در امتداد بیست سال قدرتنمایی وحکومت داری تکنوکراتهای تربیه یافته ی امریکا واروپا در مشارکت با سران تنظیمهای جهادی افغانستان در موجودیت نیروهای نظامی ایالات متحده وناتو با مصرف وحیف ومیل میلیاردها دالر امریکایی نی تنها جنگ حاتمه نیافت بلکه دامنه ی جنگ گسترده و آتش جنگ شعله ور وکشور به پناه گاه امن وجولانگاه تروریزم وفنده منتالیستهای مذهبی مبدل گردید؛ که حاصل آن از نا امنی گرفته تا حملات انفجاری و انتحاری، آدم کشی، ظلم خونریزی، بیعدالتی، قانون شکنی تا غارت دارایی عامه ومنابع زیر زمینی وثروتهای طبیعی کشور که منجر به فقر، جهل، بیکاری، بیماری، برتری جویی قومی، اختلافات زبانی، سمتی مذهبی، رشوت، چورغارت، فساد، اعتیاد، انفجار، کشتار، دزدی چپاول گردید که این پروسه ی زشت جوی های خون ازقربانی شدن انسان این سرزمین وکاروانهایی از مهاجرتهای اجباری را در پی داشت.

 

اما به باور بعضیها که بزرگترین ابر قدرت جهان در نتیجه خستگی ودرمانده گی جنگ بیست ساله ی افغانستان سنگ شکست را برداشته واز افغانستان دست وپاکشیده باشد وقوتهای نظامی کشورهای ارو پایی هم در وجود ناتو یکجا با تفنگ داران دریایی امیریکا مزه ی تلخ این نا کامی را چشیده و همه یکجا کوچ وبار خود را بسته وبا دسپاچگی هیجان انگیزی افغانستان را ترک نموده که با مذاکرات پشت پرده دوحه ومعاملات خاک وسرنوشت مردم افغانستان به پاکستان آنرا توجیه نمودند.

 

 اگر چشم انداز پیامد چنین مذاکراتی همین باشد که سرنوشت یک کشور هفتهزار ساله را بیک کشور هفتاد ساله ساخته ی دست استعمار با جعل ودسیسه معا مله کنند بسیار تاریک و جفای بزرگ جهانی، بیحرمتی به انسان وبی احترامی به استقلال وتمامیت ارضی وحاکمیت ملی یک کشور است. آنهم در جهان آزاد ومدعیان یک سر وهزار زبان دموکراسی.

 

درین جریانات آنچه دیده میشود با وجود فرارنا بهنگام ایالات متحده از افغانستان کشور های اروپایی که از دیر زمان خود را متحدان ایالات متحده میخوانند چگونه بر خلاف متحد مرکزی خود یعنی ایالات متحده امریکا که خود یکی از حامیان رژیم پاکستان است در قبال اوضاع افغانستان چنین موضعگیری متضاد ونا متعارف بگیرند؟

 

 درحالیکه ارو پایی ها از دوران جنگ سرد وچه پس از جنگ دوم جهانی تا بدینسو در قضایای جهانی با حسن روابط متقابل مواضع ایالات متحده را تعقیب میکنند، حال چه شد که پس از برآمدن نیرو های نظامی امریکایی از افغانستان توجه فرانسه وجامعه اروپا را بنیرو های یکی از طرفهای درگیر جنگ در افغانستان جلب میکند. چنین بنظر میرسد که پاکسازی وباز سازی دوران گذشته جهاد که در پیچ وتاب تحولات بعدی از گرد وخاک فاصله های زمانی و تازه ساختن روابط گذشته وفراموش ناشدنی کمکهای سخاوتمندانه دوران جهاد تبادل خاتم بخشیهای متقابل آندوران، تلاش بخاطر مطرح بودن زورمندان وقوماندانان جهادی در روند تحولات سیاسی و تضمین منافع اروپایی ها بخصوص کشور فرانسه در افغانستان که در هر دوصورت جبهات جنگی را تحرک بخشیده که با گسترش دامنه جنگهای خونین مذهبی قومی سمتی لسانی نسل کشی وآوراه گی های بیسابقه را در قبال خواهد داشت.

 

گذشته از آن آنچه بطور حتمی در نتیجه ادامه وتشدید جنگ، روز گار مردم افغانستان را تیره وتار خواهد ساخت هما نا تشدید فقر، مرض واحتیاجی ومرگ ومیرومهاجرت های کتلوی، ضعیف وناتوان ساختن کشوراست که دست مداخله وتجاوز کشور های همسایه ی افغانستان را به غارت منابع طبیعی وثروتهای زیر زمینی کشور دراز خواهد کرد واز جانبی هم افغانستان را بمرکز تروریزم در منطقه ودهلیز عبور آتش جنگ به آسیای میانه مبدل خواهد ساخت واهداف استراتیژی غرب را درین گوشه یی از جهان عملی خواهد نمود.

 

اگر اتحادیه ی اروپا بخصوص موضعگیری فرانسه همچون گذشته که در رابطه به جابجایی ملا ها ی ایرانی پس از رضا شاه که هنوز در حافظه ی تاریخ پا بر جاست میخواهند در قبال اوضاع افغانستان متمرکز شوند، آنها میتوانند که از راه های میانجیگری برای ختم جنگ وخونریزی در افغانستان برای دو سوی جبهه جانب تفاهم ومذاکره را در پیش بگیرند تا با برقرای صلح عادلانه وتعین سر نوشت انسانی وعدالت مردمی وایجاد دولت فراگیرکه بر بنیاد آن افغانستان بتواند در یک فضای صلح وصفا و آرامش با همسایگان قرار گرفته از استقلال وآزادی تمامیت ارضی حاکمیت ملی و برابری صلح و آرامش دفاع کند.