اظهارات تازه نخست وزیر پاکستان، مبنی بر تشکیل حکومت مشروع در افغانستان، گمانه زنی های زیادی را بر انگیخته است. مثلا اینکه آیا واقعا پاکستان چنان در مانده و ضعیف شده که از چنین موقف ضعیف، در پی ایجاد تغییر در وضعیت فعلی افغانستان است؟ و یا اینکه پاکستان بازهم در حال انجام یک بازی استخباراتی جدید برای کمایی کردن فرصت برا ی تداوم وبقای طالبان در قدرت است.

طالبان عمده ترین نیروی جنگی و نیابتی در خدمت اهداف استراتیژیک پاکستان بوده اند. اساس تاسیس این گروه، به منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی پاکستان ارتباط مستقیم دارد. حالا چطور بعداز موفقیت در میدان افغانستان که بعداز چهل سال نصیب پاکستان شده، این کشور خواستار تاسیس یک حکومت مشروع است؟ اساسا در تشکیل حکومت مشروع، کدام منافع پاکستان، تامین می شود که طالبان قادر به تامین آن نیستند؟

یک چیز واضح است که پاکستان از بدو تاسیس اش، با تمام نظام های سیاسی افغانستان، مشکل داشته است. مسئله مرزی، هیدروپولتیک در مورد آب دریای کنر، عمق استراتیژیک این کشور که شامل سیاسی، اقتصادی و امنیتی می شود، رقابت با کشور های منطقه، بازار های افغانستان و رسیدن به بازار های آسیای مرکزی برای امتعه پاکستانی و دسترسی به انرژی آسیای مرکزی برای پاکستان از اهداف عمده محسوب می شوند. حالا چه چیزی باعث شده تا این کشور، از طالبان روی گردان شوند؟ نگارنده با بررسی چند احتمال، اظهارات اخیر نخست موقت وزیر پاکستان را، چنین ارزیابی می کنم:

اول- ممکن پاکستان از کنترول کامل بر طالبان و هدایت این گروه در راستای تامین منافع خود، مایوس شده باشد. زیرا حالا طالبان با روش هوشمندانه، در تلاش ایجاد روابط با کشور های قدرت مند، مانند امریکا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و هند هستند. این کار چندان بر وفق مراد پاکستان، پیش نمی رود. در ضمن، انشعاب در درون طالبان، اجازه می دهد تا بازی گران مختلف از منطقه و فرا منطقه، این گروه را برای اهداف درازمدت سیاسی شان، به خدمت بگیرند. چنین کاری، دیگر به منفعت پاکستان نیست؛

دوم- احتمال دارد که پاکستان با راه اندازی این بازی جدید سیاسی، در تلاش باشد تا راه را مطابق نقشه راه جدید ملل متحد که در آن بر تشکیل حکومت و قانون اساسی فراگیر و مبدل شدن افغانستان به عضو فعال جامعه بین الملل تاکید شده است، برای نقش فعال خودش هموار سازد. چون پاکستان درک کرده که رژیم طالبان ممکن برای مدت طولانی، دوام نیاورد و ممکن نقشه های از جانب قدرت های بزرگ، در راه باشد، بنا می خواهد خود را با سیاست های قدرت های بزرگ و منطقه، همنوا نشان دهد. در نگاه پاکستانی ها، در چنین مرحله ی، پشتیبانی کامل از گروه طالبان، بی فایده است؛

سوم- مسئله آب کنر برای پاکستان بسیار مهم است. در ضمن آن، مسئله رسیدن امتعه پاکستانی به بازار های آسیای مرکزی و امنیت انرژی پاکستان که باید از آسیای مرکزی تامین شود، از مسایل مهم و حیاتی برای پاکستان و اقتصاد آسیب پذیر آن است. اخیر طالبان با چینایی ها قرارداد یک بند آبی را در کنر تمدید کردند و می خواهند، آب هلمند را هدایت کنند. اگر این برنامه اجرایی شود،  یک‌مترمکعب آب نرخ بین‌المللی ۲دالر، گذاشته شده است، می تواند منفعت بزرگ اقتصادی را برای رژیم تحت تحریم این گروه، فراهم آورد. از اینکه افغانستان امکان فروش ۳۰میلیارد مترمکعب آب را در سال دارد؛ اگر نرخ بین‌المللی که ۲ دالر است را در نظر بگیریم. می‌شود ۶۰میلیارد دالر در سال. برعلاوه، اگر بندبرق روی دریای کنر، آباد شود آب‌های زیادی مدیریت شده و درآمد و عاید ملی افغانستان چندبرابر افزایش می‌ یابد.  این درحالیست که سالانه از افغانستان حداقل ۱۳ الی ۱۵میلیارد مترمکعب آب خارج می‌شود؛ آن‌هم بدون مفاد و قیمت آن در مطابق معیار های بین المللی. میزان متوسط موجودیت آب‌های سطحی سالانه‌ی حوزه‌ی دریای کابل‌کنر ۱۷.۱میلیارد مترمکعب بوده که کمتر از ۱۴٪ آب مجموعی سالانه‌ی کشور را تشکل می‌دهد. اکنون از این مقدار آب حدود ۵.۴میلیارد مترمکعب آن در معرض استفاده قرارگرفته و باقی‌مانده حدود ۱۱.۸میلیارد مترمکعب آن به کشور پاکستان وارد می‌شود؛

چهارم- پاکستان از خود کفا شدن طالبان که همواره در کنترل این کشور بوده اند، به شدت هراس دارد. منابع آبی، راه ترانزیتی ازطریق افغانستان در منطقه که طالبان در تلاش ایجاد آن اند، تماس این گروه با چین، تعامل با امریکا و کشور های دیگر، در درازمدت طالبان را از انحصار کامل پاکستان بیرون می کشد و سرمایه گذاری های تاریخی پاکستان را نقش بر آب می کند. بنا، تلاش پاکستان همواره بر حفظ فشار لازم و به موقع بالای طالبان است تا این گروه کماکان در کنترل این کشور باقی بمانند؛

پنجم- مسئله پشتون ها و تمایلات لر و بر طالبان برای ایجاد یک پشتونستان بزرگ، برای پاکستان همواره مایه نگرانی است. بنا تلاش این کشور است تا طالبان کماکان در زیر بار فشار های این کشور از ایده اتحاد پشتون ها در ان طرف سرحد خود داری کنند.

پاکستان همواره نگران منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی خود در افغانستان است و منطق حمایت از تروریسم در بیست سال گذشته و حتی قبل از آن از گروه های مجاهدین، حفظ همین منافع بوده است. منافعی که حیات سیاسی، اقتصادی و امنیتی پاکستان را تضمین می کند و عدم تحصیل آن، منجر به فروپاشی سیاسی، اقتصادی و سیاسی این کشور در شرایط بحرانی می شود؛

 

ششم- ترس پاکستان از ایده ی به شدت ناسیونالیستی بعضی حلقات متعصب پشتون در میان طالبان است. اگر این حلقات فرصت مناسب را پیدا کنند، میتوانند در انگیزه استقلال طلبی و حق تحفظ پشتونها، نقش موثرتری را بازی کنند و منجر به بروز مشکلات امنیتی و سیاسی فراوانی برای نظام سیاسی و امنیتی پاکستان شوند. بنا برای جلوگیری از اتحاد ( لر و بر)، پاکستان، تداوم رژیم طالبان را به منفعت خویش نم بیند. بسیاری ها از سیاست امنیتی پاکستان که سایه ی سنگینی بر دیپلماسی این کشور انداخته است، به شدت انتقاد می کنند و آن را عامل وخامت اوضاع امنیتی، تقویت گروه طالبان و ایجاد ذهنیت دشمنی مردم افغانستان در برابر پاکستان می دانند. در نگاه پاکستانی ها، کنترل افغانستان، همواره اولویت بوده است. اما این سیاست، نتایج معکوسی در پی داشته و منجر به بروز تهدید امنیتی به خود پاکستان شده است. آگاهان هدف این‌گونه اقدامات از سوی پاکستان را فشار آوردن بالای حکومت طالبان عنوان می‌کنند در لاک سیاست امنیتی پاکستان در قبال افغانستان، گیر کرده است. سیاستی پر از اشتباه و فرازو فرود که نتیجه ی جز ترویج افراط گرایی، تروریسم و ایجاد شبکه های قاچاق مواد مخدر و سلاح نشده است. حال دیده شود که این اظهارات تا چه اندازه می تواند بر نگاه و سیاست های پاکستانی هادر قبال افغانستان تحت کنترول طالبان، بقای این گروه در قدرت سیاسی و تصمیم بر حمایت و یا عدم حمایت آن، تاثیر بگذارد و منجربه تغییر پارادایمی در سیاست پاکستان در قبال افغانستان شود.