سال ۱۳۹۴ خورشیدی گذشت و دیروز نخستین روز سال ۱۳۹۵ در گاهنامه زنده گی مان رقم خورد. نوروز هم پاورچین پاورچین از راه رسید با دمیدن شور و شوق و جوش‌وخروش برای برپایی میله‌ها و سبزه لگد کردن‌ها و سفره چیدن‌های نوروزی با هفت سین‌های معروف سنتی‌اش. اما من نمی‌دانم مقدم بهار و سال نو را چگونه به خودم و خانواده و دوستانم تبریک و تهنیت بگویم. در دوراهی تردید قرار دارم. دوراهی پیچیده در اضطراب و تشویش. اگرچه از ژرفای دل می‌خواهم تفال بد نزنم؛ ولی هنگامی که حوادث نظامی و سیاسی سال گذشته را که تا سرحد دست به دست شدن ولایات و ولسوالی های کشور پیش رفت و هنگامی که بیداد فقر و مسکنت و عمق انزجار مردم را از این دولت دست نشانده به یاد می‌آورم و مادامی که لگد مال شدن، سنگسار شدن، به آتش کشیده شدن فرخنده‌ها و شکریه‌ها و رخشانه‌ها و گلو بریده شدن تبسم‌ها را و سالوسی وبی عدالتی و بی‌تفاوتی دستگاه قضا را در برابر این جنایات ضد انسانی در پیش چشمانم مجسم می‌کنم، دریغ و دردم افزون‌تر می‌شوند، اضطرابم بیشتر می‌گردد و می‌ترسم، بلی بسیار می‌ترسم که سال آینده حوادث وحشتناک‌تر از این رویدادها را برای مردم سیه روزگار ما در آستین داشته باشد.

و اما چرا من چنین می‌اندیشم؟

از اردو یا ارتش و نیروهای دیگر امنیتی آغاز می‌کنیم و می‌پرسیم سطح آماده گی و به‌اصطلاح نظامی «احضارات» محاربوی نیروهای مان در سال گذشته چگونه بود و چه دستاوردهایی داشتیم و چه کمی‌ها و کاستی‌هایی؟ اگرچه آقای دولت وزیری سخنگوی راستگوی (!) وزارت دفاع افغانستان افزایش تلفات نیروهای افغان را نسبت به سال گذشته در حدود سه فیصد می‌پندارد؛ اما در گزارش تازه پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا که چندی پیش در سایت رسمی آن به نشر رسید، آمده است که تلفات نیروهای امنیتی افغان در مقایسه به سال گذشته ۵۹ درصد افزایش یافته است. هم چنان بد نیست بدانیم که در این گزارش تذکر یافته است که در سال گذشته بیشتر نیروهای پولیس کشته شده‌اند و دلیل آن هم نداشتن تجهیزات سنگین زمینی و هوایی و ضعف مدیریت در میدان‌های جنگ بوده است. در یک گزارش دیگر که در آخرین روزهای سال ۲۰۱۵ از سوی رادیو آزادی پخش شد، نیروهای امنیتی افغان امسال ۷۵ درصد نسبت به سال پیش تلفات داشته‌اند و این تلفات برخاسته از حملات تهاجمی، نبود مدیریت جنگ، فساد در میان قوماندانان امنیه، انفجار ماین‌های کنار جاده و در اختیار نداشتن تجهیزات سنگین نظامی بوده است که رقم این تلفات را در سه سال گذشته میان نیروهای امنیتی بیشتر ساخته است.

گفتنی است که بر اساس این گزارش‌ها، در سیزده سال گذشته، ۱۳۷۲۹ تن از نیروهای امنیتی افغان در جنگ این کشور کشته شده‌اند و ۱۶۵۱۱ تن آنان زخم برداشته‌اند.

بدین ترتیب می‌بینیم که وضعیت نظامی بر وفق مراد نیست. جنگ ادامه دارد و هر روز طفل و پیر و جوان وزن و مرد ما را به خاک و خون می‌کشاند. می‌بینیم که دشمن با هوشیاری تمام فصل سرد را پشت سرگذاشت و با حیله و نیرنگ مغز متفکر ما را به مذاکرات چهار جانبه صلح مصروف ساخت. جنگ‌های زرگری خرد و بزرگ را این جا و آن جا برپا نمود، نیروهای امنیتی را در هلمند و فاریاب و دهنه غوری و کجا و کجا مصروف ساخت و موقع نداد تا این نیروها با یک بازنگری کلی، کمی‌ها و کاستی‌های شان را دریابند و تجدید قوا و سازمان کنند.

از سوی دیگر همان طوری که بارها عرض کرده‌ام، مدیریت جنگ بسیار ضعیف و ناقص و غیر مسؤولانه انجام یافت. وزارت دفاع در تمام سال از سوی سرپرست اداره شد. ستردرستیز یا ریاست ارکان که درواقع قلب قوای مسلح یک کشور است نیز یک افسر با درایت و با تجربه نیافت که درنتیجه، جنگ‌ها بدون پلان گذاری‌های ضروری اجرا شد و استراتیژی پیشبرد فعالیت‌های محاربوی در هیچ نقطه جغرافیای این سرزمین عرض اندام نکرد. مسأله مجازات و مکافات پس از شکست قوت‌ها و عقب نشینی های تکتیکی و تسلیم دهی پوسته‌ها و واگذاری اسلحه و وسایط و تخنیک محاربوی به دشمن، هرگز برجسته نشد و به حیث ساز و کار اساسی دولت وحدت ملی و وزارت دفاع کشور نهادینه نگردید. از اثر بی‌توجهی و نبود مواظبت دایمی از زنده گی سربازان و افسران پایین رتبه آمار فرار بالا رفت و میانگین فرار در سطح یک فیصدی چشمگیرتر نسبت به سال گذشته ارتقا یافت.

دولت وحدت ملی که بیشتر برای تقسیم چوکی‌ها در جنگ و ستیز دایمی به سر می‌برند، نتوانستند نیازهای ارتش را از لحاظ تجهیزات جنگی و اسلحه و تخنیک محاربوی برآورده سازند. درنتیجه اردو فاقد یک قوای هوایی فعال و مقتدر و دستنگر قوای ناتو و امریکا برای حمایه هوایی باقی ماند. نبود جنگ افزارهای دیگر مانند اسلحه راکتی، توپچی دورمنزل، وسایط مدافعه هوایی همچنان حل ناشده باقی ماند و آقای غنی و سرپرست وزارت دفاع با مضحک‌ترین و خنده دارترین شکلی اهدای سه بال طیاره از مود افتاده امریکایی و سه بال هلیکوپتر هندی را مایده آسمانی شمردند و خیزک‌ها زدند از فرط شادمانی.

بدینتریب چگونه می‌توان خوش‌بین بود و به سریال عقب نشینی های تاکتیکی و بازپس‌گیری‌ها نه اندیشید هنگامی که جنرالان نخبه امریکایی مانند جنرال کیمبل و نماینده خاص ملل متحد در افغانستان آقای نیکلاس هیسم بروز فاجعه را از اثر نبود یک ارتش توانمند با مدیریت قوی و کارا و دلسوز پیش بینی می‌کنند. مثلاً آقای هیسم که روز سه شنبه ۲۵ حوت در شورای امنیت سازمان ملل متحد در نیویورک صحبت می‌کرد، گفت که افغانستان «فصل دشواری از جنگ» در پیش دارد. اما او گفته است که نیروهای دفاعی افغانستان با وصف آمار بالای فرار سربازان، توانسته‌اند مقاومت کنند و البته که این حرف مورد تایید این قلم نیز هست.

آقای هیسم درهمان جا و از طریق همان تریبون گفته است که «در سال ۲۰۱۶، «بقا» برای حکومت وحدت ملی افغانستان دستاورد خواهد بود.» و بقا به گفته رندان کابل یعنی: فقط خود را نگهدار و بس. اما او در ادامه گفته است که:«بقا نمی‌تواند به معنای عمل نکردن یا درجا زدن باشد، بلکه معنای آن، مقابله فعالانه با این چالش‌هاست.»

آقای هیسم در مورد چالش‌ها گفته است که دولت باید با اقتصاد انقباضی، با رشد پایین و نرخ بیکاری بالا، شدت گرفتن شورش‌گری و فضای شکننده و از هم گسیخته سیاسی برخورد کند. به گفته نماینده ویژه ملل متحد، حکومت وحدت ملی همچنین باید کمک‌های قابل ملاحظه بین‌المللی را جذب کند و «پیشرفت به‌سوی صلح پایدار» داشته باشد.

و اما درباره آماده گی رزمی نیروهای ما، اسپوتنیک نوشت: ناتو طی گزارش محرمانه‌یی نسبت به کارآیی رزمی و آماده گی ارتش افغانستان در تأمین امنیت و رویارویی با حملات احتمالی، ابراز تردید کرده است. ناتو پیش‌بینی کرده که شرایط امنیتی افغانستان در سال ۲۰۱۶ بدتر خواهد شد. در بخشی از این گزارش آمده است: در سال ۲۰۱۵، ارتش افغانستان یک سوم نیروهای خود را طی مأموریت یا فرار از قطعات و جزوتام ‌های شان از دست داده است.

بر اساس گزارش اشپیگل آنلاین، با وجود سرمایه‌گذاری‌های چشمگیر بین‌المللی برای بهبود عملکرد این ارتش، به‌سختی می‌توان روی آمادگی و کارایی آن حساب باز کرد.

بنا بر ارزیابی ناتو، ۱۰ لوای ارتش افغانستان که هر یک ۶۰۰ سرباز دارند، اساساً هیچ گونه آماده گی عملیاتی ندارند.

ناتو همچنین در گزارش خود یادآوری کرده که این ناکارایی به‌ویژه در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان قابل درنگ است، محدوده‌ای که طالبان و داعشیان کنترول بیشتری در این مناطق دارند.

در میان ۱۷ لوای مستقر در ولایت‌های «قندهار» و «زابل» که هر کدام ۲۰۵ تن سرباز دارند، ۱۲ لوا آماده گی رزمی و عملیاتی دارند اما در عین حال، در این دو ولایت تلفات نیرو در وظایف نیز بسیار بالا بوده است.

طبق آمار موجود، در سال ۲۰۱۵ روزانه ۲۲ سرباز در رویارویی با تروریستان داعش و تهاجم طالبان جان‌های خود را از دست داده‌اند.

به این ترتیب، اردوی افغانستان طی یک سال بیش از ۸ هزار سرباز خود را از دست داده که این رقم در مقایسه با سال ۲۰۱۴ میلادی، ۴۲ درصد افزایش را نشان می‌دهد.

به اساس نوشته اسپوتنیک ارتش افغانستان با احتساب کسانی که از ترس جانشان فرار می‌کنند یا به طالبان می‌پیوندند، سالانه یک سوم نیروهایش را از دست می‌دهد.

بنابراین می‌بینیم که بهار آینده شروع فصل جنگ‌های سرنوشت ساز برای هردو سوی مخاصمه خواهد بود و در این میان با وصف آن که نیروهای امنیتی‌مان در سال پیش از بزرگ‌ترین آزمون‌ها با ریختن خون‌های‌شان پیروزمندانه بیرون شدند؛ اما با ملاحظه تحلیل‌ها و ارقام بالا میانگین خوش‌بینی ما نسبت به پیروزی چه بخواهیم چه نخواهیم کاهش می‌یابد.

***

اما چالش‌های دولت وحدت ملی در سال آینده همان چندتایی نیست که آقای هیسم شمار کرده‌اند. این چالش‌ها بارها و بارها بیشتر از همان پنج‌تایی هستند که او برشمرده است. مثلاً فرار جوانان بی‌کار وبی روزگار از کشور. به اساس آمارهای منتشر شده در سال گذشته ۲۵۰ هزار تن کشورهای خویش را ترک و برای زنده گی کردن در غرب، هست و بود زنده گی خویش را به قمار زده و به خطرناک‌ترین مهاجرت‌ها به‌سوی اروپا دست زدند. از این جمله ۱۲۰۰ تن در آب‌های دریاها و بحرها غرق شدند. تنها ۳۰۰ تن در آب‌های یونان طعمه امواج دریاها شدند. بعد مرزهای اروپا در مقدونیه به روی پناهنده گان بسته شد و همین حالا ۵۰۰۰ تن که از سوی المان پذیرفته نشده و در وطن نیز در آسمان زنده گی شان ستاره و در زمین سایه ندارند؛ منتظر بازگشت به سرزمینی هستند که در آن جا به جز اشک و خون دیگر کسی نیست که از ایشان استقبال کند. اعتیاد روز افزون جوانان به مواد مخدر و مبارزه بسیار ضعیف دولت برای نجات بیشتر از دو ملیون معتاد، مبارزه با کشت مواد مخدر و از بین بردن کشتزارها و ترافیک این مواد و دستگیر نشدن سران مافیای مواد مخدر لکه ننگ دیگری است که با وجود ملیاردها کمک جامعه جهانی در این گستره، هنوز هم باقی است و با شروع فصل تازه جنگ‌ها بیشتر از پیش دست و دامن دولتی را می‌گیرد که هنوز هم با آمار و ارقام خیالی شب را روز و روز را به شب می‌رسانند. نبود کار و نبود کار شیوه‌های مؤثر و سازنده برای شغل زدایی شلاق دیگری است بر سرعت بخشیدن و دامن گستر شدن روند اعتیاد. زورگویی زورمندان، نبود قانون، سردرگمی بیش از حد دولت در همه امور شهروندان را به ستوه آورده است و به نظر نمی‌رسد که پایانی در سال ۱۳۹۵ داشته باشد. اگر پرسیده شود که سرنوشت توزیع تذکره‌های برقی به کجا رسید و یا چرا شروع کار کمیته نظام اصلاحات انتخاباتی روشن نیست، حیرانم که چه پاسخی خواهند داد این شهریاران دیده درا. اگر بپرسید که دوسیه مکتب‌ها و معلم‌ها و کتاب‌های خیالی چه شد و سرنوشت کسانی که به این عمل خاینانه مبادرت کرده و پول اولاد وطن را به جیب زده بودند، به کجا رسید، چه پاسخی خواهند داد؟ خوب دیگر دردها فراوان‌اند، مثلاً کشته شدن ۱۸۰ تن زنان کشور از اثر خشونت‌های خانواده گی و محاکمه دست کم ۱۰۰ تن آنان در دادگاه‌های صحرایی بنا بر فتوای ملأهای بی‌سواد و جاهل. اما دولت چه کرد؟ کی را گرفت و محاکمه کرد؟ زیرا معافیت از جزا دیگر جزیی از سازوکار این دولت است.

برگردیم به مسأله صلح با طالبان: طوری که می‌دانیم، طالبان به‌رغم تلاش‌های جهانی، به مذاکره تن ندادند. آنان خواستار خروج کامل نیروهای نظامی ناتو از افغانستان شده‌اند و می‌خواهند امتیازهای دیگری هم قبل از نشستن روی میز مذاکره به دست بیاورند. اما هیچ تضمینی مبنی بر قطع جنگ نمی‌دهند. آنان می‌خواهند تاریخ خروج کامل تمام نیروهای نظامی ناتو از افغانستان اعلام شود، اما نمی‌گویند که در بدل آن چه چیزی به مردم افغانستان می‌دهند. آیا این گروه حاضر است در صورت اعلام شدن تاریخ خروج کامل نیروهای ناتو اسلحه‌اش را تسلیم کند و تشکیلات نظامی خود را منحل سازد؟

درباره ناکامی مذاکرات چهار جانبه صلح همین قدر باید گفت که طالبان با رد مذاکرات روبروی صلح با دولت افغانستان میخ‌های آهنینی بر تابوت این روند کوبیدند. زیرا آنان با بازی هوشیارانه‌شان در طول زمستان آقای غنی را مانند سلف اش جناب کرزی فریب دادند و آماده گی گرفتند برای به دست آوردن جغرافیای بزرگ‌تری به‌ویژه در جنوب که پایگاه سنتی‌شان محسوب می‌شود. هدف آنان این است که دو جغرافیای متفاوت ایجاد شود و نقشه افغانستان را بنا بر اشاره باداران پاکستانی‌شان تغییر دهند.

حال پاکستان که تا چندی پیش سخت تلاش می‌کرد میزبان مذاکرات صلح میان گروه تروریستی طالبان و دولت افغانستان باشد، اکنون به نظر می‌رسد دیگر تمایلی به این میزبانی ندارد.

روزنامه ‘اکسپرس تریبیون’ پاکستان در سایت اینترنتی خود نوشت: پاکستان دیگر تمایلی به ایفای نقش میزبانی مذاکرات صلح افغانستان ندارد و به دولت افغانستان اطلاع داده است که بهتر است به فکر انجام دور بعدی مذاکرات خود با طالبان در محل دفتر سیاسی طالبان در دوحه پایتخت قطر باشد.

اکسپرس تریبیون به نقل از منابع نزدیک به تحولات مربوط به روند صلح افغانستان نوشت: به دلیل پیچیده شدن روند مذاکرات صلح افغانستان، در صورتی که پاکستان میزبان دور آتی گفتگوهای رو در رو میان طالبان و دولت افغانستان باشد، به شکل‌های مختلف تحت فشار قرار خواهد گرفت و اسلام آباد برای رهایی از زیر بار فشارهای احتمالی، دیگر مایل نیست میزبان این مذاکرات باشد ضمن اینکه سطح انتظارات از پاکستان برای آوردن تمام گروه‌های طالبان به‌پای میز مذاکره بالا رفته و ممکن است این کشور نتواند پاسخگوی این انتظارات باشد.

بر اساس این گزارش، مقامات پاکستان میگویند که این کشور خود را تنها متعهد به ادامه کمک به روند صلح و متقاعد کردن گروه‌های مختلف طالبان به حضور در پای میز مذاکره می‌دانند هرچند که گزارش‌های اخیر حکایت از آن دارد که متقاعد کردن گروه‌های اصلی طالبان برای نشستن پای میز مذاکرات صلح با دولت افغانستان، کار چندان ساده‌یی نیست.

از سوی دیگر در بازی فعلی با وارد کردن گلبدین در روند صلح پاکستانی‌ها با یک تیر دو فاخته را نشان گرفته‌اند، از یک طرف یک مهره سوخته و بد نام در کشور ما را با اهمیت جلوه داده وارد میدان کردند و از جانب دیگر برای شورای صلح که ترکیب فعلی رهبری آن نیز از دوستان قدیمی و خاص پاکستان است، دست آوردی دست پا می‌کنند تا از بی عهده گی این شورای به‌اصطلاح صلح بکاهد.

پس به چه امیدی دل خوش کنم در سال جدید. جز این که از ژرفای قلب آرزو کنیم که این پیش بینی‌ها و تحلیل‌ها نادرست باشند ودر سال ۱۳۹۵ صدای یک فیر تفنگ را مردم شریف کشورمان نشنوند. سال نوتان مبارک دوستان.