اسکات ریترافسر اطلاعاتی سابق تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا برداشت‌های خود را از مهم‌ترین رویدادهای سال ۲۰۲۳ به‌مثابه تصویر پرداز زوال هژمونی ایالات متحده آمریکا به رشته تحریر در آورده و از پنج رخداد مهم به‌مثابه ستون اصلی دیدگاه خویش در خصوص زوال هژمونی ایالات متحده آمریکا یاد آوری نموده می‌نگارد:

حمله متقابل نافرجام اوکراین، جنگ اسرائیل و حماس و رویدادهای دیگر نشان دهنده زوال هژمونی ایالات متحده است.

سال ۲۰۲۳ سالی برای تغییر بود و بر واقعیت دنیایی که ازهژمونی آمریکا دور می‌شود به‌سوی یک واقعیت جهان چند قطبی که هنوز تعریف نشده است صحه می‌گذارد. این دگرگونی با رویدادهای بسیاری مشخص شد و در اینجا پنج مورد از مهمترین آن‌ها را باید آوری نمود.

ضد حمله شکست خورده اوکراین

شاید پرطرفدارترین رویداد سال، حمله متقابل بهار/تابستان مورد انتظار اوکراین، نسخه ناتو، تداعی کننده‌ای حمله آلمان در منطقه آردن در دسامبر ۱۹۴۴ بود. تاقدام آخرین نفس برای پرتاب کردن تمام ذخایر باقیمانده در تلاشی ناامیدکننده برای به دست آوردن یک شکست، ضربه به حریفی که ابتکار راهبردی را به دست گرفته بود. هر تحلیلگر نظامی سالمی می‌توانست اجتناب‌ناپذیر شکست اوکراین را پیش‌بینی کند. نمی‌توان با مسئولیت‌پذیری از حمله‌های از جبهه به یک موقعیت دفاعی کاملاً دفاع شده و کاملاً آماده با استفاده از نیروهایی که برای این کار مجهز، سازماندهی یا آموزش‌دیده نیستند صحبت کرد.

میزان توهم پیرامون انتظارات اوکراین و ناتو تنها بر یأس ناشی از هدف آن‌ها تأکید می‌کند. حمایت غرب از اوکراین همیشه ماهیت سطحی داشت، جایی که سیاست داخلی بر واقعیت جهانی غلبه کرد. ناآگاهی کسانی که معتقد بودند اوکراین می‌تواند خط دفاع روسیه را سوراخ کند به‌راحتی با کسانی که فکر می‌کردند که یک جنبش میدان را در مسکو از طریق تأثیر ترکیبی تحریم‌های اقتصادی و جنگی ابدی علیه اوکراین ایجاد کرد، مطابقت داشت.

حمله متقابل، تجلی روس ستیزی است که جهان غرب را فراگرفته است، جایی که جهل بر واقعیت غلبه می‌کند و توهم بر واقعیت. ضد حمله نافرجام ناتو/اوکراین، بدون کارایی به تضعیف روسیه، نشان داد که این اقدام دستگاه جوجه کشی ایست برای تولد یک روسیه قدرتمندتر، مطمئن‌تر و انعطاف‌پذیرتر که دیگر اجازه نخواهد داد به‌عنوان شهروند درجه دوم در جامعه جهانی طبقه‌بندی شود.

۷ اکتبر جنگ اسرائیل و حماس

در ۶ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل بر فراز جهان نشسته بود. دولت جوبایدن، رئیس جمهور آمریکا، راه حل دو کشوری برای مشکل فلسطین را فراموش کرده بود. در عوض، چشم انداز اسرائیل بزرگ را پذیرفت که با تمرکز بر مزایای ژئوپلیتیکی گسترده‌تر روابط عادی بین اسرائیل و کشورهای عربی خلیج فارس، دزدی مداوم سرزمین فلسطین را از طریق حمایت کنترل نشده از شهرک سازی‌های غیرقانونی اسرائیل را پنهان نماید. نیروهای دفاعی اسرائیل بهترین ارتش در منطقه بودند که توسط یک نهاد اطلاعاتی و امنیتی پشتیبانی می‌شدند که از شهرت افسانه‌های برای دانستن همه چیز درباره همه دشمنان احتمالی برخوردار بودند. سپس ۷ اکتبر حمله غافلگیرانه حماس اتفاق افتاد.

همه صحبت‌ها در مورد عادی سازی اسرائیل و اعراب به پایان رسید. ارتش اسرائیل توسط حماس شرمنده و از حزب الله شکست خورد. سرویس اطلاعاتی اسرائیل به‌عنوان یک گلوله خالی آشکار شده است که بزرگ‌ترین دستاورد آن سیستم هدف گیری با کمک هوش مصنوعی است که کشتار غیرنظامیان فلسطینی را تسهیل می‌کند.

واقعیت جدید خاورمیانه اکنون با دو موضوع مرتبط شکل گرفته است. ضرورت تشکیل کشور فلسطین و اجتناب ناپذیری شکست استراتژیک اسرائیل. مسیرهای حل و فصل هریک از این مسائل آسان نخواهد بود و ممکن است در طول سال‌ها به‌جای ماه‌ها آشکار شود، اما یک چیز مسلم است وان عبارت ازین است که این واقعیت جدید ژئوپلیتیک بدون حوادث هفتم اکتبر ممکن نبود.

افریقا شورش ساحل

در طول سه سال، حوزه‌ای نفوذ تحت سلطه فرانسه پس از استعمار در ساحل آفریقا، از سکوی پرشی برای پروژه های آمریکا و اتحادیه اروپا به رهبری فرانسه خارج شد. با شروع رخداد کشور مالی در سال ۲۰۲۱، سپس بورکینافاسو در سال ۲۰۲۲، و در نهایت نیجر در سال ۲۰۲۳، فروپاشی ساحل تحت سلطه فرانسه به همان اندازه که تعیین کننده بوده است، چشمگیر بوده است. ظاهراً فرانسه و حامیانش هیچ کاری نمی‌توانستند انجام دهند تا موج احساسات ضد فرانسوی در منطقه را معکوس کند. در پایان، تهدید مداخله نظامی خارجی برای تغییر کودتای جولای ۲۰۲۳ در نیجر در مواجهه با موضع دفاع جمعی اتحادی که توسط سه مستعمره سابق فرانسه اتخاذ شده بود، از بین رفت.

اخراج چشمگیر فرانسه از منطقه با ظهور یک قدرت منطقه‌ای جدید روسیه همراه شد. ظهور اتحاد سه جانبه منطقه‌های جدید بین مالی، بورکینافاسو و نیجر با سیاست خارجی روسیه به‌طور قاطع‌تر همزمان شد، که به نظر میرسید با آفریقایی که هنوز از پیوندهای موجودیت پسا استعماری که در روابط ژئوپلیتیکی مانند آن‌ها آشکار شده بود، آرمان مشترک شکل دهد. رویکرد روسیه در موفقیت اجلاس سران روسیه و آفریقا در تابستان گذشته که در سن پترزبورگ برگزار شد، و روابط اقتصادی و امنیتی رو به رشد بین روسیه و بسیاری از کشورهای آفریقایی از جمله مالی، بورکینافاسو و نیجر، که از آن زمان ظهور کرده است، اثبات شد. به نظر می‌رسد پرچم سه رنگ روسیه به‌عنوان تأثیرگذارترین نماد دخالت خارجی در آن منطقه جایگزین پرچم فرانسه شده است.

بریکس

در سال ۲۰۲۲ چین میزبان چهاردهمین اجلاس سران مجمع اقتصادی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود. اجلاس، بریکس آرزوی پر عظمتی داشت، اما نتوانست چیزی بیش از صحبت در مورد به‌اصطلاح یک «سبد ارزی» که برای به چالش کشیدن برتری جهانی دالر آمریکا طراحی شده بود و با شیوه‌ای غم‌انگیزی درباره امکان باز کردن عضویت خود در آن صحبت کند، انجام دهد.

سپس پانزدهمین اجلاس سران بریکس در آفریقای جنوبی برگزار شد. بریکس از یک مجمع دارای پتانسیل ناشناخته در صحنه بین‌المللی به‌عنوان یک رقیب چندجانبه در برابر یکه تازی آمریکا، یک رقیب قابل دوام برای "نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانین" تحمیلی ایالات متحده که از پایان دوره بر گفتمان ژئوپلیتیک جهانی تا جنگ جهانی دوم تسلط داشت، طلوع کرد. وقایعی که به پیشبرد جبهه و مرکز بریکس در اهمیت جهانی آن کمک کرد، طوفانی کامل را نشان داد.

هرگاه در باره فاجعه ژئوپلیتیکی صحبت کنیم، می‌توان از شکست جمعی غرب به دست روسیه در اوکراین، فروپاشی فرانسه در ساحل، و تسلط فزاینده چین بر واقعیت اقتصادی جهانی نام برد.

اجلاس سران بریکس به میزبانی آفریقای جنوبی نقطه مقابل عالی برای ترکیب رقتبار اجلاس سران G-7 در هیروشیما، ژاپن و نشست سران ناتو در ویلنیوس، لیتوانی بود. در ژاپن و لیتوانی، ناتوانی غرب در معرض دید جهانیان قرار گرفت در مقابل، بریکس با مردانگی جایگزین چندجانبه ارائه کرد که برای بسیاری جذاب بود.

کشورهایی از جمله شش کشور به‌عنوان بخشی از استراتژی توسعه آن پذیرفته شدند. آرژانتین، مصر، ایران، اتیوپی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. بر علاوه چهارده کشور دیگر که در سال ۲۰۲۴، زمانی که روسیه ریاست بریکس را بر عهده می‌گیرد، به‌طور رسمی درخواست‌های پیوستن خود را ارسال کرده‌اند. بریکس از نظر نفوذ اقتصادی جمعی از G7 پیشی گرفته است و تأثیر ژئوپلیتیکی عضویت جمعی آن به حدی است که از نظر ارتباط بین‌المللی کلی در سال‌های آینده از هر دو مجمع G7 و ناتو فراتر خواهد رفت.

ایالات متحده امپراتور برهنه

ایالات متحده سالانه نزدیک به یک تریلیون دلار برای دفاع خود هزینه می‌کند؛ یعنی بیش از مجموع هزینه‌های دفاعی ده رقیب نزدیک خود برای کسب مقام اول. این پول نیروی بازدارندگی هسته‌ای استراتژیک و پتانسیل پیش بینی قدرت نظامی متعارف ایالات متحده را تأمین می‌کند. با توجه به مبالغ هنگفت موجود، می‌توان پیش بینی کرد که تسلط قدرت نظامی ایالات متحده در سراسر جهان باید بی‌بدیل باشد، اما عجیب است که این‌طور نیست.

روسیه با صرف کسری از آنچه ایالات متحده برای خدمات مشابه انجام می‌دهد، در مورد نیروهای استراتژیک هسته‌ای از ایالات متحده پیشی گرفته است. ایالات متحده به یک ارتقاء اساسی در بخش سه‌گانه هسته‌ای خود، موشک‌های بالستیک مستقر در زمین و زیردریایی و بمب افکن های سرنشین دار نیاز دارد که شامل قابلیت‌های حمله هسته‌ای این کشور می باشد. در حالی که سیستم‌های جایگزین در حال کار هستند و بیش از یک دهه طول می‌کشد تا این سیستم‌ها عملیاتی شوند و هزینه انجام این کار به صدها میلیارد دلار یا بیشتر خواهد رسید، با توجه به سابقه ناکارآمدی و هزینه‌های بیش از صنایع دفاعی ایالات متحده.

موشک‌های پیشرفته در خدمت، موشک‌هایی که برای شکست دفاع موشکی ایالات متحده طراحی شده‌اند، همراه با زیردریایی‌های جدید و بمب افکن های سرنشین دار. مکان‌های سنتی مورد استفاده ایالات متحده برای خنثی کردن پیشرفت‌های استراتژیک روسیه، مانند کنترل تسلیحات، به دلیل سیاست‌های کوته‌بینانه ایالات متحده که کنترل تسلیحات را برای پتانسیل دستیابی به مزیت هسته‌ای استراتژیک رد می‌کرد، دیگر در دسترس نیستند. فیلم‌نامه، به‌اصطلاح، برگردانده شده است، و اکنون این ایالات متحده است که خود را در انتهای کوتاه معادله قدرت اتمی می‌بیند. این موقعیت نامطلوب با رشد نیروی هسته‌ای استراتژیک چین که در حال گسترش است، تشدید خواهد شد.

ایالات متحده از یک ساختار نیروی نظامی متعارف استفاده می‌کرد که قادر به جنگیدن دو و نیم جنگ به‌طور همزمان بود. یکی در اروپا، یکی در آسیا، و یک اقدام در خاورمیانه تا زمانی که پیروزی در یکی از دو صحنه اول به دست آید و نیروها می‌توانند دوباره مستقر شوند. امروزه، ایالات متحده، با تلاش برای حفظ حضور جهانی که منعکس کننده حضور دوران جنگ سرداست، قادر به مبارزه و پیروزی در یک درگیری بزرگ نیست. این کشور پتانسیل متعارف خود را در اروپا به حداکثر رسانده است و حدود صد هزار سرباز را برای حمایت از ناتو مستقر کرده است، که باعث شده پتانسیل رزمی نظامی ترکیبی آن تا حدی از بین برود که هیچ کشور ناتو توانایی نظامی قابل قبولی ندارد. ناتوانی جمعی ناتو در اوکراین به نمایش گذاشته شده است، جایی که ارتش روسیه در حال شکست دادن نظامیان اوکراینی آموزش دیده و مجهز ناتو است.

در اقیانوس آرام، ایالات متحده با این واقعیت مواجه است که فاقد قدرت نظامی کافی برای دفاع از تایوان در برابر هرگونه عملیات نظامی احتمالی چین است. پیشرفت‌هایی در دقت و وضع مرگبار تسلیحات چینی، از جمله موشک‌های مافوق صوت پیشرفته جدید، که حداقل در تئوری، می‌توانند بر سیستم‌های دفاع هوایی ایالات متحده که از مرکز پیش‌بینی قدرت آمریکا، گروه نبرد ناو هواپیمابر محافظت می‌کنند، غلبه کنند. این ضعف فقط به هرگونه درگیری احتمالی با چین محدود نمی‌شود، نیروی دریایی ایالات متحده گروه‌های جنگی ناوهای حامل را در سواحل لبنان، در خلیج فارس و تا دریای سرخ مستقر کرده است. جایی که آن‌ها از هرگونه مداخله نظامی قاطع جلوگیری شده‌اند، با ترس از این که موشک‌های پرتاب شده توسط حزب الله، ایران و حوثی‌های یمن به برجسته‌ترین نماد قدرت نظامی امروز آمریکا آسیب برساند یا غرق شود.

با بودجه‌ای نزدیک به یک تریلیون دالر، می‌توان انتظار داشت که ایالات متحده از طریق ارتشی که از نظر قابلیت‌ها و توانایی‌های مرگباری بی‌نظیر است، در سرتاسر جهان به رژه برود، در عوض، ایالات متحده به‌عنوان امپراتوری بدون لباس نشان داده شده است که برهنگی آن مایه شرمساری در صحنه جهانی است که به زیبایی و زرق و برق قدرت نظامی آمریکا عادت کرده بود. تحقیر نیروی دریایی ایالات متحده به دست حوثی‌ها فقط آخرین تجلی روندی است که ضعف نظامی ایالات متحده را آشکار می‌کند. این روند تنها در سال ۲۰۲۴ گسترش خواهد یافت.

با احترام بی‌پایان

عارف عرفان

لندن، جنوری ۲۰۲۴

منابع:

گلوبال ریسرچ مورخ سوم جنوری ۲۰۲۴

یاد داشت

 

اسکات ریتر یک افسر اطلاعاتی سابق تفنگداران دریایی ایالات متحده و نویسنده "خلع سلاح در زمان پرسترویکا: کنترل تسلیحات و پایان اتحاد جماهیر شوروی" است. او در اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان بازرس اجرای پیمان