حقیقت ، عبدالوکیل کوچی: تفوق گرایی قومی بدتر از تسلط استعماری است

مادامی که احمد خان ابدالی بیشتر از ۱۷ بار سرزمین هند را مورد هجوم قرار داد در اثر آن سنگ‌های بزرگی از سر راه استعمار انگریز پس گردید و بعد از اشغال هند پای استعمار بر سرزمین ما راه یافت با این حال هوادارانش او را با با خواندند. ازین با با فرزندانی بجا ماند که اولاده و اخلاف نزدیک به این خاندان با لشکر کشی بروی همدیگر و خونریزی‌های زیادی بر سر قدرت، هر کدام به‌نوبه خویش در زمان حکمرانی خود یکی دو پارچه زمین آبایی‌مان را چون خشت کیک از پیکر وطن جدا ساخته و به هند برتانوی یا اداره استعماری انگریز واگذار گردیدند که قسماً تا زمان حکمرانی حبیب الله ادامه داشت و در مجموع بیش از شانزده ولایت و ایالت خورد و بزرگ در جنوب و شرق و ۲ ولایت در شمال کشور به استعماریان وقت داده شد و افغانستان زیر مستعمره استعمار انگریزی درآمد.

 انگریزی ها در ازآی خوش خدمتی حکمرانان معاش خوارشان وعده پشتیبانی از سلطه و اقتدار آن‌ها تا دور آخرالزمان دنیا و تغیر نام تاریخی کشور را به نام افغانستان متعهد شده گویا به این مفهوم که افغان متعلق به قوم پشتون بوده و امتیاز نام افغانستان به آن‌ها اعطا گردید ه باشد.

 باوجود آن‌هم قدرت استعماری با ناممکن دانستن بقای تسلطشان در سرزمین آزاده گان که هیچگاه تاب رویارویی با مبارزان وطنپرست افغانستان را نداشتند به ایجاد نفاق، تفرقه ودسایس دست زدند وبزرگترین هدف شوم شان را تفرقه های قومی، زبانی، سمتی، مذهبی وغیره تشکیل میداد که با این هدف ملت را بجان هم انداخته دوام سلطه خود را بر سرزمین افغانستان ممکن ساخته و با روی آوردن به حاکمان اقوام سرحدی کشور وترتیب معاملات دور از انظار ملت، مقاصد خود را دنبال میکردند ولی در سه بار تجاوزات شان برخاک کشور ما تمام ملیتهای باهم برادر اعم از پشتون، تاجیک، ازبیک، هزاره، پشه یی، نورستانی وبلوچ متحدانه وبرادروار از خاک ونوامیس ملی چنان دفاع کردند که پوزه استعمار را بزمین مالیدند.

 چنانچه یکی از نواده های اخلاف دودمان محمد زایی ها اعلیحضرت غازی امان الله خان بیاری وشمشیر تمام ملیتها، اقوام کشور، اعم از پشتون، تاجیک، ازبیک، هزاره، بلوچ، نورستانی، پشه یی، پراچی، ترکمنی، قزلی، وغیره ساکنان سرزمین واحد مان، استقلال کشور را سربلندانه حاصل کردند وبرای نخستین بار زنجیر استعمار را در قلب آسیا درهم شکستند وپرچم آزادی واستقلال را برفرازقله آرزوهای مردم افغانستان برافراشتند.

 در رابطه به گذشته های تاریخی ملیت شریف پشتون، مورخین، علما محققین وتاریخ شناسان غربی وشرقی ونویسنده گان بلند بالا بشهادت تاریخ، مستنداتی را بیان وثبت تاریخ کرده اند. دردانشنامه ها نیز کلمه افغان به قوم وملیت پشتون با ذکر سجره تاریخی آن و قدامت تاریخی ملیت پشتون به زمان یکنیم هزار سال پیش وحتا قبل از آن با ذکراسمای اجداد شان به سلسله مهاجرتها وزندگی در جنوب و شرق کشور مرقوم ومشهود است واین بحث بزرگی است که از حوصله این قلم خیلی بالاست مگر مختصراً باید گفت که کلمه افغان با توجه به پژوهشهای علمی وآثار قید شده بزرگان مفاهیم گوناگون وابعاد گسترده ی داشته یکی از آن بگونه مثال از قول علما، مورخین وپژوهشگران، کلمه افغان از فریاد گرفته تا ناله وزاری، ندا، اظهار درد ورنج تعاریفی دارد چنانچه

 ناصر خسرو میفرمود

 از خواندن چیزیکه بخوانی و ندانی

 هرگز نشود حاصل چیزت بجز افغان

 من هم از باد سر بدرد سرم

 ابرم از باد باشد افغانم

 خاقانی

 گرچه از افغان مرا با تو زبان موی شد

 در همه عالم منم موی شگاف از زبان

 همچنان با توجه به مستندات تاریخی وادبی تعریف افغانستان عبارت از سر زمین کوهی، کوهستانات وجاییکه ساکنین آن باغیرت، باشهامت وکوهنشین هستند. درینصورت کلمه افغان به همه ساکنین آن نسبت یافته که با اصول برابری وبرادری ورشد متوازن اجتماعی متمرکز است.

 اما بنده حقیر میگوید:

  اتفاقات زبا نها بسته بر کار دل است

 مهم آن باشد که دلها را بسازی همزبان

  اگردلها یکی باشد تخا لف در زبانها چیست

 سخن با هر زبان گویی زدل سرچشمه میگیرد

  تمیز رنگ و بوی جنسیت را خا ک بر سرکن

 نها د آد می از آد میت منشاُ می گیرد

 زبان علم بیسرحد، چنان گنجیست در عالم

 که هست انسانیت چون سرزمین مشترک مارا

   بآنکه کلمه افغان به قوم پشتون نسبت بیشترداده میشود ولی هرکدام این کلمات با پیشوند و پسوند همد یگر مفاهیم مشترک را ارایه میکند. درینجا سبک وسنگینیُ در کار نیست ویا بعباره دیگر که کلمه پشتون به افغان ویا کلمه افغان به پشتون ویا هردو مسمی به اسم واحد کشور باشد، باز هم ملیت پشتون بمثابه یک ملیت برادر وبرابر با دیگر ملیتهای ساکن در کشور محسوب میشود زیرا در سطح کل کشور اقوام وملیتهای زیادی باهم برادر و برابر زیست میکنند و به این معنا نیست که یک قوم نسبت به قوم دیگری بر تری ویا کمتری داشته وبا این بهانه، ساکنین یک کشور را تقسیم بندی وانسانیت را پارچه پارچه ساخت. چونکه هرملیتی اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، بلوچ، نورستانی، اهل هنود، پشه یی وغیره قبل ازینکه متعلق به فلان

 قوم باشند متعلق به انسان هستند وسرزمین انسانیت بسیار وسعیتر از هر ملیت.

 همانطوریکه زیاده خواهی، امتیاز طلبی وسوی استفاده ازکلمه و نام افغانستان بمنظور برتری جویی وتفوق طلبی ملیتی بر ملیت دیگر محکوم ومردود است به همان اندازه مخالفت با نسبت دادن نام افغان بمردم و افغانستان به کشورما پذیرفتنی نیست زیرا نام افغانستان عزیز با تاریخ کشورعجین شده است وبا توجه به مستندات تاریخی، کلمات افغان وافاغنه در مکتوبات گذشته های قبل از تغیر نام کشور به افغانستان نیز تذکر رفته است برغم اینکه گفته میشود در آنزمان این کلمه به اقوام پشتون نسبت داده میشد.

 برای اینکه از موضوع بدور نشده باشیم باید گفت که استعماریان میدانستند که با نامگذاری کشوری عقب نگهداشته شده وایجاد تفرق قومی میتوان مردمش را سالها وقرنها در جنگ نامها، نفاق وتعصبات زبانی وقومی نگهداشت. به اینصورت هردو طرف قضیه با نادیده گرفتن دو مطلب اساسی وتاریخی، چنان گلی را به آب دادند که با گذشته تاریخی و آینده عصر بیداری مردمان کشور ما در تضاد وتناقض کامل قراردارد.

 اول گذشته های تاریخی سرزمین باستانی ما با تغیر کمابیش جغرافیای آن مملو از حماسه های بزرگ وتاریخی، اقوام با عظمت وتمدن دیرینه، گاهی بصورت جداگانه وگاهی یکجا با پارچه سرزمین همسایگان در دوره های متعدد فرمانروایان اعم از آریانای کبیر، کیانیها، کاوه کواتا، اسپه ها، هخامنشی ها، کوشانی ها، یفتلی ها، ترکها، سامانی ها، خراسانیها، طاهری ها، صفاری ها، سامانی ها، شیبانی ها، غزنوی ها، سلجوقی ها، غوری ها، کرتها، خوارزمشاهییان، کورگانی ها، هوتکی ها وبلاخره ابدالی ها، هرکدام شان که متعلق به همین سرزمین بودند دراداره آن همت گماشتند وافتخار تاریخ ملی وبا شکوه سرزمین خورشید یا خراسان بزرگ را به ارمغان گذاشتند که تمام ملیتهای ساکن در آن سرزمین با پرچم واحد وبطور برادرانه زندگی میکردند که نباید ارزشهای تاریخی این افتخارات بزرگ را دست کم گرفت.

 مصیبت دومی وخبط سیاسی عبارت از آن بودکه با نادیده گرفتن حقوق وخواستهای مردمان آنسوی خط دیورند و ارزشهای اجتماعی، روابط اتنیکی اقوام هردوطرف خط وبی پاسخ ماندن خواستهای شان رفته رفته به مشکل تاریخی مبدل گردیده است. مزید بر آن شکل گرفتن تغیرات وانکشافات در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وروند سیستماتیک تحولات، جریانات فکری و زایش اندیشه های خلاق ترقی خواهی قیامها وجنبشهای آزادی خواهی، عدالتخواهی وخیزشهای فراگیر مردمی و جنبش جوانا ن تحول طلب که خود را آزاد از دایره تعصبات قومی زبانی سمتی ومذهبی دانسته همه در یک فضای همفکری وداد خواهانه تحولات تازه یی را در پیش گرفته بر ضد سلطه جویی، بیعدالتی، تفوق طلبی، تعصبات قومی، سمتی، لسانی، مذهبی وجنسیتی مبارزه میکنند که این خود واکنشهای منطقوی را درپی دارد. چنانچه در حال حاضر گروه های تروریستی پرتاب شده از خاک پاکستان با تجهیزات جنگی بمنظور خرابگاری به کشورما بیانگرادامه همان زدوبند هاییست که دوصدسال قبل بوسیله استعماریان طرحریزی شده بود ومرحله بمر حله شرایط خطرناک آن بر ملت هردم شهید کشور ما تحمیل وعملی میگردد. از طرفی هم بخصوص در حال حاضر بی تفاوتی دولت دوسره افغانستان که برمبنای روحیه قبیله استوار است با توجه به ترکیب نادرست ساختاری دولت تحت الحمایه که با آهنگ شتابنده از جانب راست بجانب راست افراطی وقومگرایی در حرکت میباشد، نگرانی مردم را بیشتر ساخته وهرگز امیدی به بهبود اوضاع دیده نمیشود. دولتی با موضیع برتری جویی قومی وگرایشهای افراطی مذهبی وتفوق زبانی با حمایت حامیان خود در سایه ی جنگهای قومی چگونه میتواند امنیت وآرامش را بوجود آورد. دولتی که هستی وبقای خود را در اختلافات قومی، نفاق و دشمنی در میان اقوام وملیتهای برادر وبرابر بداند در واقع اعلان جنگ با ملت است که بدتر از ستم استعماری میباشد پس چکونه میتوان امید خدمت و صداقت به آن داشت.

  افغانستان سرزمین تاریخی پنج الی هفت هزار ساله وپنجمین کانون مدنیت در جهان است. افغانستان سرزمین واحد تجزیه نا پذیر، خانه مشترک تمام ملیتها واقوام ساکن درین کشور میباشد که از قرنها ی متوالی تا بدینسو ملیت عزیز پشتون با ملیتهای شریف تاجیک، هزاره، ازبیک، بلوچ، ترکمن، پشه یی، نورستانی، اهل هنود وسایرین باهم بشکل برادر وار زیسته اند. بافت اجتماعی نفوس کشور بیانگر روابط خونی تمام ملیتها واقوام ساکن در کشور است. بنا بر آن مردم آگاه وبیدار کشور هرگز اجازه نخواهند داد تا گروهی معامله گر، خود محور ومتعصب چه از نام پشتون یا تاجیک ویا هزاره واز هر قوم وملیتی خود را نماینده یک ملیت بزرگ وشریف کشور جازند وبا تفوق طلبی امیال شوم ناسیونالیستی خود را بر ملتی تحمیل کند؛ زیرا هرگونه تفرقه وبرتری جویی قومی در واقع ریختن روغن بروی آتشی است که در وطن ما میسوزد. ازینرو برتری جویی وتحریکات قومی وانواع تعصبات شدیداً محکوم به زوال بوده و دفاع از تمامیت ارضی، استقلال وحاکمیت ملی کشور وظیفه هر فرد از مردم افغانستان میباشد.

 ما در عصری قرار داریم، عصر بیداری، عصری که جهان به برکت انکشافات علمی دارد بهم نزدیک میشود وجامعه جهانی بسوی دهکده جهانی گام بر میدارد. در حالیکه جوامع پیشرفته جهان با مشارکت اجتماعی بنیاد هستی وفراورده ها وفناوری خویش را بهم یکی ساخته بسوی جامعه وجغرافیای مشترک گام بر میدارند ولی در کشورهای عقب نگهداشته شده، مثل افغانستان، دشمنان ما یکی را با جگه شمله ودیگری را با پکول وگروهی را با ریش بزرگ وجمعی را با چپن های سه رنگه تشویق نموده بجان هم می اندازند؛ اما باید بدانند که زمان، زمان بیداریست. زمانیست که گروه های عدالت پسند، احزاب سیاسی ترقیخواه وطندوست ومردمی وسایر نهاد های دادخواه وشخصیتهای ملی ومومنین پاکنهاد کشور در یک طیف وسیع از نیروهای متحد در یک جبهه واحد ملی بخاطر ریشه کن ساختن انواع تبعیض وتحقق عدالت، پرچم مبارزه را برافراشته وبرای تحکیم وحدت ملی وهمبستگی برادرانه وسراسری همه نیروهای وطنپرست ملی، مترقی ومردمی، نهاد های مدنی وحقوقی دریک صف واحد و جنبش سراسری میتوانند با نیروی اتحاد وهمبستگی ملی، وطن را از ورطه بدبختی نجات دهند.

 زنده باد افغانستان واحد وغیر قابل تجزیه، مستحکم باد وحدت وهمبستگی وطنپرستانه تمام مردم افغانستان.