از چه باید کرد اگر یک راه حل پیدا نشد

 پس توجه در نباید کردها معطوف دار

 در پروسه مبارزه سیاسی قبل از آنکه موضوع چه باید کردها من‌حیث یک سؤال کلیدی مطرح بحث قرار می‌گیرد، همزمان به خاطر دریافت راه حل‌ها و پاسخ‌های عملی چنین سؤال تاریخی و مهم، مسایلی به خاطر نفی موانع و نباید کردها در ذهن انسان خطور می‌کند؛ زیرا مبارزه با موانع و معضلات حل ناشده و عبور از خطوط قرمز، انسان‌های مسئول و متعهد را به هدف نزدیک ساخته و با گزینش عبور مسؤولانه و دلسوزانه از گذرگاه‌های دشوار و متعارف، بالاخره تمام موانع و مشکلات در جهت طرح‌ها و تصامیم و دریافت راه حل‌های عملی و بنیادی از میان برداشته خواهد شد.

  انسان از همان آغاز پیدایش به خاطر زنده ماندن در جستجوی وسایل زنده گی و مقابله با حوادث به چالش‌های سختی روبرو بود ه است که در درازنای زمان با عبور از مسیر تکامل تحول و پیمودن مراحل زنده گی کنش‌ها و واکنش‌ها را به‌سختی تجربه کرد ه و با مطرح نمودن سؤال تاریخی و بنیادی مفهوم چه باید کرد، در راستای تحولات تازه و نگرش‌های ژرف انسانی در گستره علم و دانش، بر پایه‌ی تجارب، اندیشه و تفکرات سالم، اهداف و استراتیژی خود را رقم زده بندش‌ها و قفل‌های همه پرابلم ها را، عمدتاً با پاسخ عملی همچون سؤال کلیدی و تاریخی بازگشایی می‌کنند.

 مسلماً سؤال چه باید کرد آموزه بزرگ تاریخی طرح‌های فورمولبندی شده برای رهایی انسان ستمکش از ظلم وستم وشگوفایی جامعه بر مبنای جهانبینی علمی و مبارزات ترقیخواهی برهبری و پیشآهنگی رهگشایان راه ترقی وسعادت انسان زحمتکش بوده و رهکار خوبی برای عبور از کوره راهای پیچ و خم زمان ورسیدن به اهداف والای انسانی میباشد.

 سؤال تاریخی چه باید کرد در پرتو اندیشه های خلاقانه و تفکرات عظیم پیشوایان ترقی وسعادت مردم، حدوداً پنجاه سال قبل در یکی از شماره های وزین پرچم ارگان نشراتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطرح گردیده بود که باتحلیل جهانبینی علمی مبتنی بر شرایط واوضاع جاری همانوقت، شعار روز وپراتیک مبارزه را مشخص میساخت.

  بعبارات دیگر این سؤال تاریخی بمثابه مادر سوالها درصدر مضامین جریده تابناک پرچم بخصوص نگاهی بوظایف ملی ما درین مرحله تاریخی، راه ها ووسایل نیل به پیروزی ودیگر سوالات مشابه مطرح شده که با تحلیل های علمی واکادمیک رهبری فرزانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان را های برونرفت از مشکلات وراهیابی بسوی افقهای تازه مشخص گردیده بود.

 همچنان در مسیر مبارزات سیاسی، درحال حاضر، برخی از نویسنده گان فرهیخته وسروران قلم واندیشه با طرح سؤال چه باید کرد در راستای مبارزات دادخواهانه به خاطر برونرفت از وضع رقتبار موجود کشور ونجات وطن ازبحران جنگ، با فراخوان بزرگ اتحاد، همبستگی وجمعبندی نظریات وپیشنهادات سازنده به خاطر حل قضایای پیچیده افغانستان با ارایه ی نظریات اکادمیک وهمه جانبه، بخصوص مسایل داغ را مورد بحث وبررسی قرار داده که زمینه خوبی برای بحث گسترده وگفتمان سیاسی بمنظور دریافت پاسخهای اساسی این سؤال کلیدی میباشد که قابل ستایش است.

  واضح است که جمعبندی نظریات وجوشش اندیشه های داد خواهانه وخرد جمعی وطنخواهانه، با حصول پاسخهای علمی وعملی، فورمول بندی شده و قابل قبول، روزنه های امید را برای همه گروهای ترقیخواه عدالت پسند گشوده وآنها را به هدف نزدیک میسازد.

 البته بدون شک نظریات جمعی وطنخواهانه وپیشنهادات سازنده وفراگیر، برای دریافت راه حل‌های اصولی و تجسم یک نیروی بازدارنده در مقابل جنگ در وجود یک جنبش سراسری وهمگانی با اتحاد وهمبستگی نیروهای وطنپرست وسالم اندیش جامعه از هر لحاظ مبرمیت دارد.

 اما در عین زمان باید گفت که پاسخ جامع وعملی سؤال تاریخی چه باید کرد زمانی بطور متحدانه میسر خواهد شد که قبل از همه توجه جدی را به رفع موانع و مشکلات ناشی ازملاحظات مربوط به آن معطوف داشت یا بعباره دیگر نه گفتن به پروسه نفی اصول و پراتیک مبارزه. این بخاطری مبرمیت دارد که برغم تلاشها ی پیگیر وابراز نظریات معقول وپیشنهادات سازنده در مسیر فعالیتهای متحدانه سیاسی، سازمانی وفراسازمانی به دریافت یک راه حل معقول وسازنده در سطح ملی ومنطقه وی برای مهارجنگ (بدلایلی که همه میدانند از عوامل داخلی گرفته تا فاکتورهای خارجی) آنچه توقع میرفت تا هنوز راه حل عملی و اساسی در سطح کشور پیدا نگردیده است.

 بگونه مثال جنگ بعوض اینکه کاهش پیداکند، گسترش یافته و شرایط اوضاع روز تا روزپیچیده تر میشود. (وحدت نیروهای ترقیخواه برغم وجوهات مشترک اعضای همان خانواده بزرگ) باشتاب بیشتر ادعا های وطنپرستانه، ولی درعمل بپای مورچه گان رفتار میشود واهداف ترقیخواهانه ونجاتبخش، قربانی خودخواهی، خود محوری، کینه توزی، انتقام گیری، عقده های سمتی وقبیلوی، لسانی عدم پذیرش یکدیگر و سایر امراض بچه گانه ونظام فرتوت فیودالی گردیده اگر اشتباه نکرده باشم گفته میشود روز تاروز صفوف نیروهای چپ ودموکراتیک بجای متشکل، متلاشی گردیده در برخی مناطق ودر بعضی حالات برغم انکشافات شکلی، شمارش معکوس خود را می پیمایند.

 بطور مثال اگر در نتیجه جنگ نیابتی قدرتهای غربی وتحولات سیاسی سال ۹۲ میلادی بیش از نیم میلیون مدافعین مجرب قوای مسلح بدستور ارتجاع داخلی وعمال خارجی متلاشی گردید ولی نیروهای حزبی ومترقی با عبور از مرحله فروپاشی چرا نمیتوانند از لحاظ سیاسی دوباره خود را بطوریکه لازم هست منسجم سازند؟

  در طی چهل سالی که گذشت برغم ایتلافهای موقت وگذرا وجذب معین عنصر جوان به برخی احزاب تا هنوز اعضای حزب مادر و این فامیل بزرگ متاُسفانه روز بروز پراگنده شده واین دریای عظیم به جویبارها وجویچه ها منقسم میگردد. هرچند که همواره تلاش به خاطر وحدت واستحکام نیرو های چپ دموکراتیک ودادخواهان، وطندوستان صلح پسند وعدالتخواه که با دلسوزی جریان دارد، مگر صفوف وطنپرستان ترقیخواه تا هنوز ضعیف وسازمانها از هم دور.

  بنظر میرسد که آیا همسو های دموکراتیک در مسیر مخالف در حرکت اند واگر کارمثبتی هم صورت گرفته باشد بمقیاس پرابلمهای کشور وچالشهای در پیش رو برای خنثی کردن دسا یس سازمانیافته از داخل وخارج کشور اصلاً قابل مقایسه نیست.

  همه میدانند که فروپاشی جنبش دادخواهانه چپ ودموکراتیک ومجموع نیروهای ترقی خواه کشور یک امر تصادفی نبوده زیرا حدوداً نیم قرن پیش زنده یاد ببرک کارمل فقید بوضاحت فرموده بودند که ارتجاع و آمپریالیزم، جریان دموکراتیک خلق و پرچمداران دموکراتیک خلق افغانستان وسایر وطنپرستان ترقی خواه وسالم اندیش را در لیست سیاه خود گرفته اند.

 دشمنان وطن، ترقی خواهان دموکراتیک وطنپرست را بمثابه دشمنان درجه یکم خویش تشخیص داده اند. روی این اصل به خاطر جلو گیری از آسیب پذیری حزب وجنبش ترقی خواهی در کشور زنده یاد کارمل بزرگ با هوشدارهای سازنده وحیاتی صفوف حزب را از گزند دشمنان برحذر میساخت.

 ا کنون که اکثریت اعضای حزب وترقیخواهان کشور در یک فضای امن با امکانات و آرامش نسبی بسر میبرند کار هدفمند ی که همه وطندوستان خواهان آن هستند، در گرداب سردرگمی غوطه ور است. البته دلیل آن شاید همانا مسله روشنفکری باشد که با همه ارزشها ی حیاتی، پیشآهنگی و رشنگرانه نمیتوان آسیب پذیری آنرا نادیده گرفت.

 بنا بر آن بنظر میرسد که هنوز هم دریافت پاسخ همه جانبه وفراگیر این سؤال تاریخی چه باید کرد نیازمند کارهای بیشتر وتلاشهای جمعی، پیگیروخستگی ناپذیر میباشد.

 شاید یکی از دلایل کندی کار سیاسی وهمبستگی دادخواهانه کم توجهی به توقف از خطوطی باشد که از آن عبور کرده ایم.

 بنا بر آن بنظر میرسد که قبل ازطرح سؤال چه باید کرد وتفصیل نیازها، به پرسش چه نباید کردها و برجسته ساختن ضعفها الویت داده شود که بر بنیاد آن کلیه کارکردها ورویکردهای مان با خرد جمعی و نگرش نوین سیاسی به افتضای زمان مورد باز نگری قرار گرفته باز سازی سیاسی شود.

 چه بهتر ضعفها را بر شمردن

 سپس خلاقیت را بر گزیدن

 یقین داشتن به خورشید حقیقت

 که آید بار دیگر بردمیدن

  با توجه به ضرب المثل مشهوربزرگان، جلو نقص هروقت که گرفته شود فایده است. بنا بر آن به باور این قلم، به خاطر مبارزه با موانع و مشکلات ویافتن پاسخ همه جانبه وعملی بسوال کلیدی چه باید کرد، میتوان علل وعوامل ضعفهای کاری را برجسته ساخته برای جلوگیری از تکرار آن با اخذ تصامیم لازم بطور جمعی راه آینده را بسوی هدف واحد باز گشایی نمود.

 بنا برآن در گام نخست با تحلیل از اوضاع مشخص ومبرمیتهای کاری باید گفت که بجای مشخص ساختن الویتهای کاری ویکی از ان بلند کردن صداهای دادخواهانه بگوش جهانیان، ادامه سکوت بزیان جبران ناپذیر جنبش خواهد انجامید. در حالیکه بسیاری از احزاب وسازمانهای دادخواه وعدالت پسند دنیا در راستای مبارزات عادلانه وآزادی خواهی صدای متحدانه وفریاد داخواهانه خودرا به خاطر ختم جنگ ورسیدن بصلح پایدار بتوجه جامعه جهانی بخصوص سازمان ملل متحد، کمیسیون حقوق بشر، اتحادیه اروپا وسایر نهادهای مسئول میرسانند. ولی نهادهای دادخواهانه برونمرزی کشور ما درین خصوص با لنگش مایوس کننده ی درین مسیر دست وپامیزنند.

 * همچنان به همه واضح است که نمیتوان در رابطه به جنگ و صلح چشم طمع به خارج وخارجیان داشت زیرا که (برغم عمده بودن بعد خارجی عوامل جنگ) کلید حل مشکلات وطن بدست مردم وطن است. فقط مردم کشورمیتوانند با همسویی وطنپرستانه در کنار قوای مسلح، این مدافعین خاک ونوامیس ملی کشور جنگ نیابتی پاکستان را مهار کنند ونقشه شوم تسلط گرایان جهان را مانند گذشته خنثی نمایند. همچنان تحرک سیستماتیک ومتحدانه مردمی در سراسر کشور میتواند بر جنگ غلبه حاصل کند وصلح سرنوشت کشور را رقم زند.

 * نمیشود به کارسیاسی در بین مردم کم بها داد زیرا اگر مردم بصورت جمعی بیداری حاصل کنند میتوانند بنیروی لایزال مبدل گردیده جنگ را مهار سازند. تا جایی که دیده میشود حضور ترقیخواهان در محافل غم وخوشی ومحل کار وزنده گی مردم پر رنگ نیست. تا وقتیکه مردم ما را در کنار خود نبینند به نوشته ها وشعار های ما باور چندانی نخواهند داشت البته این تنها مربوز ومنحصر بداخل کشور نبوده در خارج مملکت نیز شرایط کاراجتماعی وسیاسی در بین هموطنان وطندوست خیلیها مساعد است که به تحرک نیاز دارد.

 * نباید هژمونی کار سیاسی در میان مردم نا موثر باشد باید در میان مردم رفت واز مردم آموخت و به مردم یاد داد البته این کار دادخواهانه ایست که خوشبختانه ترقی خواهان داخل کشور به آن دسترسی بیشتر دارند.

 * خوش آیند نیست که آگاهی دادن وبلند بردن شعور سیاسی مردم را دست کم گرفت. وتمام کوشش خود را به ساختار تشکیلاتی سیاسی وصدور شعار ها وتصویبها متمرکز نمود، بلکه با ید عوامل بدبختی را مشخص ساخت و برای رفع آن تصامیم لازم گرفت منجمله به مسُله سواد وسواد سیاسی نباید کم بها داد.

 * در بخش همبستگی واتحاد ترقی خواهانه باید گفت که لازم ندارد که به اتحاد های ناپخته وناسچه، وحدتهای میکانیکی وشکننده توام با عجله وشتاب زده گی دل خوش کرد؛ زیرا که جنبش ترقی خواهانه افغانستان از تجارب چنین وحدتها ی کلیشه یی بی نیاز است.

 * نباید روند کارسیاسی را با عقده ها ی گذشته سازمانی، سیاسی، سمتی، قومی وزبانی ادامه داد زیرا نتایج اینگونه امراض بسیار زیان آور بوده وتمام ارزشها ی وطنپرستی را زیر سؤال می برد اکنون وطن درلب پرتگاه رسیده است. دور از اصول مبارزه وانصاف است که منافع گروهی، حزبی، قومی وزبانی را نسبت به منافع علیای کشور ترجیح داد زیرا هیچ حزبی، گروهی، ویاسازمانی وقومیتی بتنهایی خود نمیتواند وطن را از حالت کنونی نجات دهد.

 * نباید تواضع رفیقانه وهمسویی را نادیده گرفت زیرا مجموع ترقیخواهان عدالت پسند روزهای دشواری را پشت سرگذشتانده اند وطبیعیست که روزهای دشواری نیز در پیش روست. بنا بر آن نباید گذاشت تا آن روزهای سخت ودشوار وآن تجارب گرانبها فرا موش شود ومحبت رفقا ی همسو وهمرزم بسردی گراید.

 *بسیار دشوار بنظر میرسد ولو برخی افراد مبارز ودادخواه با کم بها دادن اصول وارزشهای معیاری در مبارزه حق بر باطل دستاورد ها وافتخارات گذشته را به باطله دان تاریخ سپرد ه وادعای نو اندیشی کنند. بلکه میباید تجارب گذشته را همچون چراغ راه آینده روشن نگداشت زیرا وظیفه داریم تا در عصر وزمان خود گذشته را به آینده پیوند داده وبه آن افتخار کنیم.

 * نباید با کسانیکه مترقی وطنپرست وفدا کارهستند ولی با ما نیستند آنها را مخالف خود فکر کنیم نباید ارزشهای کاری ونقش سیاسی شخصیتهای مجرب وپیشرو وآگاه را نادیده گرفت زیرا تجارب تلخ گذشته نشان داد که بسیاری ترقیخواهان وطندوستان را که با ما نبودند از دست دادیم ودرصف دشمن نزدیک شان ساختیم این اشتباه تاریخی ما بود که نباید فراموش گردد.

  هدف این است که صدای ما در جهان وقتی رساتر میشود که همسفران بیرون از کاروان ما نیز، همسو وهمصدای ما باشند.

 * همه میدانند که در مبارزه بی حوصله گی خود خواهی، اندک رنجی ویا تکبر جای ندارد اگر بآن یعنی با خصایلی که (اگر در خود داریم) مبارزه نکنیم نمیتوان صفوف ترقیخواهی را گسترش داد.

 * لازم نیست که تمام مسولیتها را به گردن چیزفهمان وبزرگان ترقی خواه گذاشت باید در مبارزه وطنپرستانه نخست از همه تحمل پذیر بود و از خود سؤال کرد که من در بخش یاد شده چه کرده ام تا از دیگران انتظار داشته باشم.

 * ما نباید نظریات، پیشنهادات وعقاید دیگران را نا دیده بگیریم وچوکات مبارزه را آنقدر تنگ وتنگتر و بخود محدود بسازیم که همه فرار کنند. باید به پیشنهادات ونظریات سازنده دیگران احترام گذاشت ومبارزه داد خواهانه را تنها بسلیقه خود انحصاری نسازیم. ((هستند بسیاری کسانی که بنام مبارزه وخدمت برای مردم افغانستان با رفیق روز های دشوار خود جنگی وبا مخالفین آشتی)) بنا بر آن چه میتوان از (مبارزه مردمی) همچو یک رفیق وهمسو توقع داشت.

 وقتی انسان تحمل پذیرش رفیق همسوی خود را نداشته باشد پس چگونه میتواند مصدر خدمت به سایر هموطنان گردد؟

 نکاتی که نباید ادامه آن را در کارمبارزه سیاسی تحمل کرد بابیان ساده وآشکارا آنچه که مبارزین ترقیخواه وطنپرست بسیار بالاتر واعلاتر از آن میدانند آن را به خاطر تجدید توجه به آموزه های بزرگان ویاد آوری از وصایای پیشوایان راه ترقی وسعادت مردم افغانستان میباشد.

در اخیر میتوان امید کرد که با پیوند نظریات وطرحهای جمعی با یک اجماع عمومی چیز فهمان دلسوز بوطن، با خرد همگانی وجمعامد سراسری وطنی در پیشآپیش آن همبستگی دادخواهانه ومردمی، خواهیم توانست کاروان نجات وطن را از میان کوهای بلند چه باید کردها و راه های صعب العبور نباید کردها موفقانه عبور دهیم. آنگاه به هدف نزدیک خواهیم شد.