میگویند هر رویداد تاریخی محصول همان دوران خاص خود میباشد وقتی آینده گان به قضاوتش میگیرند نخست از همه توجه به درک اوضاع وشرایط حاکم آن وقت الزامیت ومبرمیت خاصی دارد.

 آنگاه میتوان با ورود کامل بر چگونگی رویداد ها با تحلیل وپژوهش وتحقیق همه جانبه

  بروشنی مستندات وشواهد عینی وبرداشتهای واقعبینانه با ورود کامل ودقت بیشتر از جهانبینی علمی ودیالکتیک زمان موضوع مورد بحث را به بررسی گرفته و به معلومات دقیق ومبتنی بر واقعیتها وقضاوتهای عینی آزاد از سمپاتی ها ومخالفتها دسترسی پیدا خواهند کرد.

 در رابطه به ششم جدی اکثریت عظیم دانشمندان علما تحلیلگران سیاسی قلم پردازان فرهیخته احزاب وگروه های سیاسی وشخصیتهای موافق ومخالف موضوع را مورد تحلیل وبررسی قرار داده اند که در رسانه ها ی داخلی وخارجی باز تاب گسترده ی یافته است.

 در بحث حاضر دو فکتور اساسی از ارزشهای تاریخی رویداد ششم جدی را مختصراً به بررسی میگیریم. باید گفت چیزی که تحول ششم جدی را نسبت بدیگر رویداد ها ورخداد های تاریخی کشور ما وجهان متفاوت وبرجسته میسازد همانا دوفکتور اساسی میباشد که در مجموع واجمالاً آنرادر بر میگیرد.

 اول ششم جدی گامی برای نجات ونوسازی وبرای سلامتی افغانستان بود.

 دوم همزمان با تحول ششم جدی آمدن قوتهای نظامی اتحاد شوروی که هفده بار قبلاً توسط حکومتهای شاد روان نورمحمد تره کی وامین از اتحاد شوروی رسماً مطالبه گردیده بود علی الرغم مخالفت صریح ببرک کارمل با آمدن ارتش سرخ که در شرایط تبعید سیاسی قرار داشت ولی کار از کار رفته بود.

 موضوع اول با تکیه بر وجوهات مشترک نظریات وخواسته های عمومی مردم در آنزمان با صراحت وضاحت گفته میتوان که ششم جدی روز نجات مردم افغانستان از دم ساطور حفیظ الله امین آدمکش سفاک وبیرحم تاریخ بود که پس از آن با آمدن زنده یاد ببرک کارمل رهبر فرزانه ی حزب دموکراتیک خلق افغانستان با تصمیم داد گاه عادلانه وانقلابی رژیم سفاک وخون آشام این میرغضب تاریخ واژگون گردید وصدها هزار هموطنان ما از دم تیغ امینیان وزندانهایش رهایی یافتند ومورد عفو عمومی دولت دموکراتیک افغانستان تحت زعامت ببرک کارمل قرار گرفتند.

 بنا بر آن میتوان گفت که ششم جدی روز نجات مردم افغانستان از باند امین وروز نجات کشور از دسایس مشترک گلبدالدین وآی اس آی بود.

 ششم جدی روز رهایی صدها هزار محبوسین اعم از زن ومرد مخالف وموافق بود.

 ششم جدی روز نجات مردم از تعقیبات هولناک وتهدیدات بمرگ از طرف دولت امین.

 ششم حدی روز دلجویی غمشریکی با مردم وپاک کردن اشکهای داغدیده گان زمان امین جلاد بود.

 ششم جدی باز گشت قدرت سیاسی به عرصه ی قانون، اصول ومقررات عادلانه ومردمی بر مبنای عدالت ودموکراسی وامنیت بود.

 ششم جدی پایان دادن به زور گویی، خود سری، قانون شکنی، تعصبات ملی، زبانی، سمتی، مذهبی، جنسیتی، قومی وغیره بود.

 ششم جدی پایان دادن به ماجرا جویی های سیاسی در سطح ملی ومنطقه بود.

 ششم جدی احترام گذاشتن به اراده ی مردم وعنعنات سننها آداب ورسوم پسندیده وخواسته های مردم افغانستان بود.

 ششم جدی گامی برای سلامتی کشور یعنی تامین حقوق شهر وندی وتحکیم وحدت ملی بود.

 ششم جدی سر آغاز تشکیل دولت کثیرالبنیاد برای اولین بار در تاریخ افغانستان بود.

 ششم جدی تحول رهایی دولت ازانحصار قدرت تک حزبی وشریک ساختن عموم مردم وسایر زحمتکشان کشور بود.

 بخصوص سهم بارز اقشار زحمتکش اقوام اقلیت و سهم گسترده ی قشر زن دردولت بود.

 ششم جدی تحول مشارکت ملی در تعین حق سرنوشت مردم توسط خود مردم از راه قانون وانتخابات آزاد ودموکراتیک وعالدلانه.

 ششم جدی احیای مجدد برپایی قانون پارالمان وبنیانگذاری دستگاه عادلانه ی قضایی

 که نخستین بار در تاریخ کشور برهبری خردمندانه رهبر بی بدیل زنده یاد ببرک کارمل اساسگذاری گردید.

 ششم جدی دوران پیشرفتهای سیاسی اقتصادی فرهنگی واجتماعی مطابق پالیسی های ترقی خواهانه حزب ودولت

 ششم جدی طرح وبرنامه ریزی برای تقویت روحیه مشارکت مردم در تصمیم گیری سیاسی کشور، یعنی زیر ساختار های اقتصادی، رشد وتوسعه معارف وتحصیلات عالی صحت عامه ومواظبت از کارگران کمک به دهقانان حفاظت ومراقبت های اجتماعی حمایت از اصناف واقشار زحمتکش ایجاد شوراهای قومی وملیتها، تشکیل اتحادیه های صنفی اصناف اقشار مربوط به طبقات زخمتکش.

 ششم جدی سرآغازتقویه لسان مادری با حقوق مساوی ملیتها رشد متوازن معارف وفرهنگ درشهرودهات، حل مسله ی ملی برای اولین بار در تاریخ کشور، رشد وتقویت مهارتهای مسلکی، رشد وتقویت صفوف قوای مسلح کشور با تجهیرات عصری، دفاع از دستاوردهای انقلابی،‌دفاع از وجب وجب خاک کشور استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی وغیره از دستاوردهای تحول ششم جدی میباشد.

 دوم: طوریکه در فوق خاطر نشان گردید برخی اشخاص وگروهای مغرض واستفاده جو همانند دشمنان داخلی وخارجی افغانستان با تحریف حقایق واقعیتها وتهمت بدیگران همزمان نسبت دادن تحول ششم جدی ۱۳۵۸ را با آمدن قوتهای نظامی اتحاد شوروی مرتبط دانسته و تمام ارزشها وتحولات مثبت این رویداد تاریخی را آگاهانه ونا آگاهانه زیر سوال میبرند.

 بنااً این رویداد تاریخی با اهدافی نیاز به مطالعه ی دقیق مستند وقضاوت عینی دارد.

 زیراکه آمدن قوتهای شوروی به افغانستان علی الرغم مخالفتهای شدید کتبی وحضوری زنده یاد ببرک کارمل توام با ارایه ی هوشدار ها وتوضیح پیامدهای منفی این لشکر کشی به افغانستان که در مقالات علمی واکادمیک محترم عارف عرفان تحلیلگر سیاسی ودیگر سروران قلم بطور علمی ومستند به تحلیل گرفته شده است باز هم بدلایل معینی رهبران شوروی وقت وبازی های سیاسی واستخبارات نظامی قدرتهای بزرگ جهان تصامیم آمدن قوتهای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان عملی گردید.

 طوریکه گفته آمدیم برغم آنکه منشاُ در خواست عساکر از شوروی را تقاضا های مکرر امین تره کی تشکیل میدهد که این بهانه ی بزرگی را بدست دشمنان افغانستان وبخصوص رژیم خونتای پاکستان داد تا گروهای تندرو اسلامی را تسلیح وتجهیز نموده بمنظور جنگ درافغانستان اعزام نمایند.

 درین بازی بزرگ لبه ی تیز تبلیغاتی وسیع دشمنان افغانستان وعمال داخلی آنها در ذهن میانتهی ساده لوحانه ی مردم، آمدن زنده یاد ببرک کارمل را همراه با قوتهای شوروی عوامل جنگ را مجسم ومتصور ساخت که شعار ساختگی ودروغین گویا اسلام درخطر است جنگ ظالمانه وخاینانه را به آن توجیه میدهند.

 درحالیکه اصلا چنین نیست اما سوی استفاده دشمنان افغانستان از جریان متفاوت نسبت عدم آگاهی کامل مردم از حوادث تاریخی آندوران تا بحال باقی مانده وبوسیله چنین بهانه ی جنگ وحشتناک علیه وطن ومردم را تا به قیمت بربادی مملکت ادامه داده ومطابق خواست پاکستان وغرب ادامه داده اند.

  دشمنان افغانستان از پیشبرد جنگ نیابتی وتطبیق نقشه وپلان خارج با نمایشات کاذب وریاکارانه از خود قهرمان سازی نموده ودرفضای آتش وخون تمام جنایات وغارتگری شان را پوشانده خاک را بچشم مردم می زنند ودر سخنرانیهای دروغین وفریبنده ومضحکانه ی خود با چشم پوشی وسکوت به آوردن قوتهای نظامی از ۴۸ کشور کافر ومسلمان فقط این نکته را تکرار روز مره خود قرار داده که گویا از وطن دربرابر شوروی دفاع کرده اند.

  درحالیکه سوی استفاده از ذهنیت عقب مانده ی مردم خود جنایت هولناکی است که این قهرمانان؟ جنگ ساخته ی پاکستان مرتکب میشوند.

 لازم بیاد آوریست که درینجا یک سوال تاریخی به کسانیکه آمدن قوتهای شوروی ورویداد ثور وتحول ششم جدی را بهانه ی برای جنگ قرار میدهند

  اینست وقتی که سران تنظیمهای جهادی درسال ۱۳۵۲ خورشیدی در زمان جمهوری محمد داود خان، راهی پشاور واسلام آباد شدند ودر آنجا دربدل دادن تعهد اطاعت به امر ونهی پاکستان و سپردن سرنوشت خود به رژیم خونتای آنکشور اسلحه دالر، کلدار وشعبه واداره در پشاور بدست آوردند وراهی جنگ با دولت محمد داود خان شده وآتش جنگها را در لغمان کنر وپنجشیر جلال آباد خوست شعله ور ساختند در آن زمان که چندین سال با انقلاب ثور وآمدن قوتهای شوروی به افغانستان فاصله داشتیم سوال اینست که در آنوقت کجا بود رویداد ثور ویا قوتهای نظامی شوروی مگر مردم افغانستان این را نمیدانند که در آنوقتی که جهادی ها جنگ راعلیه کشور ما شروع کردند نه انقلاب ثوری بود ونی هم قوتهای نظامی اتحاد شوروی درافغانستان پس جواب این تهمت بزرگ ودروغ شاخدار را کی وکدام قهرمان میدهد آیا مسلمان همینقدر دروغ میگوید؟

 همه بیاد دارند زمانیکه سران مجاهدین با تحایف ظریف ونحیف بدربار ریگن درامریکا رفتند ودولت ایالات متحده با ارسال ملیونها دالر درمیان گاو صندوق ها توسط برژنسکی برای مجاهدین وتشدید جنگ با دولت افغانستان سران جهادی را تشویق به بربادی کشور شان نمود. پس چه میبایست میشد؟ در آن صورت اگر کمکهای بموقع اتحاد شوروی به افغانستان نمیبود آیا افغانستان در برابر توطیه ی گلب الدین با آی اس آی ودیگر قدرتهای بزرگ چگونه از خود دفاع میکرد؟

 بنا بر آن امریکا وپاکستان با متحدان عربی وغربی شان تمام تحولات وپیشرفت وترقی کشور ما را غیر قابل تحمل خوانده تا سر حد سقوط نظام دموکراتیک ومردمی افغانستان جنگیدند وپس از سقوط دولت دموکراتیک درافغانستان دیده شد که پاکستان حتا برضد دست پرورده های گوش بفرمان خود هم جنگ را شدید اً دامن زد تا زمینه را برای ظاهراً سقوظ شان مساعد ساخت پس از طالبان نوبت تسخیر کشور ما را بدست تکنوکراتهای فروخته شده ی غرب رقم زدند ومجاهدین نکتایی پوش را با تغیر قیافه روی صحنه آوردند ودر زمان دیگری در جریان بازی های بزرگ گروه های دیگری را جاگزین ساختند وبه این هم بسنده نکرده گروه داعش را در قطار نوبت بقدرت بعدی از کشورهای دور به کشور انتقال داده تا بعداً قوتهای کوهی به شهر واز شهر بکوه احتمالاً جاخالی نمایند.

 پس آنهایی که بنام جهاد وطن را غارت وبه ویرانه تبدیل کردند وحتا استخوان وخاکستر آنرا نیز به پاکستالن معامله کردند یکبار پاسخ این سوال را بگویند که چه شد پاکستان وفرمانروای شما که با آن تکیه کرده بودید وچرا باز هم به همان روسیه میراث خوار شوروی سابق رجوع نموده وخواستار کمک میشوند.

 اکنون که چهل سال واندی از جنگ وبیست سال از موجودیت قوتهای نظامی ناتو وایالات متحده درافغانستان میگذرد فقط دستاورد آن بردن افغانستان در سراشیبی که سرنوشتش به پاکستان تعلق بگیرد ودر تحول دیگر سران شان قطار بسته وباز هم بدست بوسی آی اس آی میروند اینست غیرت اسلامیت ومجاهدت.

 بسیار شرم آوراست.

 مردم افغانستان نیروهای ترقیخواه عدالت پسند در طول چهل سال جنگ تجارب گرانبهایی از دوست ودشمن حاصل نمودند این را میدانند که هیچ قوت خارجی صلح رادرافغانستان نمی آورد ونمیخواهد بنا اً انتظار بدیگران ضیاع وقت بوده وناکامی به بار می آورد.

 بنا بر آن تمام نیروهای وطندوست صلح پسند با بیداری کامل در یک صف مقدس از وطن تاریخی خود دفاع خواهند نمود.