کشور ما افغانستان بعد از کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ خورشیدی، که منجر به سرنگونی نظام پوسیده شاهی محمد ظاهر شاه، توسط پسر کاکایش محمد داوود گردید، داخل رویداد های نوین و مترقی به سطح ملی و بین المللی شد. با اعلام خط مشی سیاسی محمد داوود که دارای اهداف مترقی و دموکراتیک بود، مورد پشتیبانی نیروهای چپ دموکرات و ملی از جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرار گرفت. اما برعکس، این تغییرات و اقدامات نوین سیاسی، مورد تأیید نیروها سیاه ارتجاعی و بنیادگرا اسلامی قرار نگرفته و آن را خلاف اهداف برناموی و عقاید دینی خود دانسته، قیام‌های خورد کوچکی را در ولایت‌ها و ولسوالی‌ها تحت شعارهای دینی و مذهبی سازماندهی نمودند که عاملین آن‌ها توسط دولت وقت دستگیر و یاعده ای آن‌ها به پاکستان فرا ری شدند. این فراریان مورد استقبال وتشویق دولت پاکستان قرار گرفت، و زمینه بودوباش وفعالیتهای سیاسی آن‌ها راعلیه نطام جمهوریت محمد داوود مساعد ساخته و از هیچ نوع کمک‌های مادی و معنوی برایشان دریغ گذار نه شد. دولت پاکستان از بدوی پیدایش خودکه از جانب انگلیس بالای کشورهای منطقه تحمیل شد، اختلافات مرزی با افغانستان دارد، بناعن با استفاده ازجوسیاسی جدید، میخواست تا باوارد کردن فشار سیاسی توسط نیروهاعقب گرا، جمهوری محمد داوود راسرنگون واهداف خود را عملی نماید. این احزاب عبارت از حزب اسلامی بسرکردگی گلبدین حکمتیار و جمعیت اسلامی بسرکردگی استاد برهان الدین ربانی واحمد شاه مسعود و غیره گروه‌های دینی بوداند. این احزاب فعالیت‌های تبلیغی وترویجی رااز طریق وسایل اطلاعات جمعی که دولت پاکستان به اختیارشان قرار داده بود، شروع نموداند وبوسیله آن جماعتهای مردم را به قیام مسلحانه وفعالیتهای تخریبی وتروریستی علیه دولت سازماندهی وتشویق مینموداند. باتغیر خطمشی سیاسی دولت محمد داوود وزد وبندهای خصمانه آن علیه نیروهای دموکراتیک خلق افغانستان و به شهادت رساندن شاد روان میراکبر خیبر توسط نیروهای سیاه ارتجاعی با تبانی نیروهای راستگرای حکومت وقت، زمینه‌ساز قیام مسلحانه توسط اعضای نظامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به تاریخ ۷ ثور ۱۳۵۷ شد. با این قیام حاکمیت محمد داوود سرنگون و حاکمیت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت. بعد ازپیروزی قیام ۷ ثور، برنامه های مترقی و ملی از جانب حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به نفع اکثریت مردم بود، مورداجرا قرا گرفت. این تحولات بنیادی ومردمی، برضد منافع طبقات اشراف فیودال و سیاستهای نظامهای سرمایداری و هم پیمانان پاکستان در راس امریکا بود. بر بنیادعوامل متذکره پاکستان یکجا با احزاب بنیادگرایی اسلامی که قبلن در آن جا لانه کرده بودند، علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به توطئه وتبلیغات ضداهداف دولت دست یازیدند و رهبری دولت را تکفیر و"جهاد"را تحت نام دفاع از اسلام اعلام نمودند. در این کشمکشهاوخصومتهای فکری وعقیدوی پاکستان، یکجا با احزاب اسلامی دررآس کشورهای غربی نقشی بزرگی را اجراکرده است. دولت نظامیگری پاکستان یکجا با کشورهای غربی، تنظیم‌های جهادی را، با کمک‌های نظامی وپولی تقویه نموده، وبرای ترورومداخله نظامی برای ویرانی و کشتار انسان‌های بی‌دفاع به افغانستان گسیل میداشتند. هدف آن‌ها سرنگونی نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان و تشکیل نظام اسلامی تحت نظر پاکستان و شرکای آن بود؛ تا اینکه با مداخلات مستقیم و غیرمستقیم پاکستان به وسیله تنظیم‌های جهادی امنیت منطقه و ادامه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان به خطر مواجه شد، بالاخره برای جلوگیری از تجاوزات خارجی و حفظ و حاکمیت استقلال جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان، بادرنظرداشت پیشنهادات و تقاضای مکرر دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان برای ارسال کمک‌های نظامی از دولت "اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی " کرده بود، دولت شوروی قطعات محدودی نظامی خود را در ۶ جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی، به افغانستان ارسال نمود.  

 این امر بهانه جدیدی برای تشدید مداخله‌ای مستقیم و غیرمستقیم از طریق مجهز ساختن تنظیم‌های جهادی، و سهم‌گیری اعضای القاعده از کشورهای عربی با سلاح‌های مدرن شد، که این گروه‌ها دسته‌دسته بعد از آموزش نظامی توسط مربیان عربی، امریکای و جنرال‌های پاکستانی، برای ویرانی و کشتار جمعی مردم و حملات تروریستی بالای مکاتب، ادارات دولتی و اسیدپاشی به جان دانش‌آموزان مکاتیب و دانشگاه، ویران کردن پل‌ها، سرک‌ها، مکاتیب، مساجد و ترور روحانیون، ملأها، ریش‌سفیدان، معلمین و غیره اقشار زحمتکش کشور، ارسال می‌گردید.

 بر علاوه پاکستان با استفاده از پول‌های کمکی کشورهای غربی به مجاهدین، کوشش کرد تا خود را مجهز به سلاح اتمی برای تهدید کشورهای منطقه بسازد. این کشور به مثابه پلی عبوری کشورهای غربی علیه افغانستان و اتحاد شوروی سابق به حیث ژاندارم منطقه تبدیل شد. دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به تاریخ ۱۴ می ۱۹۸۱ اعلامیه ای را برای تأمین امنیت و صلح سراسر ی خواهان مذاکره حل و فصل مسأله افغانستان وقطع مداخله ازخارج به شورای امنیت ملل‌متحدگردید. این پیشنهاد از جانب دولت پاکستان ودولتهای حامیان غربی شان رد کردیده و به مداخلات خود ادامه دادند. تا اینکه با تغییرات سیاسی در دولت جمهوری افغانستان و اتحادشوروی، قوتهای نظامی شوروی نطربه توافقنامه که به تاریخ ۱۴ اپریل ۱۹۸۸ در ژنیو میان وزرای خارجه افغانستان و پاکستان، اتحاد شوروی و ایالات‌متحده امریکا به امضا رسید، دوباره به کشور خود عودت نمود. با آنهم مداخله و تجاوز به خاک افغانستان و کمک‌های امریکا به پاکستان و مجاهدین قطع نه شده و برعکس تشدید یافته و هر روز گروپ‌های تروریستی جدید، مجهز با سلاح مدرن به کشور اعزام می‌شدند. طوری که در کتاب سرنوشت غم انگیز در افغانستان نوشته یک کارمند ملل‌متحد در افغانستان تحریر شده است که: "حکومت پاکستان هیچ‌گاهی حاضر نشد تا از موافقتی که در ۱۴ اپریل ۱۹۸۸ در ژنیو امضا کرده بود پیروی کند. بارنت روبین به وضاحت می‌نویسد که اهداف ضیاءالحق رئیس‌جمهور پاکستان بوجود آمدن یک افغانستان بی‌طرف نه بود بلکه او یک افغانستان وابسته و تحت کنترول پاکستان را می‌خواست.""

 بنابراین زمامداران پاکستان، هیچ‌گونه نیت پاک برای صلح و پابندی مطابق توافقات امضاشده در کشور ما نداشتند. خلاف تمام نورم‌های قبول‌شده جامعه بین‌المللی و توافق امضاءشده، لشکرکشی منظم نظامی را با اشتراک عساکر و رهبری جنرال‌های نظامی خود و با کمک تنظیم‌های جهادی، در ولایت ننگرهار بالای نهادهای نظامی در اطراف شهر جلال‌آباد آغاز و به پیشروی‌های خویش داخل این شهر ادامه داد‌ند، اما بعدن به شکست ننگین تاریخی از جانب نیروهای قهرمان مسلح کشور مواجه شدند. تا اینکه حاکمیت بعد از استعفای داکتر نجیب الله شهید به طور صلح‌آمیز به مجاهدین انتقال شد و حکومت‌داری خادمین پول وزر و سرمایه آغاز شد. این دولت هم بعد از مدتی به اثر اختلافات درونی میان هم، جنگ‌های تنظیمی را در شهر و اطراف کابل آغاز کرده که به ویرانی و کشتار هزارها انسان و مهاجرت هزاران کابلی در کشورهای ایران و پاکستان کردید. این همه حوادث خونین و جنون‌آمیز، ناشی از اختلافات میان تنظیم‌های جهادی بود، و حاکمیت تنظیم سالاری به شکل "فدرالی" در شهرها ولایت کشور بوجود آمده بود که زمینه‌ساز عدم ثبات سیاسی وبی امنیتی در کشور شده بود؛ این وضع نابسامان داخلی عامل اساسی تشکیل دولت طالبان در افغانستان کردید. نظر به اعتراف شخصی بی‌نظیربوتو صدراعظم وقت پاکستان گروهی طالبان مستقیمن با کمک مالی و معنوی امریکا و انگلستان در پاکستان تشکیل کردید و بعدن یکجا با عساکر و جنرال‌های پاکستانی برای سرنگونی حکومت جنگ سالاران جهادی به افغانستان اعزام شدند. با رویکار آمدن دولت طالبان پاکستانی، دومین دوران سیاه ارتجاعی بعد از حکومت تنظیم‌های جهادی در افغانستان شروع کردید. و کشور در قهقرایی علم و دانش و خردورزی قرار گرفت، آخرین میخ را به تابوت علم و معرفت دانش کوبیدند. زنان و دختران جوان از همه فعالیت‌های جسمانی و فکری ممنوع گردیدند؛ این دوره به مثابه سیاه‌ترین و ننگین ترین دوران تاریخی در کشور ما محسوب می‌شود. در جریان حاکمیت سیاه طالبان بود که حادثه ۲۱ دسمبر ۲۰۰۱ در ایالت متحده امریکا رخ داد که جهان را یکباری دیگر متوجه افغانستان ساخت. امریکا و شرکای جهانی‌اش به خاطری دستگیری اسامه بن لا دین رهبر گروه القاعده که در سازماندهی عمل تروریستی به برج‌های مرکز تجارتی امریکا محکوم شده بود، به افغانستان لشکرکشی نموده که منجر به سرنگونی طالبان و به قدرت رسیدن حکومت دست‌نشانده کنفرانس بن توسط غربی‌ها در افغانستان به ریاست حامد کرزی کردید. باز هم کشور ما از دست همسایه ناخلف و بدسگال خود پاکستان آرام نه گرفته، این بار طالب را با چهره خشم وزشت و حس انتقام‌جویی تمویل و تسلح ساخته و به افغانستان اعزام کرد، که تا امروز به نام‌های القاعده، طالب و داعش در کشور ما فعالیت‌های مسلحانه تروریستی بر ضد مردم و دولت داشته، که هر روز صدها انسان‌های بی‌گناه غیرنظامی را توسط عمل انتحاری به شهادت می‌رسانند. طالب نتنها ضعیف نه شد، بلکه نسبت به گذشته صدها مرتبه از لحاظ نیروی بشری قوی‌تر شده و افراد جدید را که تابعیت کشورهای مختلفی اسلامی را داشته‌اند، بعد از فراغت آموزش نظامی و دینی از مکاتیب طالبی، توسط طیارات نظامی پاکستان به ولایت‌های جنوب، غرب و شمال کشور برای اهداف استراتیژیکی کشورهای هم‌پیمانان غربی خود بدون اطلاع رهبران دولت جمهوری اسلامی افغانستان انتقال و جابجا نموده، تا با حملات تروریستی بالای افراد ملکی و نظامی امنیت منطقه را ناآرام ساخته و پلان‌های تجاوزکارانه بعدی خویش را در کشورهای همسایه افغانستان تحقق بخشند. کسانی که به صفوف‌شان نه می‌پیوندند و یا کمک‌های لازم را همراهی نمی‌کند، با فجیع ترین عمال ضد بشری سربریده و آن‌ها را حلال و به قتل می‌رسانند. کشتار ۶۰ تن سربازان اردوی جمهوری اسلامی افغانستان (که ازجمله سی تن آن حلال و سربریده شد ه است) در ولسوالی ولایت بدخشان و همچنان اجرای عمل انتحاری به تاریخ ۱۸.۴ و ۲۰۱۵ ترسایی در شهر جلال‌آباد که به کشته شدن هفتاد تن زن، مرد و طفل و صد تن زخمی و گروگان گرفتن سی تن از اهالی ولایت غزنی، در راه ولایت زابل و غزنی تمام شده هست، شمه‌ای از عمال دردناک و جان‌گداز طالبان وداعش و القاعده بوده که در سال جاری با پشتیبانی و مداخله مستقیم و غیرمستقیم دولت پاکستان علیه مردمان بی‌دفاع کشور ما انجام شده که صدها خانواده را به غم و ماتم مبتلا ساخته است. این جنایات انجام شده صرفأ برای این امراست، تا رهبری جمهوری اسلامی افغانستان مطابق به خواست و آرزوهای دولت پاکستان عمل نماید؛ و در سیاست‌های منطقوی گام به گام با وی پیش برود و فرمان‌بردار باشد.

دولت پاکستان در اواخر سال ۲۰۱۴ ترسایی، عملیات جعلی را برای فریب اذهان مردم جهان، بنام مبارزه و نابودی طالبان پاکستانی، در وزیرستان شمالی پاکستان به راه انداخت؛ این به مقصد آن بود، که تا زیر نام عملیات تصفیوی آن‌ها را مجهز با سلاح برای تهدید امنیت افغانستان و کشورهای آسیا میانه مانند کشور ازبکستان و تاجکستان و غیره، از طریق خاک افغانستان به آنجا اعزام و جابجا نماید. تا امنیت و صلح منطقه را میان افغانستان و کشورهای آسیای میانه برهم زده و منافع بعدی باداران و خودش را در آن جا تأمین و گسترش دهد. این تلاشها ی مذبوهانه رهبری دولت پاکستان یکبار دیگر نیت شوم ونابکار شانرا، علیه افغانستان و کشورهای منطقه به ثبوت میرساند؛ و هر نوع گفتگورا برای رسیدن به یک توافق جامع ومثبت به نفع هردو کشور را بعید و ناممکن میسازد. اگر پاکستان در ارزوی صلح در افغانستان است، ساده است تا تمام کمک‌های مادی و معنوی طالبان را قطع وانهارا بعدازخلع سلاح، به کشورهای مربوطه شان دوباره اعزام نماید. نظر به تجربه کشورهای منطقه اخص کشور جمهوری چین که دردفاع وحمایه ببر های تامیل قرار داشت، بعد از ۲۶ سال نبرد نظامی وقتیکه کشور چین کمک‌های خود را به این گروه قطع کرد، به زودترین فرصت این نیروهای ضعیف وپراکنده وتسلیم دولت سریلانگا شدند وامنیت درانکشور تأمین کردید. تا زمانی که دولت پاکستان صادقانه در این روند قدم نگذارد و در جهت نابودی وتضعیف نیروهای بدسگال طالب وداعش مشترکن درعمل با دولت افغانستان دوش به دوش حرکت نکند، درغیر آن همه فیصله ها نمایشی وبی نتیجه خواهد بود. رهبری دولت افغانستان وتنظیمهای جهادی این را درک کنند که پاکستان دیگر دوست ریا کار دیروزی باشما نیست که ازنام تا ن بم اتم ساخت؛ ومیلونها دالر را به کیسه های خود ریختندوقصرها ساختند وشما را بنام" دفاع ازاسلام" و"ازادی افغانستان" تشویق فریبکارانه بخاطر تأمین منافع خود علیه مردم تان می‌گیرد؛ حالا آن مؤلفه‌های دیروز در بین مردم کشور ما بازار ندارد، اما امروز با آنهم دولت پاکستان با چهره و رویکردی جدیدی عمل می‌کند، تا این کشور را تحت نام قوم، قبیله، زبان و مذهب تجزیه و توده توده نماید. هر نوع دوستی بر مبنای توافقات گروهی و حزبی با احزاب نام نهاد اسلامی پاکستان خیانت به استقلال، تمامیت ارضی و به ناموس کشور است. بر علاوه نگذاریم تا زمامداران پاکستان، از کشور ما علیه کشورهای همسایه با نیت شوم استفاده ابزاری نمایند و دوستی تاریخی ما را میان همسایگان خدشه‌دار سازد.

ملت افغانستان شصت سال و اندی است که با حکومت‌های شیاد پاکستان درگیر هست و از این اختلافت برخی گروه‌های سیاسی در داخل افغانستان و پاکستان مستفید شده اند. نیروهای ملی و مترقی و همه اقشار زحمتکش کشور از ابتدا علیه خط تحمیلی "دیورند" بوده‌اند و از حق تعین سرنوشت برادران پشتون خود در انطرف سرحد دفاع کرده و با احزاب و اشخاص رهبری‌شان از هیچ‌گونه کمک‌های مالی و مادی دریغ نکرده‌اند؛ اما امروز این برادران پشتون ما با تغیر جو سیاسی جهانی و منطقه آرزو ندارند که خود را در تعاملات سیاسی میان افغانستان و پاکستان ذیدخل سازند و بی‌طرفانه عمل می‌کنند. مثلأ تجاوزات و عملیات نظامی که از طرف نیروهای نظامی پاکستان زمانی که از وزیرستان شمالی بالای پوسته‌های سرحدی کشور ما در کنرها و نورستان و سایر نقاط جنوبی کشور صورت می‌کرد و به کشته شدن ده ها تن از سربازان و مردم بی‌گناه تمام می‌شود! چرا رهبران معظم آن‌ها یکجا با مردمان انطرف خط سرحد که از محل بودباش آن‌ها، این حملات صورت می‌کرد، ممانعت نمی‌کنند؟ و یا هیچ‌گونه احتجاج را علیه دولت پاکستان برای احتراز از تجاوزات نظامی در خاک افغانستان از خود نشان نمی‌دهند، تا جلوی این همه خونریزی‌ها گرفته شود.

همچنان هنگامی‌که عمل تروریستی در یکی از مکاتب شهر پشاور که به قتل پیش از دو صد دانش‌آموز جوان تمام می‌شود، کمپاین بزرگی تصفیوی را در ایالات سرحدی میان افغانستان و پاکستان در منطقه پشتون نشین برای سرکوبی طالبان افغانی آغاز می‌کند، در این وقت اولین مرتبه ایالت خیبر پشتون خواه بود که افغانان مهاجر را با شنع ترین عمال ضد انسانی لت و کوب کرده، آن‌ها را با فشار و زور از منطقه خود اخراج و به افغانستان اعزام می‌نماید. فیلم‌های ویدیوی آن از طریق شبکه‌های اجتماعی و غیره به نشر رسید ه که با چه شکل فجیع زنان و پیر مردان را مانند حیوان لت و کوب کرده و به زور داخل منازل‌شان می‌شدند و آن ها را فشار و ضربات چوب از منازل‌شان بیرون آورده و در محل تجمع مهاجرین انتقال می‌دادند. درحالی‌که مردم کشور ما و حکومت‌های مختلف آن در طول هفتاد سال، از داعیه بر حق برادران پشتون و بلوچ دفاع نموده و خط" دیورند" را یک خط جعلی و بدون ارزش‌های قانونی اعلام داشته‌اند. یگانه علتی که امروز پاکستان کشور ما را به قتلگاه تبدیل کرده و اختلاف شدیدی به اما دارد، همین موضع‌گیری مردم علیه حاکمیت دست‌نشانده انگلیس‌ها در انطرف خط "دیورند" است. به همین اساس است که پاکستانی‌ها و سران حزبی و دولتی قومی‌شان، در طول چهار دهه جنگ هیچ‌گونه عملی جدی برای تأمین صلح در افغانستان، اقدام نه ورزیده‌اند. این تجربه زمانی حکم می‌کند که دولت‌مردان کشور با درک این واقعیت بر اساس منافع ملی و منطقوی، بدون تبعیض قومی وزبانی و منطقوی، این معضله تاریخی را با مشوره و نظر خواهی باشندگان دو طرف خط سرحد که منافع جانبین را تضمین نماید، با دولت پاکستان در میان گذاشته و آن را حل و فصل بنماید.

با در نظر داشت مطالب فوق به رهبری دولت اسلامی افغانستان پیشنهاد می‌گردد: تا اقدامات عملی را از موضع"قدرت و زور"، درجه‌ات قطع کمک‌های نظامی و مالی و معنوی از جانب دولت پاکستان به گروه‌های تروریستی القاعده، طالبان وداعش را از طریق فشار سیاسی مستقیم و یا غیرمستقیم، به کمک جامعه بین‌المللی با دولت پاکستان جدی در میان گذارد، تا زمامداران پاکستان عدم حمایت و پشتیبانی خو در علنأ به گروپ‌های تروریستی متذکره اعلام کرده و آن ها را متلاشی و نابود، سازد.

 ـ تمام قاتلین حادثات خونین کشتار گروهی مردم ما دستگیر و اعدام شوند.

ـ باید چهره‌های جاسوسان پاکستانی و اعضای باندهای تروریستی که در نهادهای دولت مصرف کار اند شناسایی و مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان به جزای عمال خویش برسند.

ــ دولت در مذاکرات صلح با گروه‌های مخالف مسلح و غیرمسلح بر مبنای منافع والای مردم برای صلح واقعی بدون هر نوع سازش‌کاری‌ها و دادن امتیازهای مادی و معنوی اقدام نماید. تجارب حکومت‌های گذشته در کشور نشان داده که مصلحت‌های ریاکارانه، برای تأمین صلح در افغانستان منفی بوده و پیامدهای مدهش و تخریب کارانه را در قبال داشته است.

این را باید مدنظر داشت که در هر خواست و هدف ایتلافی سازش بکار است؛ اما در صورتی که نتیجه مثبت را برای تسریع روند اهداف مطروحه که عبارت از امنیت و قطع مداخلات و در نهایت صلح سرتاسری در کشوراست، در عمل تضمین نماید. چنانچه روشن است که:"در هر شیوه ایتلافی، عنصر توافق همواره در کاربرد زور، و عنصر زور در کسب توافق وجود دارد."

زنده‌باد صلح در افغانستان نابود باد دشمان آن.

المان ۲۳ اپریل ۲۰۱۵. علی رستمی