که به طرز آشکارا آمریکایی‌ها از آن طفره میروند.

 قبل از اولویتهای تاخیر ناپذیری که در برابر مردم افغانستان قرار دارد انسداد دریای خون وخاموش ساختن این پالایشگاه نفتی است که هرلحظه چون اژدهای خونخوار جمعیت بزرگی را در کام خود می بلعد. مأیوس ترین بخش این سناریو بی پروایی وبی کفایتی مدیران دولت نامنهاد موجود برای مهار ساختن این طوفان واتخاذ تجویز بایسته است.

 از دید این قلم بارزترین فاکتور برای پایان بخشی این دریای خون عبارت از کاربرد تغییر اساسی وبنیادین در افغانستان است. ندای تاریخ وفریاد های سوزناک وخسته جامعه میطلبد تا مردم به پاخیزند. مردم به طرز متحدانه باید لویه جرگه را فراخوانده ودر باره حضور ارتش خارجی، ایجاد حکومت موقت، اصلاح قانون اساسی وتدویر انتخابات تصمیم بگیرند.

 برای برگزاری لویه جرگه، گزینش شورای «تدارک وانسجام» با حضور نمایندگان احزاب، سازمانها، نخبگان وشخصیتهای ممتاز همه ولایات اقوام وملیتهای افغانستان ضرور است.

 باید در همه شهر ها، ولایات خیزشهای مردمی ومدنی را به راه انداخت، وراه را به‌سوی این جرگه وتصامیم سازنده باز کرد وقدرت لایزال خلق را به نمایش گذاشت. بایدهوشیارانه درک نمود که مهندسی ساختمان دولت کنونی که در سایهٔ آن اهداف بلندپروازانه منافع بیگانه دیزاین شده است، هرگزاهداف صلحجویانه را بر نمی تابد ورویکرد هیچگونه اصلاح در آن ممکن نیست.

 برای تعین سرنوشت مجدد کشور برباد رفته برای بدست اوردن اختیار مادر وطن همه وبطرز متحدانه وباعبور آگاهانه و جسورانه از مرزهای قومی بایدپلاتفرم سیاسی افغانستان آینده را طراحی کرد. در تداوم بلاوقفهٔ این کانالهای خون در کشور، بخاطر حفظ تاج وتخت غنی-عبدالله نباید همه روزه کتلهٔ عظیم وبیدفاع روزانه به خاک وخون بغلطد.

 ما به چند ملوانی ضرورت داریم تا ازدرون این کشتی طوفانزده و از درون این امواج مردمی برخیزند ونگذارند تا این کشتی، بیش از پیش در اعماق این بحرخون فرو رود.

 درپخش پایانی این سوگنامه بگذارتا سخنان ارزنده یکی از مورخین نامور آمریکا را بنام «هوارد زین» که بارخدادهای کنونی وطن همرنگی کامل دارد یاد دهانی نمایم؛

 این مورخ مینویسد:

 نافرمانی مدنی مشکل ما نیست. مشکل ما فرمانبرداری مدنی است. مشکل ما اینست که مردمان سراسر جهان از رهبران دیکتاتور حکومت های شان اطاعت نمودند، به جنگ رفتند، وبخاطر اطاعت، ملیونها کشته شدند.

 پرابلم ما اینست که مردم جهان دربرابر فقر، قحطی، حماقت بیرحمی وجنگ مطیع اند.

 پرابلم ما اینست که مردم زمانی که میبینند که زندانها مملو از دزدان کوچک اند ودزدان بزرگ کشور را رهبری نموده وبه غارت مبادرت میورزند، دست به اطاعت میزنند.

 با احترامات بیکران

 لندن

 جنوری ۲۰۱۸

 :Ll pplمنابع

 (1*) Invisible History: Afghanistan’s Untold Story, Paul Fitzgerald & Elizabeth Gould, 2009, pg94

 (2*)htt/original.antiwar.com/james lucas/2010/03/05/americas nation destroying-mission-in-afghanistan./

 (3*) Interview with Zbigniew Brezinski”. Le Nouvel Observateur. Jan. 15,1998

 (4*)Milton Bearden, “ Afghanistan Graveyard of Empires.” Foreign Affairs, November/December 2001.

 (5*)http://en.wikipedia.org/wiki/Foreign_relations_of_Afghanistan

 (6*)Through night vision goggles, Afghan conflict becoming a proxy war

 By M.K. BHADRAKUMARNOVEMBER 16November, 2017