روزا لوکزامبورگ مینوشت: آیده فرخنده بکار بردن یک جنبش تعطیل پرولتاریا بعنوان وسیله ی برای اکتساب هشت ساعت کار در روز، نخست در آسترالیا زاده شد. کارگران آنجا در ۱۸۵۶ تصمیم گرفتند توقف دستجمعی یک روز کامل را با جلسات وتفریحات بعنوان تجلی موافق با هشت ساعت در روز سازماندهی کنند. پس آیده جشن پرولتاری بسرعت پذیرفته شد واز آسترالیا آغاز بگسترش بدیگر کشور ها کرد. تا سر انجام تمام جهان پرولتاری رافتح کرد. درین اثنا جنبش کارگران در اروپا قویتر وبا تحرک تر شده بود. قوی ترین نمونه این جنبش در کنگره کارگران انتر ناسیونال ۱۸۸۹ رخ داد در کانگره نماینده گان کارگران فرانسه خواستند که این مطالبه در تمام کشورها با یک توقف جهانی کار ابراز شود. نماینده کارگران امریکا توجه را به تصمیم رفقایش برای اعتصاب در اول ماه می ۱۸۹۰ جلب کرد. وکنگره این تاریخ را برای جنبش جهانی پرولتاریا برگزید. روزا علاوه میکند وقتیکه روز های بهتر سر زند وقتی که طبقه کارگر رستگاری اش را بدست آورد آنگاه هم بشریت احتمالاً روز اول ماه می را به افتخار مبارزات تلخ ورنجهای بسیار گذشته جشن خواهند گرفت»

 واما تشکیل نهاد بین‌المللی کار پس از انقلاب صنعتی وتوسعه اقتصادی وفشار غیر قابل تحمل سرمایداری بر طبقه کارگر وخیزشهای کارگری قرن نوزدهم کشورهای غربی در سالهای ۱۸۱۸ الی ۱۸۵۹ برخورد کارفرما وتحرک کارگران وسایر روشنفکران ترقی خواهان را برضد هم شدت بخشید.

 در امریکا سر آغاز اعتصابات وتظاهرات کارگران امریکایی بخاطر تقلیل ساعات کار از روزی ۱۴ ساعت به هشت ساعت وبهبود شرایط وضع معشیتی واستراحت کارگران میباشد که این خواستها ی صنفی کارگران نیز بسرعت در تمام کشورهای جهان گسترش یافت.

 به استثنای ایالات متحده، کانادا وچند کشور کوچک در اکثر کشور های جهان در همین روز از روز کارگر با مارشها ومیتنگها ومحافل با شکوه تجلیل بعمل می آورند. این درحالی بود که ساعات کار به هشت ساعت تقلیل یافت وتوجه کارگر وکارفرمارا درسطح جهان به تدوین قوانین کار وکارگر معطوف داشت که به تشکیل انجمن بین‌المللی بدفاع کارگر در سال ۱۹۰۱ منجر شد.

 در کشور سویس در سال ۱۹۰۵ کانوانسیونهای بین‌المللی کار بتصویب رسید واولین کانفرانس بین‌المللی کاردر اکتوبر سال ۱۹۱۹ میلادی در شهر واشنگتن آغاز بکار کرد ومرکزیت آن در سال ۱۹۲۰ به ژنیو مستقر گردید ودر سال ۱۹۴۸ در رابطه به حقوق وآزادی کارگران وسندیکا های کارگری تصاویب همه جانبه صورت گرفت.

 این ساز مانها در رابطه به وضع مقررات بین‌المللی کار با ایجاد دفتر بین‌المللی کار در ژنیو که ۱۷۸ عضو دارد در سال ۱۹۰۶ دفتر کنترول اجرای کار در کشورها تشکیل گردید.

 تشکلها وکانوانسیونهای کارگری،

 اولین بین الملل کار گری ۱۸۶۴ در لندن

 اولین کانگره بین‌المللی کارگران ۱۸۶۶

 اولین کتاب سرمایه کاپیتال اثر کارل مارکس ۱۸۶۷

 نخستین قوانین اجتماعی در اروپا الی ۱۸۹۱

 دومین بین الملل کارگر در پاریس ۱۸۸۹ ودر سال ۱۹ ۱۹ تشکیل سازمان بین‌المللی کار کنفرانس در باره حقوق وظایف سندیکا ها بتصویب میرسد.

 در سطح جهان آغاز قرن هجده هم بدنبال انقلابات صنعتی در اروپا وامریکا وایجاد کارخانه های بزرگ اساس طبقه کارگر گذاشته شد.

 در کشور ما افغانستان: علامه غبار شخصیت شهیر ومورخ کبیر مینوشت، قرن نزدهم که بدوره ریفورم یاد شده است استقرار سلطنت امیر شیر علیخان برابر بود با انکشاف امور اقتصادی، فرهنگی وپیشه وری مخصوصاً اسلحه سازی، باروت سازی، توپ ریزی، مطبعه لیتو گرافی، زراعت ومالداری اساس وبنای کار تولیدی را بوجود آورد. همچنان بنا وساختمان شهر مستحکم شیر پور ۱۸۷۰ بیشتر از پنجسال روزانه شش هزار کارگر را بکار مشغول ساخته بود.

 در زمان امیر حبیب اله خان مطابع جدید موسسه لیتو گرافی، زنگو گرافی، عکاسخانه، ترمیم موتر، ماشین خانه کابل، واعزام ۷۲ نفر بکشور هند، ساختن بادی وسیت موتر، رنگمالی، آهنگری، تاسیس شرکت موتر، واردات بایسکیل، ایجاد کار خانه های چرمگری، پشمینه بافی، برق جبل السراج، فابریکه حربی، ایجاد شفاخانه ها واحداث نهر ها، سرکها، بندهای آبگردان وآبرسانی پغمان وساختمان پلهای آهنین وغیره صورت گرفت.»

 در زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان محصل استقلال کشور تورید فابریکه های ادویه سازی، دستگاه های صنعتی، در تمام عرصه ها، تمدید خط آهن وتاسیس استیشنها ی برقی ودستگاه های صنعتی، چرمگری، نساجی، سمنت، گوگرد، برق، ترمیم موتر، افزار سازی، صابون سازی، عطر سازی، بخار، یخسازی، تولید روغن، قند سازی، حفظ میوه، تیل خاک کشی وطرح فابریکه ذوب آهن واستخراج معادن زمینه ایجاد طبقه کار گر را بوجود آورد.

 پس از دوره رکود کوتاه مدت در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه در دهه چهل وآغاز دهه ی پنجاهم خورشیدی بر علاوه اعمار قصر ها، دستگاه های صنعتی وتولیدی در مرکز ولایات ایجاد گردید که سرمایه های کوچک بدست دولت وسرمایه های بزرگ به سرمایداران ودلالان متعلق بود. ازینرو وضع کارگران روز بروز بدترمیشد. در دوره صدارت محمد داود خان ۱۸۵ موسسه ونهاد های سر مایداری و بسیاری دستگاه های صنعتی، تولیدی، فابریکات وشرکتها ایجاد گردید.

 جنبش کارگری در همان دوره نسج گرفت وکارگران برای دریافت حقوق وخواستهای صنفی شان برضد استثمار بیرحم سرمایداری واشراف فیودال وبروکراتهای فاسد نظام دست به مبارزه زدند.

 پس از تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ۱۱ جدی ۱۳۴۳ خورشیدی طبقه نو ظهور کارگر به آگاهی های نسبی رسید ومارشها ومیتنگهای کارگران اعتصابات ومظاهرات بوسیله روشنفکران وکادر های برجسته کارگری بگونه مثال عبدالقوس کار گر، نجم الدین کارگر، حمید کارگر، غنی کارگر، بسم اله کارگر، عتیق کارگر در نساجی گلبهار، سخی کارگر واکرم کارگر در هرات، گلجان وشیر آغای کارگر در ننگرهار، نبی کارگر، واسع کارگر، عظم الدین کارگر، محمود کارگر، قا در کارگر، عتیق کارگر، صدیق کارگر وغیره در کابل وغلام غوث کارگر، بیگی کارگر، رحیم کارگر، نفیس کارگر، محمد قل کارگر وجان آقای کارگر در شبر غان وتعداد پیشآهنگان دیگر در نقاط مختلف کشور راه اندازی میشد. نخستین تاسیس کننده اتحادیه ها وسندیکا های کارگری ح د خ ا میباشد که بدفاع از حقوق کارگران به آموزش وآگاهی وتشکل اساسی کارگران پرداخت.

 پس از رویداد ثور وبخصوص مرحله نوین آن حزب با همبستگی وهمکاری با کارگران در بسیاری بیانات واعلامیه ها وآموزه های منظم سیاسی کارگران را سمت وسو میبخشید. ح د خ ا در دفاع وپشتیبانی همه جانبه از کارگران ودر کنار کارگران از روز جهانی کارگر تجلیل بعمل می آورد. چنانچه حزب د خ ا عملاً با مواظبت وتامین حقوق طبقه کارگر ومشارکت در دولت، قدرت سیاسی وقوتهای دفاعی کشور واعطای امتیازات معشیتی، از قبیل کوپون وکوپراتیف، معاش بیشتر، اعطای تحایف، لباس وافزار کار، تامین حق استراحت وتفریح، بیمه صحی رایگان توزیع خانه وسایط نقلیه، بلند بردن سطح مهارتی ومسلکی کارگران، اعطای بورس های تحصیلی ومسلکی آموزشهای سیاسی، سواد آموزی، وبلند بردن درجه کارگری وتمدید حق کار وایجاد کلپ های ورزشی. تاسیس اتحادیه مرکزی وایجاد نماینده گی های آن در ولایات کشور کارگران را به شرکت فعال در امور سیاسی، اقتصادی وفرهنگی رشد میداد.

 ولی از سوی دگر گروه های مخالف دولت دموکراتیک ومردمی، بدستور بیگانه با راه اندازی جنگ نیابتی پاکستان تمام کارخانه ها وفابریکات را که از خون مردم ایجاد گردیده بود به آتش کشیده وهرچیزی که نسوخته بود غارتش کردند. وماشینهای تولیدی را همچون توته آهن به بازارهای باداران شان در پاکستان لیلام کردند.

 به این ترتیب مدعیان اسلام به ارزش صدها میلیارد دالر فابریکات ودستگاه های تولیدی وصنعتی را به خاکستر مبدل ساخته وبیش از نیم میلیون کارگر را بصورت مستقیم وده میلیون کارگر وابسته به دستگاه های تولیدی وصنعتی وکشاورزی وفروشنده گی را برخلاف حکم قرآن واسلام از کار بیکار ساخته وطبقه کارگر را به خاطر خوشی رضای بنیاد گرایان پاکستانی، عربی، وآدم نماهای دور حجر از میان برداشتند.

 با تاسف که نوکران دالر وکلدار به این هم بسنده نکرده پس از آن دهاقین را به کاشتن تخم خشخاش تشویق کرده زمینهای زراعتی ومیوه زار وطن را به جولانگاه قاچاقبران کشت خشخاش وهیرویین مبدل ساخته و با همکاری با قاچاقبران مواد مخدر وغارتگران معادن کشور از خون ملت هردم شهید ما زر اندوزی میکنند. آیا بیش ازین دشمنی با وطن وخلق خدا میشود کرد که اینها روا داشتند.

 اکنون که کارگران از نبود دستگاه های تولیدی وصنعتی رنج برده ودست نیاز مردم بسوی خارج دراز شده است، کارگران بحالت بیکار ویا در شرایط سخت اقتصادی ونبود اشتغال در میان دود وآتش جنگ ونا امنی بسر می برند. در حالی که افغانستان بحیث امضا کننده کانوانسیونهای کارگری بین‌المللی کاراست، تا هنوزدولت نتوانسته که به وضع رقتبار کارگران رسیده گی نماید. تیکه داران اسلام که زمین را از دهاقین وکارخانه را از کارگر گرفتند اکنون صدها هزار نفر از جوانان تحصیلکرده کشور در بیکاری وبیماری وبی سر نوشتی بسر می برند. هزاران نفر از جوانان هموطن وحتا تحصیلکرده ها بخاطر یافتن کارمزدوری از بام تاشام در چهار راهی ها منتظر کار نشسته اند وهزاران هزار جوان ونو جوان دیگر بخاطر پیدا کردن لقمه نانی وطن راترک کرده راهی ایران شده وجبراً بجنگهای نیابتی ملاهای ایرانی وارد سوریه ویمن میشوند؛ و هزاران زن ودختر از بیکاری وبیم گرسنگی دست به گدایی میزنند. این داغ ننگین بر جبین انسان های بی مسولیت بالا نشینان نظام است که هیچ احساسی برای مردم نداشته آنها فرزندان خود را بخاطر سرمایه گذاری پولهای کلان انتقال یافته در بانکهای خارجی بنام تحصیل بخارج فرستاده وبه صدای مردم ارزشی قایل نمیباشند.

  همین اکنون در کشور فقر مرض جهل بیکاری وبیماری توام با شعله های آتش وخون تجاوزگران ومداخله گران خارجی بیداد میکند ولی دولت افغانستان پلان زیر بنایی وبرنامه یی کارا برای نجات مردم از فلاکت وبیکاری رویدست ندارد. بنا بر آن بهبود وضع معشیتی مردم وصلح وآرامش در چشم انداز آینده این وطن جنگزده وبگروگان رفته دیده نمیشود.

  پس چگونه میتوان با چنین اوضاع بی مسولیتی و تجلیل نمایشی روز کارگر به نهاد و اداره کار وکارگری چشم توقع داشت.

 بنا بر آن بخاطر نجات مردم وبخصوص طبقه کارگر وجوانان کشور، اتحاد وهمبستگی سراسری ملی وهمه جانبه یک امر ضروری وحتمی است که به اتحاد نیروهای وطنپرست، داد خواه وترقیخواه وشخصیتهای ملی ودلسوز وطن در جهت ختم جنگ وایجاد صلح وترقی در خط مقدم مبارزه متحد گردند، در آنصورت صدای رسای جنبش سراسری وطن بگوش مردم و جهانیان طنین انداز گردیده وبا اندیشه جمعی ومتحدانه راه نجات وطن پیدا خواهد شد.